پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ترجمه کتاب درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمن بخش پانزدهم


ترجمه کتاب درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمن بخش پانزدهم

هر کدام از درسهای گرفته شده از جنگ نشان دهندۀ خطر ساده انگاری در مورد یکی از پیچیده ترین فعالیتهای بشر جنگ می باشد جنگ ایران عراق, کشمکشی بسیار پیچیده بود و تنها می توان با مطالعۀ دقیق تاریخ آن و تغییرات فراوانی که در مسیر جنگ صورت گرفت, به ابعاد آن پی برد

۱۵) نتیجه گیری

۱۵-۰) درسهای پنهان جنگ ایران و عراق:

هر کدام از درسهای گرفته شده از جنگ نشان دهندۀ خطر ساده انگاری در مورد یکی از پیچیده ترین فعالیتهای بشر -جنگ- می باشد. جنگ ایران عراق، کشمکشی بسیار پیچیده بود و تنها می توان با مطالعۀ دقیق تاریخ آن و تغییرات فراوانی که در مسیر جنگ صورت گرفت، به ابعاد آن پی برد. با این حال درسهای متعددی وجود دارد که نسبت به سایر نکات برجسته تر می باشد:

۱) جنگهای بسیار کمی بوده که بدون وجود استراتژی معین و مدون به پیروزی منجر شود. جنگ ایران و عراق نمونۀ واقعی یک برنامه ریزی و استراتژی ناقص و نامناسب است. آرزوهای دولتمردان دو طرف درگیر و بیش از ۸ سال جنگ هرگز به پیروزی یک کشور بر دیگری منجر نشد و حتی نتوانست به قرن ها نزاع بر سر کنترل مناطق مرزی و اروند رود پایان بخشد. علی رغم تمام جاه طلبی ها و ادعاهای آرمانی و ایدئولوژیکی دو طرف، پس از پایان جنگ دولت بنیادگرای اسلامی - امام - خمینی و دولت سوسیالیست حزب بعث صدام حسین ، در هر دو بعد داخلی و خارجی، بسیار تضعیف شدند. در تاریخ معاصر جنگهای بسیار کمی رخ داده که در پیش برد آرمانهای رهبرانشان - که جنگهایی پر هزینه را به مردمانشان تحمیل می کردند - موفق بوده باشند.

۲) کمیّت نیروها، مقیاسی کاملاً نامعتبر برای تعیین قدرت نظامی در جنگ و همچنین ضعف و قوّت یک ملّت می باشد. عراق در این جنگ ، درس سختی گرفت که کشوری دربحبوحۀ یک انقلاب مردمی، به آن اندازه که میزان آمادگی نیروهایش نشان می دهد، آسیب پذیر نیست. ایران نیز این درس را گرفت که هرگز نمی تواند از برتری بالقوه نیروی انسانی خود یک بهره برداری تمام و کمال انجام دهد. هردوطرف بخوبی دریافتند که بین نیروها و قدرت آتشی که در اختیار دارند و نتایج واقعی جنگ، رابطۀ بسیار اندکی وجود دارد. واقعیت جنگ شامل متغییرهای بسیار پیچیده تری از یک مانور نظامی می باشد.

۳) حرفه ای گری نظامی، متغیّری حیاتی در جنگ می باشد. با وجود شور و التهاب انقلابی در ایران، این کشور نتوانست بر این واقعیت واقف شود که شور و هیجان بیش از حد، توانایی آنها را در ادارۀ جنگ، نابود خواهد کرد. اما برخلاف ایران، عراق با شروع جنگ به تنهایی کمبود حرفه ای گری خود را مرتفع ساخت و همین مسئله در نهایت منجر به پیروزی آنها در میدان نبرد گشت. در کشورهای جهان سوم، این مسئله بشدت به رویکرد واقعی و عملی آنها در مورد نفوذ تفکرات حرفه ای در تمامی سطوح فرماندهی، بستگی دارد. البته مشکل انتقال فناوری و امکانات نیز در این زمینه بی تأثیر نیست.

۴) تمام نیروهای نظامی در جنگهای اخیر، استفادۀ مؤثر از یگانهای مرکب و اجرای عملیات رسته های مرکب را امری دشوار یافته اند.هر دو کشور عراق و ایران باید نزدیک به یک دهه بر روی ضعفهای خود، بخصوص در این موارد ، کار و بررسی نمایند. زمانی که کنترل نیروهای ایرانی در دست مقامات ارشد سیاسی افتاد، این کشور عملاً قابلیت های خود را از دست داد. البته ایران رفته رفته تواناییهایی را که برای شکست عراق نیاز بود( اگرچه با پرداخت هزینه ای بسیار سنگین ) بدست آورد ولی هرگز نیز به سطح کارآمدی استاندارد نیروهای غربی ویا بلوک شوروی نرسید.

۵) کمیّت چه در مورد سلاح یا نیروی انسانی، هرگز نمی تواند جایگزینی برای سازماندهی، فرماندهی و کنترل کارآمد باشد. این تأثیر سازماندهی و رهبری نیروها و نه تعداد آنهاست که نتایج و پیامدهای جنگ را شکل می دهد. در عین حال، ثابت شده است که توانایی یافتن راههایی برای بهبود و اصلاح شناسایی هدف، مدیریت جنگ و پیش بینی و ارزیابی خسارات احتمالی، در رقم زدن سرنوشت جنگ مؤثر خواهد بود. ایران از بدست آوردن فناوری های برتر در کنترل قدرت آتش و قابلیتهای مانور خود در کناراتخاذ تاکتیکهای نوین در طول جنگ، بسیار بهره جست.

۶) پیاده نظام همچنان از ستونهای اساسی جنگ مدرن است. و با وجود تمام نقاط مثبت عراق در کمیّت و کیفیت سلاح و تجهیزات، تأثیر نیروی پیاده نظام را نمی تواند انکار شود. زمانی که عراق به ایران حمله کرد، عراق بشدت از عدم توجه به نیاز یگان های زرهی به حمایت پیاده نظام ضربه می خورد و در نبردهای شهری نیز نیاز مبرم به پیاده نظام در نیروهای عراق، احساس می شد. صرف نظر از یگان های زرهی پیشرفته و قابلیتهای نیروی هوایی، قدرت پیاده نظام همچنان یکی از فاکتورهای مهم در شکل گیری نتایج و برتری درجنگ ها می باشد.

۷) نیروی هوایی یکی از دشوارترین جنبه های جنگ مدرن برای بکارگیری مؤثر می باشد و اغلب نیروهای نظامی تمایل به بزرگ نمایی کارایی نیروهای خود دارند. در جنگ ایران و عراق هیچیک از دو طرف در استفاده از نیروی هوایی خود، کار مثبتی انجام ندادند. بمباران استراتژیک، آتش ممانعتی و پشتیبانی هوایی از طرف هر دو کشور، نقش بسیار ناچیزی در سرنوشت جنگ داشت. عراق رفته رفته تواناییها و امکانات خود را افزایش داد. اما در حدود نیم دهه بطول انجامید تا نیروی هوایی عراق کارآمد شود و تا پایان جنگ نیز ،کاستی های بسیاری داشت. ایران نیز در این زمینه تجربۀ منحصر به فردی ندارد. در واقع تمام نیروهای هوایی که در جنگهای بزرگ اخیر شرکت داشتند، بیشتر به این تمایل داشتند تا با بزرگ نمایی توانایی خود در آغاز جنگ، نبردهای زمینی را تحت تأثیر قرار بدهند و با پیش رفتن جنگ، این فشار و تأثیر را حفظ نمایند.

۸) سیستمهای تسلیحاتی پیچیده مانند هواپیما، بالگرد و موشکهای سطح به هوا بیش از آنکه کشورهای خریداری کنندۀ آنها و تولیدکنندگان آن می پندارند، به انتقال تکنولوژی و پشتیبانی فنی نیاز دارد. این مطلب در مورد این جنگ نیز صدق می کند. هیچ یک از دو طرف درگیر حتی توانایی بکار انداختن و عملیاتی کردن سیستمهای کنترل و هشدار هوایی، مدیریت نبرد هوایی و سیستمهای کنترل و فرماندهی موشکهای زمین به هوای خود را نداشتند. هیچ کدام از دو طرف قادر به حل مشکلات و پیچیدگی های بکارگیری جنگنده های مدرن و موشکهای سنگین زمین به هوا نیز نبودند. این مسئله به روشنی مشخص است که قدرت و کارآیی بیشتر کشورهای جهان سوم که سلاحهای پیشرفته را خریداری می نمایند، به چگونگی عملکرد انتقال تکنولوژی و پشتیبانی آنها بستگی دارد و نه کیفیت و کمیّت تجهیزات خریداری شده.

۹) پدافند و دفاع فیزیکی وایجاد موانع دفاعی و مهندسی جنگ می تواند در رقم زدن نتایج جنگ بسیار مهم وتعیین کننده باشد. بیشتر نبردهای صورت گرفته در جنگ ایران و عراق، بیش از آنکه براساس کیفیت موانع دفاعی و مهندسی جنگ صورت بگیرد، بر مبنای دیگر جنبه های نیروهای دو طرف، شکل می گرفت.

۱۰) آمایش و تدارکات نیروها یکی از مهمترین فاکتورهای هر جنگ می باشد. پیش بینی و تأمین هزینه های تدارکات بسیار اهمیت دارد. به عنوان مثال عراق در طول جنگ مهمات بسیار زیادی به ازای هر اسلحه وبیش از آنچه که ارتشهای کشورهای غربی صرف می کنند، صرف می کرد.

در این شرایط، این مساله بسیار مهم است که به نیروهای استقرار یافته، اجازه داده شود بر مبنای حرفه ای گری نظامی خود عمل کنند و از مدیریت سیاسی آنها و دخیل کردن اهداف و اغراض سیاسی ، خودداری نماییم. آمریکا از حمایت متحدانش برخوردار بود و زمانی که به منطقه وارد شد، فرصت کافی یافت تا خود و نیروهایش با شرایطی که هیچگونه آمادگی برای آن نداشت، تطبیق یابند. اما همانطور که تجربۀ ویتنام و لبنان نشان می دهد، شانس و اقبال همیشه جایگزینی برای کفایت و شایستگی نخواهد بود.

۱۵-۱) آیندۀ ایران و عراق:

با اینکه این کتاب به مطالعۀ آیندۀ منطقۀ خلیج ، دیپلماسی کشورهای منطقه و رابطۀ غرب با خلیج نمی پردازد، اما واضح است که تنشهای بین ایران و عراق در دهۀ پیش رو، امنیت منطقه را به احتمال فراوان، به چالش خواهد کشاند. این نکته نیز روشن است که غرب بدلیل نیاز به تأمین منابع نفت خود نمی تواند از حضور نظامی در منطقه چشم پوشی کند.

صرف نظر از اینکه چه رژیمی در هر دو کشور بر سر کار قرار دارد، این مسئل تقریباً قطعی است که ایران و عراق طی دهۀ آینده به مسابقۀ تسلیحاتی خود ادامه خواهند داد، همانطور که از اواخر دهۀ۱۹۶۰ اقدام به این کار کردند. حتی با برقراری صلح واقعی نیز بعید به نظر

می رسد کشمکش سیاسی بین دو کشور ایران و عراق و مجادله بر سر نفوذ کشورهای جنوب خلیج ، خاتمه یابد. (این کتاب پیش از سرنگونی صدامنگاشته شده است.-مترجم)

بی تردید عراق سعی داشت تا برتری نظامی خود نسبت به ایران را حفظ نماید تا به قدرت نظامی مطلق منطقه تبدیل شود و تلاش می کرد تا نفوذ خود بر کشورهای جنوبی خلیج را گسترش دهد. در حالیکه عراق شاید ارتش خود را اساسا گسترش ندهد، اما در این مورد تردیدی وجود ندارد که باید سعی کند تا مدرن ترین سیستم های پدافند هوایی و سیستم های حملات هوایی موجود را در اختیار داشته باشد. همچنین به تلاش برای دستیابی به سلاحهای شیمیایی، بیولوژیکی و هسته ای ادامه خواهد داد.

شکست ایران در برابر نیروی دریایی آمریکا - و نزدیک به یک دهه عدم دسترسی به تجهیزات و مهمات مدرنیزه شده - بزوی تعادل نیروهای دریایی در منطقه را دگرگون خواهد کرد. آتش بس همه جانبۀ ایران به این معنا خواهد بود که کشتیهای جنگی عراق که در ایتالیا مستقر بودند، می توانستند به بندرهای عراق منتقل شوند. در این میان ایران نیز چاره ای جز تقویت و بازسازی قوای دریایی خود و بازیابی برتری گذشته نداشت.

در همین زمان، عراق با مشکلات جدی نظامی روبرو بود. این کشور نمی توانست شط العرب را در برابر تهدیدات روز افزون موشکی ایران حفظ کند و یا دسترسی به خلیج را تضمین نماید. این کشور برای تضمین دسترسی به خلیج و حتی بوبیان و ریبه با کمبود پایگاه های دریایی روبرو بود. علاوه بر این حفاظت از خطوط انتقال نفت عراق در برابر نیروهای ایران، مشکلی دیگر بود.

این مشکلات عراق، در آینده پیامدهای قابل توجهی پدید خواهد آورد. یکی از مسائل اینست که آیا عراق روابط خود با کشورها جنوبی خلیج را بهبود خواهد بخشید و یا به سیاست ها و جاه طلبی های پیشین خود و تلاش برای تحت سلطه گرفتن آنها باز خواهد گشت. عراق همچنین با مشکل تصمیم گیری در مورد بدهی های سنگین جنگ خود ، روبرو خواهد بود.

راهی که عراق برای مدیریت این تصمیمات اتخاذ می کرد، می توانست تنشهای نظامی موجود در منطقه را افزایش دهد، اگرچه که محتمل ترین چشم انداز کوتاه مدتی که عراق دنبال خواهد کرد، می تواند تشکیل یک بلوک سیاسی به همراه کشورهای جنوبی خلیج باشد، نه تهدید آنها. این طور به نظر می رسد که عراق قصد دارد مشکل بیشتر بدهی های خود را با تبدیل آنها به کمکهای بلا عوض، حل نماید و نیز تمایل دارد تا قیمت نفت را در حد قابل قبولی، ثابت نگه دارد.

ایران همچنان در کشاکش انقلابی به سر می برد که اکنون باید با مسائلی داخلی روبرو می شد که در طول جنگ مسکوت مانده بود و اثرات بلند مدت آن نیز غیر قابل پیش بینی می نمود.

شکستهای ایران در اواسط ۱۹۸۸ ، نیروی زمینی این کشور را زمین گیر کرد و منجربه انهدام نزدیک به نیمی از سلاحهای آنها شد. در این زمان ایران به هزاران قبضه سلاحهای سبک و سنگین و صدها فروند جنگندۀ مدرن نیاز داشت. این میزان تسلیحات ،هزینه ای بالغ بر ۱۵ تا ۲۵ میلیارد دلار در بر داشت تا بتواند نیروی نظامی خود را ترمیم نماید.

در عین حال، رویکرد ایران نسبت به مدرنیزه کردن نیروی نظامی خویش همچنان مبهم بود. علی رغم این واقعیت که سپاه پاسداران در نتیجۀ شکستهای سال ۱۹۸۸ ، بسیاری از مواضع خود را از دست داده بود، باز هم نیروهای ایران تمایل به دسته بندی نیروها به دو بخش ارتش کلاسیک و نیروهای انقلابی داشتند. چگونگی مأموریت و سازماندهی نیروهای ارتش و انقلابی ایران در آینده غیر قابل پیش بینی بود. ایران همچنین انتخاب سختی در موردچگونگی تخصیص منابع بین نیروهای نظامی، مبارزان مردمی و عناصر امنیتی داخلی داشت.

۱۵-۲) تردیدها در مورد استراتژی و تاکتیک های نظامی:

با وجود گرایش های گوناگون موجود در ساختار نیروهای عراقی و ایرانی، هیچ راهی برای تشخیص چگونگی شکل گیری این نیروها در آینده وجود ندارد. روشن است که این گرایشهای متفاوت، تغییرات چشمگیری در نیروهای نظامی دو کشور بوجود خواهد آورد و همچنین تعادل نظامی منطقه را دگرگون خواهد کرد.

فاکتورهای کلیدی متعددی وجود دارد که به شکل گیری گرایشهای نظامی منطقۀ خلیج در آینده کمک خواهد کرد که عبارتند از:

۱) هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که قوای ایران چگونه و با چه سرعتی دوباره مسلّح و ترمیم خواهد شد. توجه به این نکته بسیار مهم است که ایران در زمان سقوط شاه، ۴۵۰ جنگندۀ مدرن را با موفقیت عملیاتی کرد و امکانات پایگاهی و زیر بناهای پشتیبانی آنها را به خوبی احیا نموده بود.

۲) علی رغم شکست برنامه های تمرینی و لجستیکی ایران، ارتش این کشور تجارب بسیار زیادی داشتند و و نیرویی با محور۱۷۰۰ تانک جنگی را بکار گرفته بودند (نیرویی ۴ برابر بزرگتر از نیروهای فعلی عربستان سعودی).نیروی انسانی ارتش ایران نیز ۲۰ برابر عربستان بود. اگر ایران می توانست منابع تسلیحاتی جدیدی را در اختیار بگیرد-مانند ناوگان حمل و نقل هوایی و دریایی کافی - و یا می توانست به جنوب عراق نفوذ کند، تهدیدی جدی برای کشورهای جنوبی خلیج می شد.

۳) نیروی دریایی ایران بسیاری از کشتی های مجهز به موشک خود را از دست داده بود و باقی ماندۀ آنها نیز غیر قابل استفاده بودند، هرچند تعداد زیادی از هاورکرافت ها(هواناو) همچنان در ناوگان دریایی ایران باقی مانده بودند. ایران تعداد بسیار زیادی موشک های ضد کشتی در اختیار داشت و سایتهای موشکی آنها تنگۀ هرمز، کویت و بنادر عراق را کاملاً پوشش می دادند. علاوه بر این انتظار می رفت که ناوگان خود را بازسازی نماید و قدرت موشکی و مین گذاری خود را نیز بهبود بخشد. این به معنای رشد تهدیدات کشتیرانی در خلیج همزمان با گسترش پوشش ایران بر خلیج بود.

۴) توان نیروی هوایی ایران تا حد کمتر از ۱۰۰ جنگندۀ عملیاتی کاهش یافته بود و هیچ یک از آنها نیز برای نزدیک به یک دهه، اصلاح نشده بودند. با این وجود ، در صورت خریداری صدها جنگندۀ میراژ اف ۱ یا میراژ فرانسوی و یا جنگنده های روسی، قدرت هوایی این کشور حفظ می گردد. این شرایط ایران را قادر می سازد تا کشورهای جنوبی خلیج را با وجود تمام امکاناتشان مورد حمله قرار دهد. عربستان سعودی نیز در برابر بمباران گستردۀ نقاط کلیدی خود، آسیب پذیر بود و دیگر کشورهای خلیج فارس نیز قدرت هوایی و دریایی کافی برای پوشش شرق خلیج را نخواهندداشت.

۵) پس از اینکه عراق حملات موشکی گسترده ای را انجام داد، ایران به موشکهای مورد نیاز خود مجهز شد. ایران اطمینان داشت که با قابلیت موشکی که بدست آورده

می تواند تمام میدانها و اهداف نفتی در طول سواحل جنوبی خلیج را هدف قرار دهد و در مقاطعی از دهۀ هشتاد ،این اتفاق افتاد.

۶) گرایش عراق نسبت به بلوغ سیاسی و ایجاد روابط دوستانه با کشورهای جنوبی خلیج در اواسط دهۀ ۱۹۷۰ و پیش از آغاز جنگ ایران و عراق، آغاز شد. این گرایش با درس های سختی که عراق از درگیری ها گرفت، تقویت شد. اما هیچ ضمانتی وجود نداشت که حزب بعث حاکم، بر سر قدرت باقی بماند.

۷) در ابتدای جنگ ، عراق یک میلیون نفر نیروی مسلح، ۴۵۰۰ تانک، ۵۰۰ جنگنده و ۱۵۰ بالگرد بمب افکن در اختیار داشت. این کشور همچنین ۹۴ فروند میراژ، ۱۵۰ فروند میگ ۲۱، ۷۰ فروند میگ ۲۳، ۱۵ فروند میگ ۲۵، ۳۰ فروند میگ ۲۹ و تعدادی دیگر از انواع جنگنده های مختلف را خریداری کرده بود. تعداد بسیاری از انواع موشکهای سطح به سطح، سطح به هوا و ... نیز تنها بخشی از توان نظامی عراق بود. در میانۀ دهۀ ۱۹۹۰ نیز عراق ۱۰۰ فروند از جنگنده های خود را با هواپیماهای پیشرفتۀ میراژ ۲۰۰۰ و میگ ۲۹ جایگزین کرد. این حجم تجهیزات عراق را از تمام جهات نظامی نسبت به کویت و عربستان برتر می ساخت.

۸) علاوه بر این، عراق در آستانۀ دریافت تعداد قابل توجهی از کشتی های جدید نیروی دریایی شامل ۴ فروند کشتی مجهز به موشک ایتالیایی و ۴ فروند رزم ناو ۶۵۰ تنی قرار داشت. در اوایل دهۀ ۱۹۹۰، عراق جنگنده های مدرنی هم طراز با جنگنده های نیروی هوایی روسیه و فرانسه و مجهز به موشکهای مخرّب تری در اختیار گرفت. عراق همچنین مقدار بسیار زیادی سلاحهای مدرن نیروی زمینی، مهمات و جنگ افزارهایی پیشرفته سفارش داده بود. همانند ایران، عراق هم در تلاش بود تا نیروی زمینی و هوایی خود را در برابر کشورهای جنوبی خلیج تجهیز نماید.

۱۵-۴) پیشرفت های ایران و عراق در دستیابی به سلاح های کشتار جمعی:

هر کدام از این گرایش ها به خودی خود می تواند مهم باشد، اما خطرناک ترین این گرایشها گسترش ظرفیت و توانایی هر دو طرف در استفاده از سلاحهای شیمیایی و کشتار جمعی می باشد. در حالی که استفاده از سلاحهای شیمیایی، تنها یکی از دلایل شکست ایران بود، عراق مقدار قابل توجهی از عوامل شیمیایی را در اختیار گرفته بود تا از آنها بطور گسترده استفاده نماید. تهدید حملات شیمیایی، تأثیر و فشار بسیار زیادی بر نیروهای ایران و افراد غیرنظامی داشت.

هیچ کدام از دو کشور ایران و عراق این گرایش ها را در شکل گیری نیروهایشان نادیده نخواهند گرفت و درگیری احتمالی در آینده بسیار جدی تر از جنگ بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ خواهد بود. ایران نیز احتمالاً تلاش هایی را انجام خواهد داد تا سلاحهای بیولوژیکی و شیمیایی خود را گسترش دهد و بسیار محتمل به نظر می رسد که در صورت بروز درگیری هایی درفراتر از مرزهایش ، از آنها استفاده کند.

در حالیکه درس گرفتن از تاریخ به نظر غیر ممکن می رسد، اما درسی که به روشنی از جنگ ایران و عراق و گرایشهای اخیر آنها در منطقه می توان گرفت اینست که باید هر اقدام ممکنی را انجام داد تا خشونت موجود در منطقه را مهار کرد و با افزایش سلاحهای کشتار جمعی به مقابله پرداخت، چراکه جنگهای آینده برای غرب به مراتب خطرناک تر و برای مردم این منطقه بسیار غم انگیزتر خواهد بود.

محسن داوری

مترجم:حسن سلیمانی