جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مُردن به زبانی ناشناس
اینجا کتاب «مردن به زبان مادری» سروده روجا چمنکار از سوی حمیدرضا شکارسری، شاعر و منتقد کشورمان مورد نقد و بررسی قرار گرفته تا از نظر جوهره شاعرانه این اثر عیارسنجی شود.
● ارتباط با شعر یعنی چه؟
بخشی از پاسخ به این پرسش با تعریف ارتباط معنایی داده میشود و بخش دیگر با تعریف ارتباط زیباشناختی و حسی. به عبارت دیگر، ارتباط با یک شعر گاه از طریق یگانگی با معنای شعر حاصل میشود و گاه با حسگیری از شعر. نکته اینجاست که هیچ یک از این دو ارتباط، بدون دیگری به نتیجه کامل نمیرسد. نمیتوان انتظار داشت شعری تنها به ارائه محتوا بپردازد و از دقایق حسی و زیباشناختی غافل شود و همان تاثیری را بگذارد که شعری با رعایت ظرایف فنی و تکنیکی شاعرانه و البته برعکس. همین جاست که بحث فرم و محتوا مطرح میشود و لزوم برقراری تعادل بین این دو بر اثر اصیل هنری گوشزد میگردد.
دکتر شفیعی کدکنی در ارتباط با نوگرایی در شعر، به درستی بحث رسایی و زیبایی شعر را مطرح و لزوم رعایت این هر دو را در نوآوریهای شاعرانه یادآوری میکند. یعنی رسا بودن معنای شعر و در عین حال زیبا بودن آن را برای نو بودن اثر ضروری میداند. با مسامحه میتوان نتیجه گرفت که بدون رسایی با شعری فرمالیستی روبهروییم که معنای مشخص و روشنی را منتقل نمیکند و بدون زیبایی با معنایی سطحی و شعاری که جذابیت حسی و هنری ندارد.
حالا اگر اثری نه به رسایی خود توجه داشت و نه به زیباییاش چه باید گفت؟!
«خوابهایم را میشکافد / دماغه سوزانی از برف / از من دهانهای / در من رشد میکند / به دهان نیمه بازم منتهی میشود / از من نمیشود / و زندگیام را به تعویق میاندازد»
در «مردن به زبان مادری» از چنین قطعات و فرازهای بسیار میخوانیم. فرازهایی که نه میتوان از آنها معنای مشخصی برداشت کرد و نه از نظر جذابیتهای موسیقایی و فرمیک نشانی در خود دارند.
اشعار این مجموعه سخت دیریابند، چراکه زبان در این مجموعه شعر در وضعیتی بغرنج قرار گرفته است. شاید روجا چمنکار با تمایل به جریانات به اصطلاح زبانگرا و زبانمدار شعری که بخصوص در دهه گذشته یک چند حکومتی داشتند و اینک خواسته و ناخواسته خود به تعادل رسیدهاند، این شکل پرگره از زبان را برگزیده است و شاید هم عدم تسلط او بر ظرایف زبان مادریاش باعث این بیان دیریاب شده باشد. نمیتوان راجع به احتمال نخست سخن گفت، اما میتوان با تکیه بر شواهدی بیشمار صحت احتمال دوم را در تعقید بیانی این مجموعه به بحث گذاشت.
گفتم تعقید و این نوع پیچیدگی، بیش از آن که مدیون اندیشه و ذهنیت پیچیده شاعر باشد، معلول بیان پیچیده شاعر است. بیان پیچیده در شعر سنتی فارسی حاصل تسلط شاعر بر علوم و فنون زمانه خود بوده که باعث احضار واژگانی در شعر میشده که مخاطب بر آنها مسلط نبوده است مثل شعر شاعری بزرگ چون خاقانی. همین نوع تعقید در شعر شاعر بزرگ دیگری چون بیدل به شکل سمبلسازیهای نو و نیز ظهور ترکیبسازیهای بدیع و لاجرم دشوار بروز میکند. اما نکته اینجاست که تعقید با اشراف مخاطب بر شیوه کار شاعر یا تسلط بر دایره واژگانی او گشودنی است.
اما تعقید در شعر بعضی شاعران تاریخ ادب فارسی خصوصا در دوره بازگشت و شعر مشروطه حاصل عدم تسلط شاعر بر دقایق و ظرایف زبان فارسی بوده است. البته در این بازه زمانی شور نوآوری و ذوقزدگی ناشی از آن نیز در این کمتوجهی و بیتوجهی موثر بوده که حتی دامن استادانی چون ملکالشعرای بهار را هم گرفته است.
در مردن به زبان مادری، نمونههای این کمتوجهی بسیارند.
گاه حشو و زواید زبانی مانع زیبایی و رسایی شعر شدهاند. در همین مثالی که از این مجموعه ذکر شد، «از من» اول کاملا حشو به نظر میرسد و تنها شاید به خاطر طنینی که تکرار آن ایجاد میکند، آمده باشد. مگر قرارست دهانهای که در من رشد میکند، از کسی جز من باشد؟!
«به هدف بزن / اجزاء متصل به من بپاشند بر مارپیچ شب»
حشو بودن «متصل به» در سطرهای فوق بدیهی است.
«کلمات از نیامدنت میآیند / از عادت کردی به از دست دادنم / به از راه دور میبوسمت / و مردن از کنار تو آسان نبود»
در سطور فوق حتی اگر شاعر به شیء شدگی عبارات نظر داشته باشد باز هم «از» در سطر آخر حشوست. مگر این که آن را پیش از «مردن» بیاوریم.
گاه جملات و عبارات متصل به یکدیگر چنان بلند و طولانیاند که شاعر اصل سخن را فراموش میکند یا اتصال آنها به یکدیگر را از یاد میبرد و همین امر فهم شعر او را دشوار و گاهی غیرممکن میکند. این مورد آسیبهای جبرانناپذیری به شعر چمنکار وارد ساخته است:
«مثل حرف توی دلم ماندهای / جدا نمیشوی از مرداد / و مردنم / از پیراهن زرشکیات که تنپوش رگهایم بود »
جمله آخر در فراز فوق بیپایان مانده است و اگر شاعر مدعی حذف فعل به قرینه جمله ماقبل است که آشکارا اشتباه کرده است. چراکه فعل حذف شده «جدا نمیشود» است و نه «جدا نمیشوی»:
«زنبقهای زرد / یک چمدان چرم قدیم / و شعری گیر کرده توی گلویم»
تصویر گیر کردن زنبقهای زرد و چمدان قدیم چرمی در گلوی شاعر دیگر از آن حرفهاست! اگر شاعر یک «که» بعد از «شعری» میآورد، اشکالات تصویری شعر مرتفع میگردید.
در «مردن به زبان مادری» قطعات و فرازهای بسیاری میخوانیم که نه میتوان از آنها معنای مشخصی برداشت کرد و نه از نظر جذابیتهای موسیقایی و فرمیک نشانی در خود دارند
حذفهای نادرست خصوصا حذف نادرست افعال نیز از جمله مشکلات بیانی این مجموعه است:
«امسال / ماهی بنامم / که نامی نهاده باشی بر پیشانیام / تیلههای سفید تهنشین و / تحویل میشود سرخی شناور من بر آب»
سطر چهارم عملا بیفعل مانده است و بیمعنی و معلوم نیست فعل بر چه اساسی حذف شده است:
«دور میشوم از خودم / از صدای تو / از نسبتم با گنجشکها / با ماه / که آسمان را به زمین میکشاند / به ایستگاه شلوغ / لبهای لهیده / لباسهای یک رنگ / زنگولهها / زنگ»
طولانی بودن کل عبارات متصل به علاوه حذف درست «ماه را به» از سطرهای آخر باعث شده است شاعر غافل شود از این که کشاندن ماه به لبهای لهیده و لباسهای یک رنگ و زنگولهها و زنگ اصلا معنای روشن و تاریک دارد یا خیر؟
پراکندهگویی در متنی که به نظر نمیرسد چندان زبان و روانپریش باشد، ساختار بعضا پریشانی را بر بسیاری از اشعار این مجموعه تحمیل کرده است که درک کلیت آثار را با دشواری روبهرو میکند. کلمات و جملاتی که بدون رابطه مشخصی با کلیت شعر وارد اثر میشوند و گاه صرفا به دلیل جزءنگری افراطی شاعر تنها به کنجکاوی بیهوده مخاطب میانجامند و نه به راستنمایی روایت یا حتی ابهامزایی ذاتی شعر مدرن. در این میان دلبستگی شاعر به بیان خاطرات شخصیاش کار را سختتر و بغرنجتر هم میکند:
«کوچه باریک بود و / در خانه صفورا چوبی / شبهایم از دست رفتند و / عروسکی نارنجی / با یک جفت چشم قلمبه روی دستم ماند / حبابهای مستطیل بالا آمدهاند و / مثلثها / گوشههای تیزی دارند»
چرا صفورا؟ چرا نارنجی؟ حبابهای مستطیل دیگر چیست؟
«صدایت را پاشیدم / برای گنجشکهای روی بند رخت / آویزان کردم وسط آفتاب عمود / گذاشتم اریب بنشینم میان خندههات / تا تلخم کنند / تا تابیدن خورشید بر چشمهام / بلند شدن موهام / حفرهای شدن موهام / معلق شدن موهام / تا خندههات بپیچند میان موهام و تلخم کنند»
پس از دو سطر زیبای نخست، باید پرسید چه چیزی آویزان میشود؟ این همه تلخی از کجا میآید و به خاطر چیست؟ تلخ شدن تا بلند شدن موها و حفرهای شدن موها و معلق شدن موها یعنی چه؟
و در این مجموعه، از این یعنی چهها هم بسیار باید پرسید. منشأ اکثر این سوالات تصاویر ذهنی و بیربطی است که تنها شاعر از آنها سردرمیآورد و او متاسفانه همیشه همراه و ضمیمه شعرهایش نیست:
«تو رفتهای با یک فلوت شنی / که زیر پوستت جاسازی کرده بودم / جای ساز من / زیر شانه خالی کردنهایت / زیر شنزارهای تهنشین شده در اتاق / یک آینه قدی / نصب کردهام از خودم / توی خودم / میتوانی بکشی و هر بار / از درد فقط رد خون را ببینی / دریا پس داده توی اتاقم»
«جلبکها از لمس چند ضلعیهای نامتقارن / با چندضلعیهای نامتقارن / در اضلاع شکسته مرگ به وجود میآیند / خود را به صخرهها قلاب میکنند / میچسبند به ساقه برف»
حالا سوال اینجاست که در خلوت معنای شاعرانه قابل درک در این شعرها، چه فرم تازه و جذابی باید این خلا را پر کند؟ در واقع در این مجموعه فرم بیانی خاصی به چشم نمیآید و بخصوص در دومین بخش کتاب (خشخش خون بر پاییز) جز تکرار ابتدا و انتهای چند جمله در شروع و پایان شعرها نمیتوان به فرم خاص دیگری اشاره کرد.
به عبارت دیگر ارتباط مخاطب با این شعرها نه از طریق معناهای شاعرانه میسر میشود و نه از راه توسل به فرمهای نو که حس زیباییشناختی مخاطب را تحریک کند. در هر دوی این ارتباطات زبان مغلق و تصنعی و پرتکلف شاعر مانع برقراری این ارتباط میشود.
هولدرلین میپرسد: «شاعران در روزگار رنج و سختی به چه دردی میخورند؟» در این روزگار دشواری زندگی بشر، لابد حداقل انتظار از شاعر بیان همین رنجهاست حتی اگر راه نجاتی سراغ نداشته باشد. مگر نه این که شاعر امروز لزوما نه روشنفکر است و نه مصلح اجتماعی؟ و مگر نه این که شعر امروز را از دیدگاه بسیاری حتی دیگر رسالت روشنگری هم نیست؟ اما لااقل وظیفه شاعر هم دردی که هست، نیست؟ و هم دردی زبان مشترک میخواهد چرا که هم دردت باید زبان تو را بفهمد.
به نظر میرسد روجا چمنکار حتی اگر درد مشترکی با مخاطبانش دارد، اما برای همدردی، زبان مشترکی با آنان ندارد. مخاطبانی که گاه فکر میکنند در مردن به زبان مادری، زبان مادری خود را نمییابند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست