جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
به مناسبت هشتادمین سالروز تولد چه گوارا
یک بار دیگر چهگوارا که گویی همیشه در سفر بود، عزم سفر کرد. نقطه آغاز این سفر شورشی ابدی در آخر ماه می امسال و شهر بوئنوس آیرس بود اما اینبار چهگوارا نه از گوشت و پوست بلکه از جنس برنز است و چهارمتر قد و سهتن وزن دارد. صدالبته این چهره برنزی هم به مانند مشهورترین تصویر این قهرمان است: نگاهی چون یک مالیخولیایی مصمم با موهایی مجعد و آن کلاه بره با ستارهای روی آن. این تندیس از بوئنوسآیرس به بندر منتقل شد و بر عرشه یک کشتی قرار گرفت و از طریق «ریودوپلانا» و «پارانا» به «روساریو» رسید. از این بنای یادبود در چارچوب یک برنامه مفصل گرامیداشت در روز شنبه سیزدهم ماه ژوئن پردهبرداری گردید و در محل مقرر نصب شد تا هشتادمین سالروز «چه» به صورتی در خور و ماندگار گرامی داشته شود.
«ارنستو چهگوارا» در ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ در آرژانتین به دنیا آمد و گویی سرنوشتش این بود که از همان آغاز سفری اودیسهوار داشته باشد. در اوایل کودکی به دلیل ابتلا به بیماری آسم همراه خانوادهاش به کوردوبا رفت و بعدها در کسوت یک پزشک جوان تبدیل به مشهورترین انقلابی قرن گردید سرنوشت اودیسهوار چهگوارا، وی را با نسخه کوباییاش یعنی «فیدل کاسترو» همراه کرد و پس از چندی وزارت در کشور دومش یعنی کوبا، باز هم عزم سفر کرد و به بولیوی رفت: «یکبار دیگر دندههای رزی نانت [نام اسب دونکیشوت] را بین پاشنههایم احساس میکنم و سپر به دست به راه میافتم. بسیاری از آدمها ممکن است مرا یک حادثهجو خطاب کنند.
البته من یک حادثهجو هستم، اما از نوعی دیگر؛ از نوع آنهایی که برای اثبات ایمانشان با زندگی خود بازی میکنند. حالا ممکن است پایان زندگی من برسد. من به دنبالش نیستم اما این یک امکان منطقی است. پس با وجود چنین امکانی، این آخرین خداحافظی من است و حالا، یک تمایل شدید که من آن را با شور و اشتیاق یک هنرمند صیقل دادهام، پاهای لرزان و ریههای خستهام را نگه خواهد داشت. من این کار را خواهم کرد. گهگاه این کوندوتیه [فرمانده] کوچک قرن بیستم را به یاد داشته باشید و از پسر یاغیتان بوسهای را بپذیرید». [برگرفته از کتاب زنده باد چهگوارا، ترجمه فرهاد فراهانی] و البته این واپسین سفر آن شورشی ابدی بود. در هشتم اکتبر ۱۹۶۷ همراه با چریکهای همرزمش در کمین نیروهای بولیویایی افتاد و یک روز بعد در آن مدرسه روستای «لاهیگوئرا» تیرباران شد.
جنازه «چه» به سفارش سازمان سیا در محل نامعلومی دفن گردید. اما ۳۰ سال بعد یعنی در سال ۱۹۹۷ استخوانهای چهگوارا از گوری واقع در «واله گرانده» بیرون آورده شد و به کوبا انتقال یافت و در محل ویژهای واقع در سانتاکلارا دفن گردید و حال شهر روساریو نیز یادبودی از «چه» دارد.
«میگوئل لایف شیتز» شهردار سانتاکلارا میگوید: «این بنای یادبود و تندیس مایه افتخار ماست زیرا چهگوارا یکی از مهمترین شخصیتهای سیاسی قرن بیستم به شمار میآید». آدمهای رمانتیک هم در مورد اهمیت چهگوارا تردیدی به خود راه نمیدهند. این بت و محبوب نسلهای متوالی همچنان جوان باقی مانده است. کاسترو پیر و مریض است اما چهگوارا به دلیل مرگ زودهنگامش که در ۳۹سالگی اتفاق افتاد برای ابد تازه و جوان باقی خواهد ماند. آن عکس معروفی که عکاسی کوبایی؛ «آلبرتو کوردا» از چهگوارا گرفت هنوز هم به صورتهای مختلف در سراسر جهان وجود دارد و بر تیشرتها، جاکلیدیها و کیفها نقش میبندد. به تازگی کار ساخت دومین فیلم سینمایی «چهگوارا» به کارگردانی «استیون سودربرگ» نیز آغاز شده است. با این حال در این فیلم با تصویر یک انسان نوین انقلابی روبهرو نیستیم اما ساخته شدن چنین فیلمی منافع اقتصادی زیادی دربرخواهد داشت زیرا این پدیده روی پرده سینما از کسوت یک قدیس خارج میشود. شاید به همین دلیل است که کنفرانسی با عنوان «چه، قهرمان، افسانه و تجارت» اخیرا در شهر روساریو برگزار شد. در آرژانتین یعنی در وطن اصلی و زادگاه چهگوارا، علاوه بر وی سه نفر دیگر هم هستند که به اصطلاح چهارگانه افسانهها را تشکیل دادهاند: «اویتا پرون» رئیسجمهور فعلی آرژانتین و «کارلوس گاردل» (خواننده تانگو) که در جوانی جان باخت و «دیگو مارادونا» که هنوز زنده است و جالب آنکه نقش خالکوبی شده چهگوارا را بر بازوی خود دارد. بر اساس همین چهارگانه بود که جامعهشناسی به نام «خوآن خوزه سبرلی» مقالهای جنجالبرانگیز را به رشته تحریر درآورد و البته به خاطر آن جایزه هم گرفت. کلمه «چه» در آرژانتین نوعی خطاب به شمار میآید و از همین رو به اصطلاح یک نام خودمانی و مردمی است. اما آن «چه» جهانی شده از مدتها قبل به عنوان نماد مقاومت علیه همه بیعدالتیها به کار میرود. تقریبا هیچ بت و نمادی حداقل در آمریکای لاتین محبوبیت چهگوارا را نداشته و ندارد. حتی روسای جمهور بولیوی و ونزوئلا یعنی «اوو مورالس» و «هوگو چاوز» نیز گاه و بیگاه برای جلب نظر مردم چارهای جز تکیه بر شعارهای چهگوارا ندارند و به همین علت چاوز خود را «انتقامگیرنده محرومان» مینامد.
«کارلوس فرر» یار دیرین چهگوارا عقیده دارد: «این کارها «چه» را راضی و خوشنود میکند». فرر مردی لاغراندام و ۷۹ ساله است که از اوان کودکی با «چه» دوستی داشته است. او در دومین سفر چهگوارا به دور آمریکای جنوبی با وی همراه بود اما فرر در اکوادور ماندگار شد و دوستش به سفر ادامه داد. چهگوارا به گواتمالا و مکزیک رفت و در آنجا بود که با فیدل کاسترو برای تسخیر کوبا همقسم شد. کارلوس فرر هم کتابی در مورد خاطراتش با چهگوارا نوشته است و به خاطر همین کتاب چند روزی را میهمان مورالس رئیسجمهور بولیوی بود. و حال کارلوس فرر در مراسم هشتادمین سالروز تولد «چه» به همراه پسران و دختران آن انقلابی بزرگ دعوت دارد. لایف شیتز شهردار روساریو میگوید: «ما در برابر ارزشها، ایدهها، مبارزات و میراث چهگوارا مسوولیت داریم».
ترجمه : محمدعلی فیروزآبادی
منبع: زود دویچه
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
عراق انتخابات دانشگاه تهران حماس حسن روحانی مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی دولت دولت سیزدهم رهبر انقلاب مجلس شهید مطهری
ایران بارش باران هواشناسی یسنا هلال احمر قوه قضاییه روز معلم تهران سیل معلم پلیس شهرداری تهران
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا بازار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت دلار خودرو ایران خودرو بانک مرکزی سایپا کارگران ارز
عمو پورنگ سریال موسیقی پردیس پورعابدینی تلویزیون صداوسیما عفاف و حجاب مسعود اسکویی سینمای ایران سینما
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه اوکراین چین نوار غزه انگلیس
فوتبال استقلال پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر تراکتور جواد نکونام بازی سپاهان لیگ برتر ایران رئال مادرید
هوش مصنوعی کولر گوگل تلفن همراه همراه اول تبلیغات اینستاگرام اپل
خواب فشار خون کبد چرب چاقی رابطه جنسی