یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
گزارش از میزگرد «آمریکا به مثابهء نشانه»، آرمانشهر یا ویرانشهر
«آمریکا حتی قبل از آنکه کشف شود، به نشانه مبدل شده بود. زمانی که کریستف کلمب قصد کشف آمریکا را داشت، تصور و ایماژی از آنجا در سر داشت. آمریکا برای او مکانی تخیلی بود. آمریکا شاید یگانه کشوری است که قبل از کشف شدن یا ساخته شدن در تخیل ساخته شده بود. آمریکا به عنوان نشانه زاییده شد.» اینها اولین بارقههای نشانهشناسی آمریکا در ایران است که یکی، دو هفته پس از _11 سـپتـامبـر سـال 2001 بـه واسطـهء گفتوگویی که بین یوسف اباذری و مراد فرهادپور در گرفت، صورتبندی شد.
گفتوگویی که حاصل آن شد، کتاب «نیویورک; کابل.»
به این موضوع وقتی اندیشیدم که در نشست «آمریکا به مثابهء نشانه» شرکت کردم. «آمریکا به مثابهء نشانه» عنوان نشستی بود که انجمن اسلامی دانشجویان دانشکدهء علوم اجتماعی دانشگاه تهران در روز پایانی آبان ماه در تالار ابن خلدون این دانشکده برگزار کرد. در بخش اول این نشست که با محوریت «نشانهشناسی فرهنگ آمریکا» بود، ناصر فکوهی، حسین کچوئیان و مهدی منتظر قائم (که هر سه از استادان دانشگاه تهران هستند و در حوزهء علوم اجتماعی فعالیت دارند) سخنانی را بیان کردند.
در بخش دوم این نشست نیز که با محوریت «نشانهشناسی سیاست آمریکا» بود، حمید عبداللهیان، مسعود کوثری و رحمت الله صدیق سروستانی که آنها هم همچون سه استاد پیشین، از استادان دانشگاه تهران هستند و در حوزهء علوم اجتماعی فعالیت دارند، سخن گفتند.
در بخش اول مهدی منتظر قائم، که تصدی میزگرد را بر عهده داشت، چند سوال را مطرح کرد و خواست تا سخنرانان نظریات خود را دربارهء آن سوالات اظهار کنند. «مساله این است که آیا یک کشور و یک نظام سیاسی میتواند به عنوان یک نشانه مطرح شده و در یک نظام معنایی قرار گیرد و این نشانه شدن به چه معناست؟»
ناصر فکوهی: سقوط امپراتوری آمریکا به معنی ایجاد یک بحران بینالمللی است
سـخنران اول استاد انسانشناسی دانشگاه تهران بود. ناصر فکوهی که بر خود برچسب منتقد را زد، سخنانش را چنین آغاز کرد که «من به پوستر این برنامه انتقاد دارم. عـکـس ایـن پـوستر گـویای هرچه باشد، دلالتی بر آمریکا ندارد و مـن ربطـش را بـه آمریکا درک نمیکنم.»
پوستر تبلیغاتی این برنامه تصویر مردی را از پشت نشان میداد که به صورت چهارزانو نشسته بود. حالت نشستن او که به حالت یوگا و یا ذن بیشباهت نبود; به همراه نقوش «تاتو» (خالکوبی)هایی که بر پشتش نقش بسته (که به نقوش اسلیمی در هـنـر اسـلامـی بیشباهت نیست) دلالتهایی جز عرفان زمینی را به ذهن متبادر نمیساخت.
فکوهی اصل سخنانش را با این مسالهء کلیدی آغاز کرد که «آمریکا پیش از اینکه یک نشانه باشد یک سیستم است که در طول 500 سال شکل گرفته و سازو کارهای خاص خود را تولید و سپس بازتولید کرده است.» او به پیچیده بودن این سیستم هم اشاره کرد و به مقالهای از ادوارد سعید (متفکر برجستهء عرب) ارجاع داد که آمریکا را به عنوان یک سیستم پیچیده معرفی میکند.
فکوهی چون در جمع دانشجویان علوم اجتماعی سخن میگفت، خواست که سعید را هم معرفی کرده باشد و به همین امر بسنده کرد که «سعید از روشنفکران برجستهای بود که به شدت با سیاستهای جهانی آمریکا مخالفت میکرد و جالب این است که سعید خود پرورش یافتهء نظام فکری و آکادمیک آمریکا بود و بیشتر سالهای زندگی خود را در این کشور زیسته بود.
ادوارد سعید اول نوامبر سال 1935 در بیتالمقدس متولد شد.تحصیلات اولیهاش را در بیتالمقدس و قاهره گذراند و پس از چند سال عازم آمریکا شد. لیسانساش را از دانشگاه برینستون و فوقلیسانس و دکترایش را از دانشگاه هاروارد گرفت و مدتها استاد دانشگاه کلمبیا بود. »
فکوهی بر امپراتوری بودن آمریکا تاکید کرد و به مسایل ضمنی سلطهء نظامی آمریکا پرداخت. «در واقع آمریکا بخش بزرگی از جهان را تحت سیطرهء نظامی خود درآورده اسـت و ایـن امـر موقعیت اقتصادی مستحکمی برایش محسوب میشود. بودجهء رسمی نظامی آمریکا بیش از 400 میلیارد دلار است که این بودجه با کل بودجهء نظامی کشورهای دنیا برابری می کند. این در حالی است که آمریکا مقروضترین کشور دنیا نیز هست که البته این بدهی به صورت دلار است. یعنی باید بدهی خود را با واحد پول خودش پرداخت کند و این تناقض بزرگی است که نباید از آن غفلت کرد.»
اینجا بود که فکوهی ادعای بزرگی را مطرح کرد. او از ایدهء اندیشهء پایان امپراتوری سخن گفت. « آمریکا امپراتوریای است که نفیاش را در داخل خـود ایجـاد کـرده اسـت. امـا نبـایـد فـرامـوش کـرد کـه سـقوط امپراتوری آمـریکـا بـه معنی سقوطی جهانی و ایـجاد یک بحران بینالمللی است.»
«سیستم آمریکا به دلایل مختلفی از جمله به دلیل نحوه و ماهیت تاسیس این کشور، بر مبنای تقابلهای دوتایی و ثنویت تضادی شکل گرفته است. این سیستم از بدو تاسیس به سمت هیولاسازی و بیگانهتراشی پیش رفته است. این دوگانه محوری که بر تقابل خیر و شر یا «ما» و «دیگران» شکل گرفته است به خوبی در تاریخ آمریکا مشهود است.» فکوهی که کتاب «امپراتوری نــشـانـههـا»ی رولان بارت (فیلسوف و نشانهشناس برجستهء فرانسوی) را هم ترجمه کرده است، با تصریح این مساله که از دیدگاه انسانشناسی به رابطه دال و مدلول و اساس دلالت و نشانهشناسی میپردازد دوگانهسازیهای تاریخ آمریکا را به اجمال مورد بحث قرار داد. اما پیش از این، سیستم رسانهای و ارتباطات آمریکا را عامل القا، دامن زدن و بازتولید این سیستم نشانهء شناختی مبتنی بر تقابلهای دوتایی معرفی کرد.
وی گـفـت: «اولیـن هیـولایـی کـه آمریکاییها ساختند سرخپوستان بودند. سرخپوستان افرادی بیتمدن، بیفرهنگ، وحشی و مخرب معرفی میشدند که در مقابل آن شخصیت کابوی که فردی سازنده، نوع دوست و مهربان اما سرسخت و جدی بود قرار میگرفت. این دوگانهسازی از طریق ژانر وسترن در سینمای آمریکا بازتولید میشد.»
او فیلم «بزرگ مرد کوچک» را مخالف گفتمان مسلط فیلمهای وسترن در آمریکا معرفی کرد و افزود: «بین دههء 1920 تا 1940 ما با هیولایی شدن تصویر سیاهپوستان در آمریکا مواجه میشویم و بعد از دههء 50 میلادی، در دوران جنگ سرد این هیولاسازی در تقابل بین کمونیسم و سبک زندگی سرمایهداری آمریکایی نمود مییابد که کمونیسم روسی- چینی در این دوره دشمن انسانیت معرفی میشود. جاسوسان بلوک شرق در فیلمهایهالیوودی افرادی بد و در نهایت مغلوب نشان داده میشوند.»
به گفتهء این استاد دانشگاه «در دههء 90 میلادی، این تقابل به تضاد بین آمریکایی مسیحی و عرب مسلمان خلاصه شده که عرب مسلمان، هیولایی وحشتناک و تروریستی خطرناک معرفی میشود.»
آنچان که فکوهی گفت، «امروز این کلیشهسازیهای سطحی دیگر کارکرد قوی خود را از دست دادهاند; اما شرایط بینالملل، برای حذف آنها وجود ندارد. آمـریکـا بـه عنـوان یـک سیستم این نشانهسازی را برای بقای خود به عنوان یک سازوکار درونی ایجاد و بازتولید کرده است.»
فکوهی با تاکید بر اینکه سیستم آمریکا را نباید با مدیریت سیاسی آن اشتباه گرفت; تصریح کرد: «بخشی از این سیستم نشانه است و بخش مهمتر آن; نظام سیاسی و اقتصادی است که حل معضلات آن از طریق نشانهشناسی میسر نیست.»
فکوهی به عنوان نتیجهگیری و ارایهء راهحل به نفی تقابلهای دوتایی و ایجاد راهکارهای مناسب بینالمللی از طریق تغییرات بنیادین و رادیکال در ساختار نهادها و سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل، بانک تجارت جهانی، صندوق بینالملل پول و... تاکید کرد.»
او همچنین بر ایجاد سازوکار تشکیل یک نظام قطببندی شده با محوریت چند قطب متکثر جهانی در ردهء اول و سپس قطبهای منطقی تاکید کرد.
حسین کچوئیان:آمریکا نماد تحقق کامل مدرنیته است
مهدی منتظر قائم، پس از پایان یافتن سخنان فکوهی از دکتر حسین کچوئیان (که به تازگی مدیریت گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران را به عهده گرفته است) خـواسـت تـا سخنـان خود را دربارهء نشانهشناسی آمریکا از منظر فرهنگی بیان کند.
کچوئیان قبل از هر چیز به مداخلت معنایی آمریکا پرداخت و به سیستمهای معناساز آمریکا که نقش زیادی در نشانه شدن آن دارند، از جمله سیستم آموزش، هنری و رسانهای، اشاره کرد. او با مطرح کردن این پرسش که «دلیل اصلی نشانه شدن آمریکا چیست؟» تصریح کرد: «نشانهشناسی و مباحث مرتبط با آن انتزاعی نیست و به قولی روی هوا مطرح نمیشود. جعل معانی برای درک بهتر مفاهیم است و در واقع، مصادیق عینی برای مفاهیم و از آن جمله نشانهشناسی وجود دارد. این امر دربارهء آمریکا به عنوان یک نشانه از بداهت بیشتری برخوردار است.»
آنـچنـان که کچوئیان مطرح کرد: «فرآیندی وجود دارد که طی آن آمریکا نشانه شده است، اما پیش از اینها باید پرسید که آیا یک کشور قابلیت نشانه شدن را دارد؟ و اگــر دارد دلالـتهـای آن چیست؟»
در این قسمت بحث کچوئیان به سخنان فـکـوهـی نقدی را وارد کرد و گفت: «هیولاسازیهای دوتایی و تقابلهای خیر و شر ذاتی حیات بشر است و ربطی به یک کشور خاص ندارد.» این موضع را فکوهی بعد از سخنان کچوئیان چنین مورد نقد قرار داد: «بله هیولاسازی خاص یک کشور نیست; اما باید دید دامنه و عمق این قضیه تا کجا پیش میرود. دربارهء آمریکا این قضیه بسیار پردامنه و عمیق بوده و این موضوع است که مشکلساز میشود. این قضیه تا آنجـا پیـش رفتـه کـه امـروزه حتی ضدآمریکاییترین فیلمها نیز آمریکایی است و این به مشکل بـزرگـی در سیستم جهانی است.»
کچوئیان در ادامهء ســخـنـــانــش بــه تحقیقاتی که بسیاری از جامعهشناسان و انــدیشمنـدان روی جامعه انجام دادهاند، اشاره کرد. از جمله به مـطـالعات ماکس وبر(جامعهشناس آلمانی)، توکویل (اندیشمند فرانسوی) و بودریار(فیلسوف فرانسوی.) البته در کنار این نامها، میتوان به تجربه اعضای مکتب فرانکفورت در آمریکا نیز اشارهای داشت.»
مدیر گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران ادامه داد: «آمریکا با این ایده آغاز شد که میخواهد یک دنیای جدید باشد. به لحاظ معنایی هم آمریکا با فقدان هرگونه تاریخ و سنتی شکل گرفته است و به همین دلیل نمیتوان در یک نگاه کلگرایانه، این کشور را مظهر غرب دانست. غرب هویت یکسان و متحد ندارد. به همین دلیل باید نشانه شدن آمریکا را از دو منظر مورد بررسی قرار داد. یکی از منظر نشانهء شدن آن برای غرب که از این منظر، آمریکا نشانه تحقق کامل مدرنیته است. در واقع مدرنیته آنچنان که بوریار در کتابی با عنوان «آمریکا» ذکر میکند، مظهر تحقق کامل مدرنیته است. مطابق رویاهای اولیهء کاشفان آمریکا، آمریکا مبین تمامیت یافتن یک طرح تئوریک مدرن بوده و به دلیل نداشتن تاریخ، مشکل گذار از سنت را نیز نداشته و تجربه نکرده است.»
کچوئیان امکان دیگر تحقق کامل مدرنیته را در کانادا عنوان کرد و افزود: «منظر دیگری که باید به نشانه شدن آمریکا پرداخت; نشانه شدن آن برای غیر غرب است. از این منظر، نشانههای سلطهء جهانی و استثمار نیز به خوبی نمایان است.»
فکوهی بعد از سخنان کچوئیان به این بخش از بحث نیز انتقاد کرد: «اتفاقاً آمریکا با مسالهء سنت مواجه بوده و سنت در این کشور به شدت محقق شده است. بر خلاف آنچه مطرح شد; من اصلاً آمریکا را مظهر تحقق مدرنیته نمیدانم; چون بر این باورم که محور اصلی مدرنیته در شعارهای انقلاب فرانسه و عصر روشنگری محقق شده و آمریکا از این محورها کاملاً پرت افتاده است.» این موضوع را کچوئیان چنین پی گرفت که «باید دید تلقی ما از مدرنیته چیست؟ تفاوت رویکردهاست که باعث میشود یک آمریکا را تحقق مدرنیته دانسته و دیگری نه.»
از این مناقشه که بگذریم، کچوئیان به مـهـمتـرین ویژگیهای آمریکاییها پرداخت و در این میان به بحث عملگرایی (پراگماتیسم) آنان بیش از همه تاکید داشت. به قول او(که در طول نشست تقریباً همه بر آن اتفاق نظر داشتند) آمریکاییها فیلسوف ندارند و خود را درگیر مباحث انتزاعی نکردهاند و اگر فیلسوفی هم داشتهاند مانند ریچارد رورتی، بیشتر نقد فلسفه کرده است تا فلسفهورزی.
مهدی منتظر قائم:
ما در جهانی از نشانهها زندگی میکنیم
دکترمهدی منتظر قائم به قول خودش با اینکه مجری بود، طاقت نیاورد که حرف نزند و خواست که سخنرانی کند; او درصدد بود به پسزمینهها و مفروضات سخنان فکوهی و کچوئیان بپردازد تا موضوع روشنتر شود و از این منظر بود که خلاصهای از آنچه آن دو سخنران گفته بودند را هم بازگفت. این استاد علوم ارتباطات تصریح کرد: «نشانهها تاریخ وجغرافیا دارند و به واسطهء این مختصات است که با جهان واقعی ارتباط برقرار میکنند. ما در جهانی از نشانهها زندگی میکنیم و به همین دلیل باید به بحث سوژه و ابژه (ذهنیت و عینیت)توجه کنیم.
سوژها در جهان واقعی تبلور یافته و حیات مییابند; از این منظر ما باید به خود ابژه بپردازیم.»
به گفتهء این استاد دانشگاه «ما باید ببینیم دالها به چه چیزی دلالت میکنند و روند رسیدن به مدلولها کدام است.» او در ادامه به دستهبندی و تبیین سخنان دو سخنران قبلی، در قالبی که پی افکنده بود، پرداخت.
مناقشهای که درگرفت
پس از بخش اول نشست «آمریکا به مثابهء نشانه» که دربارهء فرهنگ آمریکا بود; بخش دوم با محوریت سیاست آمریکا آغاز شد. در این بخش دکتر مسعود کوثری به عنوان مجری نشست بود و دکتر رحمت الـله صدیق سروستانی و دکتر حمید عبداللهیان نیز سخنانی را بیان کردند. البته بنا به خواست ترتیبدهندگان برنامه از جنجالی شدن و مناقشه برانگیز بودن بحث ابایی نکردند تا شاید به چنین صورتی بحث برای مخاطبان جذابتر شود. چنین بود که چون نشست اول صـدیـق سـروستـانـی میگفت و عبداللهیان مخالفت میکرد و عبداللهیان میگفت و صدیق سروستانی نقد میکرد. کوثری هم در این میان سعی در هدایت بحث و روشنتر کردن موضوع داشت.
خـــلاصــه آنکــه صدیق سروستانی با این قید که 12 سال در آمریکا زیسته است و چـه کارها که نکرده; بخش دوم را آغاز کرد و قـبـل از هـر چیـز به مـبـاحث جلسهء اول خرده گرفت که همه چـیـز گـفتــــــه شـــــد الا نشانهشناسی آمریکا.
او آمریکا را غولی معرفی کرد که همتایی ندارد و ما را توان مقابله با او نیست. او مظاهر نشانه بودن آمریکا را در «سلطهء نظامی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تکنولوژیکی و صنعتی» مورد ارزیابی و بازشناسی قرار داد.
توصیف ارزشی صدیق سروستانی هم مخالفت عبداللهیان را برانگیخت و هم باعث شد که یکی از حاضران در جلسه طی متنی مکتوب از اوانتقاد کند. صدیق سروستانی متن آن مخاطب را از پشت تریبون خواند. منتقد نوشته بود:«عمهء من بوده که عراق را علیه ایران تجهیز کرده است، عمهء من بوده که سلاح شیمیایی در اختیار عراق گذاشته و ما را تحریم کرده و جلوی فعالیتهای صلحآمیز هستهای ما را گرفته است و...»
صدیق که در تمام طول خواندن متن آرامش داشت در پایان گفت: «نه، عزیزم عمهء شما نبوده; بلکه آمریکا بوده; همان غولی که من تا الان وصفش را کردم و گفتم که چه بوده و چه هست.»
عبداللهیان هم گفت: «دکتر صدیق از نسل قدیمیهایی است که به آمریکا رفته; اگر نه چنین دربارهء آمریکا سخن نمیگفت.
او به سیستم گفتمانی آمریکا; برخورد دوگانهء روشنفکران ایرانی در شناخت این کشور و شکاف یا خلا\ هستیشناختی موجود در راه شناخت آمریکا پرداخت و به معرفی مصادیق مختلفی در بحث خود نیز مبادرت کرد. عبداللهیان همچنین آمریکا را واقعیتی دانست که میتوان از منظر رفتار، فضای اجتماعی و نمادین بهآنپرداخت.»
مبحث آخر نشست «آمریکا به مثابهء نشانه» توسط دکتر مسعود کوثری مطرح شد. او که عضو گروه علوم ارتباطات دانشگاه تهران است، بیشتر به مباحث فنی و نظری نشانهشناسی و رویکردهای مختلفی که در خصوص نشانهشناسی وجود داشته و دارد، اشاره کرد و تعدادی هم سوال مطرح کرد تا بلکه ذهن مخاطب درگیر بحث شود و نپندارد که هر چه بوده گفته شده و حالا میتواند با انبانی از مباحث نشانهشناسی دربارهء آمریکا جلسه را ترک کند یا حداقل تجسم کند که با مباحثی که مطرح شد، تصویر ذهنیاش از دلالتهای آمریکا چیست؟ یکآرمانشهر( utopia )،
یا یک ویرانشهر( destopia .)
خطابهای درباره آمریکا
_ سرمایه دربارهء آمریکا متفکران زیادی سخن گفتهاند، که از آن جمله میتوان به توکویل، وبر، بودریار، مارکوزه، آدورنو، رورتی ، ریتزر و. . . اشاره کرد.
ژان بودریار (فیلسوف پستمدرن فرانسوی) در کتاب خود به نام «آمریکا»، که حاصل سفرش به این کشور است، دربارهء نیویورک چنین مینویسد: «اینجا آژیرها بیشترند، شب و روز. اتومبیلها سریعترند، تبلیغات تهاجمیترند. این، نوعی روسپیگری دیوار به دیوار است و نور الکتریکی محض را هم به این فهرست بیفزایید. بازی (همه بازیها) پر حرارتتر میشود. وقتی دارید به مرکز جهان نزدیک میشوید، اوضاع همیشه همین طور است. ولی مردم لبخند میزنند. در واقع بیشتر و بیشتر لبخند میزنند; ولی هرگز نه به دیگران; بلکه همیشه به خودشان. » (صفحه 24)
او ضمن این توصیف که «اینجا در خیابانها، شمار افرادی که به تنهایی فکر میکنند; به تنهایی آواز میخوانند و به تنهایی غذا میخورند و حرف میزنند، حیرتآور است; ولی با وجود این، با یکدیگر جمع نمیشوند [بلکه] کاملاً برعکس، از یکدیگر تفریق میشوند و شباهتشان به یکدیگر بیثبات و نامحقق است ] . . .[ این غمانگیزترین منظره در جهان است. غمانگیزتر از فقر، غمانگیزتر از گدایی ] . . .[» (صفحه 25)
او متذکر میشود: «نیویورک طی 50 سال زیبایی را به دست آورده که دیگر شهرها پس از قرنها به آن دست یافتهاند. (صفحه 24 و 25)
بودریار از منظر یکاندیشمند پستمدرن با صراحت اعلام میکند که «آمریکا نسخهء اصلی مدرنیته است» و آمریکا را آرمانشهری تحقق یافته قلمداد میکند. (صفحه 102)
رهیافت بودریاری (که آشغالها را نیز در آمریکا تمیز میداند) تصور دوگانه از آمریکا را تداعی میکند. تداعی ژرفی از پارادوکس حل ناشدنی در مواجهه با آمریکا. مواجههای که در میان مردم جهان سومی بیشتر رواج دارد. مواجههای که ستایش فردی آمریکا در حوزهء خصوصی و اعلام انزجار از آن در حوزهء عمومی را به دنبال دارد. مردمی که با دیدن فیلمهای آمریکایی- هالیوودی به هیجان آمده و شگفت زده میشوند، اشک میریزند و به قولی احساساتشان همهالیوودی میشود و اینهالیوود است که حتی خصوصیترین مناسبات فردی آنها را نیز صورتبندی میکند، در جمع آمریکا ستیز هستند و شالودهپرست.
«بیجهت نیست که مردم جهان سوم به شکل فردی عاشق آمریکا هستند; اما به شکل جمعی از آن متنفرند.» (نیویورک; کابل. صص 33 و 34)
این البته خاص جوامع جهان سومی نیست; هر جامعهای که هنوز سنت در آن نقش پررنگی دارد; با چنین خصیصهای در سطح نشانهها مواجه است. ژان فرانسوا رول (اندیشمند فرانسوی) هم در کتاب «وسواس آمریکا ستیزی» با دیدی تحلیلی به تبیین این خصیصه میپردازد. او البته نگاهی واقعگرایانه به دلالتهای عینی آمریکا دارد و چون بودریار، بر دلالتهای معنایی آمریکا تکیه نمیکند. به زعم وی «معمای آمریکاستیزی، اطلاعات جعلی و گمراهکننده نیست; کسب اطلاعات موثق دربارهء آمریکا همیشه آسان بوده است; معما، آمادگی مردم است برای باور کردن اطلاعات جعلی و گمراهکننده.» (درآمدی بر آمریکا ستیزی اروپاییان. صص 21 و 22)
از سوی دیگراندیشمندی چون جورج ریتزر، جامعهشناس آمریکایی، جهانی شدن را هممعنا با مکدونالدی شدن و مدونایی شدن جهان میداند و تفسیری همسو با دیگر متفکران شیفتهء آمریکا، از جمله ریچارد رورتی، فیلسوف عملگرای آمریکایی، به دست میدهد.
در کنار تمام اینها، مشاهدات توصیفی ویژهای نیز از آمریکا شده است که یکی از آنها، توصیف امبرتو اکو (اندیشمند ایتالیایی) از قطارهای آمریکاست که گویی شاهدی از وضع این جامعه است.
وضعیتی که در ایستگاه و واگنهای قطار بازنمایی میشود. او میخواهد از این منظر، راهی میان نشانهها و مصادیق بیابد. راهی میان دلالتهای معنایی و دلالتهای عینی از مفهومی به نام آمریکا; مفهومی متفاوت از آنچه رورتی و یا ریتزر بازنمایی میکنند.
اکو مینویسد: «راهآهنهای آمریکایی بازتابی از آنچه هستند که زمین بعد از جنگ اتمی به آن مبدل میشود. اوه! البته قطارها حرکت میکنند; اما مشکل این جاست که آنها اغلب با شش تا هفت ساعت تاخیر میرسند. البته زمانی که در سرزمینهای هموار و دشتها خراب نشوند. راجع به ایستگاههای قطار باید گفت که بدون حتی یک کافه مثل معدنهای خوفناک، وسیع، بیروح و خالی بوده و توسط راهروهای زیرزمینی شیاربندی شدهاند که یادآور متروی نیویورکی (بازگشت روی سیارهء میمونها) هستند.
خط نیویورک- واشنگتن که اغلب روزنامهنگاران و سناتورها مسافران آن هستند درجهء یک بوده و راحتی و آسایش طبقهء تجار را دارد. در این خط غذای گرم و با کیفیتی در حد یک رستوران دانشگاهی سرو میشود; اما راجع به خطهای دیگر باید گفت که واگنها با نیمکتهای چرمی پارهپارهشان نفرتانگیز هستند. غذایی هم که در بار این قطارها سرو میکنند باعث تاثرتان میشود. (مبالغه نمیکنم) اگر بگویم که این غذاها ضایعات بازیافتی قطارهای محلی خودمان [در ایتالیا] است.
در این قطارها از دیدن فیلمهای رنگی سیراب میشویم. میبینیم که در واگنهای خواب بسیار شیک، که در آنها خدمتکاران سیاه که انگار مستقیم از فیلم بربادرفته خارج شدهاند، برای خانمهای سفید پوست و عالیرتبه نوشیدنی سرو میکنند. چه جنایت کریهی اتفاق میافتد. همه چیز جعلی، بسیار جعلی و ساختگی و در واقع مسافران سیاهپوست قطارهای آمریکایی مستقیم از شب مردگان زنده بیرون میآیند. ] . . .[ در آمریکا قطار یک انتخاب نیست; بلکه تنبیهی است به خاطر نادیده گرفتن طرح [ماکس] وبر، مبتنی بر فلسفه اخلاق پروتستانی و روحیهء سرمایه داری. (تنبیهی به خاطر) مرتکب شدن به خطای فقیر ماندن .] . . .[ » (چطور با قطارهای آمریکایی مسافرت کنیم؟ صص 397 و 398)
پذیرش هر یک از این تصاویر بسته به پیشزمینههای معنایی مخاطب دارد; اما به هر حال نباید این هشدار بودریار را در آغاز کتاب «آمریکا» از یاد برد که «اشیایی که در آینه میبینید; ممکن است نزدیکتر از آنی باشند که به نظر میرسند.» هشداری که بر آیینههای بغل ماشینهای فورد آمریکایی و (امروزه) پراید ایرانی، نقش بسته است.
منابع:
1- آمریکا، ژان بودریار، ترجمهء عرفان ثابتی، نشر ققنوس.
2- نیویورک; کابل: نشانهشناسی 11 سپتامبر، گفتوگوی یوسف اباذری و مراد فرهادپور، نشر طرح نو.
3- درآمدی بر آمریکا ستیزی اروپاییان، ژان فرانسوا رول، ترجمهء عزت الله فولادوند، مجلهء بخارا، شماره 55.
4- چطور با قطارهای آمریکایی مسافرت کنیم؟ امبرتو اکو، ترجمه بهار نظری، مجلهء بخارا، شمارهء 52.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست