شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

بی ثباتی در روابط دولت صفوی با امپراتوری عثمانی


بی ثباتی در روابط دولت صفوی با امپراتوری عثمانی

بی ثباتی در روابط كشورهای ایران و عثمانی سابقه ای طولانی داشته است و عوامل متنوعی در تداوم این وضعیت نقش داشته اند

بی‌ثباتی در روابط كشورهای ایران و عثمانی سابقه‌ای طولانی داشته است و عوامل متنوعی در تداوم این وضعیت نقش داشته‌اند. مقالهٔ پیش‌رو ضمن بررسی نقش این عوامل نشان می‌دهد كه اصطكاك در روابط سیاسی الزاماً به معنای گسست و تخاصم در حوزه‌های روابط اقتصادی و فرهنگی نمی‌باشد و روابط فرهنگی و تجاری این دو كشور به‌رغم سابقه تنش میان آنها، به‌طور مستمر و نیرومند برقرار بوده است.

ایران و عثمانی با هم روابط طولانی داشته‌اند. این روابط همواره در نوسان بوده و فراز و نشیب فراوان به خود دیده است. «معاهده ذهاب» كه بین دولت صفوی و عثمانی انعقاد یافت، رویداد مهمی بود كه به شكل‌گیری تحولاتی در تاریخ روابط دو كشور منجر شد. پس از این معاهده، نزدیك به یك قرن، روابط دو كشور، بسیار ملایم و دوستانه بود. بعدها به دلایلی، تنشهای سیاسی و درگیری‌های نظامی از سر گرفته شد؛ به‌خصوص در فاصله زمانی بین شورش غلزائیان قندهار تا پایان سلطنت نادرشاه (۱۱۶۰.ق/۱۷۴۷.م).

در دوره صفوی، به‌رغم همه تنشهایی كه میان دو كشور وجود داشت، روابط بین پادشاهان بسیار دوستانه بود و آنها همدیگر را با القاب ارزشی از قبیل غازی و جهادگر خطاب می‌نمودند و هدایای گرانبها به یكدیگر تقدیم می‌كردند. مردم این دو كشور نیز همواره با هم ارتباط نزدیك و دوستانه داشتند و حتی در ایام تنشهای سیاسی و نظامی بین سران نیز ارتباطات فرهنگی، روابط تجاری و رفت‌وآمد بازرگانان تداوم داشت.

● معاهده ذهاب

«بعد از شاه‌عباس اول، شاه‌صفی (۱۰۳۸.ق/۱۶۲۸.م) به حكومت رسید. نام او سام‌میرزا بود، پسر نواب گیتی‌ستان عباس ماضی، بعد از جلوس تغییر اسم داده، به اسم پدرش، شاه صفی نامیده شد.»[۱]

شاه‌صفی هنگام جلوس بر تخت سلطنت هیجده ‌سال داشت و تمام عمر خود را در حرم‌خانه شاهی گذرانده بود. وی در دوران سلطنت، قساوت بی‌حدی از خود نشان داد و دور و نزدیك و ترك و تاجیك، همه را نابود كرد «تاجایی‌كه افراد ذكور خاندان سلطنتی را از دم كشت و ریشه خاندانهای مخلص و خدمتگزاری چون امام‌قلی‌خان فاتح هرمز و گنجعلی‌خان زیگ را از ایران بركند.»[۲]

تاورنیه، سیاح معروف فرانسوی كه در عهد شاه‌سلیمان به ایران مسافرت كرد و به دربار پادشاهان صفوی راه یافت، حكایتهای شگفت‌انگیزی از فساد دربار و درباریان و خیانتهای شاه‌صفی نقل می‌كند كه از آن میان می‌توان به «قتل ملكه با پنج ضربت خنجر» اشاره كرد.[۳] مولف روضهًْ‌الصفا نیز می‌نویسد: «... شاهزادگان صفوی‌نژاد مكفوف‌البصر و معدوم‌الاثر كه از غایت تنگدلی‌ الموت‌گویان به سر می‌بردند، به اشارت قهرمان ایران، مقهور پنجه عقاب فنا شدند.»[۴]

كشته‌شدن بزرگان و فرماندهان و خالی‌شدن كشور از وجود افراد كاردان، پایه‌های حكومت صفویه را متزلزل ساخت و به شكست ایران در جنگ با عثمانی منجر شد و به تبع آن قرارداد ذهاب منعقد گشت كه كاملا به ضرر ایران بود.

لاكهارت دراین‌باره می‌نویسد: «نبودن فرماندهان لایق و مجرب، باعث شكست ایران در جنگ با عثمانی شد و ایران در سال ۱۰۴۹.ق/۱۶۳۹.م بغداد را از دست داد»[۵] و در ادامه آن بین‌النهرین نیز از دست ایران خارج شد.

سلطان‌مراد عثمانی بعد از آخرین نبردش با شاه‌عباس اول، هرگز جرات نكرد به خاك ایران تعرض كند، اما در پی اطلاع از اوضاع وخیم دربار و نیز تنفر و انزجار مردم، به‌ویژه امرا و لشگریان از شاه صفی، پاره‌ای از ایالات را مطمح نظر قرار داد و در مقام لشكركشی به مرزهای ایران برآمد. مولف زبدهًْ‌التواریخ آورده است «در سنه ۱۰۳۹.هـ/۱۶۳۰.م كه سال دوم جلوس آن‌حضرت [شاه‌‌صفی] بود، رومیه به سركردگی مصطفی‌پاشا بر سر قلعه ایروان آمده و در اندك وقتی قلعه را به تصرف درآورده و اهل ایروان اطاعت نمودند. در سنه ۱۰۴۱.هـ/۱۶۳۲.م شاه‌صفی با توپخانه بسیار روانه ایروان شده، بعد از شش‌ماه محاصره، قلعه را تصرف كرد.»[۶]

روز بعد از تصرف قلعه، شاه‌صفی وارد قلعه شد و همه سپاه قزلباش را مورد نوازش شاهانه قرار داد و به آنها انعام و احسان شایانی كرد. وی، بعد از نظم‌دادن به امور آن ولایت، به اصفهان مراجعت كرد.

به‌این‌ترتیب، سپاه عثمانی در آذربایجان كاری از پیش نبرد و در بغداد نیز با مقاومت صفی‌قلی‌خان، والی قزلباش، روبرو شد. صفی‌قلی‌خان با جسارت و جلادت از آن شهر دفاع كرد و مانع پیشرفت سپاه دشمن گردید. هرچند در طی این ماجرا، یك دسته از سپاه ایران به سركردگی زینل‌خان شاملو در حدود كردستان از سپاه عثمانی شكست خورد و به دنبال آن تركها به خاك ایران وارد شدند، اما عزیمت شاه‌صفی به نجات بغداد، سردار عثمانی را به ترك محاصره آن شهر واداشت.[۷]

در سال ۱۰۴۵.ق دولت عثمانی دوباره به شهرهای ایران تعرض كرد؛ در حدود نخجوان تاخت و تاز نمود، ایروان را محاصره كرد، تبریز را تسخیر و غارت نمود و قسمتی از آن را به آتش كشید، اما به علت سرمای شدید، مجبور شد نیروهای خود را بازگرداند. شاه‌صفی آذربایجان را پس گرفت و نیز محاصره ایروان را در هم شكست و بدین‌گونه تاخت‌وتاز عثمانی به ایران، این‌بار هم بی‌نتیجه ماند.[۸]

مولف «تاریخ نعیما» در مورد غارت تبریز به دست سلطان‌مراد می‌نویسد: «... سلطان‌مراد، تبریز را غارت كرده، ویران نمود، ولی مسجد سلطان‌حسن پادشاه را كه قبلا سنی‌ها ساخته بودند، تعمیر كرد.»[۹]

بااین‌حال مخاصمات و دشمنیهای ایران و عثمانی تداوم یافت. چندی بعد، باز تاخت و تاز عثمانی به خاك ایران از سر گرفته شد. این‌بار بغداد محاصره گشت و باآنكه نزدیك شش‌ماه در مقابل هجوم عثمانی مقاومت كرد، سرانجام به سبب كمبود آذوقه، تسلیم شد. (۱۰۴۸.ق/۱۶۳۸.م)

وحید قزوینی می‌نویسد: «... قشون آل‌عثمان به سركردگی خود سلطان‌مراد، عراق عرب را مورد حمله قرار داده، توانستند یكی از اعضای شریف و نفیس این كشور را از بدن جدا كنند.»[۱۰]

شهر بغداد در سال ۱۰۴۹.ق/۱۶۳۹.م از خاك ایران جدا گردید و طبق صلح‌نامه‌ای كه بین دولت ایران و عثمانی تنظیم شد، این جدایی رسمیت پیدا كرد. مولف زبدهًْ‌التواریخ می‌نویسد: «به‌هرتقدیر، بعد از آمدن ایلچیان و طی مراتب، بنای مصالحه شده چگونگی را به خدمت نواب اشرف [شاه‌صفی] عرض كرده بعد از رخصت، صلح كرده سنور بسته و صلح‌نامچه از طرفین نوشته به یكدیگر سپرده شد، رومی به ولایت خود و قزلباشیه به اصفهان مراجعت كرده، نواب رضوان مكان به انتظام امور ایران پرداخت.»[۱۱]

این صلح كه قرارداد آن در محل ذهاب منعقد شد، به «معاهده ذهاب» معروف است. (این معاهده در عثمانی، به «معاهده قصر شیرین» معروف است.) با این صلح، بغداد به دست امرای آل‌عثمان افتاد و ایروان در اختیار سران قزلباش قرار گرفت. نماینده ایران در این هنگام، محمدقلی‌خان بود.[۱۲]

این صلح چون بیشتر منافع عثمانی را تامین می‌كرد، دوام یافت. نتیجه تداوم این معاهده هم آن شد كه سپاه ایران به‌تدریج به آسایش‌طلبی خو گرفت و شاه‌صفی به اقتضای روحیه و خویی كه داشت، دیگر ذوق و علاقه‌ای به جنگجویی نشان نداد. این معاهده حتی تا زمان نادرشاه و كریم‌خان زند هم مورد توجه سپاهیان ایران و عثمانی بود و در موارد اختلاف‌برانگیز پیوسته از آن استفاده می‌شد.

● متن معاهده ذهاب

معاهده ذهاب (۱۰۴۹.ق/ ۱۶۳۹.م) كه بر اوضاع داخلی و روابط خارجی ایران تاثیرگذار بود، از نظر سیاسی، اقتصادی و تاریخی اهمیت ویژه‌ای دارد. متاسفانه اصل «معاهده ذهاب» نه در آرشیوهای ایران موجود است و نه در عثمانی. منابع تاریخی نیز با تفاوتهای زیاد آن را نقل كرده‌اند. مولف «رساله تحقیقات سرحدیه» در این مورد می‌نویسد: «حقیقتا اصل صلح‌نامه مزبور، كه عبارت از تصدیق‌نامه دو پادشاه است، در هیچ‌یك از دولتین موجود نیست، در ایران به سبب فترت و در عثمانیه به سبب حرقت، تلف شده است و مستندی كه اكنون موجود است، عبارت است از سوادنامه‌ای است كه به قول عثمانیه، از سلطان مراد رابع به شاه‌صفی به طریق امضاء تصدیق‌نامه معاهده قلمی شده است.»[۱۳]

خوشبختانه اخیرا سواد اصل معاهده در آرشیو نخست‌وزیری استانبول یافت شده و مورد استفاده و استناد قرار گرفته است. این رونوشت با مشخصات زیر در استانبول نگهداری می‌شود.[۱۴]

علاوه بر اصل مواد معاهده ذهاب، متن معاهده در منابع زیر نقل شده است: عباسنامه، منتظم ناصری، خلاصهًْ‌السیر، مجموعه عهدنامه‌های تاریخی ایران، تاریخ نعیما، تاریخ روابط ایران و عثمانی و رساله تحقیقات سرحدیه. البته این متن‌ها یكسان نیستند و تفاوتهایی با هم دارند كه در ادامه مقاله نتایج مقایسه آنها ذكر می‌شود.

● موارد اختلاف منابع

مقدمه همه منابع با هم تفاوت دارد، مثلا: در «منتظم ناصری» و «سواد اصل معاهده» در مقدمه معاهده، تعریف و توصیف بسیاری از شاه‌صفی شده است، درحالی‌كه بقیه متون، به‌خصوص «خلاصهًْ‌السیر» كه در عصر خود شاه‌صفی نوشته شده است، این تعریف و توصیف‌ها را ندارد. در دو منبع فوق‌الذكر، در وصف شاه‌صفی چنین آمده است: «... اعلیحضرت، معالی منقبت، سامی رتبت، گرامی منزلت، مسندنشین اقلیم ایران، حامی فارس و مازندران، فرمانده ملك عجم، شاه‌صفی دام منظوره، بعنایت ربه‌الوفی...»[۱۵]

این جملات در بقیه متنها وجود ندارد.

در «مجموعه معاهدات ایران با دول خارجی»، در مقدمه معاهده، تعارفات معمول حذف شده است و مطلب به‌این‌ترتیب شروع می‌شود: «... و بعد، عمدهًْ الخواص و المقربین صاروخان (ساروخان) زید رشده را نزد وزیر اعظم جلیل‌المقدار، دستور اعظم، مشیر افخم مصطفی‌پاشا ادام‌الله تعالی اجلاله كه در جانب مشرق، سردار سپهسالار ماست، وكیل فرستاده بودید، در ذهاب نام محل، ملاقات كرده و درخصوص انتظام امور صلح، عهود تنفیذ قضایای قطع حدود گفت‌وگو و مذاكره كرد.»[۱۶] همچنین در مقدمه «عباسنامه» و «خلاصه‌ًْ‌السیر»، لقبها و عنوانهای زیادی برای سلطان عثمانی ذكر شده است: «... ملاذ اعاظم السلاطین، معاذ اكارم الخواقین، ناصرالاسلام و المسلمین، قاهر الكفرهًْ و المشركین، سلطان البرین و البحرین، خاقان المشرقین و المغربین، خادم الحرمین الشریفین، عین‌الانسان و انسان‌العین، الموید به تأییدات الملك المستعان، و الموفق بتوفیق المنان، لازالت خلافته ممتداً الی آخر الزمان... .»[۱۷] ولی در بعضی از منابع، از جمله «اصل سواد معاهده»، این جملات ذكر نشده است.

در «عباسنامه» و «خلاصه‌ًْالسیر»، در اواخر معاهده، چند جمله در مورد آزادی رفت‌وآمد تجار و مسافران و الفت بین مردم ایران و عثمانی، ذكر شده است كه متون دیگر این مطلب را نیاورده‌اند: «... تجار و ابناءالسبیل گلوب گیدوب، دوستلق اولمغجون او شیئی وثیقه انیفه مشتمل الحقیقه وكالت‌نامه و نیابت محققه خاصه سوخنجه كشیده سلك تحریر اولوب.»[۱۸]

از همه مهم‌تر اینكه، در «منتظم ناصری»، «مجموعه معاهدات ایران با دول خارجی» و سواد اصل معاهده ذهاب، شرط لعن و سب نكردن خلفا و ام‌المومنین عایشه از سوی ایرانیان، به‌عنوان یكی از مفاد عهدنامه ذكر گشته كه بر آن شدیدا تاكید شده است: «... یكی از شرایط معتبره صریحه عهدنامه كه در زمان سعادت اقتران اجداد ما انارالله براهینهم به اسلاف شما فرستاده شده است و به مدلول كلمه ”الدین النصیحهًْ“ بعضی از اسافل ادانی كه در تحت حكومت شما واقع‌اند به شیخین و ذوالنورین و زوجه مطهره رسول‌الثقلین و سایر اصحاب گزین و ائمه و مجتهدین رضوان‌الله تعالی علیهم اجمعین رخصت زبان‌درازی نیافته، ممنوع باشند و دیگر باره به این‌ معنی مأذون نباشند تااینكه صلح مقرره الی انتهاء القرون ثابت و برقرار بماند.»[۱۹] ولی این مطلب در «عباسنامه» كه قدیمی‌تر است و «خلاصه‌ًْالسیر» كه در عهد خود شاه‌صفی نوشته شده، نیامده است. به‌نظر می‌آید كه این بند را عثمانی‌ها بعدها اضافه كرده باشند، زیرا این جملات، كاملا توهین‌آمیز و به‌دور از نزاكت دیپلماتیك است!، علاوه بر این موارد، در متنهای موجود، اختلافات دیگری نیز وجود دارد.

● موارد مشترك منابع

در همه منابع موجود بعضی از موارد و حدود آنها مثل هم یا حداقل نزدیك به هم ذكر شده است كه از جمله می‌توان به مساله خطوط مرزی تعیین‌شده اشاره كرد.

خطوط مرزی در سمت بغداد و آذربایجان در معاهده بدین‌صورت تعیین گردید: «محلهایی موسوم به جسان (جصان) و بادرائی (مدره) است، متعلق به عثمانی و قصبه مندلیج و در تنگ و درنه با صحراهایی كه مابین اینهاست، متعلق به عثمانی و كوهی كه در نزدیكی آن واقع است، برای ایران باشد و سرمیل (میل‌باشی) كه برای در تنگ سنور تعیین شده است و درنه به عثمانی واگذار شود و از عشیره جاف، قبایل موسوم به ضیاءالدین و هارون، متعلق به عثمانی شود و [بیزه] و زرد ولی (هره و دونی) برای ایران، قلعه زنجیر كه بر روی كوه واقع است، خراب شود و دهاتی كه در طرف غرب مهدومه مزبور واقع است، برای عثمانی، و دهاتی كه در طرف شرق آن واقع است، برای ایران باشد.

در نزدیكی شهر زوركوهی كه در اطراف قلعه ظالم واقع شده و هر نقطه از آن ‌كه مشرف بر قلعه مزبور است، از جانب عثمانی ضبط شود و قلعه اورمان با دهاتی كه جزو و تابع آن می‌باشد، برای طرف مقابل [ایران]. گدوك چغان برای شهر زور، سنور معین‌شده، قزلجه و توابع آن به عثمانی و مهربان با توابعش برای ایران باشد. طرفین مقرر داشتند كه در سرحد وان، قلعه قطور (قوتور) و ماكو و قارص و قلعه مغازبرد را منهدم سازند.

پی‌نوشت‌ها

* عضو هیات علمی گروه معارف اسلامی، دانشكده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران.

[۱]ــ محمدحسن مستوفی، زبده‌ًْ‌التواریخ، به كوشش بهروز گودرزی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵، ص۱۰۵

[۲]ــ رضا شعبانی، تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه و زندیه، تهران، سمت، ۱۳۷۷، ص۱۵؛ ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، ۱۳۶۹، ص۱۱۹

[۳]ــ ژان باپتیست تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ترجمه: ابوتراب نوری، به تصحیح حمید شیران، اصفهان، كتابفروشی تأیید اصفهان، ۱۳۳۶، ص۴۸۷؛ نصرالله فلسفی، «دست‌های خون‌آلود»، اطلاعات ماهانه، ش۱۱، بهمن ۱۳۲۹، ص۲۲۲

[۴]ــ رضاقلی‌خان هدایت، تاریخ روضه‌ًْ‌الصفای ناصری، به تصحیح جمشید كیان‌فر، ج۸، تهران، اساطیر، ۱۳۸۰، ص۶۸۸۰

[۵]ــ لارنس لاكهارت، انقراض سلسله صفویه، ترجمه: اسماعیل دولتشاهی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۸۰، ص۲۱

[۶]ــ محمدحسن مستوفی، همان، ص۱۰۶؛ ولی‌قلی‌خان شاملو، قصص‌الخاقانی، تصحیح حسن‌سادات ناصری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۱، ص۲۱۶؛ مصطفی نعیم، تاریخ نعیما، ج۳، استانبول، ۱۲۸۱.ق، ص۲۵۵

[۷]ــ محمدحسن مستوفی، همان، ص۱۰۷

[۸]ــ محمدطاهر وحید قزوینی، عباسنامه، به تصحیح ابراهیم دهگان، اراك، كتابفروشی داودی اراك (فردوسی سابق)، ۱۳۲۹، ص۵۰؛ ولی‌قلی‌خان شاملو، همان، ص۲۵۵؛ استانفورد جی. شاو، تاریخ امپراطوری عثمانی و تركیه جدید، ترجمه: محمود رمضان‌زاده، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰، ص۳۶۶

[۹]ــ مصطفی نعیم، همان، ج۳، ص۲۶۸

[۱۰]ــ محمدطاهر وحید قزوینی، همان، ص۵۲

[۱۱]ــ محمدحسن مستوفی، همان، ص۱۰۸

[۱۲]ــ محمدطاهر وحید قزوینی، همان، ص۵۲

[۱۳]ــ میرزاجعفرخان مشیرالدوله (مهندس‌باشی)، رساله تحقیقات سرحدیه، به اهتمام محمد مشیری، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۸، ص۸۱

[۱۴]ــ رونوشت معاهده ذهاب با مشخصات زیر در استانبول نگهداری می‌شود:

Osmunli Arsivi daire Busbakanligi, Ali Emir Tasnifi, No; ۷۶۷

[۱۵]ــ محمدحسن اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، به تصحیح محمداسماعیل رضوانی، تهران، دنیای كتاب، ۱۳۶۴، ص۹۴۱؛ سواد اصل معاهده، استانبول، آرشیو نخست‌وزیری، دفتر علی امیری، شماره ۷۶۷

[۱۶]ــ مجموعه معاهدات ایران با دول خارجی، ۱۳۲۶.ق/۱۹۰۸.م، ص۱۹۲؛ اصل سواد معاهده، همان.

[۱۷]ــ محمدطاهر وحید قزوینی، همان، ص۵۱؛ محمد معصوم‌بن خواجگی اصفهانی، خلاصه‌ًْ‌السیر، به كوشش ایرج افشار، تهران، علمی، ۱۳۶۸، ص۲۷۲

[۱۸]ــ محمدطاهر وحید قزوینی، همان، ص۵۳؛ محمد معصوم‌بن خواجگی اصفهانی، همان، ص۲۷۴

[۱۹]ــ سواد اصل معاهده ذهاب، همان؛ محمدحسن اعتمادالسلطنه، همان، ص۹۳۴؛ مجموعه معاهدات ایران با دول خارجی، همان، ص۱۹۳

[۲۰]ــ محمدطاهر وحید قزوینی، همان، ص۵۳؛ محمد معصوم‌‌بن خواجگی اصفهانی، همان، ص۲۷۱؛ محمدحسن اعتمادالسلطنه، همان، ص۹۴۱؛ مجموعه معاهدات ایران با دول خارجی، همان، ص۱۹۱؛ مصطفی نعیم، همان، ص۳۹۴؛ اصل سواد معاهده، همان.

[۲۱]ــ رضاقلی‌خان هدایت، همان، ج۸، ص۸۹۹؛ محمدحسن اعتمادالسلطنه، همان، ص۹۴۰

[۲۲]ــ رضاقلی‌خان هدایت، همان، ج۸، ص۹۸۹۹

[۲۳]ــ مصطفی نعیم، همان، ج۳، ص۲۵۵؛ رضاقلی‌خان هدایت، همان، ج۸، ص۶۸۹۴

[۲۴]ــ مصطفی نعیم، همان، ص۲۶۸

[۲۵]ــ محمدحسن اعتمادالسلطنه، همان، ص۹۳۶؛ رضاقلی‌خان هدایت، همان، ج۸، ص۹۸۹۷

[۲۶]ــ رضاقلی‌خان هدایت، همان، ص۶۸۹۸؛ محمدحسن اعتمادالسلطنه، همان، ص۹۳۶

[۲۷]ــ رضاقلی‌خان هدایت، همان، ص۶۸۹۸

[۲۸]ــ احمد دری افندی، سفارتنامه‌های ایران، ترجمه: محمد امین ریاحی، تهران، قوس، ۱۳۶۸، ص۴۳

[۲۹]ــ همان، ص۴۴

[۳۰]ــ مجله ایرانشهر، ج۱، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، نشریه شماره ۲۲، كمیسیون ملی یونسكو در ایران، ۱۳۴۲.ش/۱۹۶۳.م، ص۴۴۳

[۳۱]ــ محمدطاهر وحید قزوینی، همان، ص۵۴

[۳۲]ــ میرزاحسن حسینی فسائی، فارسنامه ناصری، تصحیح منصور رستگار فسائی، تهران، امیركبیر، ۱۳۶۷، ص۴۷۷

[۳۳]ــ محمدحسن اعتمادالسلطنه، همان، ص۹۴۶

[۳۴]ــ ذبیح‌الله ثابتیان، اسناد و نامه‌های تاریخی در دوره صفویه، تهران، تابان، ۱۳۴۳، ص۳۴۲

[۳۵]ــ محمدطاهر وحید قزوینی، همان، ص۲۲۲

[۳۶]ــ انگلبر كمپفر، سفرنامه كمپفر، ترجمه: كیكاوس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۵۰، ص۵۸

[۳۷]ــ همان، ص۸۶

[۳۸]ــ جملی كارری، سفرنامه كارری، ترجمه: عباس نخجوان و عبدالعلی كارنگ، تبریز، اداره فرهنگ و هنر آذربایجان، ص۹۲

[۳۹]ــ مجله ایرانشهر، ج۱، ۱۳۴۲.ش/۱۹۶۳.م، ص۴۴۵

[۴۰]ــ محمدابراهیم زین‌العابدین نصیری، دستور شهریاران، تهران، بنیاد موقوفات محمود افشار، ۱۳۷۳، ص۱۶۵

[۴۱]ــ همان، ص۱۶۶

[۴۲]ــ همان، ص۱۴۲

[۴۳]ــ محمدهاشم آصف (رستم‌الحكماء)، رستم‌التواریخ، به اهتمام عزیزالله علیزاده، تهران، فردوس، ۱۳۸۰، ص۹۶

[۴۴]ــ جونس هنوی، هجوم افغان و زوال دولت صفوی، ترجمه: اسماعیل دولتشاهی، تهران، یزدان، ۱۳۶۷، ص۲۱۰؛ احمد دری افندی، همان، ص۴۹

[۴۵]ــ در مورد پیمان پاساروویچ رك: استانفوردجی. شاو، همان، ص۴۰۱ و شهناز رازپوش، «پاساروفچه»، دانشنامه جهان اسلام، ج۵، تهران، بنیاد دایره‌ًْ‌المعارف، ۱۳۷۹، صص۴۲۶ــ۴۲

[۴۶]ــ استانفورد جی. شاو، همان، ص۴۰۱

[۴۷]ــ احمد دری افندی، همان، ص۹۷؛ راشد افندی، تاریخ راشد افندی، ج۳، قسطنطنیه، ۱۱۵۳.ق، ضمن حوادث ۱۱۴۴؛ احمد جودت، تاریخ جودت، ج۱، استانبول، در سعادت مطبعه عثمانی، ۱۳۰۹.هـ ، ص۶۴

[۴۸]ــ عبدالحسین نوائی، اسناد و مكاتبات سیاسی ایران ۱۱۰۵ تا ۱۱۳۵هـ .ق، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، ص۱۶۵

[۴۹]ــ جونس هنوی، همان، ص۸۶


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.