سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

دین و اقتصاد


دین و اقتصاد

مطالعهٔ نظام های اقتصادی نشان می دهد كه شناخت درست آن ها بر شناخت دقیق مبانی فكری و فلسفی شكل دهندهٔ آن ها متوقف است, و مهم ترین موضوع تأثیرگذار بر اهداف, اصول و چارچوب های نظام های اقتصادی, نگرش مكاتب گوناگون به بحث دین و قلمرو آن است

مطالعهٔ‌ نظام‌های‌ اقتصادی‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ شناخت‌ درست‌ آن‌ها بر شناخت‌ دقیق‌ مبانی‌ فكری‌ و فلسفی‌ شكل‌دهندهٔ‌ آن‌ها متوقف‌ است، و مهم‌ترین‌ موضوع‌ تأثیرگذار بر اهداف، اصول‌ و چارچوب‌های‌ نظام‌های‌ اقتصادی، نگرش‌ مكاتب‌ گوناگون‌ به‌ بحث‌ دین‌ و قلمرو آن‌ است.

نظریه‌پردازان‌ سوسیالیسم‌ با اعتقاد به‌ فلسفهٔ‌ ماتریالیسم، خدا و دین‌ را انكار كرده‌اند؛ در نتیجه، در طر‌احی‌ نظام‌ اقتصادی، جایگاهی‌ برای‌ آموزه‌های‌ الاهی‌ قائل‌ نیستند. نظریه‌پردازان‌ اقتصاد سرمایه‌داری‌ با اعتقاد به‌ فلسفهٔ‌ دئیسم، نقش‌ خداوند را در خالقیت‌ او منحصر كرده، آموزه‌های‌ پیامبران‌ را به‌ حوزهٔ‌ اخلاق‌ و معنویت‌ مربوط‌ دانستند؛ در نتیجه، آنان‌ نیز در طر‌احی‌ نظام‌ سرمایه‌داری، نقشی‌ برای‌ دین‌ و تعالیم‌ الاهی‌ قائل‌ نشدند.

اندیشه‌وران‌ مسلمان‌ در مواجهه‌ با پرسش‌ رابطهٔ‌ دین‌ و اقتصاد، به‌ چهار گروه‌ تقسیم‌ می‌شوند: گروه‌ نخست، آموزه‌های‌ دینی‌ را در آشنایی‌ انسان‌ها با خدا و آخرت‌ منحصر دانسته، پرداختن‌ خدا و پیامبر به‌ آموزه‌های‌ دنیایی‌ را كاری‌ لغو و دور از شأن‌ می‌دانند. گروه‌ دوم، هدف‌ اصلی‌ دین‌ را تبیین‌ سعادت‌ آخرتی‌ انسان‌ دانسته، معتقدند: دنیا به‌ آن‌ اندازه‌ كه‌ به‌ كار سعادت‌ آخرتی‌ مربوط‌ می‌شود، مورد توجه‌ دین‌ است. این‌ دو گروه، در طر‌احی‌ نظام‌های‌ اجتماعی، از جمله‌ اقتصاد، عقل‌ و دانش‌ بشری‌ را كافی، و خود را از آموزه‌های‌ انبیا بی‌نیاز می‌دانند. گروه‌ سوم، هدف‌ دین‌ را سعادت‌ دنیا و آخرت‌ انسان‌ها برشمرده، و به‌ تبع‌ آن، تعالیم‌ پیامبران‌ را شامل‌ دنیا و آخرت‌ هر دو می‌دانند و معتقدند: در طر‌احی‌ نظام‌ اقتصادی، باید اهداف، اصول‌ و چارچوب‌های‌ اساسی‌ را با توجه‌ به‌ آموزه‌های‌ دینی‌ تعریف‌ كرد، و سرانجام، گروه‌ چهارم، دین‌ را متكفل‌ پاسخگویی‌ هر حركت‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ دانسته، در هر طرح‌ و برنامه‌ای‌ دنبال‌ آیه‌ و حدیث‌ می‌گردند. در این‌ مقاله، با نقد و بررسی‌ دیدگاه‌های‌ اندیشه‌وران‌ مسلمان، رابطهٔ‌ منطقی‌ دین‌ با نظام‌های‌ اجتماعی‌ به‌ویژه‌ اقتصاد را تبیین‌ كرده، نشان‌ می‌دهیم‌ كه‌ دیدگاه‌ سوم، دیدگاهی‌ حق‌ و قابل‌ قبول‌ است.

●●مقدمه‌

مطالعهٔ‌ نظام‌های‌ اقتصادی‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ اهداف، اصول‌ و چارچوب‌های‌ اساسی‌ آن‌ها همانند دیگر نظام‌های‌ اجتماعی، تحت‌ تأثیر جهان‌بینی‌ حاكم‌ بر نظریه‌پردازان‌ آن‌ نظام‌ها است. بر این‌ اساس، شناخت‌ درست‌ نظام‌های‌ اقتصادی‌ و اصول‌ پذیرفته‌ شدهٔ‌ آن‌ها بر شناخت‌ دقیق‌ مبانی‌ فكری‌ و فلسفی‌ شكل‌دهندهٔ‌ آن‌ها متوقف‌ است‌ و یكی‌ از موضوعات‌ كلیدی‌ و به‌ عبارت‌ درست‌تر، مهم‌ترین‌ موضوع‌ تأثیرگذار بر اهداف، اصول‌ و چارچوب‌های‌ اساسی‌ نظام‌های‌ اجتماعی، به‌ویژه‌ نظام‌های‌ اقتصادی، نگرش‌ مكاتب‌ گوناگون‌ به‌ بحث‌ دین‌ و قلمرو آن‌ است.

نظریه‌پردازان‌ سوسیالیسم‌ اغلب‌ با اعتقاد به‌ فلسفهٔ‌ ماتریالیسم، منكر خدا و دین‌ شده‌اند؛ در نتیجه، در طر‌احی‌ نظام‌ اقتصادی، جایگاهی‌ برای‌ آموزه‌های‌ الاهی‌ قائل‌ نیستند. نظریه‌پردازان‌ اقتصاد سرمایه‌داری‌ با اعتقاد به‌ فلسفهٔ‌ دئیسم‌ (خداشناسی‌ طبیعی) نقش‌ خداوند را در خالقیت‌ او منحصر كرده‌ یا از اساس، منكر وحی‌ و دین‌ شدند و یا آموزه‌های‌ پیامبران‌ را به‌ حوزهٔ‌ اخلاق‌ و معنویت‌ مربوط‌ دانستند كه‌ به‌ بُعد آخرتی‌ انسان‌ ناظر می‌شود؛ در نتیجه، آنان‌ نیز در طر‌احی‌ نظام‌ سرمایه‌داری، عقل‌ و دانش‌ بشری‌ را كافی‌ دانسته، برای‌ دین‌ و تعالیم‌ الاهی‌ نقشی‌ قائل‌ نشدند.

اندیشه‌وران‌ مسلمان‌ در مواجهه‌ با پرسش‌ رابطهٔ‌ دین‌ و نظام‌های‌ اجتماعی، از جمله‌ اقتصاد به‌ چهار گروه‌ تقسیم‌ می‌شوند: گروه‌ نخست، آموزه‌های‌ دینی‌ را در آشنایی‌ انسان‌ها با خدا و آخرت‌ منحصر دانسته‌ و پرداختن‌ خدا و پیامبران‌ به‌ تعالیم‌ دنیایی‌ را كاری‌ لغو و دور از شأن‌ آنان‌ می‌دانند. گروه‌ دوم، هدف‌ اصلی‌ دین‌ را تبیین‌ سعادت‌ آخرتی‌ انسان‌ دانسته، معتقدند: دنیا به‌ آن‌ اندازه‌ كه‌ به‌ كار سعادت‌ آخرتی‌ مربوط‌ می‌شود، مورد توجه‌ دین‌ است. این‌ دو گروه‌ از متفكران‌ مسلمان، همانند نظریه‌پردازان‌ نظام‌ سرمایه‌داری‌ در طر‌احی‌ نظام‌های‌ اجتماعی‌ از جمله‌ اقتصاد، عقل‌ و دانش‌ بشری‌ را كافی، و خود را از آموزه‌های‌ انبیا بی‌نیاز می‌دانند.

گروه‌ سوم، هدف‌ دین‌ را سعادت‌ دنیا و آخرت‌ انسان‌ها، و به‌ تبع‌ آن، تعالیم‌ پیامبران‌ را شامل‌ دنیا و آخرت‌ هر دو می‌دانند و معتقدند: در طر‌احی‌ نظام‌های‌ اجتماعی، از جمله‌ نظام‌ اقتصادی‌ باید اهداف، اصول‌ و چارچوب‌های‌ اساسی‌ را با توجه‌ به‌ آموزه‌های‌ دینی‌ تعریف‌ كرد و سرانجام، گروه‌ چهارم، دین‌ را متكفل‌ پاسخگویی‌ هر حركت‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ دانسته، در هر طرح‌ و برنامه‌ای‌ دنبال‌ آیه‌ و حدیث‌ می‌گردند. در این‌ مقاله، برآنیم‌ كه‌ با نقد و بررسی‌ دیدگاه‌های‌ اندیشه‌وران‌ مسلمان، رابطهٔ‌ منطقی‌ دین‌ با نظام‌های‌ اجتماعی‌ به‌ویژه‌ اقتصاد را تبیین‌ كنیم‌ و از آن‌جا كه‌ برخی‌ از دیدگاه‌های‌ مسلمانان‌ از افكار اندیشه‌وران‌ غرب‌ متأثر است، پیش‌ از پرداختن‌ به‌ آن‌ها به‌طور چكیده، جایگاه‌ دین‌ در مكاتب‌ غرب‌ و تأثیر آن‌ در نظام‌های‌ اقتصادی‌ سرمایه‌داری‌ و سوسیالیستی‌ را بررسی‌ می‌كنیم.

●دین‌ در مكاتب‌ غرب‌ و تأثیر آن‌ در نظام‌های‌ اقتصادی‌

بیش‌تر دانشمندان‌ و مردم‌ اروپا در قرون‌ وسطا، خداوند را خیر برتر و علت‌العلل‌ همهٔ‌ حوادث‌ و پدیده‌ها و پروردگار و مدبر پیوستهٔ‌ جهان‌ هستی‌ می‌شمردند. توماس‌ آكویناس‌ (۱۲۲۵ - ۱۲۷۴ م) فیلسوف‌ و كشیش‌ معروف‌ ایتالیایی‌ معتقد بود: خداوند، پروردگار و مدبر همیشگی‌ طبیعت‌ است‌ و می‌تواند از طریق‌ علل‌ طبیعی‌ و غیرطبیعی‌ به‌ خواست‌ خویش‌ جامهٔ‌ عمل‌ بپوشاند و بیش‌تر فیلسوفان‌ غرب‌ در این‌ عقیده‌ با آكویناس‌ همراه‌ بودند. همزمان‌ با آغاز عصر روشنگری‌ (رنسانس)، در اروپا دگرگونی‌هایی‌ فكری‌ در زمینهٔ‌ طبیعت‌ و نقش‌ خداوند پدید آمد و زمینه‌ برای‌ طرح‌ فلسفهٔ‌ «دئیسم» و «ماتریالیسم» كه‌ زیربنای‌ فلسفی‌ نظام‌های‌ سرمایه‌داری‌ و سوسیالیسم‌ است، فراهم‌ شد.

بر اساس‌ فلسفهٔ‌ «دئیسم»، خداوند، آفریدگار جهان‌ هستی‌ است‌ و طبیعت‌ را چنان‌ بر اساس‌ قانون‌مندی‌هایی‌ پدید آورده‌ كه‌ به‌ صورت‌ خودكار به‌ حیات‌ خود ادامه‌ می‌دهد. در این‌ بینش، خداوند پس‌ از آفرینش، به‌ هیچ‌ وجه‌ در امور جهان‌ دخالت‌ نمی‌كند؛ زیرا قوانین‌ طبیعی‌ كه‌ او در طبیعت‌ گنجانده‌ است، چنان‌ امور را پیش‌ می‌برد كه‌ بهترین‌ وضعیت‌ پدید می‌آید. به‌ عبارت‌ دیگر، خداوند در این‌ بینش، همانند ساعت‌ساز و معماری‌ است‌ كه‌ پس‌ از آفرینش‌ جهان، كناری‌ رفته‌ و به‌ نظارهٔ‌ آفریدهٔ‌ نظام‌مند و با شكوه‌ خود بسنده‌ می‌كند. در فلسفهٔ‌ دئیسم، این‌ قانونمندی‌ به‌ طبیعت‌ اختصاص‌ ندارد؛ بلكه‌ قوانین‌ معتبر جاودانی‌ و جهانی‌ بر تمام‌ پدیده‌های‌ اجتماعی‌ و رفتارهای‌ انسانی‌ نیز حاكم‌ است. بر اساس‌ این‌ فلسفه، انسان‌ها در تنظیم‌ زندگی‌ فردی‌ و پدید آمدن‌ نظام‌های‌ اجتماعی، به‌ هدایت‌ خدا و آموزه‌های‌ پیامبران‌ نیازی‌ ندارند و می‌توانند با كمك‌ گرفتن‌ از دانش‌ بشری‌ و كشف‌ قوانین‌ حاكم‌ بر طبیعت‌ و رفتار انسان‌ها به‌ طر‌احی‌ آن‌ها بپردازند.۱

با پذیرش‌ فلسفهٔ‌ دئیسم، هرگونه‌ مداخلهٔ‌ تكوینی‌ یا تشریعی‌ ماورای‌ طبیعت‌ در امور دنیایی‌ از جهت‌ فلسفی‌ انكار می‌شود. دخالت‌ تشریعی‌ پروردگار دربارهٔ‌ انسان، در دو سطح‌ امكان‌پذیر است‌ یا در سطح‌ خُرد كه‌ به‌ تنظیم‌ رفتارهای‌ فردی‌ پرداخته، آن‌ها را در جهت‌ خاصی‌ سمت‌ و سو می‌دهد و یا در سطح‌ كلان، احكام‌ و دستورهایی‌ را مطرح‌ می‌كند كه‌ در جهت‌ چینش‌ اجزای‌ الگوهای‌ اجتماعی‌ گام‌ برمی‌دارد. مكتب‌ خداشناسی‌ دئیسم‌ با انكار هر گونه‌ مداخلهٔ‌ پروردگار در امور پس‌ از آفرینش، هر دو زمینه‌ را مردود می‌داند و پیرو همین‌ اعتقاد است‌ كه‌ به‌ اصول‌ اقتصادی‌ «آزادی‌ فردی»، «عدم‌ مداخلهٔ‌ دولت» و «تعادل‌ خودكار» معتقد می‌شوند.۲

باستیا از اقتصاددانان‌ به‌نام‌ سرمایه‌داری، در توجیه‌ نظام‌ اقتصادی‌ مبتنی‌ بر فلسفهٔ‌ دئیسم‌ می‌گوید:

پروردگار توانا، از یك‌ سو انسان‌ را دارای‌ حس‌ نفع‌طلبی‌ آفریده‌ كه‌ هر چیزی‌ را برای‌ خود و تنها برای‌ خود بخواهد و این، همان‌ محرك‌ توانایی‌ بی‌همتایی‌ است‌ كه‌ ما را به‌ پیشرفت‌ و ازدیاد ثروت‌ و در عین‌ حال، به‌ كوشش‌ برای‌ تحصیل‌ یك‌ وضع‌ انحصاری‌ برمی‌انگیزد، و از سوی‌ دیگر، عامل‌ دیگری‌ به‌ نام‌ رقابت‌ خلق‌ كرده‌ است؛ نیروی‌ توانای‌ بی‌همتای‌ دیگری‌ كه‌ مزایای‌ فردی‌ را در اختیار عموم‌ قرار می‌دهد و همهٔ‌ افراد جامعه‌ را از آن‌ بهره‌مند می‌سازد. این‌ دو نیرو كه‌ شاید هر یك‌ به‌ تنهایی‌ مذموم‌ و زیان‌آور باشند، به‌ یاری‌ یك‌دیگر، هماهنگی‌ و تجانس‌ نظام‌ جامعه‌ را تأمین‌ می‌كنند.۳

این‌ تفكر فلسفی‌ (انكار نقش‌ هدایتی‌ و ربوبیتی‌ خداوند در جهان‌ طبیعت‌ و جامعهٔ‌ انسانی) تاكنون‌ بر نظریه‌پردازان‌ اقتصاد سرمایه‌داری‌ (چه‌ از نوع‌ لیبرال‌ و چه‌ از نوع‌ ارشادی‌ یا مختلط) حاكم‌ بوده‌ و نظام‌ سرمایه‌داری، به‌ این‌ باور آمیخته‌ است.۴

در كنار فلسفهٔ‌ دئیسم، فلسفهٔ‌ ماتریالیسم‌ نیز در غرب‌ شكل‌ گرفت. بر اساس‌ فلسفهٔ‌ ماتریالیسم، ماده، اساس‌ و جوهر تمام‌ واقعیات‌ ماد‌ی، روانی‌ و روحی‌ است‌ و خدا به‌ صورت‌ موجودی‌ جدا از طبیعت‌ ماد‌ی، انكار می‌شود. در این‌ بینش، انسان، دارای‌ توانایی‌ها و استعدادهای‌ فكری، معنوی، اقتصادی‌ و تولیدی‌ است.۵

ماتریالیسم‌ كه‌ مبنای‌ فلسفی‌ نظام‌ اقتصاد سوسیالیستی‌ است، نقش‌ خدا را به‌صورت‌ آفریدگار و پروردگار طبیعت‌ و انسان‌ها، از اساس‌ انكار می‌كند و به‌طور طبیعی، در تنظیم‌ نظام‌های‌ اجتماعی، از جمله‌ نظام‌ اقتصادی، جایی‌ برای‌ هدایت‌ الاهی‌ و آموزه‌های‌ انبیا در نظر نمی‌گیرد.

فلسفهٔ‌ دئیسم‌ و ماتریالیسم‌ و نظام‌های‌ اقتصادی‌ مبتنی‌ بر آن‌ها، با تمام‌ اختلاف‌های‌ عمیق‌ و اساسی‌ كه‌ با هم‌ دارند، در یك‌ مسألهٔ‌ مهم‌ مشتركند و آن‌ اعتقاد به‌ بی‌نیازی‌ انسان‌ به‌ هدایت‌ و راهنمایی‌ ماورای‌ طبیعت‌ و كفایت‌ عقل‌ و دانش‌ بشری‌ در ساختن‌ نظام‌ اقتصادی‌ مطلوب‌ و رساندن‌ انسان‌ها به‌ سعادت‌ و خوشبختی‌ است.

دین‌ در تفكر روشنفكران‌ مسلمان‌

در آموزه‌های‌ اسلام‌ به‌ویژه‌ آیات‌ قرآن، به‌ مواردی‌ برمی‌خوریم‌ كه‌ تمام‌ نقش‌ خداوند را در جهان‌ هستی‌ به‌ روشنی‌ تبیین‌ می‌كند. آیات‌ زیل، نمونه‌هایی‌ از آن‌ها است.

اُ‌ لاَ‌ اًِلهَ‌ اًِ‌لاَّ‌ هُوَ‌ الحَیُّ‌ القَیُّومُ.‌ ‌ خداوند كسی‌ است‌ كه‌ جز او خدایی‌ نیست؛ زندهٔ‌ پاینده‌ است.۶

لاَ‌اًِلهَ‌ اًِ‌لاَّ‌ هُوَ‌ خَالِقُ‌ كُلٍّ‌ شَیءٍ.‌ ‌ خدایی‌ جز او نیست؛ آفریدگار همه‌ چیز است.۷

قُل‌ أَ‌غَیرَ‌ اِ‌ أَبغِی‌ رَباً‌ وَ‌هُوَ‌ رَبُّ‌ كُلٍّ‌ شَیءٍ.‌ ‌ بگو آیا جز خداوند پروردگاری‌ جویم، و او پروردگار همه‌ چیز است.۸

اًِنَّ‌ رَبٍّی‌ عَلَی‌ كُلٍّ‌ شَیءٍ‌ حَفِیظٌ.‌ ‌ به‌درستی‌ كه‌ پروردگار من، نگهبان‌ هر چیز است.۹

وَكَانَ‌ اُ‌ بِكُلٍّ‌ شَیءٍ‌ مُحِیطاً.‌ ‌ و خداوند، بر همه‌ چیز چیره‌ است.۱۰

رَبُّنَا الَّذِ‌ی‌ أَ‌عطَی‌ كُلَّ‌ شَیءٍ‌ خَلقَهُ‌ ثُمَّ‌ هَدَ‌ی.‌ ‌ پروردگار ما، كسی‌ است‌ كه‌ به‌ هر چیز، آفرینش‌ سزاوارش‌ را بخشیده؛ سپس‌ هدایتش‌ كرد.۱۱

لِلهِ‌ مَا فِی‌السَّمواتِ‌ وَمَا فِی‌الا‌ َرضِ‌ وَ‌اًِلَی‌ اِ‌ تُرجَعُ‌ الا‌ ُمُورُ.‌ ‌ آنچه‌ در آسمان‌ها و زمین‌ است، از آن‌ خدا است‌ و كارها به‌ خداوند باز می‌گردد.۱۲

‌سیدعباس‌ موسویان‌

پی‌نوشت‌ها:

.۱Deism یا مكتب‌ خداپرستی‌ طبیعی، از ریشهٔ‌ لاتینی‌Deus به‌ معنای‌ خدا است. این‌ مكتب، نهضتی‌ بود كه‌ در قرن‌ هفدهم‌ و هیجدهم‌ بر ضد‌ كلیسا پدید آمد و منكر وحی‌ بود و عقل‌ و ندای‌ طبیعت‌ را برای‌ سعادتمندشدن‌ انسان‌ كافی‌ می‌دانست. پیرو ویرت، نظریه‌پرداز و رهبر كالوینیستی‌ در كتاب‌ ساختار مسیحیت‌ می‌گوید: «دئیست‌ها كسانی‌ هستند كه‌ به‌ خداوند در جایگاه‌ خالق‌ بهشت‌ و زمین‌ معتقدند؛ اما عیسی‌ مسیح‌ و تعالیم‌ او را انكار می‌كنند». این‌ مكتب، تطوراتی‌ را پشت‌ سر گذاشت‌ و از قرن‌ بیستم، دئیسم‌ به‌ الاهیاتی‌ گفته‌ می‌شود كه‌ مخالف‌ مكتب‌ توحیدی‌ به‌ معنای‌ اعتقاد به‌ خداوند یكتا و دارای‌ نفوذ كامل‌ در سرتاسر جهان‌ و فعال‌ در امور جهان، است. دئیست‌ها به‌ خدایی‌ اعتقاد دارند كه‌ جهان‌ را آفریده‌ و پس‌ از آن‌ مانند مالك‌ غایب، آن‌ را به‌ خودش‌ واگذاشته‌ است. آنان‌ هر گونه‌ وحی‌ را انكار كرده‌ و عقل‌ بشر را به‌ تنهایی‌ برای‌ هر شناختی‌ كه‌ در زندگی‌ به‌ آن‌ نیازمند باشد، كافی‌ می‌دانند. برای‌ مطالعه‌ بیش‌تر ر.ك: حسین‌ نمازی: «تأثیر آموزهٔ‌ خداشناسی‌ در شكل‌گیری‌ اصول‌ نظام‌ اقتصاد اسلام‌ و سرمایه‌داری» مجلهٔ‌ اقتصاد دانشكده‌ علوم‌ اقتصادی‌ سیاسی‌ دانشگاه‌ شهید بهشتی‌ ش‌ ۲؛ سیدحسین‌ میرمعز‌ی: نظام‌ اقتصادی‌ اسلام‌ - مبانی‌ فلسفی، كانون‌ اندیشه‌ جوان، ص‌ ۳۳ - ۳۸؛

‌ ۸۹۹۸۵۳, volume ۲, p:۱Routledg Encyclopedia of philosophy Edward, Routledg, Routledg, london

.۲ حسین‌ نمازی: «تأثیر آموزهٔ‌ خداشناسی‌ در شكل‌گیری‌ اصول‌ نظام‌ اقتصاد اسلام‌ و سرمایه‌داری»، مجله‌ اقتصاد، ش‌ ۲، ص‌ ۱۳.

.۳ لویی‌ بدن: تاریخ‌ عقاید اقتصادی، سیدحسین‌ میرمعز‌ی، ص‌ ۱۹۳.

.۴ سیدحسین‌ میرمعز‌ی: نظام‌ اقتصادی‌ اسلام، مبانی‌ فلسفی، ص‌ ۳۷.

.۵ عبدا جاسبی: اقتصاد، ص‌ ۴۱.

.۶ بقره‌ (۲): ۲۵۵.

.۷ انعام‌ (۶): ۱۰۲.

.۸ همان، ۱۶۴.

.۹ هود (۱۱): ۵۷.

.۱۰ نسأ (۴): ۱۲۶.

.۱۱ سوره‌ طه‌ (۲۰): ۵۰.

.۱۲ آل‌عمران‌ (۳): ۱۰۹.

.۱۳ مجلهٔ‌ كیان، ش‌ ۲۸، ص‌ ۴۶.

.۱۴ همان.

.۱۵ همان، ص‌ ۴۸.

.۱۶ همان، ص‌ ۴۸ و ۴۹.

.۱۷ اعلی‌ (۸۷): ۱۶ و ۱۷.

.۱۸ سوره‌ قیامت‌ (۷۵): ۲۰ و ۲۱.

.۱۹ مجلهٔ‌ كیان، ش‌ ۲۸، ص‌ ۵۲.

.۲۰ همان، ص‌ ۵۴.

.۲۱ همان، ش‌ ۳۱، ص‌ ۲.

.۲۲ همان، ص‌ ۵.

.۲۳ همان.

.۲۴ همان، ص‌ ۸ و ۹.

.۲۵ همان، ص‌ ۱۱.

.۲۶ طه‌ (۲۰): ۵۰.

.۲۷ محمدتقی‌ مصباح: راهنماشناسی، ص‌ ۲۸ - ۳۲، با مقداری‌ تصرف‌ و تلخیص.

.۲۸ صافات‌ (۳۷): ۵۰.

.۲۹ انسان‌ (۷۶): ۲ و ۳.

.۳۰ لَقَد‌ خَلَقنَا الا‌ ًِنسَانَ‌ فِی‌ أَحسَنِ‌ تَقوِیمٍ. تین‌ (۹۵): ۴.

.۳۱ وَصَوَّرَكُم‌ فَأَحسَنَ‌ صُوَرَكُم. تغابن‌ (۶۴): ۳.

.۳۲ محمدتقی‌ مصباح‌ یزدی: راهنماشناسی، ص‌ ۶۵ تا ۶۹، با مقداری‌ تصرف‌ و تخلیص.

.۳۳ اسرأ (۱۷): ۸۵.

.۳۴ غافر (۴۰): ۳۹ و ۴۰.

.۳۵ بقره‌ (۲): ۲۱۶.

.۳۶ همان، ۲۷۹.

.۳۷ نسأ (۴): ۱۱.

.۳۸ انفال‌ (۸): ۲۴.

.۳۹ انعام‌ (۶): ۱۲۲.

.۴۰ نحل‌ (۱۶): ۹۷.

.۴۱ حدید (۵۷): ۲۵.

.۴۲ ابونصر فارابی: سیاست‌ مدینه، سیدجعفر سجادی، انجمن‌ فلسفه‌ ایران، تهران، ۱۳۵۸، ص‌ ۱۶۳ به‌ بعد.

.۴۳ ابن‌سینا: الشفأ الالهیات، ص‌ ۴۴۱ به‌ بعد.

.۴۴ شهاب‌الدین‌ سهروردی: التلویحات، مجموعهٔ‌ مصنفات‌ شیخ‌ اشراق، ج‌ ۱، ص‌ ۹۵.

.۴۵ ملاصدرا: الشواهدالربوبیه، مركز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۶۰، ص‌ ۳۹۵ به‌ بعد.

.۴۶ محمدحسین‌ طباطبایی: المیزان‌ فی‌ تفسیرالقرآن، مؤ‌سسه‌ اعلمی، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۴.

.۴۷ مرتضی‌ مطهری: مجموعه‌ آثار، انتشارات‌ صدرا، ج‌ ۴، ص‌ ۳۴۹ - ۳۵۱.

.۴۸ محمد محمدی‌ ری‌شهری: فلسفه‌ وحی‌ و نبوت، ص‌ ۳۸.

.۴۹ همان، ص‌ ۴۳.

.۵۰ همان، ص‌ ۴۶.

.۵۱ ق‌ (۵۰): ۱۶.

.۵۲ عنكبوت‌ (۲۹): ۶۲.

.۵۳ ابراهیم‌ (۱۴): ۸.

.۵۴ ابن‌سینا: الشفأ الهیات، انتشارات‌ بیدار، ص‌ ۵۵۷.

.۵۵ بقره‌ (۲): ۲۱۳.

.۵۶ محمدحسین‌ طباطبایی: المیزان‌ فی‌ تفسیرالقرآن، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۳ تا ۱۳۸.

.۵۷ حسنعلی‌ علی‌ اكبریان: درآمدی‌ بر قلمرو دین، پژوهشگاه‌ فرهنگ‌ و اندیشه‌ اسلامی، تابستان‌ ۱۳۷۷، ص‌ ۲۳۶ - ۲۳۹.

.۵۸ البته‌ گاه‌ نظریه‌پردازان‌ و تدوین‌كنندگان‌ این‌ مكاتب‌ چنین‌ اد‌عاهایی‌ ندارند؛ اما پیروان‌ و متجدد مآبان‌ (روشنفكرنمایان) جهان‌ سومی‌ چنین‌ باور كرده‌اند.

.۵۹ علامه‌ حلی: كشف‌ المراد، المقصد الرابع‌ فی‌النبوهٔ، المسئلهٔ‌الاولی، ص‌ ۳۴۶.

.۶۰ مؤ‌من‌ (۴۰): ۸۳.

.۶۱ نحل‌ (۱۶): ۸۹.

.۶۲ ناصر مكارم‌ شیرازی‌ و دیگران: تفسیر نمونه، ج‌ ۱۱، ص‌ ۳۶۱ و ۳۶۲.

.۶۳ نحل‌ (۱۶): ۹۰.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.