دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

نیایش در آینه سینما


نیایش در آینه سینما

نماز عشق, تجلی حقیقی عبادت است در این فصل از فیلم باغ های كندلوس, زن نماز می خواند و شخصیت مرد كه به شدت عاشق او است, با او حرف می زند و همگام با ركوع و سجود زن, او نیز خم می شود و سر بر زمین می نهد

●به بهانه نمایش باغ های كندلوس و به آهستگی و سكانس های نماز در آنها

نماز یكی از شاخص ترین نمودهای هویت اسلامی است و در میان عباداتی كه در این دین لحاظ شده است، شاید پردامنه ترین نمونه به حساب آید، چه از حیث تكرار دفعات انجام آن و چه از جهت میزان و عمق تقید به آن در بین مومنان به این دین. جدا از خیل احادیثی كه در خصوص اهمیت نماز وارد شده است و جدا از احكام فقهی فراوان مترتب بر آن، در عین حال این عبادت یكی از سمبلیك ترین نیایش های دینی محسوب می شود، آنچنان كه برای هر یك از اجزای آن معانی و تأویل های متعددی وجود دارد.

مثلاً با استناد به حدیثی از امام رضا (ع)، بالا بردن دست به هنگام گفتن تكبیر در ابتدای نماز به معنای ابراز تسلیم محض و تواضع و فروتنی در برابر خداوند است (وسائل الشیعه ج،۴ ص ۷۲۷) و یا فلسفه دو بار سجده كردن در هر ركعت از نماز بدین سان است كه سجده اول یادآور حقیقت خاكی انسان است و سجده دوم تداعی بخش وصول مجدد او به خاك پس از مرگ است. بنابراین نماز، خود آكنده از راز است و اگر قرار باشد تجلی آن در آینه هنر بازتاب پیدا كند، با توجه به نظام نشانه پردازی كه در قالب های هنری وجود دارد، این وجوه نمادین حالتی مضاعف پیدا می كند همانگونه كه در تاریخ ادبیات و هنر ایرانی نیز نماز واجد معانی نمادینی شده است كه در فرهنگ واژگان شخص هنرمند مفاهیم ثانویه ای بر آن افزوده می شود. به عنوان مثال حافظ یكی از شاعرانی است كه در ابیات خود نماز را بیش از آن كه در بستر فقهی/ عبادی مطرح سازد، به عنوان محملی در جهت نیل به معشوق مورد استفاده كلامی قرار می دهد.

نماز در خم آن ابروان محرابی

كسی كند كه به خون جگر طهارت كرد

یا

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد

حالتی رفت كه محراب به فریاد آمد

و یا گاه از واژه نماز برای القای تقابل دو دیدگاه عرفانی مبتنی بر عشق و تشرعی مبتنی بر زهد استفاده می كرد:

می ترسم از خرابی ایمان كه می برد

محراب ابروی تو حضور از نماز من

زاهد چو از نماز تو كاری نمی رود

هم مستی شبانه و راز و نیاز من

اگر از هنر و ادبیات متقدم بگذریم، در هنرهای مدرن تر نظیر سینما نیز نماز رفته رفته جایگاهی برای خود دارد پیدا می كند. در سینمای ایران، این بحث به سال های قبل از انقلاب نیز می رسد، منتها در آن دوران، نماز اغلب محملی برای نمایش یك موقعیت صوری مذهبی بود و نه بیشتر و برداشتی كه از آن صورت می گرفت مبتنی بر یك آیین سنتی بود. این كه مثلاً در فیلم یك اصفهانی در نیویورك (ماشاءالله ناظریان) قهرمان فیلم در وسط شهر نیویورك مشغول نماز خواندن می شود، و یا اگر در آثاری از قبیل شوهر آهوخانم (داوود ملاپور)، قیامت عشق (هوشنگ حسامی) و زن باكره (زكریا هاشمی) عمل نماز خواندن برخی از شخصیت ها نمایش داده می شود صرفاً ناظر به معرفی آن شخصیت به عنوان یك انسان مذهبی است و از همین رو سایر معانی و تأویل ها در خصوص نماز و جایگاه آن در بافت دراماتیك اثر به میان نمی آید.

در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی اگر از آن دسته فیلم هایی كه بنا به اقتضائات زمانه و بر حسب رویكردی متظاهرانه و ریاكارانه، بحث نماز به صورتی كاملاً صوری و بی محتوا در آنها گنجانیده شده بود بگذریم و سراغ بررسی فرصت طلبی ها و بهره برداری از رانت های مذهبی نمایانه برای جلب توجه مسئولان امر نرویم، عنصر نماز در فیلم های سینمایی رویكردهایی متفاوت را به خود دیده است.

یكی از این رویكردها، همان شاخصه پردازی جهت معرفی یك شخصیت به عنوان آدمی مذهبی بوده است. سفیر (فریبرز صالح)، عاشق مترسك (مهدی نوربخش)، عروس (بهروز افخمی) و یك تكه نان (كمال تبریزی) از این دست آثار هستند كه نماز در آنها بستری برای مذهبی انگاشتن فرد نمازگزار بوده است.

اگرچه در برخی از این آثار قابلیت هایی دیگر نیز از این حوزه قابل استخراج بوده است، مثلاً در عاشق مترسك از آنجا كه یكی از شخصیت ها دست به سینه نماز می خواند و دیگری با دستان فروافتاده، موقعیتی برای القای تفاوت مذهب این دو آدم كه یكی از اهل تسنن است و دیگری شیعه پدید می آید و یا مثلاً در یك تكه نان، از آنجا كه نماز در متن طبیعتی خرم اقامه می شود، وجهه ای عرفانی نیز علاوه بر بحث عبادت حاصل می آید. اما به طور كلی این نوع استفاده از نماز، ساده ترین برداشت ممكن است و در سطحی ترین لایه اتفاق می افتد.

رویكرد دیگر در استفاده از عنصر نماز در سینمای ایران، قالب سنتی/ آیینی است. مثلاً در فیلم هامون (داریوش مهرجویی) زمانی كه شخصیت اصلی به دیدار مادربزرگش نائل می آید و طی آن، به یاد كودكی اش می افتد كه در حال یادگیری حمد و سوره نماز بوده است، حسی آكنده از نوستالژی برای او پیش می آید چرا كه اكنون به عنوان یك روشنفكر معلق و آویزان، دیگر نماز نمی خواند و آن یادآوری و تقابلش با زمان حال، به نوعی ریشه در رویارویی سنت و تجدد دارد. در فرش باد (كمال تبریزی) هم آنجا كه مرد ژاپنی در مراسم نماز جمعه حضور پیدا می كند، بهانه ای مناسب برای نمایش این آیین سنتی/ مذهبی در ایران به دست می آید تا در عین حال كاركردهای سفارشی این فیلم محفوظ باقی بماند، بی آن كه در ذوق زننده باشد.

گاهی اوقات از نماز به عنوان قالبی ایدئولوژیك استفاده می شود. در آژانس شیشه ای (ابراهیم حاتمی كیا)، آنجا كه حاج كاظم و دستیار مامور اطلاعاتی به اتفاق به نماز می ایستند، در واقع جبهه عقیدتی شان را در مقابل شخصیت سلحشور و اعتقادات مصلحت اندیشانه اش به موضع نمایش می گذارند. این رویه در فیلم بایكوت (محسن مخملباف) هم وجود دارد، آنجا كه شخصیت اصلی فیلم، واله، كه یك ملحد چپ گرا است، با عصبانیت مهر سجاده همسرش را كه در حال نماز خواندن است به درون استخر پرتاب می كند و نگاه ایدئولوژیك خویش را نسبت به آیین های مذهبی بدین وسیله ابراز می دارد.

این نوع استفاده از نماز، البته اگر به صورتی شتابزده و نارس انجام پذیرد، به یك جور قطب بندی شخصیتی منتهی می شود كه پیچیدگی های كاراكترها و موقعیت ها را شاید به حداقل ممكن برساند كه البته در دو فیلم یاد شده خوشبختانه چنین اتفاقی نمی افتد. كاركرد بعدی از نمایش نماز در سینما، به بعد عبادی آن مربوط می شود و در این زمینه، نماز در واقع محملی است برای ابراز نیاز شخصیت داستان در مقابل خداوند و طلب برآورده شدن حاجات و نذورات.

در فیلم سارا (داریوش مهرجویی) كه شخصیت اول داستان در موقعیتی بغرنج گرفتار آمده است از نمازخوانی او چنین استفاده ای به عمل می آید. در به آهستگی (مازیار میری) باز همین معنا به چشم می خورد چرا كه قهرمان داستان درست زمانی كه به نماز می ایستد تا از خدا برای حل مشكلش كمك بخواهد، همسر گمشده اش به خانه بازمی گردد و تقارن دعا و استجابت آن شكل می گیرد. البته در این فیلم نماز به مثابه یك موقعیت نیز مطرح می شود و مقایسه نمازی كه مرد داستان می خواند با نمازی كه یك پیرمرد در طول داستان به عنوان نماز قضای میت در برابر گرفتن پول می خواند، مخاطب را به سمت تقابل دو نوع دیدگاه كه نسبت به مذهب نگرش هایی متفاوت دارند سوق می دهد.

این مورد اخیر، كاركرد دیگری از نماز را به یاد می آورد كه همان بحث موقعیت سازی است. شاید فیلم شوكران (بهروز افخمی) بهترین مثال در این زمینه باشد. در این فیلم، مردی متاهل كه قصد دارد با زنی غیر از همسرش ارتباط داشته باشد، در همان جلسه نخست روی عقاید دینی اش پافشاری می كند و از نماز مثال می آورد كه در شبانه روز ۱۷ ركعت می خواند.

زن در برابر این گفته به خنده می افتد و در آغاز گمان می رود كه این كنش و واكنش در قبال نماز، یك جور وجهه مثبت بخشیدن به مرد و وجهه تخریب گرانه به زن است، اما زمانی كه به اواخر اثر نزدیك می شویم و رفته رفته خوی غیرانسانی مرد خود را آشكار می كند بار دیگر مسئله نماز پیش می آید، منتها این بار این زن است كه علاقه خود را به یادگیری نماز نشان می دهد و در مقابل مرد كه موقعیت اجتماعی خود را در خطر می بیند او را ترك می گوید. بدین وسیله یك جور قرینه سازی مناسب به وسیله نماز برای نقب زدن به ظاهر و باطن آدم ها شكل می گیرد.

برخی مواقع نماز بیش از آن كه موقعیت عبادی داشته باشد، عنصری برای القای وضعیت روانی نمازگزار است.

مثلاً در از كرخه تا راین (ابراهیم حاتمی كیا)، شخصیت جانباز شیمیایی بر سجاده نماز نشسته است و خواهرزاده آلمانی اش دور او را با ریل ترن اسباب بازی اش محصور كرده است. مرد جانباز در این موقعیت از طریق تلفن می فهمد كه مبتلا به سرطان شده است و حالت روانی او با استفاده از تقابل سكون سجاده و پویش قطار اسباب بازی به خوبی بازتاب پیدا می كند. در فیلم مارمولك (كمال تبریزی) نیز نماز وسیله ای است برای نشان دادن این كه شخصیت اصلی داستان تا چه حد با معارف دینی ناآشنا است و البته این ناآشنایی در تقابل با لباس روحانیت كه بر تن او نشسته است، وضعیت متضادی را ایجاد می كند كه از دل آن اسباب خنده فراهم می شود و جنبه های كمیك فیلم تقویت می شود.

اما یكی از دلنشین ترین استفاده ها از نماز، همان بهره برداری است كه در متون ادبی كهن ما آمده است یعنی القای یك جور ایده عاشقانه. منتها این ایده پردازی احتیاج به خلاقیت و آشنایی با ظرایف سینمایی دارد وگرنه حاصل كار خام از آب درمی آید. مثلاً در فیلم نغمه (ابوالقاسم طالبی)، قهرمان فیلم یك جانباز است كه وضوی خود را چنان می گیرد كه گویی می خواهد پیاله شراب بنوشد و بدین ترتیب بین نماز و مستی رابطه ای سمبلیك برقرار می سازد.

اما پرداخت این صحنه چنان عاری از ظرافت است كه لطافت معنا در زمختی صورت گم می شود و آن استفاده نمادین هدر می رود. خاكستر سبز (ابراهیم حاتمی كیا) نمونه بهتری از این دست به شمار می آید. تقارن عبادت قهرمان قصه با چشم افتادنش به دختر زیبای بوسنیایی، یادآور نوعی نماز عشق است و به شدت آن بیت از حافظ را تداعی می كند كه «در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد / حالتی رفت كه محراب به فریاد آمد» و آن بیت از سعدی كه «چه نماز باشد آن را كه تو در خیال باشی / تو صنم نمی گذاری كه مرا نماز باشد».

مرد پس از این آغاز عاشقانه، به نوعی اضطراب و رعشه می افتد كه حاكی از بار سنگین عشق بر دوش اوست و این وضعیت با فشار شدیدی كه مرد بر انگشتانش هنگام ادای ذكر تسبیحات حضرت زهرا(س) وارد می آورد ابراز می شود. اما یكی از بهترین نمونه های معادل سازی عشق و نماز، باغ های كندلوس (ایرج كریمی) است. در یكی از زیباترین فصل های این فیلم، نماز خواندن شخصیت زن داستان محملی می شود برای ابراز عشق عاشق نزد معشوق. می دانیم كه طبق معارف اصیل اسلامی، عبادتی ارزشمند شناخته می شود كه نه به قصد طمع در بهشت خداوند در اثر ترس از دوزخ، بلكه به خاطر محبت به خدا انجام شود.۱

به عبارت دیگر، نماز عشق، تجلی حقیقی عبادت است. در این فصل از فیلم باغ های كندلوس، زن نماز می خواند و شخصیت مرد كه به شدت عاشق او است، با او حرف می زند و همگام با ركوع و سجود زن، او نیز خم می شود و سر بر زمین می نهد.

زن در نمازش با خدا حرف می زند و مرد در شبه نمازش با زن و سرانجام بوسه ای كه هر دو بر مهر نماز می زنند، اوج این تقارن سازی عبادی / عاطفی را رقم می زند. نوری كه از سمت در اتاق روی زن افتاده است، فلوفوكوس هایی كه بین چهره زن و مرد رد و بدل می شود، میزانس و چیدمان عناصر درون قاب تصویر كه به هارمونی حركت زن و مرد كمك شایانی می كند و در آوردن كفش، همگی در دمیدن روح معنوی و حس عاطفی به این سكانس زیبا موثرند.

ضمن آن كه گله های مرد از زن در طول نماز، وجهه ای شكوه آمیز نیز به این عبادت می دهد كه در معارف دینی ما نیز بی سابقه نیست.۲ هفت كاركردی كه از نمایش نماز در سینما در بالا برشمرده شد، از مهمترین استفاده هایی است كه تا به حال در سینمای ایران از این عبادت به عمل آمده است، اما با عنایت به بار معنایی و متعالی نماز و همچنین مسیر گسترده و رو به افق سینما، می توان باز هم كاركردهای خلاقانه دیگری را از این جریان شكل بخشید.

اگرچه آفت تظاهرگرایی و فرصت طلبی، به ویژه در جوامعی كه دین در سایه ای از آوازه گری های حكومتی واقع شده باشد، همواره در كمین است، اما اخلاص در هنر و مذهب آن آفت را به حاشیه می راند و عبادتی همچون نماز را چنان در آینه سینما منعكس می كند كه چه بسا همچون خود نماز، شست وشو دهنده روح آدمی باشد.

پی نوشت ها:

۱ - نهج البلاغه، حكمت ۲۳۷: علی علیه السلام فرمود قومی خدا را به شوق ثواب پرستیدند كه این پرستش تاجران است و گروهی خدا را از ترس عقاب پرستیدند كه این پرستش بردگان است و دسته ای خداوند را برای سپاسگزاری پرستیدند، این پرستش آزادمردان است.

۲ - یكی از معروف ترین نیایش های شكایت آلود فرازهای آخرین دعای افتتاح است كه با عبارت «اللهم انا نشكوا الیك» آغاز می شود.

مهرزاد دانش