سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

عادت سریال دیدن


عادت سریال دیدن

نگاهی به مجموعه تلویزیونی «ستایش»

یکی از اصلی‌ترین مشکلات بیشتر مجموعه‌های تلویزیونی ایرانی نداشتن ساختار منطقی در فیلمنامه و به طور کلی فیلمنامه‌های ضعیف است. در واقع علت و معلول‌ها در جایگاه درستی تعریف نشده‌اند و ظرافت و هوشمندی خاصی در روایت آنها دیده نمی‌شود. مخاطب را دست‌کم می‌گیرند و انگیزه‌ای در آنها ایجاد نمی‌کنند که ادامه فیلم و قسمت‌های بعدی را با رغبت پیگیری کنند. شاید به همین دلیل است که اکثر کارگردان‌ها دنبال راه‌های دیگری می‌گردند تا جذابیت‌هایی ایجاد کنند. در حالی که ستون اصلی یک فیلم یا مجموعه تلویزیونی داستان و فیلمنامه آن است. اگر یک فیلمنامه، دقیق، جذاب، قاعده‌مند و درست نوشته شده باشد و در عین حال دارای تعلیق و گره‌های داستانی خوب هم باشد نصف راه طی شده است. بعد از آن باید به فکر استفاده از بازیگران و کارگردانی خوب و باقی ماجرا بود.

گاهی اوقات که در سریال دیدن اطرافیان اندکی دقت می‌کنم متوجه می‌شوم بیشتر از آنکه آن سریال عناصری داشته باشد که مخاطب را با خود همراه و ایجاد انگیزه کند، این عادت است که آنها را پای تلویزیون نگه می‌دارد. حتی اگر نگاه هم نکنند، تلویزیون روشن می‌ماند تا فقط پیگیر باشند. این نکته احتمالا می‌تواند بدترین مساله برای یک فیلمساز باشد. درست است که حق‌الزحمه قبلا دریافت شده است اما به هر حال هر فیلمسازی دلش می‌خواهد فیلمش دیده شود. مجموعه تلویزیونی «ستایش» که چند ماهی است از پخشش گذشته، ویژگی‌های مثبتی دارد که نمی‌توان چشم بر آن‌بست اما به نظرم یکی از مهم‌ترین عیوبش همانی است که در اول مطلب اشاره شد. فیلم مناسبات، روابط و جنس تعاملات آدم‌هایی را برای ما توصیف و تیپ‌هایی را به ما معرفی می‌کند؛ اما به تدریج داستان علیه خودش عمل می‌کند و به تناقض می‌رسد. خود تناقض مشکلی ندارد؛ ممکن است فیلمساز عامدانه قصد داشته باشد تناقض‌ها را آشکار کند، اما این قضیه لااقل در مورد ستایش صدق نمی‌کند و تعدادی از شخصیت‌ها غیرقابل باور از کار درآمده‌اند. مثلا حشمت فردوس با بازی خوب داریوش ارجمند، کاسبی است که روحیه‌اش در همه امور بازاری است، رییس خانواده است و کسی جرات ندارد روی حرفش حرفی بزند.

طاهر پسر او، به قول پدر در پاکی و مردانگی نظیر ندارد و خلاصه او را خیلی قبول دارد. اما همین پسر را صرفا به دلیل اینکه می‌خواهد با دختر مورد علاقه‌اش ازدواج کند طرد می‌کند. درست است که فردوس طاقت نه شنیدن را ندارد، اما طرد از خانه به این دلیل و اینکه او دیگر پسری به اسم طاهر ندارد، خیلی واقعی به نظر نمی‌رسد؛ طردی که بعد از به دنیا آمدن پسر طاهر، رنگ می‌بازد چرا که فردوس عاشق پسر است! انیس عروس خانواده، به دلیل تولد پسر ستایش نگران از دست رفتن جایگاه خودش در خانواده است که جز دو دختر، پسری ندارد و رفتار خوبی با او از جانب فردوس نمی‌شود. انیس آنقدر خشمگین است که نقشه سر به‌نیست کردن طاهر را می‌کشد! رفتارها و کنش‌های غیرعادی، ناملموس و اغراق‌آمیز نظیر اینها کم و بیش در این سریال دیده می‌شود و داستان کلیشه‌ای و تکراری فیلم باعث می‌شود تا «ستایش» حرفی برای گفتن نداشته باشد. محتوای دیالوگ‌ها عمیق و حساب شده نیستند و بیشتر اجرای خوب آنهاست که قابل توجه‌شان می‌کند. شاید اگر نویسنده و کارگردان اندکی نگاه اجتماعی و فرهنگی را هم وارد داستان می‌کرد معادله به کلی تغییر می‌کرد.

روابط دو خانواده‌ای که به لحاظ فرهنگی کاملا متفاوتند و به تصویر کشیدن رابطه فرزندان‌شان با پدر و مادرشان آن هم در زمان جنگ، قابلیت‌های خوبی دارد تا سریالی جذاب ساخته شود. اوج داستان تقابل و رویارویی این دو خانواده است که ناگهان به تقابل و دوئل پدر و پسر تبدیل می‌شود و ماجرا بیش از اندازه طولانی و ملال آور می‌شود. اینکه بعد از پنج، شش قسمت بتوان تا انتهای فیلم را به راحتی حدس زد، چه ارزشی می‌تواند داشته باشد؟ راستی اگر حوادث این فیلم در زمان جنگ نمی‌گذشت چه اتفاقی می‌افتاد و اصولا به چه دلیل این مقطع انتخاب شده است؟ وقتی مقطعی مثل دهه ۶۰ و زمان جنگ تحمیلی انتخاب می‌شود یعنی قرار است از ظرفیت‌های داستانی و روایی آن استفاده شود و بستری برای پیشبرد خط اصلی داستان شود. اما این اتفاق در «ستایش» نیفتاده است و کمترین تلاشی هم نشده تا نشان داده شود که همه این ماجراها در زمان جنگ اتفاق افتاده است. لباس‌ها، تیپ‌ها و رفتار آدم‌ها بیشتر امروزی است و هیچ ربطی به فضای آن سال‌ها ندارد.

ستایش، بیشتر فیلمی بازیگر- محور است که البته بیشتر بازیگرها از جمله داریوش ارجمند، مهدی پاکدل و محمودعزیزی بازی‌های خوبی ارایه کرده‌اند. مخاطب بیشتر جذب بازی داریوش ارجمند می‌شود تا نقشی که او آن را بازی می‌کند، به این دلیل که خیلی قابلیت هم‌ذات‌پنداری ندارد. قرار است تولید «ستایش ۲» هم به زودی آغاز شود اما اگر قرار باشد همین روند ادامه پیدا کند و زیر و بم‌های داستانی و ظرافت‌های فیلمنامه‌نویسی رعایت نشوند، احتمالا موفقیت چندانی به همراه نخواهد داشت.

سهام‌الدین بورقانی