یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

معاتبه


معاتبه

امام صادق علیه السلام فرمود خوشا حال بنده ای که برای خدا با نفس و هوٰی و هوس خود جهاد کند و هر که لشکر هوای خود را بشکند به رضای خداوند دست یافته, و هر که عقل او بر نفس اماره اش غالب شود به این که به درگاه الهی زاری و فروتنی نماید و در خدمت و طاعت خدای تعالی بکوشد

معاتبهٔ نفس یعنی عتاب و سرزنش و عذاب و عقاب کردن آن است، و کوشش در وادار ساختن آن به طاعات دشوار و ریاضت‌های سخت است. پس وقتی به محاسبهٔ نفس پرداخت و آن را در اعمال خیانت‌کار و مرتکب معاصی و مقصّر در حقوق خداوند یافت و در فضائل سست و مانده و بیکاره دید سزاوار نیست که سهل‌انگاری کند و آن را مهمل گذارد، زیرا این باعث نزدیکی و آمیزش آن به گناهان می‌شود، و چنان با معاصی انس خواهد گرفت که باز گرفتنش از آنها سخت دشوار خواهد بود.

پس عاقل باید ابتدا در مقام عتاب نفس برآید و بگوید: اُف بر تو ای نفس! مرا هلاک ساختی و بزودی در جهنّم با شیاطین و اشرار معذّب خواهی بود، ای نفس امّارهٔ خبیث! آیا شرم نمی‌کنی و از عیب خود باز نمی‌ایستی؟! چقدر جاهل و احمقی! آیا نمی‌دانی که پیش روی تو بهشت و دوزخ آماده است و به‌زودی در یکی از این دو منزل خواهی بود؟ تو را با خنده و شادی و با لهو و عصیان چکار؟ نمی‌دانی که ناگاه مرگ بی‌خبر می‌رسد، و از هر چیز به تو نزدیک‌‌تر است؟ تو را چه افتاده است که آمادهٔ آن نمی‌شوی؟ آیا از جبّار آسمان‌ها و زمین نمی‌ترسی، و از او شرم نداری؟ در حضور او معصیت می‌کنی و می‌دانی که مطّلع و آگاه است؟! وای بر تو ای نفس! جرأتی که بر معصیت خدا داری اگر برای این است که معتقدی او تو را نمی‌‌‌بیند کافری، و اگر می‌دانی که او مطّلع است چقدر بی‌شرم و منافقی و ادعای باطل داری! که با زبان خود مدّعی ایمانی و حال آن‌که آثار نفاق بر تو آشکار است! از خواب خود بیدار شو و احتیاط از دست مده! اگر یهودیی تو را خبر دهد که آن غذای لذیذ به تو زیان می‌رساند آن‌را ترک می‌کنی! و اگر کودکی تو را خبر دهد که عقرب در جامهٔ تست آن را از خود دور می‌کنی! و اگر کودکی تو را خبر دهد که عقرب در جامهٔ تست آن را از خود دور می‌کنی! پس سخن خدا و گفتار پیامبران صاحب معجزات و قول اولیاء و حکماء و علماء تأثیرش در نزد تو از قول یهودی یا طفلی کمتر است؟!...

و امثال این مواعظ و توبیخ‌ها و سرزنش‌ها را با نفس خود تکرار کند، و سپس در مقام زجر و تنبیه برآید و آن را به عبادات سخت و دشوار و تصدّقِ آن‌چه دوست دارد و به تلافی تقصیرات وادار نماید، چنان‌که اگر لقمهٔ مشتبه به حرام خورده باید شکم را گرسنگی دهد، واگر به غیر محرم نظر افکنده چشم را به منع نظر تنبیه کند، و اگر زبان به غیبت مسلمانی گشوده آن‌را مدتی دراز به سکوت و ذکر کیفر دهد. و همچنین هر عضوی از اعضاء خود را وقتی گناهی از آن سرزده به منع خواهش‌هایش عقوبت کند، و اگر در نمازی سهل‌انگاری کرده نماز بسیار با شرایط و آداب بجا آورد، و اگر فقیری را سبک و خوار شمرده برگزیدهٔ مال خود را به او بدهد، و همچنین در دیگر گناهان و تقصیرات.

و راه علاج در ملزم و متعهد کردن نفس - بعد از آن‌که در عمل کوتاهی کرد - بر این عقوبت‌ها و وادار نمودن آن بر این طاعات دشوار و ریاضت‌ها، به دو چیز است:

اول: یادآوری اخباری است که در فضیلت ریاضت نفس و مخالفت با آن و کوشش در طاعت و عبادت و خیرات رسیده است.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: خوشا حال بنده‌ای که برای خدا با نفس و هوٰی و هوس خود جهاد کند! و هر که لشکر هوای خود را بشکند به‌رضای خداوند دست یافته، و هر که عقل او بر نفس اماره‌اش غالب شود به‌ این‌که به درگاه الهی زاری و فروتنی نماید و در خدمت و طاعت خدای تعالی بکوشد پس به تحقیق به درجات عالی و فوز عظیم نائل گشته است. و هیچ پرده‌ای تیره‌تر و وحشت‌انگیزتر از نفس و هوٰی میان بنده و خدای تعالی نیست، و هیچ سلاح و حربه‌ای برای قتل و قطع هوای نفس مثل عجز و نیاز آوردن به پیشگاه خدا، و خشوع و گرسنگی و تشنگی روز و بیداری شب نیست، پس اگر کسی چنین کند و بمیرد شهید از دنیا رفته، و اگر زنده بماند و بر این راه راست باشد عاقبتش به ”رضوان اکبر“ (بالاترین مرتبهٔ بهشت) می‌رسد خدای عزّوجلّ می‌فرماید:

و کسانی که در راه ما می‌کوشند هر آینه راه‌های خویش بدیشان می‌نمائیم و خدا با نیکوکاران است.

(وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ اِنَّ‌اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین) (سورهٔ عنکبوت، آیهٔ ۶۹)

و چون کسی را ببینی که جد و جهد او بیشتر از تو باشد نفس خود را توبیخ و سرزنش کن که چرا با وجود امکان رسیدن به مراتب عالی در این مرتبهٔ پست باشی، و زمام امر و عنان نهی را محکم دار، و نفس را بر آن مانند راندن اسب نجیبی که گامی جز در راه صحیح بر نمی‌دارد، و رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) چنان نماز می‌گزارد که پاهایش ورم کرد، و می‌فرمود: ”آیا من بندهٔ شاکر خدا نباشم؟“ و مقصود او این بود که امّت او به‌وی اقتدا کنند.

پس به‌هیچ حالی از کوشش و عبادت و طاعت و ریاضت غافل مشو. ای جان برادر! اگر شیرینی و لذت عبادت خدا را بیابی و برکات آن را بدانی و به نور آن روشن شوی، دقیقه‌ای از آن درنگ و غفلت نمی‌کنی اگرچه اعضای تو را پاره پاره سازند، پس هر که از عبادت خدا اِعراض کند از فواید آن که همانا در عصمت بودن از گناه و توفیق لذت عبادت است محروم می‌ماند. از ربیع بن خُثَیْم (یکی از زهاد هشتگانه که در اسلام معروفند. م.) پرسیدند: چرا شب خواب نمی‌روی؟ گفت: ”از شبیخون مرگ می‌ترسم (یعنی می‌ترسم مرگ به من رسد و در خواب باشم و توفیق انابه و بازگشت نیابم)“ و اخبار وارده در فضیلت

سعی و مجاهده و مخالفت با نفس و هوٰی از حدّ شمار بیرون است.

دوم: هم‌صحبتی با اهل سعی و کوشش در عبادت و همنشینی با اهل مجاهده و ریاضت که ساعتی از زحمت طاعات و عبادات جدا و منفک نمی‌شوند و نفوس خود را به انواع مشقّت‌ها و عقوبت‌ها وا می‌دارند، که ملاحظهٔ احوال و مشاهدهٔ اعمال ایشان باعث اقتدا به ایشان و اعمالشان می‌شود. یکی از آنان گفته است: ”هرگاه در عبادت برای من سستی پیدا می‌شد به دیدن بعضی از عبادت‌کنندگان می‌رفتم و کوشش او را در عبادت می‌دیدم و بعد از این تا یک هفته با شوق به طاعات و عبادت می‌پرداختم.“ امّا در امثال زمان ما این مطلب دست نمی‌دهد، زیرا در این عصر کسی که مانند پیشینیان در عبادت بکوشد باقی نمانده است، و در میان ما کسی نیست که عبادتش به مرتبهٔ عبادت یکی از کمترین گذشتگان صالح ما برسد. پس باید به شنیدن احوال ایشان و مطالعهٔ حکایات و اخبار آنان اکتفا نمود، و هر که حکایات ایشان را ملاحظه کند و احوال آنان را بشنود و بر کیفیّت کوشش ایشان در طاعت خدا مطّلع گردد، می‌داند که ایشان بندگان خدا و دوستان او و پادشاهان بهشتند.

یکی از اصحاب امیر مؤمنان - علیه الصّلاهٔ و السّلام - گوید: ”روزی نماز صبح را پشت آن حضرت گزاردیم، چون سلام داد به دست راست گشت و اثر اندوه و ملال بر رخسارش هویدا بود، درنگ نمود تا آفتاب طلوع کرد، سپس دست خود را حرکت داد و فرمود: به خدا قسم اصحاب محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) را چنان دیدم که امروز یکی مانند ایشان نمی‌‌بینم، صبح می‌کردند در حالی که ژولیده مو و غبارآلود با چهره‌های زرد بودند، شب را بیدار در سجده و قیام بسر می‌بردند، کتاب خدای عزوجل را می‌خواندند، بین پاها و پیشانیهاشان نوبت گذاشته بودند (گاهی ایستاده و گاهی در سجده بودند)، چون نام خدا می‌بردند بر خود می‌لرزیدند چنانکه درخت در روز باد تند می‌لرزد، و اشک‌های ایشان روان می‌شد که جامه‌هایشان را تر می‌کرد.“

و اُوَیس قرنی در یک شب می‌گفت: ”این شب رکوع است“ و تمام آن شب را به رکوع زنده می‌داشت، و در شب دیگر می‌گفت: ”این شبِ سجود است“ و تمام آن شب را به سجود بیدار بود.

و ربیع بن خثیم گفت: ”به نزد اویس رفتم او را دیدم که نماز صبح گزارده و نشسته است، در گوشه‌ای نشستم و با خود گفتم: او را از تسبیح و دعا باز ندارم، همچنان مغشول بود تا ظهر شد و نماز ظهر را ادا کرد و برنخاست تا نماز عصر را بگزارد و سپس تا هنگام نماز مغرب به تسبیح و ذکر مشغول بود و آنگاه نماز مغرب و عشا بگزارد و سپس همچنان می‌بود تا طلوع صبح و نماز بامداد را بجا آورد، آنگاه نشست و چون چشم او میل به خواب کرد گفت: خدایا پناه می‌برم به تو از چشم بسیار خواب و شکم بسیار خوار.“