سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

علوم انسانی و ابهام های آن


علوم انسانی و ابهام های آن

دقیق نبودن دستاوردهای علوم انسانی, اقتضای موضوعات و مسائل آن است

اصطلاح علم را همه ما در گفت‌وگوهای روزمره‌مان کم و بیش به کار می‌بریم و هیچ دشواری و مشکلی در کاربرد آن و جایگاه استفاده از این اصطلاح حس نمی‌کنیم، اما اگر کسی از ما بخواهد معنای این اصطلاح را بیان کنیم، به نظر می‌رسد با مشکل مواجه هستیم. چرا که علم از جمله واژه‌هایی است که در زبان روزمره ما معنایی گسترده دارد و شاید وجه مشترکی برای همه کاربردهای آن نتوان یافت.

اما حتی اگر از گفتارهای روزمره بگذریم و به سطح تخصصی وارد شویم، این معضل حل نمی‌شود که هیچ بلکه دشوارتر می‌گردد. بخصوص اگر اصطلاح علم را با پسوندهایی چون، تجربی، انسانی، ریاضی، دینی، حوزوی، جدید، قدیم و ... در نظر آوریم. هر یک از این پسوندها معنای متفاوتی به علم می‌دهد و گاه این معنا حتی نزد واضعان و کاربران این اصطلاحات، چندان واضح و دقیق نیست و از جمله این موارد، اصطلاح پرکاربرد علوم انسانی است. این اصطلاح از این رو پرکاربرد است که در تقسیمات رشته‌های دبیرستانی و دانشگاهی، یک شاخه از ۳ شاخه نظری را به خود اختصاص داده است، اما گاه نه‌تنها دانشجویان، بلکه حتی برخی از اساتیدی که در این رشته تحصیل و تدریس کرده‌اند نیز در تعریف علوم انسانی ناتوان می‌مانند. ناتوانی در تعریف علوم انسانی تنها معضل محصلان و آموزگاران این رشته نیست، بلکه حیثیت و جایگاه این رشته، خود اساسی‌ترین معضل است. غالبا این شاخه دانشگاهی که از قضا در کشور ما بیش از ۲ شاخه ریاضی و تجربی محصل می‌پذیرد، حیثیت و جایگاهی پایین‌‌تر نسبت به ۲ بدیل خود دارد و معمولا ـ و البته نه همیشه ـ ورودی‌های این رشته در دبیرستان، از حیث درسی و نمرات، ضعیف‌تر از ورودی‌های ۲ رشته دیگر نظری هستند. ورودی‌های رشته علوم انسانی نه‌تنها در معنای این رشته دچار ابهام و جهل هستند، بلکه نسبت به آینده این رشته و زیرشاخه‌های آن نیز چندان تصور روشنی ندارند.

از سوی دیگر، علوم انسانی معمولا در عرصه رسانه‌ها ـ که در واقع بزرگ‌ترین ساحت حضور و وجود دوره معاصر است‌ـ بزرگ‌ترین غایب محسوب می‌شود. چرا که دستاوردهای رشته‌های تجربی و ریاضی معمولا با عنوان اکتشاف‌های علمی، در اولین فرصت ممکن در رسانه‌ها انعکاس داده می‌شود. همچنین محصولات و آثار هنری نیز به خاطر ویژگی عامه‌پسند بودن یا مخاطب خاص داشتن، واجد انعکاس رسانه‌ای هستند، اما هیچ دلیلی برای حضور علوم انسانی و دستاوردهای آن در رسانه‌ها و اخبار نیست.

بنابراین علوم انسانی دچار معضلات عدیده‌ای است؛ معضل تعریف، معضل کارایی، معضل نادیده واقع شدن و... اما شاید بتوان ریشه اصلی همه این معضلات را در ۲ معضل اصلی خلاصه کرد؛ معضل نخستین یعنی ابهام در تعریف آن و معضل دوم، دستاوردهای آن.

براستی علوم انسانی چیست و ‌باید چه حاصلی را به بار آورد؟ مسلما علم هر معنایی که داشته باشد، این خصوصیت حداقلی را دارد و آن این که چیزی را علم می‌دانیم که جهل و نادانی‌ را از انسان برطرف می‌کند و بر دانسته‌ها و تصورات انسان، که حکایت از واقعیتی دارند، می‌افزاید. در واقع علم بناست پرده‌ای از پرده‌های جهل و ناآگاهی ما را نسبت به واقعیت برطرف کند، اما این پرده چگونه کنار می‌رود؟

در علوم تجربی پاسخ این سوال سهل‌تر و آشکارتر به نظر می‌آید، چرا که در این قسم علوم، انسان به واسطه تجربه حسی و آزمایش‌های تجربی، فرضیات و حدس‌های دانشمندان درباره ماهیت مواد و اجسام فیزیکی به معارف جدید نایل می‌شود. ریاضیدان هم به وسیله به کارگیری قواعد و معادلات ـ بعضا بسیار پیچیده ـ نتایجی جدید را از معلومات و داده‌های قبلی استنتاج می‌کند، اما در علوم انسانی ما هیچ یک از این دستاوردها را ـ حداقل به آن شکلی که در علوم تجربی و ریاضی وجود دارد ـ واجد نیستیم.

اما هیچ‌یک از این موارد به معنای بی‌اعتبار بودن علوم انسانی نیست، چرا که علوم انسانی هرچند همچون ریاضیات دقیق نیست و همچون علوم تجربی موضوع مشخصی ندارد، ولی دستاوردی بشری است که در طول تاریخ حاصل شده و به مسائلی پرداخته که در هیچ شاخه علمی‌ و معرفتی دیگر توان پاسخ به آن وجود نداشته است. این مسائل، غالبا مسائلی روزمره و معمولی که ما در زندگی هر روزه خود با آنها سروکار داریم، نیستند و اگر پاسخ آن را نیابیم، احساس کنیم که کار امروز ما لنگ و معطل مانده است، خیر علوم انسانی چنین نیست، بلکه علوم انسانی، اساسا با مسائلی بنیادی‌تر سروکار دارد، مثلا چیستی فرهنگ، چیستی تاریخ، چیستی زبان، چیستی حق، چیستی قانون، چیستی حکومت، چیستی انسان، چیستی هنر، چیستی جامعه، چیستی جهان، چیستی باور و معرفت، چیستی دین و ایمان و حتی چیستی خود علم.

اینها همگی مسائلی هستند که در هیچ یک از علوم تجربی و ریاضی به آنها پاسخ داده نمی‌شوند، اما کیست که اهمیت و ضرورت پرداختن به این مسائل را انکار کند؟ اینها مسائل روزمره زندگی ما نیست، ولی بسیار مهم‌تر از مسائل روزمره است، چرا که موضوعاتی که در این مسائل مورد پرسش و سوال واقع شدند، در واقع وجه مشخصه فعالیت‌های انسانی ـ در مقابل فعالیت‌های سایر جانداران ـ در طول تاریخند.

آنچه بشر در طول تاریخ به آن دست یافته یا آن را ساخته، متمایز از اموری است که به شکل طبیعی در جهان موجود بوده است. امور طبیعی بر اساس قواعد علی ـ معلولی و جبرا در جهان حادث می‌شوند یا از بین می‌روند، ولی دستاوردهای انسانی، پدیده‌هایی متمایزند. هیچ جبری برای حادث شدن این امور وجود نداشته است. بلکه این امور حاصل وجود بشر است و به همین خاطر ماهیتی متمایز از امور طبیعی دارد. حال فهم این امور و درک چیستی آنها نیز ماهیتی متمایز با فهم و درک چیستی امور طبیعی خواهد داشت، فهم و درکی که امروزه به آن علوم انسانی می‌گویند، یعنی فهم فرآورده‌ها و دستاوردهای انسان در طول تاریخ.

سلمان اوسطی