چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

اهداف استراتژیکی آمریکا از جنگ در عراق


اهداف استراتژیکی آمریکا از جنگ در عراق

نخست باید روی این موضع تاًکید نمود که جنگی که آمریکا در عراق به پیش می برد برای آنست تا نظم نوین جهانی را تثبیت نماید و این خود نتیجه جنگ سردی بود که بمدت ٤٢ سال ١٩٤٧ ١٩٨٩ ادامه داشت

نخست باید روی این موضع تاًکید نمود که جنگی که آمریکا در عراق به پیش می برد برای آنست تا "نظم نوین جهانی" را تثبیت نماید و این خود نتیجه جنگ سردی بود که بمدت ٤٢ سال (١٩٤٧-١٩٨٩) ادامه داشت. ماهیت این نظم نوین که بنام گلوبالیزاسیون معروف شده است بر چند چیز استوار است: تفکر لیبرالی اقتصاد، فرهنگ واحد اقتصاد بازار و فرهنگ مصرف.(۱) اگر کمی به عقب باز گردیم متوجه می گردیم که استراتژیستهای آمریکایی در سال ١٩٤٧ این برنامه را برای پیشبرد مبارزات ضد کمونیستی خود تنظیم نمودند که مکارتیسیم از مظاهر آن بود و سالها ادامه داشت. پس از شکست انقلاب سوسیالیستی در روسیه و در ادامه فروپاشی این کشور، بیل کلینتون یکی از مستشاران برجسته خود را بنام "آنتونی لایک"، مامور نمود تا شرایط تازه بعد از فروپاشی شوروی را بررسی نموده و برنامه و سیاست تازه ای را در قبال آن تنظیم نماید. آنتونی لایک با بکارگیری همه امکانات و استعدادهای خود برنامه ای تحت نام "سیاست توسعه و نفوذ اقتصادی و بازار" را تنظیم نمود.

▪ پایه های اصلی برنامه و سیاست فوق از اینقرار بودند:

ـ ضرورت تسلط آمریکا بر سیاست و اقتصاد جهانی بمنظور فتح بازارها و شرکتهای موجود، تا موسسات تولیدی آمریکایی بتوانند با بدست آوردن حداکثر سود، کالاهای خود را در این مناطق بفروش برسانند.

ـ ضرورت بکارگیری و استفاده حداکثر از موسسات مالی بین المللی همچون بانک جهانی، صندوق بین المللی پول (این دو موسسه مالی جهانی موظف شدند تا برنامه های "اصلاح" اقتصادی و جهانی تنظیم کنند و سازمان تجارت جهانی که بعدها در سال ١٩٩٥ آنرا تاسیس نمودند مجری آن باشد.

ـ استفاده آمریکا از نیروهای نظامی در صورت ضرورت بدون موافقت سازمان ملل.

ـ مقابله و سرکوب کشورهایی که نخواهند سیاست "نظم نوین جهانی" را بپذیرند.(دول محورشر) همچنانکه بخوبی امروز مشاهده می کیند آنچه را که امروز جورج بوش باجرا درمی آورد چیزی نیست بجز سیاست و برنامه تنظیمی "آنتونی لایک" در سال ١٩٨٩ بدرستی میتوان متوجه شد که آنچه که آنروز انجام می گیرد منشاً استراتژیک آن از سال ١٩٨٩ بهنگام فروپاشی شوروی سابق و سایر کشورهای اروپای شرقی سر چشمه می گیرد. از این زمان است که تهاجم افسار گسیخته نظام سرمایه داری جهانی برای غارت و بزیر سلطه کشیدن کشورهاو ملل جهان آغاز گردید.

"فرانسیس فوکویاما" در کتاب معروف خود "پایان تاریخ" پیروزی نهایی نظام لیبرالیسم اقتصادی را در جهان نوید می دهد و بر صحت و درستی آن تاکید می گذارد ، کیسینجر یکی دیگر از شخصیت های سیاسی آمریکا در کتابی بنام "سیاست خارجی آمریکا" بر تفوق علمی، تکنولوژیکی، سیاسی و اقتصادی آمریکا بر جهانیان در ابتدای قرن تازه، تاًکید کرده و این که اینچنین موفقیتی تا کنون در جهان بی سابقه بوده است.

این است آن منظره و دایره جنگی که در حال حاضر آمریکا با کمک اسرائیل در عراق به پیش می برد.

● هدفهای استراتژیک

▪ اهداف امپریالیستی آمریکا را در سه مورد مورد بررسی میکنیم:

ـ هدف اقتصادی: چنگ اندازی بر منابع نفت

ـ هدف سیاسی: تسلط بر جهان و اعمال برنامه امپریالیستی- صهیونیستی در منطقه خاورمیانه "خاور میانه بزرگ"

ـ هدف علمی- فرهنگی: ترور عقل و اندیشه در جوامع اسلامی و جایگزینی آن با فرهنگ شکست، جُبن و اختناق.

ـ هدف اقتصادی: چنگ اندازی بر منابع نفت

اعمال این سیاست و اقناع کشورهایی که نفت تولید می کنند و یا لوله های نفت از درون خاک آنان می گذرد، به این که آنان باید گوش بفرمان کشورها و شرکتهای بزرگ نفتی بین المللی و در راًس آنان آمریکا باشند. و درغیر این صورت، خود را در معرض جنگ و کشتار و تخریب قرار خواهند داد. قابل ذکر است که شرکتهای تولید کننده نفت در آمریکا همیشه از موقعیت مهمی برخوردار بوده و رهبران سیاسی و ورزا همیشه وابسته باین شرکتها بوده اند. برای مثال: جان فاستردالس ٧٩ ، سایروس وانس - ٦٩ هنری کیسینجر ٧٣ - ٦١ ، دین راسک ٦١ - ٥٩ ، کریسیان هارتر ٥٩ -٥٣ ٩٤ . اینها همه - ٨٩ ، وجمیس بیکر ٨٩ - ٨٢ ، جورج شولتز ٨٢ - ٨٠ ، الکساندر هیگ ٨١ -٧٧ وزارای خارجه بودند. دیک چینی معاون رئیس جمهور آمریکا نیز خود صاحب شرکت هالیبرتون است که در بیش از یکصد کشور جهان شعبه داشته و نزدیک به یکصد هزار نفر در این شرکت بکار مشغولند. کوندالیزا رایس نیز قبل از تصدی پست جدید، عضو مجلس اداری شرکت بزرگ و مهم نفتی "شورون" بوده است. آمریکا پس از جنگ جهانی اول طی قراردادی با دولت عربستان بر نفت این کشور و سایر کشورهای حوزه خلیج چنگ انداخت. در مراحل بعدی این کشور موفق به ایجاد چند پایگاه نظامی در عربستان ، بحرین و عمان گردید و طبیعی بود که شرکتهای نفتی این کشور متوجه منابع نفتی کشور عراق شوند. زیرا عراق از حیث منابع نفتی زیر زمینی، دومین کشور منطقه بعد از عربستان بشمار می رود. مخارج تولید نفت در عراق بسیار اندک است. در حالیکه در عربستان در مقابل حفر هر شش حلقه فقط یکی از آن به بهره برداری می رسد. این رقم در عراق چهار برابراست، یعنی چهار حلقه حفر شده از پنج چاه به بهره برداری می رسد. این وضعیت در عراق مخارج یک بشکه نفت خام را به ٢ دلار در مقابل ٦ دلار در عربستان قرار داده است. از همه مهمتر اینکه در ٩٠% از سرزمین کشور عراق کشفییات و استخراج نفت در آن انجام نگرفته و نتایج حاصله نفتی کنونی محصول کشفیات ١٠% از سرزمین کشور عراق می باشد. تو خود حدیث مفصل بخوان از این ثروت بیکران.

حقایق بالا کافی بود تا امپریالیسم غارتگر آمریکا به هر بهانه ای متوسل شود تا تهاجم را بر علیه کشور ، ملت و استقلال عراق آغاز نماید. یکی از متخصیصان امور نفتی آمریکا بنام "مایکل تلینگ" این آزمندی دولت آمریکا را اینگونه توجیه مینماید: "عاقلانه نیست که ما اموال و اوقات خود را در اینجا و آنجا هدر دهیم در صوریتکه میدانیم یک منبع عظیم چهل میلیارد بشکه ای نفت و در عمق اندک در عراق نهفته است. سئوالی که در اینجا در برابر ما قرار می گیرد اینستکه آیا آمریکا به اینهمه نفت و گاز برای صنایع خود نیاز دارد؟. پاسخ مسلماً آری خواهد بود. زیرا آمریکا نفت و گاز را بمثامه اسلحه نیرومندی می نگرد که می تواند آن را علیه رقبای جهانی خودبکار گیرد تا بتواند بر جهان و بر منابع نفت و گاز در هر کجا باشند تسلط پیدا کند. در مورداروپا باید گفت که نفت خاورمیانه مهمترین بخش نیازمندیهای آنان را بر طرف مینماید. واردات ٧٨% نفت و ٦٦% گاز از منطقه خلیج خواهد بود. در دوران محاصره ، اروپا تا سال ٢٠١٠ اقتصادی عراق شرکت فرانسوی توتال و چند شرکت کوچک دیگر موفق به بستن چند قرار دادنفتی با عراق گردیدند. همچنین روسیه نیز طی قرار دادی بمبلغ ١٢ میلیارد دلار موفق شد منطقه ای را در جنوب عراق که انتظار می رفت تا ٩ میلیارد بشکه نفت تولید کند در اختیار گیرد. در حقیقت روسیه با این قرارداد می خواست بخشی از طلبکاری های خود را از عراق باز پس ستاند.

در مورد چین مطالعات و تحقیقات استراتژیک نشان می دهد که این کشور تا سال ٢٠١٥ یکی از بزرگترین مصرف کنندگان نفت و گاز در جهان خواهد بود و نیاز دارد تا سه چهارم از نفت و گاز کشورهای عربی را خریداری نماید. در حال حاضر کشور چین بیشترین نرخ رشد اقتصادی را در جهان دارا است. در سال ٢٠٠٣ ، این کشور ١٠% رشد اقتصادی داشته در صورتیکه کشور آلمان که در میان سایر کشورهای صنعتی پیشرفته تر از همه بوده تنها ١.٥% رشد داشته است. از اینجا باید پی برد که چرا کشورهای اروپایی و چین در سازمان ملل به شدت بمخالفت با جنگ بر علیه عراق برخاستند. آمریکا با بهانه قرار دادن مبارزه با تروریسم و در حقیقت برای تسلط بر منابع نفت و گاز جهانی به افغانستان حمله برد و هدف اصلی حمله به افغانستان هر چه نزدیک شدن بیشتر به کشورهای قزاقستان، ترکمنستان، تاجکستان و آذربایجان بود تا به ٢٨ میلیارد بشکه نفت و ٧٠٠٠ میلیاردمتر مکعب گاز برسد. اگر به نقشه این مناطق نگاه کنید متوجه خواهید شد که همه کشورهای ذکر شده در شمال افغانستان واقع شده اند ، مشکلی که اکنون آمریکا با آن روبروست اینستکه چگونه نفت و گاز این مناطق را به سمت غرب انتقال دهد. باستثنای ایران و روسیه کشورهای فوق هیچکدام راهی به دریا ندارند. تنها راه مقرون بصرفه عبور لوله های نفت ، گاز از طریق آذربایجان و گرجستان بسوی بندر جیهان در ترکیه است. هم اکنون مبارزه حادی میان طرفداران آمریکا و روسیه در گرجستان در جریان است که موفقیت نسبی نصیب آمریکا گردیده است.

هدف سیاسی تسلط بر جهان و مقدمتاً اعمال برنامه امپریالیست – صهیونیستی برمنطقه خاورمیانه( خاورمیانه بزرگ).

به لحاظ شیوه پیشبرد کار میتوان هدف فوق را به دو جزو تقسیم نمود: ۱- تسلط بر جهان، ۲ اعمال برنامه تسط بر خاورمیانه با کمک اسرائیل.

● تسلط برجهان وتثبیت "نظم نوین جهانی"

در سال ١٩٩٥ گروهی در آمریکا برای تثبیت نظم نوین جهانی پروژه "قرن جدید آمریکایی" را تنظیم نمودند. این گروه متشکل از افراد مسیحی بنیادگرا و متمایل به صهیونیسم بودند و اسامی آنان از این قرار بود: دیک چینی ، لویس لیببی مشاور ویژه معاون رئیس جمهور، رامسفلد وزیر دفاع، پال ولفو ویتز معاون وزیر که اکنون مقام ریاست بانک جهانی را به عهده گرفته است، پیتر رودمان سکرتر سیاست خارجی، فرانسس فوکویاما، جف بوش برادر رئیس جمهور وفرماندار ایالت فلوریدا، دان کایل نایب جورج بوش پدر، فرد ایکلی نایب وزیر دفاع در زمان جورج بوش پدر، فرانک کافنی افسر پنتاگون که به داشتن دشمنی با کمونیست و اعراب معروف است.

کوندالیزا رایس وزیر خارجه کشور که در یکی از نوشته های خود اظهار داشت "پدر بزرگ من مرا با کینه نسبت به کمونیست و اعراب پرورش داده است". قابل ذکر است که از نظر بنیادگراهای مسیحی در آمریکا، اعراب بمعنی همه کشورهای اسلامی منطقه خاورمیانه می باشد. افراد مذکور امروز از گردانندگان اصلی سیاست دولت آمریکا می باشند و به گروه عقابها معروفند.

در بخشی از برنامه مکتوب این گروه چنین آمده است: " کشورهایی که می توانند از نظر ژئواستراتژیک مصدر خطری برای پیشبرد امر "نظم نوین جهانی" باشند ، خطرناکند و باید کنترل و سرکوب گردند". برزژینسکی در کتاب"صفحه شطرنج"، کشورهایی که برای "نظم نوین جهانی" خطرناک محسوب می شوند بدین شکل مشخص نموده است: اتحادیه اروپا ، ژاپن ، چین و روسیه. در زیر وضعیت یک یک این کشورها و اهمیت و موقعیت استراتژیکی اینان را در درون "نظم نوین جهانی" بررسی مینمایم.

● اروپا

کشورهای اروپایی در صورتی که متحد شوند، می توانند تبدیل به نیروی اقتصادی، سیاسی، نظامی و تکنولوژیکی عظیمی گردند و این موجب خواهد شد که بر قدرت فائقه آمریکا سایه بیفکنند.

مثال: تولیدات ناخالص ١٥ کشور اروپائی در سال ٢٠٠٠ ، هفت هزار میلیارد دلار بوده است، همین رقم در مورد آمریکا و در همین سال فقط پنجهزارمیلیارد دلار است. کشورهای اروپایی روابط خود را با مستعمرات سابق خود حفظ نموده و این کشورها برای اروپا پر اهمیت می باشند، فرانسه ، بلژیک ، پرتغال و اسپانیا در صف مقدم این رابطه قرار دارند. اما باید گفت که اگر چه کشورهای اروپایی از نظر اقتصادی وحدت دارند ولی در زمینه سیاسی دچار پراکندگی می باشند و بیک زبان صحبت نمی کنند. در جریان شروع جنگ عراق بسیاری از کشورهای اروپایی همچون انگلیس ، ایتالیا ، اسپانیا، دانمارک ، هلند و یویان در صف آمریکا قرار گرفتند. فرانسه ، آلمان و بلژیک جبهه مخالف جنگ را رهبری می کردند. بنظر می رسد امکان اتحاد ملیتهای مختلفی تحت یک برنامه اقتصادی لیبرال ناممکن است. تنها تجربه ملتهای مختلف که برای دورانی با موفقیت عمل نمود ، تجربه شوروی با اقتصاد سوسیالیستی بود. دولت آمریکا دائماً می کوشد صفوف اروپائیان را به انشقاق بکشاند. زیرا این انشقاق می تواند در خدمت استراتژی وی قرار گیرد. همچنین آمریکا با داشتن پایگاههای نظامی متعدد در کشورهای اروپایی همچون ایتالیا ، اسپانیا ، پرتقال، یونان ، انگلستان و آلمان، می کوشد بر سیاست این کشورها بنفع خود تاًثیر گذارد. رابطه ویژه تاریخی که میان آمریکا و انگلستان وجود دارد، همیشه موجب مانع تراشی بر سر راه وحدت اروپاییان بوده است. انگلستان در اروپا ...تا کنون از پذیرش "یورو" برای ارز متداول در کشور خود ابا ورزیده است.

● ژاپن

سیاستگزاران آمریکایی باور دارند که ژاپن دومین کشور است که باید با آن مقابله شود. از نظر اقتصادی این کشور بعد از جنگ دوم جهانی به پیشرفتهای عظیمی دست یافته و بر بخشهای مهمی از صنعت اتومبیل ، الکترونیک و صنایع " روبات" دسترسی پیدا کرده است. اما ژاپن از نظر سیاسی همچنان آسیب پذیر است و در حوزه ایالات متحده آمریکا می چرخد. پیشرفتهای ژاپن که همچون کابوس آمریکا را نگران نموده، اینست که اگر ملت و دولت ژاپن خواستار بر چیده شدن پایگاههای نظامی آمریکا و خروج ٤٣٠٠٠ سرباز این کشور گردند چه باید کنند. بویژه اینکه این سربازان بقایای دوران جنگ دوم جهانی اند و اکنون به بقای آنان در ژاپن نیازی نیست.

● روسیه

سومین رقیب احتمالی برای آمریکا روسیه می باشد. پس از فروپاشی نظام سوسیالیستی که نقش بزرگی در پیشرفت عمومی این کشور داشت، روسیه دچار بحرانهای بزرگ اقتصادی گردید. این کشور که در دورانی ٥٠ ساله عامل توازن جهانی بحساب می آمد، اکنون دوباره می کوشد موقعیت منطقه ای و بین المللی خود را باز یابد، روسیه گاهی بخاطر بدست آوردن وام با کشورهای غرب همراهی می کند و گاهی نیز برای فشار بر آمریکا با کشورهای با صطلاح "محور شر" رابطه حسنه برقرار مینماید.

آمریکا می کوشد با کمک به جدایی طلبان چچن و دخالت در گرجستان بر علیه منافع منطقه ای روسیه وارد عمل شود، اما تنها چیزی که موجب نگرانی آمریکا است، احتمال بقدرت رسیدن حزب کمونیست در روسیه است. حزب کمونیست روسیه تنها حزبی است که از یک سازماندهی و تشکیلات معتبر بر خوردار است. برزژینسکی برای رهایی از خطر رقابت احتمالی روسیه چنین پیشنهاد می کند که این کشور به سه بخش تجزیه نمایند: بخش اروپایی ،بخش سیبریه و بخش خاور دور.

● چین

همه استراتژیستهای آمریکایی در این زمینه وحدت نظر دارند که چین تنها و بزرگترین خطری است که آینده آمریکا را تهدید می کند.

چین پر جمعیت ترین کشور جهان و بیشترین رشد اقتصادی را در میان کشورهای پیشرفته جهان دارا است. از ابتدای سالهای ٩٠ قرن گذشته تا کنون میزان رشد اقتصادی آمریکا در حد متوسط ٣% بوده است. اما چین در همین دوره ١٠% رشد اقتصادی داشته است در عین حالی که حزب کمونیست نیز در قدرت است و سرسختانه از امنیت ملی و پیشرفت روز افزون کشور حمایت می کند.

کاندالیزا رایس در مورد چین اینگونه به اظهار نظر می پردازد: "در قاره آسیا چین تنها تهدید کننده منافع آمریکا می باشد. اگر چه امروز چین از نظر نظامی توانائی مقابله با آمریکا را ندارد ، اما این وضع ادامه نخواهد یافت و چین این وضعیت را بسود خود بر هم خواهد زد. بر این اساس ما باید چین را دشمن شماره یک استراتژیک خود بدانیم." وی سپس چنین ادامه میدهد: "ما باید بکوشیم چین را از نظام سوسیالیستی بسوی اقتصاد لیبرالی سوق دهیم، از طرفی بکوشیم این کشور را از پیشبرد برنامه های نظامی و فضایی باز داریم. در صورت عدم موفقیت باید با چین مقابله کنیم" .

شاید ما بر دروازه های جنگ سرد سوم میان آمریکا و چین قرار داریم. در اینجا به بخش دوم از هدف سیاسی در پیش ذکر شده که همانا تحمل برنامه امپریالیسم – صهیونیستی بر ملت های خاورمیانه تحت عنوان "خاورمیانه بزرگ" می باشد، می پردازیم.

● چگونگی تحمیل "خاورمیانه بزرگ"

برای صاحبنظران روشن است که یکی از اهداف آمریکا به عراق همانا حمایت از دولت صهیونیستی اسرائیل بود که بمثابه نوک پیکان زهرآگین آمریکا در منطقه عمل می کند. عملکرد دولت اسرائیل نمونه بارزی از گلوبالیزاسیون است که امپرالیسم آمریکا می کوشد آنرا در منطقه تحمیل نماید. تجاوز روزانه ارتش اشغالگر اسرائیل به مردم فلسطین و قتل و کشتار آنان ، تخریب خانه های مردم منطقه بر سرشان ، سرقت آبهای آنان و تخریب باغها و زمینهای زراعتی ، نسل کشی از مردم فلسطین بدون اینکه مانعی جلوی اسرائیل را بگیرد و آمریکا همچنان سر سختانه از اسرائیل حمایت می کند و چندی پیش بوش شارون را آشکارا مرد صلح نامید. جامعه بین المللی و سازمان ملل هم علیرغم صحبت از حقوق بشر و میثاقهای بین المللی اما هیچگونه تصمیم جدی بر علیه اسرائیل نمی گیرد. سال گذشته که ارتش اسرائیل به کشتار گسترده مردم فلسطین در اردوگاه جنین دست زد و علیرغم علنی بودن آن جنایت بزرگ و تخریب صدها خانه بر سر ساکنان آن باوجود فیلمهای تلویزیونی از وقوع جنایت باز هم جامعه بین المللی و آمریکا در این مورد سکوت کردند.

نوشته : دکتر عبدالله سعد

محقق دانشگاه تور در فرانسه

از سایت منظره عمومی جنگ

برگردان : احمد مزارعی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.