یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
چرا چین فرو نمی پاشد
اجازه دهید در آغاز کلام و از میان هزاران نقل قول حکیمانه از کنفسیوس به دو جمله اشاره کنیم که میتواند مبنایی برای درک دلایل پیشرفت اقتصادی و آنگونه که توضیح خواهیم داد، سیاسی چین در سالهای اخیر باشد. کنفسیوس حکیم میگوید: «میتوان برای مدت زیادی مردم را در یک وضعیت نسبتاً باثباتی نگه داشت اما انتظار درک حقیقت از سوی عوام عبث و بیهوده است.»
کنفسیوس که در میان حکمای شرق جزء معدود فیلسوفان و حکیمانی است که نیمنگاه مستحکمی به مملکتداری دارد، در فرازی دیگر میگوید: «اگر حکومت عاقل دوراندیش بود، بر فرزانگان است که به او مشورت داده، در باب ضعفهای آن سخن گویند اما اگر چنین نبود عمل بر حرف مقدم است.» اگر به قول کارشناسان چین اعتماد کنیم، توجه به آموزهها و افکار کنفسیوس در چین در حال فزونی گرفتن است. بگذریم از اینکه نظریههای کلاننگر معتقدند افراد حتی به صورت ناخودآگاه حامل آموزههای تمدنی و تاریخی خود هستند، بهرهگیری دولتمردان چین از افکار بلند کنفسیوس، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه نکتهای درخور تامل است. چه بسا درک چین از مجرای این آموزهها و افکار آسانتر از درک آن از منشور افکار غربیها و نظرات آنگلوساکسون باشد. آبشخور نظری و فلسفی طرح دلایل عدم فروپاشی چین، نظریههایی است که رابطه میان دموکراسی و توسعه اقتصادی را مطالعه میکنند.
از جمله نظریه مشهور صلح دموکراتیک که رابطه میان آزادسازی اقتصادی و صلحطلب بودن دولتها را بررسی میکند و همینطور دیدگاه مشهور سیمور مارتین لیپست در مورد ارتباط مستقیم میان توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی. لیپست بر این باور بود تحقق توسعه سیاسی در هر شرایط اقتصادی ممکن نیست و رشد اقتصادی معین پیششرط لازم برای حرکت به سمت توسعه سیاسی است.
در همین راستا فرض بر این است که بین توسعه اقتصادی و سیاسی هم رابطه مستقیمی وجود دارد، به این معنا که توسعه اقتصادی در نهایت زمینه را برای توسعه سیاسی و افزایش مطالبات اجتماعی- سیاسی از طریق تقویت طبقه متوسط فراهم خواهد کرد. تالی منطقی این فرض روششناختی این است که دیر یا زود توسعه اقتصادی چین باعث تقویت و رشد طبقه متوسط و افزایش مطالبات آنها و در راس آنها مطالبه آزادی بیان، حقوق بشر و در یک کلام دموکراسی خواهد شد. نتیجه این تحول افزایش فشارهای اجتماعی و سیاسی داخلی بر دولت نیمهکمونیستی- نیمه سرمایهداری چین است و سوال از احتمال فروپاشی هم در اینجا معنادار میشود. چه در عالم نظر و چه در مقام عمل این طرز تفکر خطی دو دهه است که با چالشهای جدی مواجه شده است. برای فهم دقیقتر آنچه در چین و به یک معنا در شرق فلسفی رخ داده و میدهد، باید از طرز تفکر خطی که میراث انقلاب دکارت در ریاضیات است، فاصله بگیریم.
اگر درست به خاطر داشته باشم جان گری در سال ۱۹۹۸ کتاب معروفی با نام طلوع نامیمون در مورد چین تالیف کرد و در آن به چالشهای فلسفی ناشی از ظهور چین به عنوان یک قدرت اقتصادی برای جهانبینی آنگلوساکسون اشاره کرد. به باور گری، مساله چین را باید از این زاویه تحلیل کرد که برخلاف اصول فلسفی بنیادین سرمایهداری آنگلوساکسون، خشت اول نظام سیاسی- اقتصادی چین بیشتر از آنکه مبتنی بر فردگرایی باشد، متکی بر خانواده است. با اینکه در چین نیز همانند سایر کشورهای دنیا نهاد خانواده در چند دهه گذشته متحول شده اما این تحول منجر به غلبه گفتمان فردگرایی و منفعتمحوری از نوع آنگلوساکسونی نشده است.
مادیگرایی و ضعف معنویت در چین بیشتر از آنکه محصول توسعه اقتصادی با روش (و نه فلسفه) سرمایهداری باشد، پیامد نظام مارکسیستی- مائوئیستی است که از نظر عقلانیتگرایی ابزاری و تاکید بر عینیت و به تبع مادهگرایی همزاد لیبرالیسم بوده است. اما همانطور که مائو در اواخر عمر خود در دیدار با کیسینجر گفته بود، تعداد پیروان واقعی او در دهه ۱۹۷۰ محدود به افرادی در حومه پکن بود. به بیانی مارکسیسم هم حتی در نسخه بومیشده آن توسط مائو نتوانست در برابر سنت کهن و استوار کنفسیوس قد علم کند. لیبرالیسم هم حداقل سه دهه است که از مجرای آزادسازی و توسعه اقتصادی با سنت چینی اقتدارگرایی دولتی پنجه در پنجه افکنده است بیآنکه پیروزی آشکاری به دست آورده باشد یا حداقل نشانههای متقنی به دست داده باشد.
حداقل دو دهه است که چین مساله اصلی و محوری سیاست خارجی و اخیراً دفاعی، نظامی امریکاست. سالهاست در این مورد در نشریههای امریکایی قلمفرسایی میشود. به زبان فنیتر چین یک پروبلماتیک برای غرب و مخصوصاً امریکاست. غرب هم با همان سنت شرقشناسی دیرپا میکوشد این پروبلماتیک را حل کند. نه نیت و نه بضاعت علمی آن را دارم که فرآوردههای ذهنی غربها را در مورد چین به بوته نقد بکشم. غرض بیان این مهم است که از کنار مساله چین نمیتوان به همین سادگی عبور کرد. تاملی در توفیقات اقتصادی، سیاسی، نظامی و حتی آموزشی چین در سه دهه گذشته گویای ضعف نظریههای رایج توسعه و نیز دموکراتیزاسیون در تبیین این توفیقات است. هرچند این نظریهها و رویکردها حادثه تیانآنمن را شاهدی قوی بر مدعای خود میدانند. لکن عقلانیت و تدبیر شرایط سیاسی- اجتماعی پس از این حادثه از تصور این نظریهها فراتر بود. چه بسا اگر شورش دانشجویی تیانآنمن به بار مینشست، چین امروز به معضلی فلسفی و معرفتشناختی حداقل برای بخشی از غرب تبدیل نمیشد. فهرست کردن موفقیتهای چین در سه دهه گذشته از حوصله این نوشتار خارج است اما در بیان جذابیت این موفقیتها همین بس که حتی در مملکت خودمان هم عدهای پس از الگوی ژاپنی، کرهای، مالزیایی شیفته الگوی چینی توسعه شدهاند که مزیتهای توسعه اقتصادی را دارد اما دردسرهای توسعه سیاسی را ندارد ولی ناگفته پیداست کاربست الگوی چینی به همان اندازه موفق خواهد بود که به کارگیری سایر الگوها ما را به سرمنزل مقصود رساند. از همین جا به نکته دیگری اشاره میکنم که بیارتباط با بحث افرادی چون آگامبن و سایر پدیدارشناسان نیست. نظامهای معرفتی و به تبع آن نظامهای سیاسی- اجتماعی در یک فضا- زمان خاص پدیدار میشوند و شناخت این نظامها مستلزم توجه به بسترهای زمانی و مکانی و به قولی جامعهشناسی تاریخی است.
جالب توجه است که در بسیاری از الگوهای توسعه در خارج از مدار غرب، عنصر توجه به گذشته و دخالت دادن آن در فرآیند کلی توسعه یا پیشرفت (یا هر عنوان دیگری که برگزینیم) نقش مهمی داشته است. در ژاپن، کره جنوبی، هند و چین و مخصوصاً این دو مورد آخر توجه به سنت مملکتداری و سایر سنتهای اجتماعی- سیاسی یکی از عناصر مهم توسعه بوده است. در ترکیه هم حزب عدالت و توسعه کم و بیش چنین مسیری را در پیش گرفته. روسیه دوران پوتین هم بازگشت مجدد روسیه به میراث گذشته خود نامیده میشود.
به باور من چین در این دسته از کشورها استثنا نیست اما جمعیت فوقالعاده زیاد آن اسباب نگرانی غرب شده است. برای ما خاورمیانهایها که چندین دهه است با وجود درآمدهای ناشی از ثروت خدادادی نفت در کار تدبیر امور جمعیت چندین میلیونی درماندهایم، مدیریت جمعیت یک میلیارد و ۳۰۰ میلیونی شبیه یک رویای دستنیافتنی است. تصور کنید زمانی را که این جمعیت عمدتاً کمی کنونی در دو یا سه دهه گذشته به یک جمعیت غالباً کیفی مثل جمعیت ممالک توسعهیافته تبدیل شود. در آن صورت است که این جمعیت نهتنها منبع تولید کالاهای مصرفی بسیاری از مردم جهان خواهد بود بلکه به موازات آن برای حداقل نیمی از جمعیت جهان نیز خوراک فکری- فلسفی فراهم خواهد کرد. بنا بر آنچه آمد، چین را نمیتوان در قالب منظومه فکری برآمده از غرب و هستیشناسی فیزیکی و خطی آن درک کرد.
برای فهم دقیقتر چین و حتی هند و روسیه و در آینده ایران و ترکیه نیازمند بهرهگیری از قالبهای فکری مکمل و نه الزاماً جدید هستیم زیرا همان گونه که دریدا میگوید و پیشتر نیز فلاسفه مختلف اشاره کردهاند هیچ نظام فکری و حتی اجتماعی و سیاسی وجود ندارد که همه عناصر و اجزای آن، منحصر به فرد و بدیع باشد. بدون شک بنیانهای فلسفی مدرنیته غربی تاثیر بسزایی بر نظامهای فکری- اجتماعی از پیش موجود از جمله در شرق داشته است اما همین نظام نیز مستثنی از قاعده تاثیرپذیری نیست.
چه از بیان پستمدرن فوکو بهره بگیریم، چه به ظهور و افول پارادایمهای کوهن باور داشته باشیم و چه از میراث ابن خلدون و مفهوم عصبیت او استفاده کنیم، ناگزیر باید بپذیریم منظومههای فکری فلسفی جدیدی در آستانه ظهور هستند که میتوانند در آینده چالشهایی را متوجه بنیانهای فلسفی غرب کنند. تجربه چین نشان میدهد برآمدن منظومههای جدید فکری الزاماً نتیجه بحثهای روشنفکری و دانشگاهی در دنیای بیرون از غرب نخواهد بود، بگذریم از اینکه حتی در غرب هم ظهور مدرنیته خطی نبوده است. بگذارید در اقدامی متهورانه با پیوند زدن افکار کارل یاسپرس، ارنست کاسیرر، آگامبن و مولانا و سیدحسین نصر پیرامون آنچه در سالهای پیش رو در زمینه ظهور منظومههای جدید فکری- فلسفی شاهد آن خواهیم بود، گمانهزنی کنیم. اصراری نداریم که بگوییم این تحول حتماً در خارج از غرب جغرافیایی رخ خواهد داد.
گواینکه نحلههای فکری مختلفی در خود اروپا درصدد ترسیم دنیای پس از مدرنیته با عناوین مختلفی چون پستمدرن، مدرنیته متاخر، اجتماعات سپا- ملی (هابرماس) و نظیر اینها هستند. با تاسی از ریاضیدان برجسته لبنانی که متاسفانه نام او را به فراموشی سپردهام، معتقدم دنیای آینده دنیایی غیرخطی خواهد بود و تحولات چین و نحوه درک آن، نشانه خوبی از ظهور چنین جهانی است. اجازه دهید مثالی بومیتر بزنیم؛ از منطق فازی که مدیون تفکرات دکتر لطفیزاده خودمان است و نمادی از نگاه شرقی به جهان و حتی ریاضیات است.
در جهان فازی، دنیا دیگر دنیای دیجیتالی و خطی صفر و یک نیست. بین این دو بینهایت عدد وجود دارد لذا همان گونه که منطق کوانتومی میگوید، میتوان مداری داشت که همزمان هم صفر و هم یک باشد. مولانا که در دورهای میزیست که تمدن ایرانی شاهد تاثیر و تاثر تفکرات هندی و بودایی و اسلامی بود، صدها سال پیش از جهانی سخن گفت که در آن آدمی هم پیداست، هم ناپیدا، هم شیداست هم ناشیدا. مولانا نه درصدد اثبات وجود چنین جهانی بلکه در پی توصیف پیامدهای آن است. لذا صفر و یک بودن همزمان برای مولانا یک فرض است. اجازه بدهید از مفهوم تکنیکی در توپولوژی بهره گرفته، فرض کنیم آنچه منطق فازی میگوید جزء نقاط تکین جهان آینده خواهد بود، یعنی نقاطی که به نوعی سرنوشت سایر نقاط را در یک تابع ریاضی تعیین میکند. بعد از حوادث یازدهم سپتامبر جرج بوش براساس منطق دیجیتالی صفر و یک گفت در مبارزه با تروریسم دولتها یا با امریکا هستند یا علیه آن، و گزینه سومی وجود ندارد. همین باعث رنجش بسیاری از دولتها شد زیرا وضعیت واقعی آنها با هیچ یک از دو وضعیت مورد نظر بوش همخوانی نداشت.
نکرده است که به ایران بگوید یا با مایی یا علیه ما. رابطه چین با امریکا نیز کم و بیش این گونه است. این دو هم دوستند هم دشمن. امریکاییها بیشتر از چینیها مشتاقند تکلیف خود را در برابر چین بدانند اما به ندرت میتوان چنین علاقهای را در چینیها دید. مثالی دیگر بزنیم. حاکمیت چین بر هنگکنگ و ماکائو در قالب مفهوم تقسیمناپذیر حاکمیت مدرن قابل درک نیست اما در چارچوب منطق فازی قابل درک است. و چین بر این دو منطقه هم حاکمیت دارد و هم ندارد. در مورد تایوان هم چین به چنین فرمولی میاندیشد؛ چیزی که بسیاری از امریکاییها از درک آن عاجزند. امریکا میگوید تایوان یا با چین هست یا نیست. اما چین میگوید تایوان هم میتواند جزء چین باشد و هم نباشد.
البته اتفاق مشابهی ممکن است در کبک کانادا، کاتالونیای اسپانیا یا حتی در قبرس ترکنشین رخ دهد. اینها همه نشانههایی هستند از ظهور منظومه فکری- سیاسی جدید در سالهای پیشرو؛ منظومهای که امریکای واقع شده در مدرنیته در درک آن مشکل دارد اما اروپای در حال ورود به جهان پستمدرن زمینههای درک آن را بیشتر از گذشته فراهم کرده است. پاسخ به پرسش چرا چین فرو نمیپاشد، شاید از طریق شناسایی این منظومه فکری- سیاسی جدید در حال ظهور ممکن باشد وگرنه در چارچوب منظومه فکری- فلسفی لیبرالیسم سرنوشت محتوم چین در صورت ادامه وضع موجود فرو رفتن در آشوب و بحران و احتمالاً فروپاشی است. به باور من نمیتوان به پرسش فوق در چارچوب رویکردهای مرسوم به توسعه اقتصادی و رابطه آن با توسعه سیاسی جواب داد.
رحمان قهرمانپور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست