سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

اعراب , کپنهاگ و غرب


اعراب , کپنهاگ و غرب

اکنون بار دیگر نام کپنهاگ بر سر زبان ها است و دلیل آن نیز اقدام یک روزنامه دانمارکی در چاپ کاریکاتورهای اهانت آمیزی است که دست کم در ظاهر می خواهند میزان آزادی بیان در غرب را به رخ این و آن بکشند

کپنهاگ پایتخت دانمارک برای عرب ها یادآور بیانیه روشنفکران عرب و اسرائیلی بود که طی آن خواستار حل مسالمت آمیز مسئله فلسطین و عادی سازی روابط میان عرب ها و اسرائیل شده بودند بدون اینکه صحبتی از تعهدات اسرائیل شود یا آنکه سخنی از مسائل کلیدی چون خروج از سرزمین های اشغالی ۱۹۶۷ ازجمله قدس شرقی، توقف شهرک سازی، بازگشت آوارگان و... به میان آید. هنوز جوهر این بیانیه خشک نشده بود که روشنفکران عرب احساس کردند زیادی حاتم بخشی کرده و حق نداشته اند به نمایندگی از ملت عرب به سلامتی همپالکی های یهودیشان لب تر کنند، اینجا بود که عرق شرم بر پیشانی برخی روشنفکران نشست و بیانیه مزبور چاپ نشده به سطل زباله انداخته شد.

پایتخت های اروپایی دیگری نیز هستند که با نام فلسطین گره خورده اند. شهری مانند مادرید و توافقنامه آن که براساس اصل «زمین در برابر صلح» به امضا رسید یا اسلو و توافقنامه آن که مقدمه ایجاد دولت فلسطینی بود بدون اینکه به روشنی مشخص کند که این دولت چه زمانی برروی کار می آید.

برخی شهرها و پایتخت های عربی نیز بی نصیب از ارتباط با مسئله فلسطین نیستند. برای نمونه در اوایل دهه شصت اختلاف بر سر رود لیتانی در جنوب لبنان سبب برگزاری اولین کنفرانس سران عرب در قاهره شد همچنان که نام قاهره با توافق عادی سازی و همکاری میان مقاومت فلسطین با دولت لبنان شد. نام خارطوم پایتخت سودان نیز یادآور سال ۱۹۶۷ و امضای لوایح سه گانه «سه نه»- نه به صلح، نه به شناسایی و نه به مذاکره با اسرائیل - است که پس از شکست عرب ها از اسرائیل روی داد. دارالبیضاء نیز تداعی گر کنفرانس سران عرب و معرفی سازمان آزادیبخش فلسطین به عنوان تنها نماینده قانونی مردم فلسطین است. بیروت اما یادآور ابتکار عربی؛ «عقب نشینی کامل در برابر صلح کامل» است که به معنی تجدید نظر در مبنا قراردادن قانون «زمین در برابر صلح» بود. نام طائف نیز توافقنامه پایان جنگ داخلی لبنان را در خاطره ها زنده می کند.

نام برخی پایتخت های عربی با لحظات بی نظیر و ماندگار تاریخی گره خورده است مانند کنفرانس ۱۹۹۰قاهره که به منظور قانونی کردن دخالت بین المللی در پایان دادن به اشغال کویت از سوی عراق برگزار شد یا نام بغداد و خاطره پیمان ۱۹۵۴ و سرانجام نام ریاض و خاطره پیمان اسلامی میان ریاض، تهران و کراچی در سال ۱۹۶۵ که مضمونی دینی و ضد الحادی (کمونیسم) داشت.

اکنون بار دیگر نام کپنهاگ بر سر زبان ها است و دلیل آن نیز اقدام یک روزنامه دانمارکی در چاپ کاریکاتورهای اهانت آمیزی است که - دست کم در ظاهر- می خواهند میزان آزادی بیان در غرب را به رخ این و آن بکشند. هرچند هدف اصلی از این کار مانور دادن بر سر روحیه _ به زعم آنان محافظه کارانه - مسلمانان است که پیشتر نیز در ماجرای سلمان رشدی هندی، نصرت نسرین بنگلادشی و نصر حامد ابوزید مصری نمود پیدا کرده بود و این فرصت را به غربی ها داده بود که در مورد این روشنفکران «در وطن خویش غریب» قلم فرسایی و از نبود آزادی بیان در کشورهای اسلامی شکوه و شکایت کنند.

اکنون این پرسش از غرب مطرح است که؛ چگونه فقط این مسلمانان هستند که به زعم شما نسبت به آزادی حساسیت دارند و به شدت علیه آن می شورند و در این میان تجربه های مشابه مسیحیان یا یهودیان به بوته فراموشی سپرده می شود؟ مگر زمانی که در فیلم «آخرین وسوسه های مسیح» عشق زمینی مسیح به مریم مجدلیه به تصویر کشیده شد، مردم ایتالیا و بسیاری از پایتخت های اروپایی به خیابان ها نریختند و علیه این اقدام تظاهرات نکردند یا زمانی که برخی پژوهشگران و روشنفکران غربی رقم پنج میلیونی قربانیان کوره های آدم سوزی را به دیده تردید نگریستند و آن را اقدامی در جهت فشار بر اروپائیان و همراه کردن آنان با اقدامات اسرائیل ندانستند، به جرم سامی ستیزی با حبس و جریمه روبه رو نشدند. به چه دلیل وقتی رئیس جمهور ایران می پرسد: «چرا فلسطینی ها باید تاوان جنایت اروپاییان را بدهند»به تندروی و تعصب متهم می شود و از سازمان ملل خواسته می شود که عضویت ایران را در این سازمان لغو کند، چرا کسی اقدامات آمریکا را در افغانستان و عراق، اسرائیل را در فلسطین، روسیه را در چچن و هند را در کشمیر مورد بازخواست قرار نمی دهد و آن را مصداق آزادی ستیزی نمی داند؟ حماس - به اعتراف جیمی کارتر- بدون هیچ گونه تخلفی در انتخابات آزادانه و سالم فلسطین به پیروزی می رسد اما غرب حاضر به تمکین و قبول نتیجه نیست و تهدید به قطع کمک های مالی و سیاسی خود به فلسطین می کند و آن را پیش شرط تداوم همکاری های خود می داند اما همکاری با اسرائیل بدون هیچ پیش شرطی ادامه می یابد و هیچ کس از اسرائیلی که هنوز منکر وجود کشوری فلسطینی است و از شناسایی آن رویگردان است نمی خواهد که _ دست کم ـ حق بازگشت آوارگان و اجرای توافقنامه های بین المللی را مدنظر قرار دهد.

با توجه به این سیاست یک بام و دو هوا چه اشکالی دارد، مسلمانان یک صدا به اقدام یک نشریه دانمارکی در اهانت به پیامبر خود اعتراض کنند و از مقامات این کشور بخواهند که از آنان عذرخواهی کنند یا آنکه تصمیم به تحریم کالاهای این کشور بگیرند و دست نوشته هایی را به دست بگیرند که روی آن نوشته شده است: «جانم به فدایت یا رسول الله». کجای این کار آزادی بیان است که «ماتیو ون گوگ» هلندی عامدانه آیات قرآن کریم را بر تن دختران برهنه بکشد، فیلمی به شدت توهین آمیز بسازد و احساسات میلیون ها مسلمان را جریحه دار کند و آن وقت قتل او را به عنوان یک حرکت پیش بینی نشده و به شدت شگفت آور، نماد آزادی ستیزی معتقدان به یک دین بدانیم. وقت آن رسیده که غرب و جهان اسلام صادقانه مصادیق آزادی را مشخص کنند و این سئوال به جد مورد توجه قرار گیرد که چرا دو تمدن به دنبال مصادیق مشترک آزادی نیستند. چرا غربی ها و مسلمانان برای جلوگیری از تخریب مسجدالاقصی و میراث دینی تاریخی مشترکی که در فلسطین است و اسرائیل در پی محو آن است هم داستان نمی شوند. چرا دو تمدن در اعتراض به یهودی سازی قدس یک صدا نمی شوند و دیگر اینکه چرا هوشیاری مسلمانان صرفاً همان جاهایی بروز پیدا می کند که غربی ها آن را مصداق آزادی ستیزی می دانند. چرا مسلمانان در قبال مانع تراشی غرب در برابر انتخابات آزادانه هم کیشان خود که اتفاقاً چندان همخوانی با منافع غرب ندارد اعتراض نمی کنند، غرب را به خاطر اقداماتی که در جهت انحصار فناوری و علم انجام می دهد توبیخ نمی کنند و به خاطر آن به خیابان ها نمی ریزند و خواستار عذرخواهی سفرای آنان نمی شوند. اگر مسلمانان اینقدر هوشیار و یکپارچه اند چرا این هوشیاری تا این حد دچار شدت و ضعف است. نکته دیگری که این روزها باید بدان بیشتر توجه کرد ضرورت تقویت موضع مسلمانان در برابر اتهام آزادی ستیزی و نیز کانالیزه کردن مواضع قوی در اقدامات موثر و عملی است.

منبع: الاتحاد (امارات)

حسن حنفی

ترجمه: سعید آقاعلیخانی