جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

نگاهی به شعر و زندگی اکتاویو پاز, شاعر مکزیکی


نگاهی به شعر و زندگی اکتاویو پاز, شاعر مکزیکی

اکتاویو پاز نوه ایرنئو پاز نویسنده است اولین آشنایی اش با ادبیات همان کتابخانه بزرگ پدربزرگش بود دو شخصیت ایرنئو پدر بزرگ روشنفکر و نویسنده و اکتاویو ایرنئو پاز, پدر مبارز اکتاویو که از یاران زاپاتا بود و یکی از سمبل های مبارزه مسلحانه در مکزیک, بر اکتاویو تاثیرات عمیقی نهادند پاز در دانشگاه ملی مکزیک رشته حقوق, فلسفه و ادبیات را به اتمام رساند

اکتاویو پاز نوه ایرنئو پاز نویسنده است. اولین آشنایی‌اش با ادبیات همان کتابخانه بزرگ پدربزرگش بود. دو شخصیت ایرنئو پدر بزرگ روشنفکر و نویسنده و اکتاویو ایرنئو پاز، پدر مبارز اکتاویو که از یاران زاپاتا بود و یکی از سمبل‌های مبارزه مسلحانه در مکزیک، بر اکتاویو تاثیرات عمیقی نهادند... پاز در دانشگاه ملی مکزیک رشته حقوق، فلسفه و ادبیات را به اتمام رساند.

اما قبلش، یعنی تقریبا از ۱۶ سالگی در مجلات و روزنامه‌های ادبی مطلب چاپ می‌کرد. در ۱۹۳۶ به اسپانیا رفت تا در جبهه جمهوریخواه‌ها به عنوان عضو حلقه روشنفکران ضد فاشیست بجنگد.

در ۱۹۳۸ پس از سفری که به پاریس داشت به مکزیک بازگشت و دو مجله ادبی(کارگاه و فرزند ناخلف) را همراه با جمعی از روشنفکران پایه‌گذاری کرد. در ۱۹۴۴ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و با اتمام جنگ‌جهانی دوم بورس گوگنهایم را به‌دست آورد که آینده‌اش را به‌عنوان عضو وزارت خارجه مکزیک تضمین می‌کرد، شغلی که در ۱۹۶۸ به‌عنوان اعتراض به سیاست دولت مقابل اعتراضات دانشجویی از آن استعفا داد و مدیریت مجله پلورال (مجموع) را پذیرفت و اندکی بعد مجله «بازگشت» را پایه‌گذاری کرد که از آن به بعد تا روز مرگش در آوریل ۱۹۹۰ در سن ۸۴ سالگی به علت بیماری سرطان مددیر آن بود. اکتاویو پاز بارها در سخنرانی‌هایش گفته که یکی از اولین شاعران مدرنی که بر او تاثیر گذاشت تی اس الیوت بود که در کنار نام‌های دیگری چون ریلکه، سرنودا و نرودا درهای شعر مدرن را به روی او باز کرد.

الیوت به او راه آشتی دادن سنت و مدرنیته را آموخت. به او آموخت که گذشته در حال وجود دارد. در حال جاوید در این لحظه‌ای که دیروز و فردا در آن جاری‌اند. اما مهمترین تاثیر ادبی را باید در دوران اقامتش در پاریس و آشنایی‌اش با سوررئالیست‌ها جست‌وجو کرد. در پاریس پاز تحت تاثیر سوررئالیست‌ها قرار گرفت تفکری که به او راهی را برای نفی فرهنگ غربی و استغنا از سیستم‌های سیاسی و ایدئولوژیک نشان داد... سوررئالیسم، دنیایی را که پاز یگانه و حقیقی می‌دانست فروریخت و کمکش کرد تا پنهان‌ترین زوایای وجودش را با شعر بیان کند.

به او کمک کرد بیاموزد بین معشوق و طبیعت رابطه‌ای ژرف برقرار است. رابطه‌ای که در آن کلمات، جملات، هجاها و همچون اقمار به دور مرکزی ساکن و در عین حال متحرک متشکل از عاشق و معشوق می‌چرخند. تا سرانجام کاغذی سپید را بپوشانند. کاغذ سپیدی که به خاطر وجود عشق بر آن شعری شکل خواهد گرفت. سوررئالیسم بر باور او به جاودانگی هنر صحه گذاشت و به او آموخت که هنر ورای حزب‌ها و امپراتوری‌ها و خدایان باقی می‌ماند که هنر به خدمت هیچکس در نمی‌آید چرا که هنر، نفس آزادی‌ای است که انسان در عملی تکرار ناپذیر، یگانه و تمام آن را خلق و کشف می‌کند.

از این‌روست که سنگ آفتاب، یکی از مهمترین اشعار قرن بیستم اینقدر وامدار سوررئالیسم است و گرچه به انتزاع به دیده تمسخر می‌نگرد از ریشه‌های ماورایی مکزیک بسیار نشان با خود دارد. شعری است برای آشتی دادن شب با روز ، عشق و جنگ، رویا و خاطره، سکوت و حرف: صدایی که چون ابشار از ورای زمان و فضا در جست‌وجوی ارتباط فرومی‌ریزد و عشق به عنوان تنها راه نجات رو می‌نماید: آرزوی اینکه بتوان در حال زیست، جایی که جسم انگار می‌تواند بر این هرج و مرج نظمی برقرار کند. چنین است که زن و جهان تبدیل به تنی واحد می‌شوند تا هر کسی که می‌تواند بخواند بخشی از این جهان را برگیرد و در تاریکی به سوی جهان‌های دیگری برود که ساخته ذهنش نیستند.

آثار منظوم او در پی آنند که کلام را از قید وبند و اهداف سودانگارانه رها کنند و با استفاده از جریان ذهن و قافیه‌بندی پنهان و بسیاری وقت‌ها دشواریاب ذات جادویی کلمه را به آن برگردانند.

در سخنرانی اکتاویو پاز (مکزیک ۱۹۹۸- ۱۹۱۴) هنگام دریافت جا یزه نوبل در ۱۹۹۰ کلید‌های بسیاری برای درک آثار او، به عنوان یکی از بزرگترین شاعران آمریکای لاتین نهفته است. متنی که با نام «در جست‌وجوی حال» به عنوان مرجعی برای بسیاری از علاقه‌مندان اکتاویو پاز در آمده است.» راجع به انچه زندگی کرده‌ام می‌نویسم.

زندگی کردن، به معنی فکر کردن، بعضی وقت‌ها این مرز را پشت سر می‌گذاری که در آن حس و فکر در هم می‌آمیزند: شعر «در این سخنرانی پاز از زمان حرف می‌زند، از زبان، از حس بودن در یک مکان، در یک فضا از مدرنیته و از دنیایی که در آن زیسته است. نمی‌دانم آیا این متن به فارسی ترجمه شده است یا نه... چیز‌هایی که از پاز خوانده‌ام مجموعه شعر‌هایی است مثل همیشه جسته گریخته و گمانم چند تا مصاحبه که مثل همیشه کار مطالعه روی شاعر یا نویسنده را دشوارتر می‌کنند چرا که آنچه که ما مترجمان برای ترجمه انتخاب می‌کنیم فقط بازتاب‌دهنده گوشه‌ای از زندگی یک شاعر یا نویسنده است.

گوشه‌ای که ما، آگاهانه یا ناخودآگاه مایل به انتقالش به خواننده‌ای هستیم که قادر نیست متن‌ها را به زبان اصلی بخواند. برای شناختن پاز مهم‌ترین نکته این است که نمی‌توان پاز را در طبقه‌بندی‌های سنتی جای داد. ادبیاتش باز تجربه بسیاری از اندیشه‌هاست بی‌اینکه هیچیک را به عنوان قطعی قبول کند.

حتی نمی‌توان او را متعلق به کشوری خاص دانست. پاز نمونه انسان مدرن است با تمام اختلاط‌های فرهنگی پیامد شیوه زندگی مدرن.

جدا از مکزیک که سرزمین مادری‌اش است، پاز در فرانسه و هند به عنوان دیپلمات کار کرده، در اسپانیا همراه ارتش جمهوریخواه مبارزه کرده و در ایالات متحده آمریکا درس خوانده. او انسانی است بی‌سرزمین سالک راه مدرنیته مفهومی که خودش بار‌ها تاکید کرده که وجود ندارد «چون مفهوم مدرنیته به اندازه تعداد جوامع است»

پاز همیشه در دغدغه زمان می‌زید. دغدغه زمانی که انسان‌ها جنگ علیه آن را می‌بازند. دغدغه زیبایی از دست رفته‌ای که انگار به عشق خیانتی باشد. «صنعت شعری عاشق‌لحظه است و می‌خواهد آن را دوباره و دوباره در شعر بزید. آن را از جریان زمان جدا می‌کند و آن را تبدیل به حال جاوید می‌گرداند.»

تنوع آثار او شگفت‌آورند. پاز درباره همه چیز حرف می‌زند: زبان، هنر، آمریکای لاتین، ایالات متحده آمریکا، شرق، انقلاب، حکومت و طبعا شعر برای او زندگی انقلابی هر روزه و تغییر هر روزه است.

روزبینی‌ای که با آن آثارش را می‌نویسد مهارتش در بیان و جهان وطنی اعمالش تبدیل به شیوه‌ای نوین در شعر مکزیک می‌شود. زمانی بین شعر ناب متعلق به شعرای نسل قبلش که تحسین‌شان می‌کند و شعر اجتماعی، که نویدبخش جامعه آینده‌ای است که می‌خواهد به آن باور داشته باشد، معلق می‌ماند و سرانجام چون هیچکدام از این دو او را کاملا راضی نمی‌کنند راه سومی را برمی‌گزیند: شعر به عنوان نور سیاهی که نشان آگاهی بر زیستن در این جهان و میان دیگران است.

شعر به عنوان جمع اضداد، کمان جنگجو و چنگی که آواز آن جنگ را حکایت می‌کند، بدون اینکه تاریخ را نفی کند یا خود را مقهور آن بداند. بلکه به تمامی آگاه و شوق‌زده از زیستن آن تاریخ. شعر به عنوان حضور عمیق زندگی با معجزات و رنج‌هایش. شعر به عنوان جست‌وجویی مدام «در خودم فرو می‌شوم و به ته نمی‌رسم» جست‌وجویی آیینی برای یافتن معشوق «تنها خاکی که می‌شناسم و من را می‌شناسد. تنها سرزمینی که باور دارم تنها دروازه بی‌نهایت.»

اکتاویو پاز برای زمانه ما متفکر غریبی است. نثرش با آن قدرت بی‌بدیل و چرخش‌های ناگهانی‌اش آمیخته با مفاهیم فلسفی تاریخی زیبایی‌شناسی سرشار از تصویر و سرزندگی شعری است. در نثر او ما از شهر‌ها، زبان‌ها قرن‌ها، خدایان و تمدن‌ها، عبور می‌کنیم بی‌اینکه در این جست‌وجوی چر شوق و زنده بر هیچیک توقف کنیم. همیشه می‌توان به پاز مراجعه کرد. نه اینکه به ما روشی بدهد... به ما شیوه‌ای را یاد بدهد که چطور احساس تنهایی‌مان را درمان کنیم. چطور با سیاست، با مرگ و با عشق مواجه بشویم.

آثار او به ما کمک می‌کنند که زندگی کنیم. نه به شیوه‌ای که کتاب‌های تسلی‌بخشی که بیهوده سعی می‌کنند به ما یاد بدهند چطور با رنجمان مواجه شویم. وقتی از کمک برای زیستن در آثار اکتاویو پاز حرف می‌زنم منظورم به خاصیت ناب آثار اوست که کمک می‌کند تا خواننده احساسات خفته‌اش را بیدار کند که با تمام حس‌هایش با زندگی‌اش مواجه شود که لحظه را با تمام شدتش زندگی کند.

«جسم همیشه در زمان حال قرار دارد. اما انسان همیشه در حال، همراه جسم و حس‌هایش زندگی نمی‌کند» اما مفهوم حال که پاز از آن حرف می‌زند نیز مفهومی خاص است. حالی که نه گذشته را نفی می‌کند و نه آینده را، نه مرگ را و نه زندگی را بلکه مسوولیت همه آنها را می‌پذیرد. اما وقتی از همه اینها صحبت می‌کند، وقتی از جامعه و آزادی صحبت می‌کند انسان در مرکز ایده‌های اوست. «قرن بیستم تصویر انسان را مثله کرده است.»

از طرف دیگر این آزادی معاصر، یک پرهیب مصرف شده توسط تبلیغات ساخته است: لحظه‌ای او را به خدا تبدیل می‌کند و لحظه بعد در درندگی بازار او را مثله می‌کند...

انگار «او به دنبال کانتی دیگر است تا دوباره منطق علمی را به نقد بکشد.» شاید انسان را وادارد تا اندکی به خود بیندیشد و خود را نقد کند.

جیران مقدم