یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به چند نمایش


نگاهی به چند نمایش

میگوئل د ِ سروانتس Miguel De Cervantes ۱۵۴۷ـ۱۶۱۶ م پیش از آنكه شاعر یا داستان نویس باشد, یك نمایشنامه نویس بود بر طبق گفته براكت از سی نمایشنامه سروانتس ۱۶ نمایش آن به دست ما رسیده است بعضی از آثار نمایشی وی به فارسی ترجمه شده است این آثار اساساً آثاری طنزند اما علی اصغر دشتی این بار به سراغ بزرگ ترین رمان همهٔ قرون یعنی دن كیشوت رفته است و این انتخاب قطعاً نیازمند ممارست بیشتری بود تا بتوان از عهدهٔ این كار خطیر برآید

گامی به عقب

نقد نمایش «دن کیشوت»

میگوئل د‌ِ سروانتس Miguel De Cervantes) (۱۵۴۷ـ۱۶۱۶ م پیش از آنكه شاعر یا داستان‌نویس باشد، یك نمایشنامه‌نویس بود. بر طبق گفته براكت از سی نمایشنامه سروانتس ۱۶ نمایش آن به دست ما رسیده است. بعضی از آثار نمایشی وی به فارسی ترجمه شده است این آثار اساساً آثاری طنزند. اما علی‌اصغر دشتی این بار به سراغ بزرگ‌ترین رمان همهٔ قرون یعنی دن كیشوت رفته است و این انتخاب قطعاً نیازمند ممارست بیشتری بود تا بتوان از عهدهٔ این كار خطیر برآید. چه آثار سهل‌تری در جهان ادبیات یافت می‌شوند كه امكانات نمایشی بهتری در آنها دیده می‌شود. داستان دن‌كیشوت داستان همیشگی بشر است. داستان ضد قهرمانی دن كیشوت امروزه هم كاركرد دارد. سالهای پیش گریگوری كوزینتسف فیلمساز برجستهٔ روسیه فیلمی درخور تحسین از این داستان ساخت. اما اجرای صحنه‌ای كه بتواند حق مطلب را در باب این اثر سترگ بیان كند تا به حال ندیده‌ام. خوشحال شدیم كه علی‌اصغر دشتی دست به این كار زده اما تلفیق جنبه‌های متعدد از سبكهای اجرایی تا تغییر در مضمون با توجه به وضعیت جامعهٔ ما، اثری عمیق را به اجرایی دانشگاهی (حداكثر) و تمرینی دانشجویی بدل كرده است. تمرینی كه مناسب اجرا در پلاتوهای دانشكده‌های تئاتری است و مناسب اجرا در تئاتر شهر نیست. سروانتس در این اثر، هشداری به همهٔ ابناء بشر می‌دهد، هشدار اینكه مبارزه‌ای بیهوده با آسیابهای بادی را مبارزه با اژدها نپندارند و با توهم و خیالات به بیراهه نروند و انرژی و نیروی خود را در مسیر بیهوده از دست ندهند. اما نمایش دن كیشوت دشتی تبدیل شده به بازگویی اطلاعات كارگردان از تئاتر جهان و ایران و قصه در محور بازگرداندن دن كیشوت به خانه به شیوهٔ تئاتردرمانی می‌چرخد و اصل پیام سروانتس فراموش شده است. زبان مورد استفاده در نمایش هم برای اهالی تئاتر كه با ترجمه‌های دكتر ناظرزاده آشنایند، قابل درك است و استفاده از ترجمه‌های ایشان به طنز هم درست نیست زیرا ایشان ادعایی در مورد گسترش واژگان فوق در جامعه ندارند و صرفاً تلاشی آكادمیك را سامان داده‌اند و انتظار استفاده از آن واژگان را در بین مردم و حتی تئاتریها ندارند. هدایت بازیگران در مجموع، قابل توجه است. نگار عابدی توانایی خودش را در روی صحنه بارها به اثبات رسانده است و در این اثر هم فوق العاده ظاهر شده و توانسته نقش سانچو دستیار دن كیشوت را به درستی ایفا كند. هدایت هاشمی هم حضوری درخشان دارد و فقط در موقع قطع بازی و ارتباط با تماشاگران مشكل‌ساز می‌شود و این مشكل قطعاً از هدایت كارگردان ناشی می‌گردد.طراحی لباس مژگان عیوضی كاركردی نمایشی دارد. موسیقی زندهٔ فرشاد فزونی به نمایش حال و هوایی گرم می‌بخشد و اگر این نقاط قوت كه برشمردم نبود، شاهكار ادبیات جهان در این گام سوم (به نقل از بروشور) گامی به عقب و نمایشی پراشتباه را شاهد بودیم.

جورج منتقد طناز

نگاهی بر نمایش خانم سرگرد باربارا

جورج برنارد شاو (G. Bernard Shaw) طنزپرداز واقع‌گرای انگلیسی، در سال ۱۸۵۶ متولد و در سال ۱۹۵۰ م‍ُرد. وی پیش از نمایشنامه‌نویسی، رمان می‌نوشت و به كار نقد می‌پرداخت. آثار برنارد شاو انتقادی گزنده از وضعیت زندگی دوران خویش بود اما این انتقاد چون با نگاهی فلسفی توأم بود امروزه هم قابل درك و تكرار است. گروه تئاتر «تجربه» پیش از این فقط یك بار متنی خارجی را برای اجرا، كار كرده‌اند و نمایش «سرگرد باربارا» دومین اثر غیر ایرانی گروه است. فعالیت چهارده سالهٔ این گروه پشتوانهٔ خوبی است تا بتواند یكی از مشكل‌ترین متون نمایشی «شاو» را از نظر اجرایی روی صحنه، جان ببخشد. انتخاب نمایشنامهٔ «سرگرد باربارا» انتخابی زیركانه و منطبق بر وضعیت سیاسی ـ اجتماعی ایران و حتی جهان امروز است. زراندوزان مسلح و جنگ‌طلب (اندرو شافت) برای پیشبرد اهداف توسعه‌طلبانهٔ خودشان، همهٔ جهان حتی یك مبل‍ّغ مذهبی (سرگرد باربارا) و روشنفكران (كازینز) را در خدمت می‌گیرند و این افراد هم راه گریزی ندارند و ناچار به همكاری می‌شوند، اجرای موجز مهرداد رایانی به‌عنوان كارگردان اثر، حق مطلب را به خوبی ادا می‌كند و در این راه با استفاده از موسیقی زنده و آواز دسته‌جمعی بازیگران و طراحیهای مقبول صحنه و لباس و نور، اثری زنده و جذاب می‌آفریند. قطعاً آثار كمدی شاو نیازمند چنین انرژی‌ای است تا جنبه‌های اخلاقی مورد نظر نویسنده از حالت مستقیم خارج شده و به شكلی غیر مستقیم مؤثر افتد. اگر از بالا بودن صدای موسیقی و ناواضح بودن آواز دسته جمعی و تپقهای متعدد و فراوان بازیگر نقش كازینز و فاصله‌گذاریهای بی‌مورد كه به ارتباط صمیمی تماشاگران و اجرا لطمه می‌زند بگذریم با اجرایی قابل قبول و با ارزش از گروه تئاتر تجربه مواجه خواهیم بود.

شما خانمی با مانتو آبی ندیدید كه به عروسی خون برود!

نگاهی بر نمایش شما خانمی با...

رحیم نوروزی بازیگر توانایی است اثری به نام «میرم روزنامه بخرم» را، در كارنامه‌اش دارد كه اثری درخور تأمل بود اما واقعاً این نمایش «شما خانمی...» چیه؟

تقلید ضعیفی از آثار ابزوردیستهای دههٔ ۵۰ و ۶۰ فرانسه، این شیوه اگر توأم با نوآوری و تلفیق با وضعیت اجتماعی كشورمان نباشد خیلی كهنه و نخ‌نماست و حتی حضور پرقدرت فرهاد آئیش، این اثر را نجات نمی‌دهد. معضل مهمی كه در تئاتر كشور سالهاست اپیدمی شده این است كه متأسفانه خیلی از كارگردانان تئاتر كه كار صحنه می‌كنند از استادان دانشكده‌های تئاتری هم هستند، به همین علت و به سبب عدم حمایت مالی مركز هنرهای نمایشی و بی‌توجهی همیشگی وزارت ارشاد به تئاتر كشور، این كارگردان ـ مدر‌ّسان عزیز مجبور به استفاده از دانشجویان خودشان می‌شوند، دانشجویانی كه هنوز از بدنهای ناآماده و بیانهای خام رنج می‌برند و كارهایشان حداكثر در محیطهای دانشگاهی قابل عرضه است و برای اجرای عمومی فقط باعث فراری دادن تماشاگران و مردم عادی می‌شوند.

چنین عواملی باعث می‌شود تا شاهكاری مثل درام شاعرانهٔ «عروسی خون» بدون خون، روی صحنه اجرا شود. سرد و مرده؛ و نتواند عمق و زیبایی و رنج لوركا را از جامعهٔ‌سترون اسپانیا نشان دهد.

لحظات پراحساس

نگاهی بر نمایش برف بی‌صدا می‌بارد

«برف، بی‌صدا می‌بارد» یك نمایش آوانگارد است كه به شیوه F.M.P.T Formalism Multimedia Performance Theutre به اجرا درمی‌آید. این نمایش به‌عنوان یك رسانه، بر اساس رسانهٔ دیگری یعنی عكاسی پی‌ریزی شده است. در جابه‌جای اجرا، فیلم هم به نمایش درمی‌آید. گفتار روی اجرا (Nurration) توسط گویندگانی (Narrator) خارج از صحنه، به گوش می‌رسد.این عوامل كه درواقع تلفیقی بین عكاسی، سینما، رادیو و تئاتر است. یعنی بخش Multimedia نمایش چند رسانه‌ای را می‌رساند و فرم حركت و مخصوصاً نحوهٔ چیدن عكسها و شیوهٔ نشستن و برخاستن دختر افغانی، ما را به سمت شكل‌گرایی (Formalism) اجرا، سوق می‌دهد و بی‌كلامی اثر نیز، ذهن ما را از جهان دراماتیك تئاتر به سوی اجرایی مدرن و درواقع با یك «اجرا» Performance مواجه می‌گرداند. رنج مردم افغانستان، به هر شكل كه بیان شود قابل شنیدن است. مردمی كه سخت‌كوش و مهربان بوده‌اند در وضعیتی دشوار قرار داده شدند و سالهای سال مورد تاخت و تاز روسها و آمریكاییها قرار گرفتند و نه فقط ثروت مادی آنان به غارت رفت بلكه ثروت معنوی‌شان نیز دستخوش یغما شد و هنر تئاتر می‌تواند به بهترین وجه این ظلم را به نمایش بگذارد كما اینكه نمایش «برف، بی‌صدا می‌بارد» چنین می‌كند. بازی تك‌تك بازیگران قابل دفاع است و احساس در تمامی لحظه‌های نمایش، موج می‌زند.

علیرضا احمدزاده



همچنین مشاهده کنید