جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سینما و حرکت به سمت گیشه


سینما و حرکت به سمت گیشه

دریغ و درد از این بادهای پاییزی

هنر هفتم در شمار پر مخاطب ترین هنرهای عصر حاضر است که در سرزمین ما علاقه مندان فراوانی دارد و از زمان پیدایش این هنر تاکنون سینمای ملی ما شاهد خلق آثاری بوده است که نه تنها در این دیار بلکه در سطح جهانی نیز خوش درخشیده و احترام جهانیان را نیز برانگیخته است.

ساخت فیلم های بزرگ و تاثیرگذار در سینمای ایران که توان رقابت با آثار پر هزینه خارجی را در جشنواره های بین المللی داشته و گوی سبقت را از آنان ربوده، بیانگر این قابلیت است که جامعه ما دارای استعدادها و توانایی هایی بزرگ و بالقوه ای است که در صورت فراهم آمدن امکان شکوفایی و حمایت می تواند کارهای بزرگ و اعجاب انگیزی را آفریده و عرضه نماید.

به سبب پیشینه نسبتا طولانی و موفقیت های چشمگیری که سینماگران ایرانی در عرصه های ملی و فراملی کسب کرده اند می توان اظهار داشت که فیلمسازان ایرانی امروزه از روحیه خودباوری سطح بالایی برخوردارند و به لحاظ دسترسی به دانش این هنر از آگاهی عمیقی نسبت به ظرفیت های موجود نیز بهره مند می باشند. اما مشکل اساسی موجود در مسیر این هنر، همان مشکل بزرگی است که در دیگر نقاط دنیا نیز احساس می شود و آن نیاز این هنر به سرمایه است. تهیه کنندگان در عالم سینما اشخاصی هستند که با سرمایه گذاری، امکان تولید یک اثر سینمایی را مهیا می کنند. آنان غالبا با این واقعیت آشنا هستند که با این کار سرمایه خود را به مخاطره می اندازند، زیرا عوامل متعددی در موفقیت و یا شکست یک فیلم سینمایی موثر است و همین امر موجب می شود تا درصد ریسک در چنین سرمایه گذاری هایی بالا برود. از این رو تهیه کنندگان را می توان اشخاصی علاقه مند به این هنر و افرادی فرهنگ دوست به شمار آورد که آگاهانه و با توجه به مخاطراتی که ممکن است برای سرمایه آنان به وجود آید، در این وادی حضور می یابند و این فرصت را برای هنرمندان فیلمساز، دیگر عوامل و جامعه پدید می آورند تا اثری موجودیت پیدا کرده و به اجتماع عرضه شود. لیکن در میان همین قشر هستند کسانی که نگاه تجاری تری به سینما دارند و انگیزه آنان قبل از حمایت از هنر و هنرمند، گیشه و سود تضمین شده با درصد بالاست.

این نگرش در عالم سینما تنها به تهیه کنندگان محدود و منحصر نمی شود و در دیگر رده های این هنر نیز هستند کسانی که در نگاه آنان رقم قرارداد و یا حضور در صحنه به هر قیمتی حرف اول و آخر را می زند و چندان به مضمون و محتوای فیلمنامه و سایر عوامل تولید کاری ندارند، تا جایی که در سینمای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد آن بودیم که برخی از فیلم ها بدون فیلمنامه کلید می خورد و بی هیچ اندیشه و داستان مشخصی در حین فیلمبرداری به طور کاملا تصادفی وفی البداهه سرنوشت سکانس ها رقم می خورد.

سینمای بدون سناریست، آفریننده فیلم های مبتذلی بود که داستانی تکراری را بر پایه سکس و خشونت به جامعه عرضه می کرد تا از یک سو به نازل ترین شکل ممکن اسباب سرگرمی گروهی از جامعه باشد و از سوی دیگر وسیله ای برای پر کردن کیسه های کسانی که نگرش کاسبکارانه به هنر داشتند.

این نگرش البته تنها به سینمای ما مربوط نمی شود و در تمام جهان چنین رویکردی دیده می شود، رویکردی که هالیوود و بالیوود نمی شناسد و تنها با زبان رنگین اسکناس ها آشناست و بخش عمده تولیدات سینمای جهان را در اختیار دارد.

در سال های پس از پیروزی انقلاب در ایران اگر چه فاصله ای فراوان با سینمای قبل از انقلاب - مراد آثار نازل آن دوره است - پدید آمد و حرکتی

امید بخش به سمت سینمای متعهد و معناگرا آغاز شد، اما به تدریج سرو کله تهیه کنندگان بازاری و فیلمسازان سطحی نگر به سینمای ما باز شد و چندی نگذشت که کمیت گرایی بر کیفیت گرایی تفوق چشمگیری یافت.

در حالی که امید می رفت سازمان هایی مانند بنیاد فارابی، حوزه هنری و... با حمایت از سینمای فرهنگی امکان توسعه عمیق، پایدار و پویای این هنر را فراهم کنند، عملا چنین چشم انداز مورد انتظار نه تنها فراهم نشد، بلکه در دهه هشتاد، عرصه هنر هفتم به دست جریانی افتاد که چندان میانه ای با سینمای فاخر و فرهنگی نداشت.

اگر در سال های پیش از پیروزی انقلاب، ملاک و معیار فیلم خوب، میزان آشغال و پوست تخمه های جمع آوری شده از کف سالن سینما بود، امروزه نیز کسانی بر این باورند که رونق اقتصادی و فروش هر چه بیشتر، معیار سنجش فیلم خوب می بایست قرار گیرد و در کنار چنین توجیهی، دلایل دیگری نیز با رنگ و لعاب های دیگر ارائه می شود.

به عنوان مثال نیاز جامعه به آثار صرفا سرگرم کننده و یا مبارزه با افسردگی از طریق خنداندن مردم و حتی مبارزه با تهاجم فرهنگی از طریق تولید آثار مشابه جهت مقابله با فرهنگ بیگانه و...! از جمله دیگر توجیهاتی است که غالبا در دفاع از فیلم های تجاری گفته و شنیده شده است.

در برابر چنین روندی که به طور شتابناک در حال گسترش است و روز به روز عرصه را برای حضور سینمای فرهنگی تنگ تر می کند، عنایت

دلگرم کننده ای نسبت به فیلمسازان فرهنگی دیده نمی شود و حتی مسئولین و متولیان فرهنگی دغدغه ای نسبت به این موضوع که رونق فیلم های تجاری موجب پایین آمدن سطح سلیقه مخاطب می شود از خود نشان نمی دهند.

این واقعیت که برخی از افراد جامعه به سبب گرفتاری های روزمره دچار خستگی روحی می شوند، نباید باعث چنین استنباط و نتیجه گیری غلطی شود که این افراد نیازمند تماشای فیلم هایی هستند که تفکر برانگیز نباشید. در حالی که ریشه بسیاری از گرفتاری های جامعه ما در فرهنگ نهفته است و برای حل اساسی این مشکلات می بایست از زبان سحرانگیز هنر هفتم سود جست و از این طریق زمینه ارتقای فرهنگی جامعه را پدید آورد.

به عبارت دیگر می توان گفت: که علت اصلی مشکلات سینماگران و نیز تنزل سطح ذوق و سلیقه مخاطبان، بی ارتباط با مدیریت فرهنگی ناکارآمد در این باره نیست. متاسفانه هجوم ملخ وار اشخاص ناآگاه به قلمرو فرهنگ و هنر این دیار و تصدی پست ها موجب شده است تا ساده انگاری و برداشت های سطحی، جایی برای نوآوری و شکوفایی باقی نگذارد و تا هنگامی که کارها به دست اشخاص کاردان که همان هنرمندان هستند سپرده نشود جز زوال و پریشانی نتیجه گیری حاصل نخواهد شد. چنان که به سبب شیوه و سیاست برخی از مدیران در حوزه فرهنگ و هنر که از صلاحیت و دانش کافی در این عرصه برخوردار نبوده اند، بسیاری از هنرمندان دل خوشی نداشته و یا دلزده شده اند و از دیگر سو ناهماهنگی تولیدات هنری با نیازهای حقیقی جامعه موجب شده تا نه فقط در جهت حل و التیام معضلات اجتماع گامی برداشته نشود، بلکه معضلات روز به روز نیز تشدید گردد. عدم درک صحیح، همه جانبه و عمیق مسائل موجود از سوی مدیران ناکارآمد و تلاش آنان برای حفظ میز و موقعیت، همواره موجب شده است تا این گروه مصالح جامعه را فدای منافع شخصی خود نمایند و ترجیحا حامی فیلم هایی باشند که در موضع خنثی و بی تفاوت نسبت به مسائل اجتماع قرار داشته باشد.

از زوایه دیگر، علی رغم افزایش جمعیت کشور، در زمینه پشتیبانی از توسعه و تجهیز سالن ها و امکانات سینمایی نیز آمارها رقم دلگرم کننده ای را نشان نمی دهد که این نکته هم به نوبه خود دلیل دیگری بر اهمال و کوتاهی های دیگر مدیران پیشین در این عرصه است و جای شر مساری دارد که گفته شود در مقایسه با گذشته تعداد سالن های نمایش فیلم به جای افزایش ، کاهش یافته و در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان در مرتبه بسیار پایینی قرار دارد.

در روزگاری که به سینما به عنوان یک صنعت پویا و درآمد ساز نگریسته می شود و در بسیاری از کشورهای جهان بویژه کشورهای پیشرفته، این هنر از جهات گوناگون مورد توجه و بهره برداری قرار می گیرد، آمار و ارقام موجود درباره سینمای ما حکایت از رکود و بیماری مزمنی دارد که روز به روز وخیم تر می شود و عجبا که علی رغم اعتراض و نارضایتی هنرمندان جامعه هیچ گونه رسیدگی و تدبیر عاجلی در بهبود اوضاع به چشم نمی آید.

در حالی که هم اکنون تمامی دست اندرکاران فرهنگ و هنر کشور وضعیت فعلی هنر هفتم را شایسته جامعه انقلابی، پویا و دارای تمدن کهن ایرانی نمی دانند و ضرورت خانه تکانی بنیادین و اصولی را در زمینه سیاستگذاری و هدایت این مجموعه لازم و ضروری می دانند اما ظاهرا مافیایی که سود و صرفه خود را در این شرایط نابسامان می بیند، همچنان بر حفظ وضع موجود اصرار دارد.

سینمای ایران این قابلیت بزرگ را دارد که سفیر قابل احترامی برای معرفی فرهنگ، تمدن و آیین ما باشد و چهره راستین این دیدار را با تمامی عظمت ها و زیبایی های بی نظیر و کم نظیرش به جهانیان بشناساند و با پیام های اخلاقی و آرمانی خویش بر گنجینه معارف بشری بیفزاید و ستایش و تحسین جهانیان را برانگیزد و در اصلاح و ارتقای فرهنگی جامعه نقش بسزایی ایفا نماید و.... اما به قول سلمان هراتی؛

بهار با تو درختی ست بی نهایت سبز

دریغ و درد از این بادهای پاییزی

کامران شرفشاهی