چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
یک طرح نو بزن, تو قاب سبز زندگی
پشت سرت رو نگاه نکن! با توام. با تو. خودشه. این لحظه، همون لحظه جادوئیه. همین دمی که میتونه تو رو به اعماق ببره. این صخره بزرگ تردید رو بلند کن. یه رمزی تو این حرکته. برای درک اون رمز، فقط تردید نکن. حرکت کن. تو همونی که میتونه دنیا را تکون بده. به همه رؤیاهاش جون بده. تو همونی که میتونه با یک کلمه که به وقتش ابراز بشه، حلقههای یک زنجیر گسسته رو به هم وصل کنه، فاصلهها رو نزدیک کنه. تو همونی که میتونه با یک لبخند، گره اخم کسی رو باز کنه. بذر محبت رو تو کویر تردید آدمی بکاره. تو همونی که با یک هدیه، میتونه زخم کهنهای رو مداوا کنه. با توجه به آدما و موجوداتی که در اطرافش زندگی میکنند، به اونها معنی بده.
تو همونی که میتونه با نگاه کردن به سمتی که به نظر دیگران، رسیدن به اون نقطه ناممکنه، نکتهای رو که دیگران از یاد بردند یا از وجودش بیخبرند، کشف کنه! تو همونی که میتونه با گفتن حقیقتی که بهنظر دیگران ترسناک میآد، خودش رو یا کسی رو یا سرزمینی رو رها و آزاد کنه! تو همونی که میتونه تو تاریکی و ظلمت یا به قصد و تصمیم روشن، پیش بره بدون اینکه زمین بخوره، بلند بشه قد بکشه. تو همونی که میتونه اگر بخواد، اگر صد بارم زمین بخوره، دوباره زا جا بلند بشه و همیشه و از هر نقطهای، آغاز کنه!
تو موجود یکتا و بینظیری هستی که میتونه با یک قصد و تصمیم، هر بینظمی و بههم ریختگی رو مرتب کنه.
تو همونی که میدونی، میشه همیشه یه طرح نو، طراحی کرد که گره مشکل تو رو، باز کنه. تو همونی که میدونی، خواستن، توانستنه. تو همونی که هر لحظه ر حال شکاره. شکار لحظههای بکر و تازه، شکار فرصتهای هدیه شده از عالم هستی به تو. شکار شادی از دل غم، شکار توانگری از چشمه بینیازی، شکار محبت با دو بال سپاس و بخشش. تو همه سپاس منی. همه ارادتم به خالق هستی. همه عشقم به هر موجودی! همه توان منی!
تو موجودی سیالی، مثل یک رودخانه در حرکت مدام. یچ قالبی برای تو ساخته نشده، تو آزاد و رهائی. نفس بکش و از بودن لذت ببر.
چه چیزی در حال حاضر آزارت میده. بیپولی! عدم درک دیگران! نداشتن شغل مناسب! زیبا و جذاب نبودن، نداشتن یک رفیق، ناسپاسی اطرافیان، فوت عزیزی یا نازنینی، بیادبی کسی، یا گروهی، هر حادثهای که بهگونهای تو رو آزار میده، در ابتدا با کاشتن یک بذر در ذهن تو، آغاز میشه. اگه تو توانائی و خلاقیت روبهرو شدن با اون مسئله رو داشته باشی میتونی مشکل رو در نطفه حل کنی. ولی اگر ذهن تو تمایل به پیچیده کردن مسائل داشته باشه، این بذر کوچک تبدیل به درخت پرشاخه و برگی خواهد شد که هر شاخه آن مشکلی بر مشکلات تو اضافه میکند.
در طرح اول تمرین کردیم که همیشه با نوشتن مسئلهای که ذهن ما رو درگیر میکنه، به ریشه برسیم.
وقتی به ریشه میرسیم یعنی ساده و سادهتر میشیم و متوجه خواهیم شد که این کوهی که در برابرمان قد برافراشته با یک کاه ساخته شده. دیدن این واقعیت به ما کمک میکنه تا متوجه بیاساس بودن یا ساده بودن موضوع بشیم. وقتی موضوع موردنظر ما ساده شد. قابل هضم میشه و بهراحتی میتونیم براش چارهگری کنیم.
برای ساده شدن، خوبه که به ریشه برسیم. وقتی من و تو در دوران معصومیت کودکی زندگی میکردیم. قدرت پذیرش ما، هر اتفاقی رو ممکن میدید. تفاوت افراد، قابل پذیرش بود. تفاوت من با دیگران، کاملاً طبیعی و غریزی بود. ذهن در تفاوتها، جاذبه میدید و نگران همسوئی با دیگران نبود. کمکم که بزرگتر شدیم آموختیم که هر کس دارای یک هویت است. اولین گره گاه، از جائی آغاز شد که هر کس تلاش میکرد خودش رو برای دیگران اثبات کنه، یعنی این من هستم با این چارچوب و با این قواعد. در این مرحله همه هوش و حواس ما در پی این نکته بود که تصویری ذهنی از خود به دیگران ارائه کنه و خودش رو تعریف کنه!
این نقطه به مشکل دوم، متصل بود. یعنی وقتی تو خودت رو تعریف میکردی، مجبور میشدی مراقب باشی که همواره این چارچوب رو حفظ کنی و حالا خودت رو با رفتار و گفتار از پیش تعریف شده، اثبات کنی. در این مرحله انرژی فوقالعاده زیادی رو از دست میدی چرا که توجه تو، بهجای اون که در پی دیدن، شنیدن و پذیرش هستی باشه، در پی اثبات من و تو هدر میرفت. در این مرحله مشکل سوم آغاز میشه. وقتی تو خودت رو اثبات میکنی، به ناچار با کسانی برخورد میکنی که عقاید و مرام آنها مغایر با تصورات تو است. پس ناچاری، با عقاید آنها در تعارض دائم باشی. ستیز روانی و جنگی شبانهروزی.
تا به آنها ثابت کنی که تو درست میگوئی و دائم در حال مقایسه خودت با دیگران نیروهای ارزنده رشد و بالندگی رو، حروم میکنی. پس با این سه مشکل تمام عمر درگیریم. اول ارائه تصویری ذهنی از خودمون به دیگران دوم اثبات اون تصویر برای خودمون و دیگران و سوم، چالس و درگیری با هر تصویری که مغایر با تصورات ذهنی ما از خودمون و هستی باشه.
در چنین نگرشی، فرد دائم بهجای کنش در حال واکنشه. ریشه هر سه مشکل از یک چشمه آب میخوره. از چشمه من یعنی فرمولی که تخیل و ذهن تو از وجود تو میسازه. فرمولی که قابل تغییر نیست. حرکت نمیکنه. نمیآموزه و متحولکننده نیست. در چنین بستری، روح خاصیت سیال و روان بودن خودش رو از دست میده، از حساسیت انسان کاسته میشه و تو در حالت اثبات خود و نفی هر ایدئولوژی مخالف خود، زمان و نیروهای خلاق وجودت رو از دست میدی.
فراموش نکن انسان روشنبین، در هر شرایطی همیشه فلش رو به سمت خودش میگیره. در هر پیشامدی به دنبال سهم خودش، از نادانی و خطا و بیتوجهی میگرده. دنبال مقصر نیست. دنبال کشف خودشه. چنین انسانی در حال بالندگی و رشد، مدامه. از هر حادثهای میآموزه به کیفیت احوالات درونی و رفتارهای بیرونی خود، توجه داره. به دنبال سرچشمه و منشاء هر کنش و واکنشی است. چنین انسانی مدام طرح نو، طراحی میکنه. نقشه تازه میکشه. چون میدونه هم خودش و هم جهان پیرامونش در حال تغییرند.
هیچ چیزی ثابت نیست. احساسات ما، نیازهای ما و جهان در حال تحولند. پس ما هر لحظه باید در حال نو شدن باشیم. از تصورات لحظه پیش خالی بشیم و با تصورات تازهای به هستی نگاه کنیم. چنین انسانی هرگز، مقایسه نمیکنه. چون به تحول اعتماد داره. هرگز در پی اثبات خود نیست. اون فقط کاری رو انجام میده که به نظرش درسته.
ریشه هر خشمی در تو، از این نقطه آغاز میشه. که چرا شرایط اونطور که من میخواهم یا تصور میکنم نیست. امروز در دفتر طراحی ذهن خلاق، به چند مورد که تو رو خشمگین میکنه اشاره کن با پرسش و پاسخ از خودت، در نهایت به این نکته میرسی که تو از این که کسی با شرایطی، آنگونه که تو میخواهی یا تصور میکردی نیست. ناراحت و عصبانی هستی.
هنگام رانندگی، توجه کن. چه چیزی تو رو بههم میریزه! ترافیک؟ دود اگزوز ماشینها؟ بوق زدنهای ممتد؟ دستاندازها؟ عدم مهارت در رانندگی رانندهها؟ در خانه چه چیزی ناراحتت میکنه؟ چرا همسرم تولدم را به یاد نداشت؟ چرا فرزندم نمره بیست نگرفت؟ چرا مادرشوهرم، از من گله داشت؟ چرا دوستم برای این همه محبت که در حق کردهام، سپاسگزاری نکرد؟
در اداره چه چیزی تو رو بههم میریزه؟ چرا از من قدردانی نمیشه؟ چرا آقای رئیس حوصله شنیدن درد دل ما کارمندها رو نداره؟ چرا همکارم بلند میخنده؟ و چراهای دیگه...
برای روبهرو شدن با هر پیشامدی که تو رو به هم میریزه، با ساده کردن اون و پرسش و پاسخ از خودت، اون مسئله رو میتونی حل کنی و ریشه ناراحتی و خشمات رو پیدا کنی.
هیچ وقت هیچ مسئلهای رو به گوشههای تاریک ذهنت و به فراموشخانه، تبعید نکن. با هر مسئلهای که ذهنت رو درگیر میکنه، فوری روبهرو شو. در طرح اول گفتیم دفترچه طراحی ذهن خلاق رو با یک مداد همیشه همراه داشته باش و این پرسش و پاسخها رو بلافاصله در اون ثبت کن. اولین واقعیت در روبهرو شدن با هر پیشامدی که تو رو خشمگین میکنه، اینه که چرا شرایط آنطور که من میخواهم نیست؟ دومین واقعیت آینه، که میخواهم شرایط رو کنترل کنم! اگر این دو نظرگاه در جهانبینی من و تو تغییر کنه، تو هرگز خشمگین نخواهی شد. یعنی نظرگاه تو و من تغییر کنه به این شکل که در شرایط همیشه آنگونه که من میخواهم نیست و این یک واقعیته. دومین واقعیت اینه که من نمیتوانم هیچکس و هیچ شرایطی رو کنترل کنم و در نهایت اعتراف به این حقیقت که من آموختم که نمیخواهم خودم رو و دیگران رو و شرایط رو کنترل کنم.
توجه به این سه نکته، نیروهای زیادی رو در روان ما، آزاد میکنه و کمک میکنه که ما سادهتر و سادهتر شیم. هر وقت حادثهای، حرفی و پیشامدی شما رو خشمگین کرد، دقت کن که تو محور و مرکز ثقل نداری. مرکز ثقل یعنی (قدرت پذیرش هستی) اگر تو نتونی بپذیری که حوادث همه در دست اختیار من و تو نیست و بسیاری از چیزها رو نمیتوان تغییر داد، مرکز ثقل نخواهی داشت.
پس میآموزیم که هر انسانی باید محور و مرکز ثقل داشته باشه، مرکز ثقل یعنی قدرت پذیرش هستی در هر فرد، دوم اینکه هرگز برای کسانیکه تو رو نمیفهمند خودت رو تعریف نکن، چون انسان در حال تغییر مدام است و هر تعریفی تو رو در حبس میکنه و اجازه دگرگونی و تحول به تو نمیده. سوم اینکه برای کسانی که تو رو میفهمند خودت رو اثبات نکن. چون در هر اثباتی، نقطه انکار نیز هست و تو همواره ناچاری در چالش با عقاید و افکار و سلیقههای گوناگون باشی و نیروهایت رو که میبایست صرف جذب و کشف هستی باشند از دست میدی.
دوباره به این نقطه میرسیم که همه چیز از تو آغاز میشه و با تو پایان میگیره. اگه تو بدونی که معماری ذهن تو، به دست توست و این تو هستی که میتونی این بنا رو آباد یا ویران کنی، بهجای مرثیه خوندن برای از دست رفتههایت، گذشتهات و روزهای بر باد رفته به این لحظه و قدرت شگفتانگیز امکان و شدن میاندیشی همیشه این تو هستی که انتخاب میکنی. با هر کلمهای که بر زبان میآوری. با هر اندیشهای که به آن مینگری با هر قدم و عملی که به انجام میرسانی. مسئولیت بودنت رو بپذیر. از امروز قصد کن که هرگز هیچکس و هیچ چیزی رو مقصر ندانی و به دنبال راهکارهای خلاق برای روبهرو شدن با هر مشکلی در زندگیات باش. پشت سر رو نگاه نکن. همه چیز در اکنون است. نه یک گام پس، نه یک گام پیش. در اکنون جاودانه.
هله پتگر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست