سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
مجله ویستا

خداحافظی با پیشخوان


خداحافظی با پیشخوان

یک روز گرم تابستانی, در رشت به دنبال یک کالای خاص از صنایع دستی این منطقه می گردیم که یک مغازه پر از وسایل و کاردستی های مختلف نظرمان را جلب می کند

یک روز گرم تابستانی، در رشت به دنبال یک کالای خاص از صنایع دستی این منطقه می‌گردیم که یک مغازه پر از وسایل و کاردستی‌های مختلف نظرمان را جلب می‌کند.

به آن سو می‌رویم تا از آنجا سوغاتی‌هایمان را بخریم، اما وقتی داخل می‌شویم می‌بینیم روی همه اشیا، قشر ضخیمی از خاک نشسته است.

بعضی کالاها برچسب دارند و بعضی دیگر برچسبشان کنده شده است. جنس‌های پیرمرد اغلب قشنگ و منحصر به فرد است.

از بین اشیای خاک گرفته هر یک چیزی انتخاب می‌کنیم و پیش پیرمرد می‌بریم. قیمت جنس‌ها ارزان‌تر از بقیه مغازه‌هاست. معلوم است پیرمرد مدت‌هاست قیمت‌هایش را به روز نکرده است.

یکی از کالاهایی که برداشته‌ایم، ۴۰ هزار تومان قیمت دارد. پیرمرد نگاهی به آن می‌اندازد و می‌گوید: این چهار تومان، آن یکی سه تومان می‌شود شش تومان.

نگاهی از سر تاسف به پیرمرد که دیگر حافظه و قدرت تجزیه و تحلیلش را از دست داده است می‌اندازم و متوجه می‌شوم درک خاصی از قیمت‌ها ندارد. چون با یک نگاه سرسری می‌شود فهمید آن کالا بالای ۳۰ هزار تومان ارزش دارد.

می‌گویم پدر جان اشتباه حساب کردی و قیمت تمام چیزها را حساب می‌کنیم و خودمان به دست پیرمرد می‌دهیم.

او حتی برای محاسبه بقیه پول هم مشکل دارد که خودمان مشکلمان را حل می‌کنیم و برایش حساب ​ می‌کنیم.

از او می‌پرسم پدر جان تو که دیگر از پس کار برنمی‌آیی چرا مغازه را به کس دیگری واگذار نمی‌کنی؟

می‌گوید تازه این طوری شده‌ام. نمی‌دانم یک سال دو سال یا کمتر. اگر بچه‌ها بفهمند من خرف شده‌ام زندگی‌ام به باد می‌رود و مرا می‌فرستند خانه سالمندان. مستقیم بروم قبرستان بهتر است.

بچه‌هایش در شهر‌های دیگری زندگی می‌کنند و هر یک به کاری مشغولند. آنقدر پیرمرد را کم می‌بینند که هنوز نفهمیده‌اند بزودی او راه خانه‌اش را نیز پیدا نخواهد کرد.

خودش می‌گوید: گاهی با مغازه‌داران همسایه به خانه می‌روم چون واقعا مسیر‌ها را نمی‌شناسم.

هنوز نمی‌داند این بیماری آلزایمر است یا چیز دیگر، اما هرچه هست او دیگر باید از پشت دخل کنار برود زیرا این فروشندگی برای او جز ضرر چیزی نخواهد داشت.

● کاسبی یا ورشکستگی

خودتان باید بدانید چه وقتی زمان بازنشستگی فرامی‌رسد. درست است که کسبه بازنشستگی‌شان دست خودشان است و مثل کارمند‌ها نیستند، اما زمانی می‌رسد که متوجه می‌شوید قدرت فکری یا سلامت جسمی‌تان اجازه نمی‌دهد​ به کار خود ادامه دهید.

آن موقع زمانی است که یا باید یک مبل راحت در گوشه‌ای از مغازه خود بگذارید و اجازه دهید شاگردتان کار انجام بدهد و فقط چم و خم کار را به او بگویید و بدرستی کارش نظارت کنید یا این که کلا از اندوخته‌ای که سال‌های سال به دست آورده‌اید زندگی بگذرانید، زیرا اگر نتوانید حساب و کتاب درستی انجام دهید بزودی از پرداخت دیون خود باز می‌مانید و ناچار می‌شوید هرچه دارید حراج کنید و ورشکسته می‌شوید.

مشکل دیگر این است که اگر فرصت‌طلبان و خلافکاران شما را نشان کنند می‌آیند به سراغتان و هر​کاری از دستشان بر بیاید از خالی کردن دخل گرفته تا بلند کردن و سرقت کالاهایتان انجام می‌دهند.

پس غرور را کنار بگذارید و قبل از ورشکستگی خود را بازنشسته کنید.

● علائم را جدی بگیرید

ـ اگر دست تنها هستید و می‌خواهید مدت بیشتری سر کارتان بمانید از الان به روزهای سخت‌تر فکر کنید و چند چیز را مدنظر داشته باشید.

ـ هر شش ماه یک بار سلامت خود را چک کنید. وضع قلب، کلیه‌ها، حافظه و شنوایی و بینایی خود را بسنجید و نسبت به حواس پنجگانه خود حساس باشید.

ـ تداوم هر گونه اختلال حواس را جدی بگیرید و به متخصصان مربوط مراجعه کنید​ تا از وضع سلامت خود مطمئن شوید.

ـ با حل کردن جدول و کار با چرتکه مهارت‌های فکری خود را حفظ کنید. برای این منظور خواندن کتاب و بازی شطرنج نیز به شما کمک می‌کند.

هر شش ماه یکبار سلامت خود را چک کنید. وضع قلب، کلیه‌ها حافظه و شنوایی و بینایی خودرا بسنجید و نسبت به حواس پنجگانه خود حساس باشید​

ـ کم‌کم برای خود به فکر جایگزین باشید و از فعالیت خود کم کنید. می‌توانید یکی از نوه‌ها یا فرزندان خود را به عنوان همکار نیمه‌وقت آموزش دهید یا یک شاگرد تمام وقت استخدام کنید.

ـ کسی را به همکاری بگمارید که به صداقت و پاکی او اطمینان داشته باشید.

ـ ورزش مداوم و سبک مثل پیاده‌روی را فراموش نکنید. ورزش می‌تواند شما را جوان و سالم نگه دارد و جلوی زوال عقل و جسمتان را بگیرد.

ـ اگر تنها کمی ضعف حافظه دارید، دسته‌بندی کالاهای خود را دقیق انجام دهید و یک الگو داشته باشید که جای هر چیز را روی آن نشان دهد. قفسه‌های راست و چپ و جلو و عقب و فهرست کالاهایی که در هر طبقه​ هست را روی کاغذ نوشته و روی پیشخوان خود زیر شیشه بگذارید و همیشه وسایل را همان طور بچینید.

ـ نرخ هر چیز را با برچسب روی ستون آن کالا بچسبانید.

ـ فهرست بدهی‌ها و طلب‌های خود را جایی که گم نشود و دیده شود بگذارید. خصوصا مطالبات روز و هفته.

ـ برای این که کمتر کلافه نشوید و حساب از دستتان خارج نشود، حساب‌ها را پیچیده نکنید و به صورت نسیه و اقساط وام ندهید.

ـ برای حساب و کتاب‌های خود از کسی کمک بگیرید. لازم نیست همیشه یک حسابدار داشته باشید. کافی است حوالی اردیبهشت ماه از کسی بخواهید تمام حساب و کتاب‌های شما را تا آخر تیر تنظیم و سود و زیانتان را محاسبه کند. با این کار هنگام اخذ مالیات نیز سردرگم نمی‌شوید.

ماندانا ملاعلی