دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
بهترین برخورد با بچه های دیابت
![بهترین برخورد با بچه های دیابت](/web/imgs/16/157/twe2i1.jpeg)
«وقتی شنید بچهاش دیابت دارد و باید انسولین تزریق کند، او را برداشت و بدون اینکه به کسی بگوید، برای گرفتن شفا راهی حرم امام رضا(ع) شد اما بچه نرسیده به حرم دچار اغمای دیابتی شد و به کما رفت.»؛ «پدرش نمیگذاشت مادر به هیچکدام از اعضای خانوادهاش بگوید دخترشان دیابت دارد و میگفت اگر بگویی، فردا برایش شوهر پیدا نمیشود.»؛ «به هیچکس نگفته بودند بچهشان دیابت دارد و انسولین تزریق میکند. در سفر وقتی تصادف میکنند و پدر و مادر بیهوش میشوند، بچه نمیتواند به کسی بگوید دیابت دارد و بهدلیل افت قند به کما میرود.» و...
اینها فقط بخشی از روایت کسانی است که در انجمن گابریک، یکی از انجمنهای فعال در زمینه دیابت، کار میکنند.
عصر پنجشنبه است و در این انجمن کلاسهایی برای پدر و مادرها و بچههایی که دیابت دارند، برگزار میشود؛ کلاسهایی که به آنها کمک میکند اول از همه دیابت را بپذیرند، راه زندگی شاد با آن را یاد بگیرند و از آن نترسند و این اطلاعات را به دنیای اطرافشان هم انتقال دهند. کلاس بچهها پر از هیاهوی شادی و شیطنت است اما در کلاس بزرگترها کمی اوضاع فرق میکند. در چشم بعضیها میتوان کمی ترس و اضطراب را دید، با اینکه سالهای سال از ابتلا به دیابت فرزندشان میگذرد. البته هستند پدر و مادرهایی که با شجاعت و امید سر این کلاسها نشستهاند و دیگران را مقهور قدرت پذیرش و آگاهی خود درباره دیابت و راههای شیرین کردن آن میکنند. در کنار فرشته عظیمیپور، کارشناس ارشد روانشناسی که چند سالی است با این مرکز همکاری و کلاسهایی برای پدر و مادرهای بچههای دیابتی برگزار میکند، نشستهایم تا از تجربههایش در این سالها بگوید، از اهمیت مشاورههای روانشناسی برای پدر و مادرها و بچههایی که دچار دیابت میشوند و اهمیت اینکه همه دانش و آگاهی درباره دیابت داشته باشیم تا هم جلوی رشد آن را بگیریم، هم به افراد دیابتی اطرافمان کمک کنیم.
در کلاس شنیدم میگفتید توجه به سلامت روان بچههای دیابتی به اندازه آثار جسمی دیابتشان مهم است. چرا؟
خیلی واضح است؛ چون وقتی جسم بچهها بیمار اما روانشان سالم باشد، مشکلاتشان خیلی کمتر میشود و حتی دیابت عوارض خیلی کمتری میتواند برای آنها ایجاد کند اما اگر بچهای در کنار دیابت، عوارض روانشناختی مثل اضطراب، کمبود اعتمادبهنفس، مشکل در برقراری رابطه اجتماعی و افسردگی و... داشته باشد، مشکلاتش چند برابر میشود.
شما با چنین مواردی برخورد داشتهاید؟
بله، بارها! اجازه دهید حالت کلیاش را برایتان توضیح بدهم؛ ما با تزریق انسولین میتوانیم به راحتی کمبود آن را در بدن جبران کنیم اما وقتی بچهای مشکلات پیچیده روانشناختی پیدا میکند، کنترل قندخونش بسیار سخت و پیچیده میشود. مثلا ما بچهای داشتیم که به سختی قندخونش کنترل و یکباره دچار بالارفتن قندخون یا افت شدید آن میشد در حالی که از نظر تزریق انسولین، مشکلی نداشت و این کار درست انجام میگرفت. علت مشکل، فقط مشکلات روانشناختی بچه بود، نه هیچ عامل فیزیولوژیک دیگری.
بچههایی که به این مرکز میآیند، تا جایی که من دیدم سن و سالی ندارند و اکثرا کلاس اول و دوم و حتی کوچکتر هستند. کمی دور از ذهن به نظر میرسد که مشکل روانشناختی، افسردگی و اضطراب داشته باشند.
دقیقا مشکل همین جاست که ما بچهها و درکشان را از مسائل دستکم میگیریم و فکر میکنیم وقتی اتفاقی میافتد، چه برای آنها و چه برای اعضای دیگر خانواده، متوجه نمیشوند. در صورتی که اینطور نیست. وقتی به پدر و مادری میگویند فرزندشان دیابت دارد، فشار روانی زیادی به آنها وارد میشود. فشاری که قابلپنهان کردن نیست و بالاخره هر چقدر هم خودکنترلی داشته باشند، بخشی از آن را بروز میدهند. حتی ممکن است دچار افسردگی و خشم شدید شوند یا مشکلات اضطرابی پیدا کنند. شاید باور نکنید اما پدر و مادرهایی داریم که هنوز بعد از گذشت
۱۰ سال از دیابتی شدن فرزندشان وقتی میخواهند اولین جمله را درباره دیابت سر کلاس بگویند، گریهشان میگیرد.
یعنی هنوز بعد از سالها به پذیرش نرسیدهاند؟
نرسیدهاند و من همیشه این جمله را برای آنها تکرار میکنم که والدین افسرده و مضطرب هرگز نمیتوانند والدین باکفایتی باشند و خوب از بچهها حمایت کنند حتی اگر بچه هیچ مشکلی نداشته باشد، حتی اگر مشکلش در حد یک سرماخوردگی باشد.
پس نتیجه این عدم پذیرش را بچهها در رفتار والدینشان میبینند و دچار مشکلات بیشتری میشوند!
بله و بالاخره بچه میفهمد اتفاقی افتاده که خوب نیست، مامان او دیگر آن مامان خوشحال و شاد سابق نیست، پدرش آن آدم با حوصله قبلی نیست و در او احساس گناه پیدا میشود. آنتنهای هیجانی بچهها خیلی قویتر از ماست. یک بچه ۳ ساله کاملا میفهمد حال مادرش مثل قبل نیست و ماجرا را اینطور تعبیر میکند که اتفاق بدی افتاده که او مسببش بوده و عذاب میکشد. وقتی میبیند مادرش هر بار با چشم پر از اشک به او انسولین تزریق میکند، میفهمد مشکلی وجود دارد اما از رفتار مادر نمیتواند بفهمد از عشق زیاد به او دارد گریه میکند. کودک فکر میکند کار بدی انجام داده و همین احساس گناه باعث افسردگیاش میشود و کنترل قندخونش را پیچیده و سخت میکند. «A۱C» او بههم میریزد. ضمن اینکه دیگر به دستورهای تغذیهای و ورزشی توجه نمیکند و این خیلی طبیعی است چون من و شما هم که آدم بزرگی هستیم، وقتی حال روانی خوبی نداریم، خیلی از کارهایی را که میدانیم برایمان خوب است، انجام نمیدهیم با این تفاوت که اگر از من بزرگسال بپرسید چرا این رفتار را دارم، میگویم حالم بد است! افسردهام! چیزی مرا ناراحت کرده اما یک بچه نمیتواند این جملهها را بگوید و شروع میکند به لجبازی! میداند نباید بستنی بخورد اما از شما بستنی میخواهد، غذایش را نمیخورد یا غذای دیگران را به زور از آنها میگیرد، به شما میگوید نمیخواهد ورزش کند، درس بخواند و همه اینها زنگ خطرهای افسردگی است که باید جدی بگیریم. من همیشه به
پدر و مادرها میگویم اگر احساس افسردگی میکنند یا اضطراب دارند، حتما پیش مشاور بروند و کمک بگیرند و بدانند اگر میخواهند دیابت فرزندشان کنترل شود، اول از همه باید بتوانند سلامت روان خود را حفظ کنند.
این بچهها هر چقدر هم بزرگتر میشوند، احتمالا مشکلاتشان بزرگتر میشود.
ما مواردی داشتیم که بچه نمیخواست مدرسه برود چون مورد تمسخر بچهها قرار میگرفت چون بچههای ما درباره دیابت هیچ چیز نمیدانند. البته نمیتوان به بچهها ایراد گرفت وقتی که حتی مواردی داشتیم که مربی ورزش هم درباره دیابت چیزی نمیدانست و به بچهای که دیابت داشت میگفت نباید ورزش کنی یا سر ساعت ورزش او را از میان بچهها بیرون میکشید، در حالی که فقط لازم بود قبل از ورزش، قندخون این بچه چک شود و اگر لازم بود، یک خوراکی به او بدهد تا بخورد و مثل بقیه ورزش کند. پدر و مادر هم به این معلم اعتراض نکرده یا برایش توضیح نداده بودند که فرزندشان میتواند ورزش کند. بعضیها اعتراض میکنند و بعضیها نه چون واقعیت این است که میترسند با بچهشان در مدرسه بدرفتاری شود. اینکه مورد سادهای است، ما حتی مواردی داشتیم که وقتی به اولیای مدرسه گفته بودند بچه دیابت دارد، او را ثبتنام نکرده بودند به این بهانه که نمیتوانند مراقبت او باشند چه برسد به اینکه بخواهند از او مراقبت یا حمایتی کنند.
مربی بهداشت در مدارس نباید این بچهها را حمایت کند؟
چرا، اما برخی مربیان بهداشت این کار را نمیکنند.
چرا؟
چون بعضیها دانش آن را ندارند. البته مربیهایی هم داشتیم که کلید اتاقش را به دانشآموز میداد تا هر وقت خواست، برود آنجا و قندخونش را در آرامش آزمایش کند و تزریقش را انجام دهد.
برگردیم سر بحث پدر و مادرهایی که فرزندشان دیابت دارد. چطور میتوانند پدر و مادر موفقی باشند؟
موضوع فقط آنها نیستند، موضوع همه ما هستیم که میخواهیم پدر و مادر باشیم و بزرگترین مشکل ما نداشتن مهارت اجتماعی و آمادگی برای پدر و مادر بودن است. خیلی هم تقصیرکار نیستیم چون مثلا وقتی دانشآموز دوره دبیرستان هستیم، باید به ما این مهارتها آموخته شود نه وقتی که پدر و مادر و دچار بحران میشویم.
باز هم میگویم همه پدر و مادرها اینطور نیستند؛ مادری را میشناختم که بعد از ۴۰ روز به پذیرش رسیده بود و حتی هر بار که به فرزندش تزریق میکرد، سرنگها را نگهمیداشت و میگفت میخواهیم با اینها کاردستی درست کنیم و اصلا فضای تزریق انسولین را برای او تغییر داده بود، اما کلیت چیزی دیگری است، کلیت پدر و مادرهایی هستند که به محض اینکه میفهمند فرزندشان دیابت یا هر مشکل دیگری دارد، دچار مشکل و افسردگی میشوند.
اگر مادری یا پدری دارد صحبتهای ما را میخواند و ۱۰ روز است به او گفتهاند فرزندش دیابت دارد و به پذیرش نرسیده، باید از مشاور کمک بگیرد؟
مشاوره گرفتن از پیشنهادهای اصلی ماست، اما ۱۰ روز زمان کمی برای تطبیق والدین با شرایط جدید است. من از پدر و مادرها میپرسم کودک شما چند وقت است دچار دیابت شده؟ حتی اگر بگویند ۳ ماه، به آنها حق میدهم چون به هر حال باید چرخهای را که شامل مراحل جهت زندگی، انکار، خشم است، طی کنند تا به پذیرش برسند، اما اگر بگویند ۳ سال، آن وقت میگویم حتما کمک جدی از مشاور بگیرند.
چه افرادی دیرتر و سختتر به پذیرش میرسند؟
کسانی که از قبل مشکلات اضطرابی داشتهاند اما باز هم داستان پذیرش به اندازه تعداد افراد متفاوت است. مثلا مادری را میشناسم که وقتی پزشک آزمایش دخترش را دیده؛ با حالت بدی به او گفته: «خانم! بچه شما دیابت دارد!» این حرف را هم جلوی خود بچه زده اما مادر چه کرده؟ به جای گریه و بهتزدگی، اول از همه به بچه گفته بیرون اتاق باشد و بعد به دکتر اعتراض کرده که چرا با این لحن جلوی دخترش از دیابت گفته. بعد هم مراجعه کرده اینجا برای گرفتن اطلاعات بیشتر! یعنی این فرد در همان زمان به پذیرش رسیده.
در کلاسهای شما بیشتر مادرها شرکت میکنند تا پدرها؛ چرا؟
متاسفانه همینطور است در حالی که پیشنهاد میکنیم هر دو با هم در کلاس شرکت کنند. گاهی مشغلهکاری این اجازه را به آنها نمیدهد اما بعضی پدرها زیر بار شرکت در کلاس نمیروند. ما موردی داشتیم که حدود ۳ سال از پدرش خواهش میکرده او را در کلاسها همراهی کند. مادری هم بود که پنهانی در کلاسها شرکت میکرد چون پدر اجازه نمیداد و میگفت الکی میخواهد بچه را بیمار نشان دهد و نمیپذیرفته که باید مراقبت از او را یاد بگیرند. گاهی هم پدر، مادر را تا دم در همراهی میکند اما در اتومبیل مینشیند و بالا نمیآید.
طبقه اجتماعی این افراد طبقه خاصی است؟
اصلا، پدری که گفتم اجازه نمیداد مادر در کلاسهای ما شرکت کند، یکی از دامپزشکهای مشهور بود.
توصیه آخر؟
حرف آخرم این است که وقتی دارید برای یک جمع شیرینی میخرید، به فکر دیابتیهای جمع هم باشید. متاسفانه تازگیها مد شده بچههای مهد یا مدرسه هر حرفی که یاد میگیرند، بهشان میگویند یک جعبه شیرینی بردارند و ببرند مدرسه! اما چرا شیرینی؟ چرا میوه نمیبرند؟ چرا لقمه درست نمیکنند و نمیبرند؟ و...
لزومی ندارد بیماری فرزندتان را به همه بگویید
یک سوال مهم، آیا باید به همه بگوییم که فرزندمان دیابت دارد؟
نه! باید به اعضای نزدیک خانواده و کسانی که اطمینان داریم، بگویم. به اولیای مدرسه هم اطلاع دهیم تا کودک در خانه و مدرسه ایمن باشد. لازم نیست به هر کسی بگوییم و این گفتن و نگفتن باید آگاهانه باشد؛ یعنی تصمیم بگیریم به چه کسی بگوییم و به چه کسی نگوییم. به خالهاش بگوییم بهتر است و میتواند کمک بیشتری کند یا به عمه! آیا لزومی دارد به پدربزرگ و مادربزرگی که راه دور هستند بگوییم یا نه اگر بچه زمان زیادی را با آنها میگذراند، باید آنها بدانند که این بچه چه مراقبتهایی میخواهد. البته پدربزرگ و مادربزرگهایی هم داشتیم که به خاطر نوهشان در کلاس شرکت میکردند.
از اعضای اصلی خانواده چه کسی بهتر است بداند؟
همه! برادر و خواهرها هم باید بدانند و حتی باید اطلاعات دقیقی داشته باشند، در این صورت فقط یک نفر نیست که باید حواسش به همه چیز باشد. این حمایت میتواند خیلی کمککننده باشد و شبکه حمایتی موج اضطرابها را کم میکند.
لیلا افشار
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
ویدیوهای آموزشی هفتم
مسعود پزشکیان ایران دولت سیزدهم مجلس شورای اسلامی دولت چهاردهم رهبر انقلاب پزشکیان دولت محمدجواد ظریف رئیس جمهور مجلس انتخابات
تهران اهواز شهرداری تهران شورای شهر تهران هواشناسی تب دنگی اربعین پشه آئدس سازمان هواشناسی وزارت بهداشت قتل پلیس
خودرو واردات خودرو قیمت خودرو بازار خودرو قیمت دلار ایران خودرو حقوق بازنشستگان مالیات برق قیمت طلا سایپا مسکن
مهران مدیری حسین انتظامی عاشورا سعید راد تلویزیون سینمای ایران فضای مجازی کربلا دفاع مقدس رسانه ملی سینما موسیقی
هوش مصنوعی دانش بنیان فناوری حوزه علمیه دانشگاه آزاد اسلامی اختلال جهانی باتری
جو بایدن دونالد ترامپ رژیم صهیونیستی یمن اسرائیل آمریکا فلسطین غزه روسیه تل آویو چین جنگ غزه
فوتبال پرسپولیس استقلال نقل و انتقالات لیگ برتر باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران نقل و انتقالات لیگ برتر باشگاه استقلال المپیک 2024 پاریس تراکتور سپاهان
اینترنت ایلان ماسک تبلیغات سرعت اینترنت تلگرام فیلترینگ گوگل ویندوز ناسا سامسونگ امنیت سایبری
خواب دیابت فشار خون مغز افسردگی ویتامین چای قند بیماری تب دنگی