چهارشنبه, ۱۶ خرداد, ۱۴۰۳ / 5 June, 2024
مجله ویستا

حكومت اسلامی و بازشناسی مسائل بنیادین زنان


حكومت اسلامی و بازشناسی مسائل بنیادین زنان

در این نوشته برآنیم از منظر حكومت اسلامی به موضوع بازشناسی مسائل بنیادین زنان بپردازیم حكومت به مفهوم عام آن در دنیای امروز با همه ابعاد سیاسی, اجتماعی, فرهنگی و اقتصادی درگیر است حتی در نظریه پردازی های «دولت كوچك» یا ایده «خصوصی سازی», نوعی نظارت مستقیم یا غیرمستقیم دولت لحاظ شده است

● مقدمه‏

در این نوشته برآنیم از منظر حكومت (اسلامی) به موضوع بازشناسی مسائل بنیادین زنان بپردازیم. حكومت - به مفهوم عام آن - در دنیای امروز با همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی درگیر است. حتی در نظریه‏پردازی‏های «دولت كوچك» یا ایده «خصوصی سازی»، نوعی نظارت مستقیم یا غیرمستقیم دولت لحاظ شده است. بنابراین، حكومت چشم‏انداز فراخ‏تری برای تشخیص مسائل ارائه می‏كند. این چشم‏انداز صرفاً عهده‏دار نشان دادن گستره موضوعات نیست كه می‏تواند ما را به سمت فهم مسائل بنیادین هدایت كند؛ زیرا سیاست، عرصه ظهور و بروز مسائل بنیادین نیز می‏باشد. بنابراین، حكومت بعدی برای شناخت مسائل اساسی است. عرصه سیاست به نوبه خود، خواسته یا ناخواسته، در تولید مسائل بنیادین نقش دارد. پس با قرار گرفتن در این عرصه می‏توان به مسائلی كه نتیجه ساخت حكومت است، دست یابیم. به علاوه، به طور مشخص، از آن جا كه حكومت اسلامی، داعیه پاسداری از اندیشه اسلامی را دارد و دفاع از آیین محمدیصلی الله علیه وآله وسلم وظیفه همه دین‏داران به ویژه حوزویان است، لذا آسیب‏شناسی دینی آن در تمام زمینه‏ها اهمیت دارد. بنابراین، بررسی نسبت حكومت دینی با مسائل زنان، چشم‏انداز بسیار مناسبی است.

هر نظام سیاسی با مسائلی كه روبه‏رو می‏شود، ممكن است دو گونه نسبت داشته باشد: نسبتی كه دارد و نسبتی كه می‏تواند برقرار كند.

شكل اول ممكن است نسبتی ناخواسته باشد؛ یعنی ناخواسته در بستری از تحولات سیاسی و اجتماعی قرار می‏گیرد و لاجرم مجموعه‏ای از مسائل ریز و درشت بر آن‏ نظام تحمیل می‏شود. از این رو بازشناسی این مسائل گاه حیاتی تلقی می‏شود. طبیعی است كه فهم نسبت موجود نظام با مسائل، به معنای تبیین نظام سیاسی موردنظر نیست. ورود به مباحث نظری با ملاحظه شكل دوم نسبت‏های حكومتی است. بنابراین، ملاحظات شكل اول عمدتاً صبغه تاریخی - جامعه‏شناختی خواهد داشت تا فلسفی؛ اگرچه ملاحظات شكل اول، مقدمه‏ای است برای بررسی مناسبات نوع دوم.

جان كلام در این گفتار آن است كه نظام اسلامی مبتنی بر اندیشه ولایت فقیه، ناخواسته حامل نسبتی شده كه در آینده نه تنها نظام با چالش مشروعیت مواجه خواهد شد كه اندیشه اسلامی مورد اتهام ناكارآمدی و فقر تئوریك قرار خواهد گرفت و آن، نسبت ناخواسته نوسازی غربی مآبانه‏ای است كه خود را بر حكومت اسلامی تحمیل كرده و نظام را در عمل حامل و ناقل خود ساخته است. بنابراین، فهم این نسبت تحمیل شده و تشخیص مسائل پیرامونی آن ضروری است و نباید گذاشت فرصت‏ها، چون ابر آسمان پراكنده و نابود گردد. البته، چون موضوع بحث مسائل زنان در جامعه امروز ایرانی است، سعی شده مباحث حول همین موضوع باشد.

● تبیین مسئله‏

در چند سده اخیر، شمال غربی كره خاكی شاهد تحولات عظیمی است كه امروزه در سراسر دنیا جنبه همگانی پیدا كرده است. تا اواخر قرن نوزدهم، غربیان تكاپوی‏گذار به دنیایی داشتند كه از آن به «نوسازی» یا «مدرنیزاسیون» تعبیر می‏شود و از قرن بیستم، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، آنان سایر ملل جهان را به پذیرش و التزام به فرهنگ و تمدن غربی فراخواندند. به گونه‏ای كه در بسیاری از اذهان ملل غیرغربی، «غربی شدن» به مثابه الگوی توسعه و ترقی تلقی گشت. دولت‏های شبه مدرنیستی، یكی پس از دیگری، از طریق كودتا یا خواست مردم، برای تسهیل امر نوسازی یا غربی شدن تأسیس گشت. حتی انقلاب‏ها و جنبش‏های مردمی، تماماً در جهت الگوی توسعه به راه افتاد. امروز كشوری نیست كه خود را در درون دنیای مدرن احساس نكند. با این تفاوت كه دنیای مدرن، جهان طبقه‏بندی شده‏ای است كه به درجه یك و دو و سه؛ یا جهان پیشرفته، در حال توسعه و توسعه نیافته تقسیم‏بندی شده است.

كمتر كسی می‏تواند ادعا كند كه در دنیای جدید، فراغ از هر گونه ابزار و پدیده‏های‏ مدرن به زیست خود ادامه می‏دهد. در این میان، انقلاب اسلامی ایران، رویدادی بود كه با انقلاب‏های مدرن تفاوت بنیادین داشت و به گفته میشل فوكو، اولین انقلاب پُست مدرنی در پایان قرن بیستم است. انقلاب اسلامی، خواهان طی شدن فرآیندی است كه نتیجه آن عینیت یافتن حیات معنوی خواهد بود. چنین آرمانی در تقابل جدی با خواست نهایی مدرنیزاسیون است؛ زیرا مدرنیزاسیون در نهایت، آن چیزی را كه فراروی بشر قرار می‏دهد، زیست مادیِ عاری از معنویت است. بنابراین، انقلاب ایران می‏توانست به دلیل ماهیت بنیادگرایانه اسلامی‏اش، خلأ معنوی دنیای مدرن را پر كند. لیكن در عمل، ناخواسته حامل و تداوم‏بخش فرآیندی است كه نتیجه آن زیست مادی بدون معنویت خواهد بود. تا پیش از انقلاب، برنامه توسعه و نوسازی یا به تعبیر دقیق‏تر برنامه غربی شدن، توسط دولتی مدرن به گونه‏ای آمرانه و عریان مورد اجرا بود. اما همین برنامه، به گونه‏ای آمرانه ولی نه عریان بلكه پنهان، خود را بر انقلاب اسلامی تحمیل ساخته و انقلابی كه داعیه «نوسازی معنوی» دارد، گرفتار «نوسازی پنهان» شده است. به نظر می‏آید جامعه ایرانی در وضعیت دو لایه‏ای قرار گرفته است؛ لایه‏ای در رو دارد و لایه‏ای در زیر؛ لایه زیرین آن، غرب‏گرایی است و لایه رویین آن، اسلام‏گرایی. ما در مقام نظر، از آیین اسلام سخن می‏گوییم و در مقام عمل، از مدرنیته استمداد می‏جوییم.

كافی است كه ملاحظه‏ای اجمالی به نحوه نهادسازی‏ها و مدیریت بخش‏های مختلف جامعه انقلابی بشود تا درجه تمنّای غربی شدنِ ما معلوم گردد. وضعیت دو لایه‏ای، پیش از انقلاب برقرار بود؛ لیكن به نحو معكوس. نیروهای متعهد باید به این خودآگاهی دردمندانه برسند كه پروژه انقلاب اسلامی به دلیل فعّال بودنِ «نوسازی پنهان»، ناتمام باقی مانده است. باید پذیرفت كه همواره كشف مسائل بنیادی توأم با نقد برداشت و تجربه نیروهای متعهد است.

ما تنها با عطف توجه و آگاهی از وجود «نوسازی پنهان» است كه می‏توانیم موفق به كشف ریشه بسیاری از مسائل اساسی جامعه بشویم. نوسازی پنهان، جامعه انقلابی را به نوع خاصی از الیناسیون یا از خود بیگانگی دچار كرده است. به طوری كه در جامعه ایرانی چنین القا می‏شود كه بسیاری از دستاوردهای مادی و معنوی انقلاب كه در پیش از انقلاب، برنامه توسعه موفق به اجرای آن نبود، از ناحیه نوسازی است و بسیاری از نارسایی‏ها ناشی از همین وضعیت انقلابی است. بسیاری از روشنفكران - اعم از دینی و لائیك - القا كننده همین مطلب هستند. آنان بسیاری از اقداماتی كه پس از انقلاب، برای دستیابی زنان به حقوق مشروعه‏شان انجام شده به نام پروژه نوسازی خود گذاشته و موانع تحقق سایر حقوق زنان را نتیجه اندیشه انقلابی بنیادگرایی اسلامی معرفی كرده‏اند.(۱)

بسیاری از معضلات اجتماعی و فرهنگی زنان معلول برنامه نوسازی است، اما به دلیل وضعیت پنهان آن، به ساختارها و نهادهای سنتی نسبت داده می‏شود؛ مثلاً گفته شده یكی از موانع عمده برای توسعه فعالیت‏های سیاسی و اجتماعی بانوان، «وجود تفكرات سنتی و تاریخی حاكم بر جامعه ما در خصوص زنان است؛ تفكری كه زن را در همه ابعاد با دیدی تقریباً منفی و ارزشی كمتر از مرد می‏نگرد.»(۲) حال آن‏كه مدیریت اشتغال‏زایی و مشاركت‏دهیِ جامعه كه مبتنی بر اندیشه و ساخت مدرن است، تاكنون نتوانسته برای همان عده از بانوانی كه به اصطلاح توانسته‏اند خود را از تفكرات سنتی برهانند و حق انتخاب پیدا كنند، موقعیت‏های خوب شغلی و زمینه بالایی از مشاركت اجتماعی فراهم سازد. یا به زعم برخی، انتظار آن است كه مردان در امور خانه با همسران شاغل به كارشان مشاركت نمایند و ملاحظه خستگی‏های روحی و جسمی و نیز فرسودگی‏های زودهنگام آن‏ها را بكنند.(۳) حال آن‏كه رو آوردن بسیاری از زنان ایرانی، نه از روی تفنن یا مشاركت در فعالیت‏های اجتماعی بلكه از سر ضرورت تأمین هزینه‏های جاری خانواده است. بسیاری از مردان، در شهرهای بزرگ و نوسازی شده‏ای مانند تهران مجبور به اشتغالِ دو نوبته یا بیش‏تر هستند. بنابراین چگونه ممكن است از مردان انتظار داشت كه به هنگام بازگشت از محل كار، به همسرانشان یاری رسانند. اگرچه چنین انتظاری درخواست به جایی است، ولی‏ تحقق آن برای این گونه مردان دشوار است و این وضعیت معلول جامعه شهریِ صنعتی شده ما است. با این وصف، چنین وضعیتی را به ساخت سنتی جامعه نسبت می‏دهیم، نه به فرایند نوسازی (غربی شدن) در ایران.

ما حتی در تصوراتمان از چیزها، دچار از خودبیگانگی شده‏ایم و در نتیجه در تحلیل‏ها و قضاوت‏هایمان با خطا و اشتباه مواجه می‏شویم؛ برای مثال، تصوری است كه خیلی از زنان متجدد از خانه و خانه‏داری دارند، مبنی بر آن‏كه خانه، چهار دیواری سوت و كور و كوچكی است كه در آن آمد و شدی و جنب و جوشی وجود ندارد و تنها آشپزخانه‏ای در آن هست كه زن باید وقت خود را در این گوشه خانه به شب برساند. زن به دلیل تفكر و ارزش‏های سنتی، می‏بایست عمر عزیزش را در گوشه خانه و آشپزخانه هدر دهد. حال آن‏كه چنین تصوری مربوط به خانه مدرن است، نه سنتی. در واقع عوارض ناخوشایند خانه مدرن را بر خانه‏های سنتی نسبت می‏دهیم (ماوقع لم یقصد و ما قصد لم یقع). خانه‏های سنتی، در گذشته، وسیع و پر جنب و جوش و چندمنظوره بود و زن خانه خود را محبوس در محیطی كوچك احساس نمی‏كرد. تصور او از خانه، هیچ گاه به مفهوم مدرن آن نبود تا خود را موجودی افتاده در گوشه خانه احساس كند. چنان تصوری از خانه، معلول هسته‏ای شدن خانواده است و آن هم نتیجه فرآیند نوسازی در دنیای امروز است.

در كشورهای پیرامونی (غیرغربی) مانند ایران، چنین تصوری بسیار رایج است. بسیاری از نافرجامی‏های الگوی توسعه به تفكرات و ارزش‏های بومی آن‏ها نسبت داده می‏شود، حال آن‏كه اغلب این مسائل به برنامه‏ریزان و مجریان الگوی توسعه باز می‏گردد. نباید تصور كنیم كه با سپری شدن فرایند نوسازی، جامعه در وضعیتی قرار می‏گیرد كه اگر هم دچار مشكل شود، مشكل اساسی نخواهد بود. هرگز چنین نیست. بلكه مسائل بنیادین كشورهای در حال توسعه به گونه‏ای مضاعف است؛ یعنی این‏گونه كشورها، هم با مسائلی از نوع جوامع مدرن روبه‏رو هستند و هم با مسائلی كه اقتضای پروژه‏های نوسازی است. روشنفكران كشورهای پیرامونی از چالش‏های‏ مضاعف كشورمان كاملاً آگاه هستند، لیكن چون دغدغه مدرنیزاسیون را دارند، هیچ التفاتی نسبت به آن ندارند. اولین و بیش‏ترین افرادی كه از این چالش‏ها و مسائل اساسی دنیای مدرن لطمه می‏خورند، بانوان هستند. از این رو مسائل زنان در گفتمان‏های روشنفكری در ابهام بیش‏تری قرار گرفته است.

روشنفكران دینی، مسائل زنان را به حیطه‏های مطالعاتی خویش راه نداده‏اند. بدین ترتیب، مسائل زنان هیچ‏گاه از جمله دغدغه‏های اصلی روشنفكران دینی نبوده است. در این بحث، كارنامه روشنفكران دینی مدنظر بوده نه آن چه آن‏ها بالقوه در ذهن دارند یا به عنوان برنامه برایشان مطرح است.(۴)

در هر صورت، روشنفكران ایرانی، چه خواهان مشاركت فعّال در شناخت مسائل بنیادین زنان در دنیای امروز باشند و چه نباشند، فرهیختگان و دردمندان جامعه نباید خود و دیگران را در حالت انتظار نگاه دارند. بلكه باید تجربه انسان مدرن را یك به یك پیش روی قرار داد و آینده آحاد جامعه ایرانی را ملاحظه كرد تا اگر اراده‏ای بر تغییر آن داریم، از فرصتی كه انقلاب اسلامی برای ما به ارمغان آورده بهره بگیریم. در این جا به گوشه‏ای از تجربه تلخ انسان مدرن از مسائل زنان اشاره می‏كنیم تا معلوم گردد كه گذشته غربیان، چگونه آینده‏ای برای ما خواهد بود.(۵)

داوود مهدوی‏زادگان‏

پی‏نوشت:

۱) . برای نمونه ر.ك: علیرضا علوی‏تبار، «مسئله زنان در ایران»، زنان، ش ۶۵، ص ۴۴.

۲) . «زنان، نیمه پنهان شهر»، همشهری، ۱۲ آذر ۱۳۷۹.

۳) . شهلا محبی، «جایگاه واقعی زن در خانواده»، همشهری، ۱۱/۱۰/۱۳۷۹.

۴) . مجید محمدی، «جنسیت، خط قرمز روشنفكران دینی»، زنان، ش ۵۸ ، ص ۳۹.

۵) . مأخوذ از گفته سید جواد طباطبائی است مبنی بر این‏كه «گذشته غرب آینده ماست». ر.ك: سید جواد طباطبائی، «ما و راه تجدد»، كیان، ش ۳۹، آذر و دی ۱۳۷۶، ص ۲۸.

۶) . لارنس، كوك كرافتراه افریقا، ترجمه خسرو قدیری چاپ اول: (انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۲) ص ۹۰.

۷) . بروس كوثن، مبانی جامعه‏شناسی، ترجمه غلامعباس توسلی، رضا فاضل (چاپ چهارم: سمت، ۱۳۷۴) ـــ ۱۸۳.

۸) . همان، ص ۱۸۱.

۹) . ر.ك: تقی آزاد ارمكی و مهری بهار، بررسی مسائل اجتماعی (چاپ اول: مؤسسه نشر جهاد، ۱۳۷۷) ـــ ۱۹۳.

۱۰) . رانیل بیتس، فِرد پلاگ، انسان‏شناسی فرهنگی، ترجمه محسن ثلاثی (انتشارات علمی، چاپ اول، ۱۳۷۵) ص ۳۴۰.

۱۱) . همان، ص ۳۷۴.

۱۲) . باقر ساروخانی، جامعه‏شناسی خانواده (چاپ دوم: تهران، سروش، ۱۳۷۵) ص ۱۶۹.

۱۳) . شهلا اعزازی، جامعه‏شناسی خانواده (چاپ اول: روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۷۶) ص ۱۴۱.

۱۴) . باقر ساروخانی، جامعه‏شناسی خانواده، ص ۱۶۵.

۱۵) . همان، ص ۱۷۲.

۱۶) . لارنس كوك كرانت، راه افریقا، ص ۱۰۷.

۱۷) . رابرت اچ. لاور، دگرگونی اجتماعی، ترجمه كاووس سید امامی (چاپ اول: مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۳) ـــ ۲۰۸.

۱۸) . همان، ص ۲۱۰.

۱۹) . شهلا اعزازی، جامعه‏شناسی خانواده، ص ۲۰۳.

۲۰) . محمد صفوی، «كارگران جنسی»، مجموعه مقالات جنس دوم، ج ۸ ، ۱۳۷۱، ص ۹۶.

۲۱) . تقی آزاد ارمكی و مهری بهار، بررسی مسائل اجتماعی، ص ۲۱

۲۲) . همشهری، ۱۲/۱۰/۷۹.

۲۳) . رنكن كپل، خشونت در كار، ترجمه معاونت فرهنگی و امور بین‏المللی وزارت كار و امور اجتماعی، ص ۲۳.

۲۴) . همان، ص ۲۵.

۲۵) . ر.ك: محمد صفوی، همان.

۲۶) . جمشید بهنام، ایرانیان و اندیشه تجدد (چاپ اول: نشر فرزان، ۱۳۷۵) ص ۵۹ .

۲۷) . موسی غنی‏نژاد، تجددطلبی و توسعه در ایران معاصر (چاپ اول: نشر مركز، ۱۳۷۷) ص ۳۴.

۲۸) . جمشید بهنام، ایرانیان و اندیشه تجدد، ص ۵۸ .

۲۹) . محمدعلی همایون كاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و كامبیز عزیزی (چاپ چهارم: نشر مركز، ۱۳۷۳) ص ۱۴۵.

۳۰) . فرد هالیدی، دیكتاتوری و توسعه سرمایه‏داری در ایران، ترجمه فضل‏اللَّه نیك‏آیین (چاپ اول: امیركبیر، ۱۳۵۸) ص ۲۶.

۳۱) . ایرانیان و اندیشه تجدد، ص ۱۲۰. در این كتاب (ص ۱۴۹) به تیپ‏شناسی كارگزاران دولت مطلقه مدرن اشاره شده است.

۳۲) . رامین جهانبگلو، ایران و مدرنیته (چاپ اول: نشر گفتار، ۱۳۷۹) ص ۹.

۳۳) . جلال آل احمد، غرب‏زدگی (چاپ چهارم: انتشارات فردوس، ۱۳۷۸) ص ۸۹ .

۳۴) . سنّت، مدرنیته، پست مدرن (انتشارات صراط، چاپ اول، ۱۳۷۵) ص ۲۷، گفت‏وگو با داریوش آشوری.

۳۵) . تجددطلبی و توسعه در ایران معاصر، ص ۶۸.

۳۶) . گفت‏وگو با مشاور وزیر معادن و فلزات، همشهری، ۲۴/۹/۱۳۷۹.

۳۷) . سعید حجاریان، «تصعید، تكامل، توسعه: تحوّل گفتمان ترقی در اندیشه روشنفكران دینی»، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، ش ۱۱۳ - ۱۱۴، بهمن و اسفند ۱۳۷۵.

۳۸) . تجددطلبی و توسعه در ایران معاصر، ص ۶۹.

۳۹) . ر.ك: داوود مهدوی‏زادگان، «روشنفكران و مسئله آل‏احمد»، كتاب نقد، زمستان ۱۳۷۸، ش ۱۳.

۴۰) . تجددطلبی و توسعه در ایران معاصر، ص ۵۲ .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.