جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

حمایت خود را از جوانان دریغ نکنید


حمایت خود را از جوانان دریغ نکنید

آن قدیم ها ندیم ها هروقت پشت لب یک آقا پسری سبز می شد یا دختر خانمی رتق و فتق امور مطبخ خانه را یاد می گرفت, جماعتی آستین بالا می زدند که بشتابید بچه مان به سن عروسی یا دامادی رسیده

آن قدیم‌ها ندیم‌ها هروقت پشت لب یک آقا پسری سبز می‌شد یا دختر خانمی رتق و فتق امور مطبخ‌خانه را یاد می‌گرفت، جماعتی آستین بالا می‌زدند که بشتابید بچه‌مان به سن عروسی یا دامادی رسیده! اما جوانان قدیم که پدر و مادرهای امروزی باشند هیچ‌گاه فکر نمی‌کردند روزی برسد که فرزندانشان راهی غیر از آنچه آن‌ها رفته‌اند پیشه کنند. یکی از این راه‌ها تجربه زندگی مجردی است. «ریشه‌های تمایل جوانان به جدا شدن از والدین و زندگی زیر سقفی که آن را یا با آدم هایی مشابه خود به عنوان «همخانه» شریک‌اند یا تنها زندگی می‌کنند؛ باید در تغییرات اجتماعی جست.» این آغاز صحبت‌های دکتر حسین اکبری جامعه شناس و مدرس دانشگاه فردوسی است. او از تغییر ساختار خانواده‌ها از قالب یک فامیل گسترده به یک خانواده کوچک و هسته‌ای سخن می‌گوید و توضیح می‌دهد: استقلال از خانواده و اختیار کردن یک زندگی مجردی در غرب، یک روال عادی است و خانواده غربی هم از آن استقبال می‌کند. جامعه هم نگاه مثبتی به این افراد دارد. به بیان این کارشناس «زندگی مجردی» در غرب با آنچه ما در ایران شاهد آن هستیم، متفاوت است، به اعتقاد وی مهم ترین آسیب در زندگی مجردی زمانی بروز می‌کند که حمایت و کنترلی که از سوی نهاد اجتماعی خانواده نصیب جوان می‌شده، به ناگاه از بین برود. توصیه اکبری به والدین این است که در یک جلسه خانوادگی دلایل فرزندشان را بشنوند و چنان‌چه نتوانستند او را برای صرف نظر از این کار راضی کنند، شرایطی را فراهم آورند تا زندگی فرزندشان زیر نظارت و با حمایت آن‌ها شکل گیرد. البته وی معتقد است نهاد خانواده نمی‌تواند به تنهایی این جریان را هدایت کند و بهتر است مسئولان به جای نادیده گرفتن یا سکوت در قبال این مسئله، چاره‌ای برایش بیندیشند.

● یک‌طرفه به قاضی می‌روند

«گاهی دلم دستی می‌خواهد که وقتی کلید می‌اندازم و وارد خانه می‌شوم، قبل از من چراغ‌ها را روشن کرده باشد.»

این‌ یکی از حسرت‌های مرتضی پسر ۳۱‌ساله‌ای است که سه‌سالی می‌شود زندگی مجردی را به‌معنای واقعی تجربه می‌کند. او شهرستانی است و کارشناس‌ارشد جامعه‌شناسی دارد و اکنون در یک مرکز تحقیقاتی کار می‌کند. گویا کار بهانه اصلی او برای ماندگاری در پایتخت بوده است، «شرایط کاری‌ام این‌جا عالی‌ است و نمی‌توانم از این موقعیت چشم‌پوشی کنم.»

آن‌طور که مرتضی برایمان توضیح می‌دهد، کمی بعد از پایان تحصیلاتش از هم‌خانه‌‌ای‌های دانشجویش جدا شده تا از دردسرهای هم‌خانه شدن راحت شود؛ «آنچه اغلب افراد در مورد هم‌خانه شدن نمی‌دانند این است که زندگی زیر یک سقف به معنای تشکیل نهادی با کارآیی یک خانواده نیست. گاهی شما و هم‌خانه‌هایتان حتی نمی‌توانید تشکیل یک گروه را بدهید! شما فقط در یک‌چیز اشتراک دارید و آن داشتن یک سقف است. حتی دو هم‌خانه وسایل و تجهیزات منزل‌شان را هم از همدیگر جدا می‌کنند تا کمترین برخورد میان‌شان ایجاد شود.»

مشکلات یک زندگی مجردی به‌روایت مرتضی این‌گونه‌اند: «خانه مجردی به سختی پیدا می‌شود. اغلب بنگاه‌های املاک پشت شیشه مغازه برگه‌ای نصب کرده‌اند که «خانه مجردی نداریم!» در صورت پیدا کردن خانه مناسب مشکلات تازه شروع می‌شود، نوع نگاه همسایه‌ها به فردی که در مجتمع یا آپارتمان‌ آن‌ها خانه مجردی دارد، متفاوت است. هر مشکلی که پیش بیاید، اولین کسی که در ذهن‌ها برچسب «مقصر» می‌خورد، مجرد بیچاره است. شاید باور نکنید که یک‌بار در مجتمع عریض و طویلی که من ساکنم، دزدی اتفاق افتاده بود و از میان آن همه ساکنان، فهرستی که به عنوان مظنون به پلیس ارائه شده بود، با اسم من شروع می‌شد. در حالیکه صاحب‌خانه و اغلب همسایه‌ها می‌دانستند که من فردی تحصیل کرده و کارمند هستم. خلاصه این اتفاق تا مدت‌ها اسباب خنده دوستانم بود، اما شاید مشکل‌ترین بخش داشتن یک خانه مجردی، مواجهه با تقاضاهای جورواجور دوستان و همکاران برای در اختیار گرفتن آن منزل به مدت چند ساعت یا حتی یک روز است...؟»

می‌خواهم بدانم تجربه کوتاه اما پر از فراز و نشیب او در مدت سه‌سال زندگی مجردی، انگیزه‌های وی را برای ازدواج کم‌رنگ کرده است یا نه؟ جواب می‌دهد: نه! باور کنید، قرار گرفتن در این شرایط برعکس، انگیزه‌های فرد را برای ازدواج دو‌چندان می‌کند.