جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024
مجله ویستا

سنگینی بار سبک بر شانه‌های خسته


سنگینی بار سبک بر شانه‌های خسته

مقاومت کردن خوب است ولی به شرطی که برای رفع مشکل باشد نه مقابله با مشکلِ بوجود آمده

بین ما فقط فرنوش تا این حد اهلِ یکی به دو کردن بود. عاشق کَل‌کَل کردن و کم‌نیاوردن. اصلا هربار …

مقاومت کردن خوب است ولی به شرطی که برای رفع مشکل باشد نه مقابله با مشکلِ بوجود آمده

بین ما فقط فرنوش تا این حد اهلِ یکی به دو کردن بود. عاشق کَل‌کَل کردن و کم‌نیاوردن. اصلا هربار که کم نمی‌آورد، انرژی و برق چشم‌هایش چند برابر می‌شد.

رفته بود سر میزِ خانم تا برگه‌ها را بگیرد و بین ما پخش کند. کاغذ را محکم از روی میز کشید. گوشیِ خانم، پخش زمین شد. خانم گفت: «حواست کجاست؟» گفت: «تقصیر ما نبود که! گوشی شما خیلی سبکه!»

زنگ تفریح که خورد، خانم نگهش داشت. گفته بود گوشی خانم معلم سبک است و لابد باید جزای حرفش را می‌دید. از حیاط که برگشتیم، گوشی خانم دست فرنوش بود. خانم اجازه داده بود به هر حالتی که می‌خواهد دستش را حرکت دهد ولی گوشی را نباید جایی می‌گذاشت. همه‌مان رفتیم سر جایمان. گوشی هم‌چنان دست چپ فرنوش بود. با دست راست می‌نوشت. یک زنگ تمام شد. زنگ تفریح ماند سر کلاس. زنگ بعد هم آمد. حالا سه ساعت و نیم از قرار می‌گذشت. وسط‌های زنگ خیلی جدی از سر جایش بلند شد و رفت سر میز خانم. گوشی را گذاشت روی آن. انگشت‌هایش را چند بار باز و بسته کرد.

خانم ازجا بلند شد. دستش را گرفت. با هم رفتند جلوی تخته. دست فرنوش توی دست خانم قایم شده بود و آرام مالش داده می‌شد. سرش را انداخته بود پایین. خانم گفت: «دیدید بچه ها؟ اولش به نظر سبک می‌آمد ولی وقتی زیاد توی دست ماند، سنگین شد. درسته؟» ما داد زدیم: «بـَــَــَــَـــلهههه» خانم خنده‌ای کرد و گفت: «ولی درست نیست! وزن گوشی هنوز همان وزن قبلی است، این دست فرنوش است که خسته شده. فقط همین.»

ما هاج و واج نگاهش می‌کردیم و سعی داشتیم معنی حرفش را بفهمیم. گفت: «مشکلات زندگی هم همین طورند. اگر زود رفعشان نکنیم و نگهشان داریم ، مدام برایمان بزرگتر و حل نشدنی‌تر می‌شوند. مقاومت کردن خوب است ولی به شرطی که برای رفع مشکل باشد نه مقابله با مشکلِ بوجود آمده. درسته؟» همه مان دوباره داد زدیم: «بـَــَــَــَـــلهههه».

آن روز من لااقل راستش را نگفتم وقتی داد می‌زدم بله. نشان به این نشان که هنوز، شب با فکر و خیال مشکلاتِ حل نشده‌ام به خواب می‌روم و صبح، خسته بیدار می‌شوم. من شاگرد خوبی نبودم، فرنوش را نمی‌دانم!

مرضیه رافع