پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

عقل عملی در آثار ابن سینا


عقل عملی در آثار ابن سینا

به اعتقاد فیلسوفان اسلامی آنچه نفس انسان را از نفس حیوانی جدا می سازد عقل نظری و عملی است اما در میان این فیلسوفان, و حتی گاه در آثار یک فیلسوف, تفسیری واحد درباره عقل نظری و عملی دیده نمی شود قصد این نوشتار تبیین معنای عقل عملی از دیدگاه ابن سینا است

به اعتقاد فیلسوفان اسلامی آنچه نفس انسان را از نفس حیوانی جدا می‏سازد عقل نظری و عملی است. اما در میان این فیلسوفان، و حتی گاه در آثار یک فیلسوف، تفسیری واحد درباره عقل نظری و عملی دیده نمی‏شود. قصد این نوشتار تبیین معنای عقل عملی از دیدگاه ابن سینا است.

با مراجعه به آثار این فیلسوف چهار اصطلاح درباره عقل عملی قابل تشخیص است. در برخی از این اصطلاحات، عقل عملی تنها دارای کارکرد ادراکی است و به قوه درک کننده احکام کلی یا جزئی مربوط به عمل تفسیر می‏شود. در برخی دیگر از اصطلاحات، عقل عملی گذشته از کارکرد ادراکی، دارای کارکرد عملی نیز هست. با بررسی این چهار اصطلاح معلوم می‏شود که هیچیک از آنها بر دو اصطلاح رایج در میان فیلسوفان اسلامی منطبق نیست و در پایان مقاله سعی شده است چهار اصطلاح موصوف، به اصطلاح واحد و جامعی بازگردانده شود.

در کتابهای فلسفی معانی مختلف و تقسیمات متعددی برای عقل ذکر شده است. از این میان مهمترین تقسیمی که برای عقل بشری بیان شده است، تقسیم عقل، به عقل نظری و عقل عملی می‏باشد.

با مروری بر آنچه فیلسوفان اسلامی پیرامون عقل نظری و عملی گفته‏اند، در می‏یابیم که اصطلاح واحدی در این باره در میان آنان وجود ندارد و همین امر گاه باعث‏سوء برداشتها و تفسیرهای نادرست از کلمات آنان می‏گردد. نکته مهمتر این است که گاه در آثار یک فیلسوف به معانی مختلفی در این باره بر می‏خوریم. برجسته‏ترین مصداق در این زمینه، بزرگ‏ترین فیلسوف مشائی در جهان اسلام، ابو علی سینا است.

هدف این نوشتار طرح سخنان ابن سینا درباره عقل عملی، و استنباط معنا یا معانی عقل عملی از این سخنان است. بدیهی است که چون عقل عملی قسیم عقل نظری است و مقسم هر دو، عقل می‏باشد، لازمه هر تفسیری از عقل عملی، تفسیری خاص برای عقل نظری است و در سعه و ضیق محدوده کارکرد عقل نظری مؤثر خواهد بود. قبل از طرح سخنان ابن سینا، بهتر است اشاره‏ای به دیگر نظرات مطرح شده در این باره داشته باشیم و برخی مقدمات مفید را برای بحث ذکر کنیم.

● دو اصطلاح درباره عقل عملی

با قطع نظر از سخنان ابن سینا، در میان فیلسوفان اسلامی دو اصطلاح درباه عقل عملی دیده می‏شود. یکی از این دو اصطلاح از شهرت بیشتری برخوردار است و لذا آن را اصطلاح مشهور می‏نامیم و اصطلاح دیگر را اصطلاح غیر مشهور.

الف) اصطلاح مشهور عقل عملی: بسیاری از فیلسوفان اسلامی به پیروی از ارسطو، عقل عملی را همچون عقل نظری، قوه درک کننده انسان معرفی می‏کنند و تفاوت این دو عقل را در مدرکات آنها می‏دانند.

بر این اساس عقل نظری قوه درک کننده امور نظری است و عقل عملی قوه درک کننده خوب و بد اعمال. ارسطو بر آن بود که تفاوت عقل نظری و عملی در غایت آنهاست. غایت عقل نظری، نظر است و غایت عقل عملی، عمل.

عقل عملی احکامی را درک می‏کند که در طریق عمل و به عنوان مقدمه و مبدء برای عمل قرار می‏گیرند؛ در حالی که عقل نظری به جهت‏خود شناخت و نظر، به ادراک می‏پردازد. (۲)

فارابی در مورد عقل عملی می‏گوید: «عقل عملی قوه‏ای است که انسان بواسطه آن و از طریق تجارب بسیار و مشاهده اشیاء محسوس، به مقدماتی دست می‏یابد که بر اساس آن پی می‏برد که چه کار باید کرد و چه کار نباید کرد. البته در اموری که انجام آنها در اختیار ماست. این مقدمات نیز برخی کلی اند و برخی جزئی.» (۳) بسیاری از متاخران نیز همین تفسیر را برای عقل عملی بیان کرده‏اند. (۴)

بر اساس این اصطلاح تفاوت عقل نظری و عملی در این نیست که یکی قوه اداراکی است و دیگری قوه عمل کننده و همچنین تفاوت این دو عقل در کلی و جزئی بودن مدرکات آنها نیست. بلکه تفاوت عقل نظری و عملی این است که نفس انسان با کمک عقل عملی به دنبال شناختی می‏رود که در طریق عمل واقع می‏شود؛ اما با کمک عقل نظری، آدمی شناخت را بخاطر خود شناخت می‏خواهد و به شناختهایی دست می‏یابد که در طریق عمل قرار نمی‏گیرند.

ب) اصطلاح غیر مشهور عقل عملی: برخی فیلسوفان عقل عملی را مرادف با اراده و به عنوان قوه عمل کننده در نظر می‏گیرند. قطب الدین رازی از طرفداران این نظریه است. او می‏گوید: «قوه‏ای که نفس، اشیاء را با آن درک می‏کند عقل نظری است و قوه‏ای که مصدر افعال است عقل عملی می‏باشد». پس از این می‏گوید: «عقل نظری هم اموری که به عمل مربوط نمی‏شود را درک می‏کند و هم اموری را که به عمل تعلق دارد. در نتیجه حکمت نظری و عملی نتیجه عقل نظری است و عقل عملی به کمک ادراکات عقل نظری، مصدر افعال است‏». (۵)

از ظاهر برخی سخنان بهمنیار و ملاصدرا و برخی معاصران نیز همین اصطلاح قابل برداشت است. (۶)

بر اساس این اصطلاح، تفاوت عقل نظری و عملی این است که عقل نظری قوه‏ای درک کننده است و عقل عملی قوه‏ای عمل کننده، بنابراین ادراک همه مدرکات مختص به انسان بر عهده عقل نظری خواهد بود و حکمت نظری و عملی، هر دو، دستاورد این عقل است.

● خلاصه‏ای از (علم النفس) انسان‏شناسی ابن سینا

به منظور درک روشن‏تر سخنان ابن سینا درباره عقل عملی، اشاره به انسان‏شناسی او مفید به نظر می‏رسد. ابن سینا معتقد است که جز جمادات، همه موجودات دارای نفس هستند. بدین ترتیب همه موجودات زنده، اعم از گیاهان و حیوانات و انسانها و نیز افلاک، از نفس برخوردارند و نفس منشا حیات و زندگی است. ابن سینا نفس را «کمال اول برای جسم طبیعی آلی‏» (جسم طبیعی که آلت نفس است‏برای انجام فعل) معرفی می‏کند. (۷)

او معتقد است که انسان از سه نفس نباتی، حیوانی و انسانی برخوردار است. (۸) نفس نباتی دارای سه قوه و در نتیجه سه کارکرد است. اول قوه غاذیه که عمل هضم غذا را انجام می‏دهد. دوم قوه نمو یا منمیه یا نامیه که عمل نشو و نما و زیاد کردن جسم از اوست. و سوم قوه مولده که عمل تولید مثل را انجام می‏دهد. (۹)

نفس حیوانی دارای دو قوه محرکه و مدرکه است. با قوه محرکه، نفس بطور ارادی بدن را به حرکت وا می‏دارد و با قوه مدرکه، جزئیات را درک می‏کند. (۱۰)

نفس انسانی از دو قوه عالمه و عامله برخوردار است. به این دو قوه عقل نظری و عقل عملی نیز گفته می‏شود. توضیح این دو قوه بخصوص عقل عملی موضوع اصلی این نوشته است.

بدین ترتیب دو قوه محرکه و مدرکه میان انسان و دیگر حیوانات مشترک است اما دو قوه عالمه (عقل نظری) و عامله (عقل عملی) مختص آدمی است. نفس بر اساس قوه محرکه بطور ارادی بدن را به حرکت درمی آورد و با قوه مدرکه جزئیات را درک می‏کند. این دو عمل یعنی تحریک ارادی و ادراک جزئی میان انسان و چارپایان مشترک است. اما نوع خاصی از ادراک یعنی ادراک کلیات و نوع خاصی از عمل، یعنی عمل بر اساس تامل عقلانی وجود دارد که مختص انسان است.

از آن جا که عقل عملی (قوه عامله) با قوه محرکه مرتبط است، مناسب است توضیحی درباره قوه محرکه داشته باشیم.

● قوه محرکه و اراده

سخنان ابن سینا درباره قوه محرکه همیشه یکسان نیست و برای فهم مراد وی لازم است‏سخنان او بر یکدیگر عرضه شوند و از مجموع مطالب، معنای مورد نظر او استنباط گردد. اما از آن جا که بحث اصلی، قوه محرکه و اراده نیست، خلاصه بررسی سخنان ابن سینا در این باره طرح می‏شود.

ابن سینا قوه محرکه را دو قسم می‏داند و نام قوه محرکه را بر دو قوه اطلاق می‏کند. یکی از این دو قوه در نفس است و دیگری در بدن. قوه محرکه موجود در نفس همان قوه نزوعیه شوقیه است. این قوه خود دارای دو شعبه قوه شهوانی و قوه غضبی است. قوه شهوانی قوه‏ای است که بخاطر طلب لذت، باعث تحریک انسان به سمت اشیاء مورد تخیل می‏شود و قوه غضبی به خاطر طلب غلبه، انسان را تحریک می‏کند تا از شی‏ء مورد تخیل خود را دور کند. بطور خلاصه قوه شهوانی برای جلب ملایم است و قوه غضبی برای دفع منافر.

قوه محرکه موجود در بدن، قوه‏ای است که در عضلات وجود دارد و باعث‏حرکت کردن اعضای بدن و انجام عمل می‏شود. (۱۱)

به قوه نخست، شوقیه و باعثه و نزوعیه می‏گویند چون این قوه در انسان شوقی نسبت‏به عمل ایجاد می‏کند و سپس موجب برانگیخته شدن و انبعاث قوه محرکه بدن می‏شود و آن را از حالت‏سکون برمی کند و نزع می‏کند و به حرکت وامی دارد.

به قوه دوم، فاعل حرکت می‏گویند چون بدن را به حرکت می‏اندازد و فعل حرکت مستقیما به این قوه برمی‏گردد. به دیگر سخن، مبدا قریب حرکت همین قوه موجود در عضلات است.

بدین سان قوه محرکه اول با ایجاد شوق در نفس، باعث فعال شدن قوه محرکه دوم می‏گردد و این قوه دوم مستقیما عمل را انجام می‏دهد.

ابن سینا گاه تنها قسم دوم قوه محرکه، یعنی قوه عضلات را قوه محرکه می‏نامد و قسم اول یعنی قوه شوقیه را از اعوان و انصار قوه محرکه می‏داند. (۱۲)

فیلسوف ما در برخی از مواضع، بحث‏خود را کامل‏تر بیان می‏کند و اظهار می‏دارد که قوه محرکه اول یعنی قوه شوقیه غیر از این که باعث ایجاد شوق می‏شود، در انسان اراده یا اختیار یا اجماع را نیز ایجاد می‏کند و تنها پس از موجود شدن اراده در نفس است که قوه محرکه دوم، عمل را در خارج محقق می‏کند. (۱۳)

بر اساس این سخنان فرمول عمل ابن سینا به این صورت خواهد بود: علم - شوق - اراده - تحریک عضلات - عمل. در این فرمول شوق و اراده از قوه محرکه نفس صادر می‏شود و تحریک عضلات از قوه محرکه بدن، تفاوت انسان و چارپایان در این فرمول به تفاوت علم آنها برمی گردد. در چارپایان حس و خیال و وهم منشا شوق است ولی در انسان گذشته از این سه قوه، قوه عقل نیز منشا شوق می‏باشد.

● عقل عملی در سخنان ابن سینا

قبل از طرح سخنان ابن سینا، باید توجه داشت که در کلمات این فیلسوف عقل نظری و عقل عملی تعابیر دیگری از قوه عالمه و قوه عامله است. او در آغاز بحث از قوه عامله و عالمه در شفا و نجاة این دو قوه را عقل می‏نامد. (۱۴) منظور او این است که قوه عامله، عقل عملی است و قوه عالمه، عقل نظری. ابن سینا در ادامه بحث در نجاة می‏گوید: «مشهورات از قوه عامله و عقل نظری متولد می‏شوند.» (۱۵) و در شفا می‏گوید: «مشهورات از عقل عملی و عقل نظری متولد می‏شوند.» (۱۶) با مقایسه این دو عبارت درمی یابیم که قوه عامله همان عقل عملی است. ابن سینا در رساله نفس به یگانگی قوه عامله و عقل عملی تصریح می‏کند و می‏گوید: «قوه عامله آن است که وی را عقل عملی خوانند.» (۱۷)

بر این اساس، پس از این، به منظور یکسان سازی عبارات در همه مواردی که ابن سینا از قوه عامله یا عقل عملی استفاده می‏کند، عقل عملی را بکار خواهیم برد.

ابن سینا در طبیعیات شفا و نجاة می‏گوید: «عقل عملی مبدا تحریک کننده بدن انسان به افعال جزئی برآمده از رویه و تفکر است. » (۱۸) او پس از این به توضیح کارکردهای عقل عملی می‏پردازد و می‏گوید: «عقل عملی دارای سه اعتبار و جهت است و بر اساس هر یک از این جهات، اعمال خاصی از انسان صادر می‏شود: جهت اول در مقایسه با قوه حیوانی نزوعی، جهت دوم در مقایسه با قوه حیوانی متخیله و متوهمه، و جهت‏سوم در مقایسه با خودش‏».

عقل عملی در مقایسه با قوه حیوانی نزوعی باعث‏حدوث حالاتی همچون خجالت، حیا، خنده و گریه می‏شود که مختص انسان است. عقل عملی در اثر فعل و انفعالی که به سرعت در انسان رخ می‏دهد، آماده می‏شود تا این گونه حالات را در انسان تولید کند.

عقل عملی در مقایسه با قوه حیوانی متخیله و متوهمه، قوه‏ای است که قوه حیوانی متخیله و متوهمه را در استنباط تدابیر در امور حادث و فاسد شدنی و استنباط صنایع انسانی به کار می‏گیرد.

عقل عملی در مقایسه با خودش، قوه‏ای است که با کمک عقل نظری به آرایی که به اعمال تعلق دارد و مشهورات نامیده می‏شود، دست می‏یابد، مثل این که دروغ و ظلم قبیح و زشت است. (۱۹)

ابن سینا مشابه مطالب شفا و نجاة را در کتاب عیون الحکمة ذکر می‏کند، بدون آن که ذکری از عقل عملی یا قوه عامله به میان آورد. او می‏گوید: «از جمله حیوانات انسان است که دارای نفس ناطقه است. نفس ناطقه دارای خواصی است. برخی از این خواص از باب ادراک است، برخی از باب فعل، و برخی از باب انفعال. از میان این سه، تنها ادراک مختص به انسان (ادراک کلیات) بدون نیاز به بدن از نفس صادر می‏شود. افعال و انفعالات نفس به کمک بدن از نفس صادر می‏گردد. اما افعالی که با مشارکت‏بدن و قوای بدنی از نفس صادر می‏شود؛ عبارت است از تعقل و رویه در امور جزئی در کارهایی که سزاوار است عمل شود یا سزاوار نیست عمل شود، به حسب اختیار. استنباط صناعات عملی و تصرف در آنها مانند کشاورزی و نجاری به همین باب تعلق دارد. اما انفعالات، حالتهایی هستند که پس از استعدادها و آمادگیهایی که با مشارکت نفس ناطقه بر بدن عارض می‏شوند، پدید می‏آیند. مانند استعداد خنده، گریه، خجالت، حیا، رحمت، رافت و الفت‏». (۲۰)

در عبارتهای بالا هر چند انفعالات از افعال جدا شده است، اما همه اینها از امور عملی مختص به انسان شمرده شده که از نفس با مشارکت‏بدن صادر می‏شوند. خود افعال هم به دو قسم «استنباط حسن و قبح در امور جزئی‏» و «استنباط صنایع‏» تقسیم شده است. بنابراین سه عملکردی که در شفا و نجات به عقل عملی نسبت داده می‏شود، در عیون الحکمه به نفس ناطقه، از آن جهت که با بدن مرتبط است، منسوب می‏گردد.

تفاوتی که میان این دو تبیین از عقل عملی وجود دارد این است که در تبیین اول که در شفا و نجاة ذکر شده است، کارکرد سوم عقل عملی، ادراک آرایی که به اعمال تعلق می‏گیرد بیان شده و این آرا می‏تواند آرای کلی مربوط به عمل، همچون «ظلم قبیح است‏» باشد، یا آرای جزئی مربوط به عمل، همچون «این کار قبیح است و نباید انجام شود». در حالی که در تبیین دوم که در عیون الحکمة آمده است، تنها آرای جزئی مربوط به عمل مطرح است.

به هر حال بر اساس سخنانی که در شفا نجاة و عیون الحکمه ذکر شده است، انفعالات مختص به انسان و استنباط صنایع انسانی و ادراک حسن و قبح اخلاقی، سه کارکرد عقل عملی است. از این میان، کارکرد اول، عملی است و دو کارکرد اخیر ادراکی اند، هر چند مربوط به عمل. بنابراین عقل عملی قوه‏ای صرفا عملی یا ادراکی نیست، بلکه هم عمل کننده است و هم ادراک کننده. اما از آن جا که مدرکات او مقدماتی برای انجام اعمالند، به آن قوه عامله می‏گویند.

ابن سینا در رساله نفس از میان سه کارکردی که در کتابهای شفا و نجاة و عیون الحکمة برای عقل عملی بیان کرده بود تنها دو کارکرد اخیر را که کارکردهایی ادراکی‏اند، مورد اشاره قرار می‏دهد و می‏گوید: «قوة عامله آن است که وی را عقل عملی خوانند و اخلاق نیک و بد از او می‏آید و استنباط صناعت.» (۲۱)

ظاهرا منظور ابن سینا از این که عقل عملی را مبدا اخلاق نیک و بد معرفی می‏کند آن است که عقل عملی با ادراک افعال خوب و بد، منشا اخلاق خوب و بد می‏گردد، زیرا ادراک اعمال خوب و بد، مبدا عمل است، هر چند مبدا بعید. از این عبارت ابن سینا نمی‏توان مشخص کرد که درک احکام جزئی عمل، کارکرد عقل عملی است‏یا درک هر گونه حکم مربوط به عمل، اعم از حکم کلی یا جزئی.

ابن سینا در کتاب اشارات تنها به کارکرد سوم عقل عملی اشاره می‏کند و تفسیر خاصی از آن ارائه می‏کند. او می‏گوید: «از جمله قوای نفس، قوه‏ای است که نفس به جهت تدبیر بدن نیازمند آن است و نام عقل عملی مخصوص همین قوه است. کار این قوه استنباط آن دسته از کارهای انسانی و جزئی است که واجب است انجام شود تا این که آدمی به اغراض اختیاری خود نائل شود. این استنباط، از مقدمات کلی اولی و مشهور است و تجربی عقل نظری است‏». (۲۲)

به نظر می‏رسد سخنان ابن سینا در اشارات نیازمند توضیح است. به خصوص با توجه به این که اشارات آخرین کتاب ابن سیناست و در نتیجه آرای او در این کتاب نهایی‏ترین نظرات فیلسوف ماست.

از سخنان ابن سینا در اشارات چنین استفاده می‏شود که عقل عملی قوه‏ای است که نفس به وسیله آن احکام جزئی مربوط به عمل را از احکام کلی عملی استنباط می‏کند. اما استنباط احکام کلی عملی بر عهده عقل نظری است. بدین ترتیب عقل نظری گذشته از این که احکام کلی حکمت نظری را استنباط می‏کند، استنباط احکام کلی حکمت عملی را نیز بر عهده دارد. آن چه بر عهده عقل عملی است، استنباط احکام جزئی عملی از احکام کلی عملی است. برای مثال این احکام که «عدالت نیکو است‏» و «ظلم قبیح است‏» و «راستگویی خوب است‏» - خواه این احکام را احکام اولی بدانیم خواه از مشهورات و خواه احکامی که آدمی بر اساس تجارب خویش بدانها دست‏یافته است - احکامی هستند که عقل نظری آنها را استنباط می‏کند. وقتی عقل نظری این احکام را صادر کرد، هر یک از این احکام به منزله کبرای قیاس لحاظ می‏شوند که پس از منضم شدن صغری به آن، عقل عملی حکم جزئی استنباط می‏کند. برای مثال از دو مقدمه: «این عمل عدل است‏» و «عدل نیکو است‏»، نتیجه می‏گیرد که «این عمل نیکو است‏».

از آن جا که صغری معنایی جزئی است و ادراک معانی جزئی با قوه وهم است، لذا قوه واهمه آن را ادراک می‏کند. و چون کبری حکم کلی است و ادراک حکم کلی بر عهده عقل نظری است، بنابراین عقل نظری آن را درک می‏کند. در نهایت این عقل عملی است که پس از اخذ دو مقدمه مذکور نتیجه را از آنها استنباط می‏کند، زیرا نتیجه حکم جزئی مربوط به عمل است و استنباط چنین حکمی بر عهده عقل عملی است.

بدین سان عقل عملی به کمک عقل نظری حکم جزئی را ادراک می‏کند و وظیفه عقل عملی ادراک حکم جزئی عملی و استنباط این حکم از حکم کلی عملی است. (۲۳)

ابن سینا در کتاب شفا نیز مطلب کتاب اشارات را با توضیحی بیشتر ذکر می‏کند و می‏گوید: انسان قوه‏ای دارد که اختصاص به درک آرا و احکام کلی دارد و قوه‏ای نیز دارد که مختص رویه و تفکر در آن دسته از امور جزئی مفید و مضر است که سزاوار ست‏بدانها عمل شود یا از آنها اجتناب شود. یعنی اموری که خوب و بد و خیر و شراند. این کار از طریق نوعی قیاس و تامل انجام می‏پذیرد. این قوه در قیاس خود کبری را از قوه اولی که کلیات را ادراک می‏کند اخذ می‏کند و خود به نتایج جزئی مربوط به عمل دست می‏یابد.

قوه اول عقل نظری نامیده می‏شود و به قوه دوم عقل عملی می‏گویند. عقل نظری با صدق و کذب کار دارد و عقل عملی با خیر و شر در جزئیات. عقل نظری با واجب و ممتنع و ممکن کار دارد و عقل عملی با قبیح و جمیل و مباح. مبادی عقل نظری اولیات است و مبادی عقل عملی مشهورات و مقبولات و مظنونات و تجربیات ادراک شده با وهم ظنی. (۲۴)

دلیل این که ابن سینا قوه مورد بحث را عقل عملی یا قوه عامله می‏نامد این است که عمل قوه مذکور در مبادی عملی انسانی واقع می‏شود. به این بیان که در فعل انسانی احکام همین عقل باعث‏شوق و اراده و در نتیجه عمل می‏گردد.

عقل نظری تنها احکام کلی را درک می‏کند و احکام کلی حتی اگر مربوط به عمل باشند، نمی‏توانند باعث‏برانگیخته شدن شوق و اراده و انجام عمل گردد و تنها امری نظری و فکری است. از این روست که ابن سینا قوه درک کننده احکام کلی (خواه احکام کلی صرفا نظری و خواه احکام کلی مربوط به عمل) را عقل نظری می‏نامد.

در ابتدای بحث از عقل عملی، از کتاب شفا و نجاة عبارتی را نقل کردیم که در آن ابن سینا عقل عملی را به عنوان مبدا تحریک کننده بدن توصیف کرد. تفسیر این عبارت بر اساس مطالبی که ذکر شد این خواهد بود که منظور ابن سینا این نیست که عقل عملی مستقیما باعث تحریک بدن می‏گردد، همان طور که کارکرد قوه محرکه همین بود. بلکه مقصود این است که عقل عملی یکی از مبادی تحریک کننده بدن است، هر چند مبدا بعید و با واسطه. به دیگر سخن تنها مبدا تحریک کننده بدن که مختص به انسان است. عقل عملی است و دیگر مبادی میان انسانها و چارپایان مشترک است. همین مطلب باعث‏شد که ابن سینا عقل عملی یا قوه عامله و قوه محرکه را از هم تمایز دهد و عقل عملی یا قوه عامله را مختص آدمی بداند. بدین سان آن قوه‏ای که مبدا عمل بوده و مختص انسان است عقل عملی است و از همین رو مناسب است که آن را قوه عامله انسانی بنامیم. جمله ابن سینا در شفا و اشارات چنین بود: «قوه عامله (عقل عملی)، مبدا تحریک کننده بدن انسان به افعال جزئی برآمده از رویه و تفکر است‏». (۲۵)

ابن سینا در رساله حدود ضمن بیان معانی مختلف عقل، درباره عقل عملی می‏گوید: «قوه‏ای که مبدا تحریک قوه شوقیه است‏به سوی جزئیاتی که اختیار می‏شود تا آدمی به غایات ظنی یا علمی دست‏یابد». (۲۶)

ابن سینا در عیون الحکمه می‏گوید: «نفس ناطقه دو قوه دارد، یکی از آن دو زمینه عمل را فراهم می‏کند. این قوه به بدن مرتبط است و بوسیله آن میان آنچه سزاوار عمل کردن است و آنچه سزاوار نیست عمل شود و میان خوب و بد در جزئیات تمیز داده می‏شود. این قوه عقل عملی نام دارد. قوه دوم، نفس را آماده نظر می‏کند. این قوه به عالم بالا مرتبط است و فیض الهی را دریافت می‏کند و به ادراک معقولات و کلیات نایل می‏گردد [که عقل نظری نامیده می‏شود]». (۲۷)

همان طور که می‏بینیم سخنان ابن سینا در رساله حدود و فقره نقل شده از عیون الحکمه هماهنگ با سخنان او در اشارات است.

این سخنان ابن سینا درباره عقل عملی را می‏توان به چهار قسم و با ملاحظاتی به سه یا دو قسم تقسیم کرد:

۱) عقل عملی سه کارکرد دارد، یکی از آنها کارکرد مستقیما عملی است و دو کارکرد دیگر ادراکی و بطور غیر مستقیم عملی است. این سه کارکرد عبارتند از: انفعالات، استنباط صنایع انسانی، ادراک خوب و بد اعمال. این بیان در کتابهای شفا و نجاة دیده می‏شود.

۲) در فقره‏ای از عیون الحکمة همان بیان اول ذکر شده است، با این تفاوت که کارکرد سوم، استنباط احکام جزئی مربوط به عمل تفسیر شده است نه ادراک هر نوع حکم اعم از جزئی و کلی درباره عمل.

۳) در رساله نفس از میان سه کارکردی که در بیان اول و دوم آمده است تنها به دو کارکرد اخیر که کارکردهای ادراکی. مربوط به عمل هستند اشاره شده است. ضمن آن که کارکرد سوم به شکل مبهم بیان شده و لذا هم قابل تاویل به تفسیر بیان اول است و هم می‏توان آن را به تفسیر بیان دوم درباره کارکرد سوم تاویل کرد.

۴) در کتاب اشارات و قوه‏ای از کتاب شفا تنها کارکرد سوم برای عقل عملی بیان می‏شود آن هم به معنای استنباط احکام جزئی مربوط به عمل.

با توجه به تصریحاتی که در کتابهای اشارات و شفا و عیون الحکمة در مورد تفسیر کارکرد سوم وجود دارد به نظر می‏رسد عبارات بیان اول و سوم درباره کارکرد سوم را باید بر تفسیری که در بیان دوم و چهارم آمده حمل کرد و تنها ادراک احکام جزئی عملی را وظیفه عقل عملی دانست و ادراکات کلی مربوط به عمل را به عقل نظری منسوب کرد. بدین ترتیب بیان اول و دوم، بیان واحدی خواهند شد و سخنان ابن سینا سه قسم خواهد بود.

می‏توان بر اساس این سؤال که آیا عقل عملی تنها قوه‏ای ادراکی است و یا غیر از ادراک، انفعالات مختص انسان نیز از او صادر می‏شود؟، سخنان ابن سینا را به دو قسم تقسیم کرد و که ابن سینا در برخی بیانها (بیان اول و دوم) عقل عملی را دارای کارکرد ادراکی و غیر ادراکی می‏داند اما در برخی بیانها (بیان سوم و چهارم) تنها کارکرد ادراکی را برای عقل عملی قائل است. به هر حال در مقام جمع بندی سخنان ابن سینا دو راه حل پیش روی ماست. یا این که کتاب اشارات را اصل قرار دهیم و با توجه به این که آخرین کتاب ابن سینا همین کتاب است، معتقد شویم که او در اشارات دو کارکرد اول عقل عملی را کنار گذاشته است و تنها استنباط حکم جزئی عملی را به عقل عملی نسبت می‏دهد. و یا این که مطالب کتابهای دیگر را نیز معتبر بدانیم و معتقد شویم که ابن سینا هر سه کارکرد را برای عقل عملی در نظر می‏گیرد ولی گاه تنها به دو کارکرد و گاه به یکی از آنها اشاره می‏کند.

به اقتضای قاعده «الجمع مهما امکن اولی من الطرح‏» راه حل دوم درست‏تر می‏نماید و به این ترتیب همه سخنان فیلسوف ما معتبر خواهد ماند؛ البته با برخی تفسیرها که ذکر شد. در تایید این نظر می‏توان گفت‏به اعتقاد ابن سینا کارکرد سوم مهمترین کارکرد عقل عملی است و لذا حتی در شفا و اشارات هنگامی که او سه کارکرد را برای عقل عملی بیان می‏کند، تنها کارکرد سوم را عمل فی نفسه عقل عملی و عمل این قوه در مقایسه با خودش می‏داند و دو کارکرد دیگر را اعمال عقل عملی در مقایسه با قوای حیوانی معرفی می‏کند، بر این اساس هدف ابن سینا در کتاب اشارات توضیح کارکرد اصلی عقل عملی است.

در توجیه انتساب دو کارکرد دیگر به عقل عملی، بخصوص کارکرد اول که اصولا عملی غیر معرفتی است، این نکته قابل توجه است که ابن سینا تمایز نفس انسانی نسبت‏به نفس حیوانی را در داشتن دو قوه عالمه و عامله یا عقل نظری و عملی می‏داند. از سوی دیگر قوه عالمه یا عقل نظری تنها به ادراک کلیات می‏پردازد و با عالم بالا و عقل فعال مرتبط است. بنابراین بقیه فعالیتهای انسانی اعم از ادراکی و غیر ادراکی را باید به قوه باقی مانده یعنی قوه عامله یا عقل عملی نسبت داد.

بدین سان نه تنها ادراک احکام جزئی مربوط به عمل انسانی و اخلاقی بلکه استنباط صنایع انسانی که حیوانات قادر به آن نیستند و همچنین انفعالاتی چون خجالت و تعجب و خنده و گریه که در دیگر حیوانات وجود ندارد، همگی باید به قوه عامله و عقل عملی نسبت داده شود. هر چند از میان اینها مهمترین و اصلی‏ترین عملکرد و عقل عملی، ادراک احکام جزئی عملی است.

سخنان ابن سینا در کتاب مبدا و معاد را می‏توان تاییدی برای این وجه جمع دانست. او می‏گوید: «نفس ناطقه دارای دو قوه است، یکی قوه مدرکه عالمه و دیگری قوه محرکه عامله، قوه مدرکه عالمه تنها کلیات را ادراک می‏کند، و قوه محرکه عامله به اعمال مختص انسان مربوط است. از این رو، این قوه صناعات انسانی را استنباط می‏کند و به خوب و بد اعمال معتقد می‏شود... زیرکی و نادانی و حکمت عملی که در میان این دو است و بطور کلی همه افعال انسانی به قوه عامله مربوط می‏شود. این قوه در بسیاری موارد از قوه عامله و نظری کمک می‏گیرد. به این صورت که حکم کلی در نزد قوه نظری است و حکم جزئی مربوط به عمل، در نزد قوه عملی است‏». (۲۸)

اگر بخواهیم مقایسه‏ای میان دو اصطلاح مشهور و غیر مشهور فلاسفه اسلامی با سخنان ابن سینا داشته باشیم، به نظر می‏رسد هیچ یک از چهار بیان ابن سینا بر این دو اصطلاح منطبق نیست. زیرا آن جا که ابن سینا برای عقل عملی تنها کارکرد ادراکی را بیان می‏کند، ادراکات عقل عملی را ادراکات جزئی می‏داند و ادراکات کلی مربوط به عمل از آن عقل نظری است. در حالی که در اصطلاح مشهور، عقل عملی کلیات مربوط به عمل را نیز درک می‏کند. در بیانهایی هم که ابن سینا کارکرد غیر ادراکی را برای عقل عملی در نظر می‏گیرد، کارکرد ادراکی را هم قبول دارد، در حالی که بر اساس اصطلاح غیر مشهور هر گونه ادراک از عقل عملی سلب می‏شود و عقل عملی مرادف با اراده انگاشته می‏شود.

پی نوشت :

۱) دانشجوی دکتری فلسفه دانشگاه تهران

۲) ر. ک: ارسطو، درباره نفس، ترجمه: علیمراد داوودی، تهران، انتشارات حکمت، ۱۳۶۶، ص ۲۶۰.

۳) ابونصر فارابی، فصول منتزعه، تحقیق فوزی متری نجار، تهران، انتشارات الزهراء، ۱۴۰۵ ه. ق، ص ۵۴- ۵۵.

۴) علامه حلی، الجوهر النضید، قم، انتشارات بیدار، ۱۳۶۳، ص ۲۳۳؛ محمدرضا المظفر، اصول الفقه، قم، اسماعیلیان، ج ۱- ۲، ص ۲۲۲؛ مطهری مرتضی، فلسفه اخلاق، تهران، صدرا، ۱۳۷۴، ص ۶۴؛ مصباح محمد تقی، دروس فلسفه اخلاق، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۷، ص ۴۸.

۵) قطب الدین رازی، حاشیه اشارات، تهران، دفتر نشر کتاب، ۱۴۰۳ ه. ق، ج ۲، ص ۳۵۲- ۳۵۳.

۶) ر. ک: بهمنیار، التحصیل، تصحیح مرتضی مطهری، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵، ص ۷۸۹- ۷۹۰، ملاصدرااسفار، قم، منشورات مصطفوی، ج ۶، ص ۳۵۴، جوادی آملی، رحیق مختوم، ج‏۱، بخش ۱، ص ۱۲۲؛ تبیین براهین اثبات خدا، ص ۷۶.

۷) ابن سینا، رساله نفس، تصحیح: دکتر موسی عمید، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۳۱، ص ۱۱؛ طبیعیات شفا، با مقدمه ابراهیم مدکور، ج ۲، ص ۱۰.

۸) ر. ک: رساله نفس، صص ۱۱- ۱۳.

۹) ر. ک: همان ماخذ؛ اشارات، ج ۲، صص ۴۰۷- ۴۰۹؛ طبیعیات شفا، ج ۲، صص ۳۲- ۳۳؛ النجاة، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۴، صص ۳۱۸- ۳۲۰.

۱۰) ر. ک: رساله نفس، صص ۱۳ و ۱۵؛ النجاة، صص ۳۲۱- ۳۲۰؛ طبیعیات شفا، ج ۲، صص ۳۲- ۳۳.

۱۱) ر. ک: رساله نفس، صص ۱۵- ۱۶؛ النجاة، ص ۳۲۱، طبیعیات شفا، ج ۲، ص ۳۳.

۱۲) ر. ک: ابن سینا، عیون الحکمة، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۳۳، ص ۳۰.

۱۳) ر. ک: طبیعیات شفا، ج ۲، صص ۱۷۲- ۱۷۴؛ الهیات شفا، صص ۱۷۴ و ۲۸۴؛ اشارات، ج ۲، صص ۴۱۲- ۴۱۳؛ التعلیقات، تصحیح عبدالرحمن بدوی، قم، دفتر تبلیغات، صص ۱۶، ۱۸، ۵، ۱۱۷.

۱۴) ر. ک: طبیعیات شفا، ج ۲، ص ۳۷، النجاة، ص ۳۳۰.

۱۵) النجاة، ص ۳۳۱.

۱۶) طبیعیات شفا، ج ۲، ص ۳۷.

۱۷) رساله نفس، ص ۲۴.

۱۸) طبیعیات شفا، ج‏۲، ص ۳؛ النجاة، ص ۳۳۰.

۱۹) طبعیات شفا، ج ۲، ص ۳۷، النجاة، ص ۳۳۰- ۳۳۱.

۲۰) عیون الحکمه، ص ۳۱.

۲۱) رساله نفس، ص ۲۴.

۲۲) اشارات، ج ۲، صص ۳۵۲- ۳۵۳.

۲۳) خواجه نصیر الدین طوسی در شرح عبارتهای ابن سینا در اشارات که نقل شد، می‏گوید: عقل عملی حکم کلی مربوط به عمل را از مقدمات کلی عقل نظری استنباط می‏کند و پس از آن از این حکم کلی که به منزله کبری است، و نیز صغرای جزئی، حکم جزئی مربوط به عمل را استنباط می‏کند. بنابراین استنباط حکم کلی و جزئی از کارکردهای عقل عملی است. این سخن هر چند می‏تواند سخنی درست‏باشد اما به سختی می‏توان آن را از کلمات ابن سینا برداشت کرد. زیرا اوتصریح می‏کند که عقل عملی حکم جزئی را از مقدمات کلی عقل نظری استنباط می‏کند. سخنان ابن سینا که پس از این نقل خواهد شد نیز مؤیدی است‏بر این مطلب. پباید توجه داشت که سخن بر سر استنباط حکم کلی مربوط به عمل است نه صرفا ادراک آن. ظاهر سخن ابن سینا این است که حکم کلی مربوط به عمل را عقل نظری استنباط می‏کند و عقل عملی پس از اخذ این حکم کلی و ادراک آن با ضمیمه کردن صغری، نتیجه را استنباط می‏کند.

۲۴) طبیعیات شفا، ج ۲، صص ۱۸۴- ۱۸۵.

۲۵) طبیعیات شفا، ج ۲، ص ۳۷، النجاة، ص ۳۳۰.

۲۶) رسالة الحدود، مندرج در الرسائل، ص ۸۸.

۲۷) عیون الحکمة، ص ۳۶۲.

۲۸) ابن سینا، المبدء و المعاد به اهتمام عبدالله نورانی، تهران، انتشارات مک گیل و دانشگاه تهران، ۱۳۶۳، ص ۹۶.

نویسنده: رضا برنجکار

منبع: فصل نامه نامه مفید