چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
شرح حماسه ورنر هرتسوگ(لوموند دیپلماتیک: اکتبر 2015)
«نگاه که میکنم میبینم همه جا پُر شده. تقریبا هیچ جایی برای تصویرهای تازه باقی نمانده. آدم باید مثل یک باستانشناس حفاری بکند تا بتواند از این چشم انداز زخم خورده چیز بیشتری بیرون بکشد. البته این کار اغلب اوقات خطرهای خودش را هم دارد، و من هیچوقت از این ریسک ها فرار نخواهم کرد.»
ورنر هرتسوگ این برداشت را در «توکیو-گا»، مستند ساخته «ویم وندرس» (سال ۱۹۸۵) مطرح میکند. این دو نفر متعلق به نسل «فیلم نوی آلمان» هستند که در سالهای اوائل دهه ۱۹۷۰ یک سینماتوگرافی در حال مرگ دوران نازی ها را بیدار کردند. هرتسوگ که به کارگردانی فیلم های حماسی عادت داشت به حکایت رمانتیک های آلمان پرداخت، به شاعرانی مثل فریدریش هولدرلین یا نقاش هایی مثل دیوید کاسپار فریدریش، تا با دوربینش تصویری از صحنه های درون انسان را بازسازی کند. همین است که در همان فیلم «توکیو-گا» میگوید «ما مطلقا باید تصاویری پیدا کنیم که اوضاع تمدن امروز ما را منعکس کند و با عمیقترین مکنونات ضمیر ما مطابق باشد».
با هدفهای دوگانهٔ نفوذ به اعماق روح بشر و نشان دادن آنچه که از پس جنگ دوم جهانی بر سر انسان آمده، اکنون باید زمین را دربنوردد، نه فقط برای شاهد شدن، بلکه همچنین برای نشر دادن تصویر خاصی از جهان. طی بیشتر از پنجاه سال و هفتاد فیلم، هرتسوگ هیچوقت از دنبال کردن چنین هدفی باز نایستاده است.(۱)
او سراب های کویر را به فیلم میکشد( Fata Morgana یا «سراب»، ۱۹۷۱)، چهره به خلسه فرورفتهٔ یک قهرمان پرش با اسکی را در طی پروازش ثبت میکند (خلسه بزرگ والتر اشتاینر منبت کار، ۱۹۷۴)، آدمهایی را در گوآدلوپ پیدا میکند که حاضر نشده اند منطقه ای را که در خطرانفجار آتشفشانی اعلام شده ترک کنند (لا سوفریر: در انتظار یک مصیبت غیر قابل اجتناب، ۱۹۷۷) ، یا با کمک تکنولوژی سه بعدی نقاشی های غار «شووه» را چهره تازه ای میبخشد (غار رویاهای گم شده، ۲۰۱۰).
این جستجو برای تصاویر دست نخورده را هرتسوگ در روی صحنه هم ادامه داده است. چه کسی میتواند کلاوس کینسکی را فراموش کند، با آن زره کانکیستادورهای ( تسخیرگران) اسپانیائیش، سوار بر قایقی پُر از میمون ها (آگیره، خشم خدا، ۱۹۷۲)، یا آن کشتی را که در کوهی در آمازون بر دوش ها حمل میشود (فیتزکارالدو، ۱۹۸۲) ؟ از طرف دیگر در مقابل این قدرت نمایی شاعرانه اما، هرتسوگ، این رویاپرداز بدبین، به قصه گویی فتوحات مضحک و تلاشهای احمقانه انسانهایی که «متمدن» خوانده میشوند میپردازد. برای او، که جای زخم مصیبت هیتلری بر روحش مانده، دیگر زمانی برای متوقف کردن «شر» باقی نمانده و، بر عکس نوسفراتوی« فریدریش ویلهلم مورانو» (نوسفراتو، ۱۹۲۲)، نوسفراتوی هرتسوگ (نوسفراتوی خون آشام، ۱۹۷۹) خبر پیروزی قریب الوقوع خون آشامان را است که اعلام میکند.
بعد ترها، وقتی رد پای سفرهای «امپراطور» آفریقایی، ژان-بدل بوکاسا را دنبال میکند (پژواک های یک امپراطوری تاریک، ۱۹۹۰)، وقتی شرایطی را شرح میدهد که مایکل پری زندانی جوان را به پای چوبه دار آورده (به درون ورطه، ۲۰۱۱ In to the Abyss ) و یا وقتی دعواهای هومری خودش با کلاوس کینکسی را تحلیل میکند(۱۹۹۹) Ennemis intimes) ، هرتسوگ این نقل قول از «جرج بوشنر» را در فیلم «وویتسک» (۱۹۷۹) تکرار و مال خود میکند، که «هر انسانی یک ورطه است. اگر به عمقش خیره شوی سرگیجه میگیری.»
«ژیل دلوز»، در «تصویر-زمان» بین دو نوع قهرمان هرتسوگی تفکیک قائل میشود: «فاتحان چیزهای بی فایده»، و «بی فایده ها» (۲). بی فایده ها کوتوله های فیلم جنجالی «کوتوله ها هم اولش کوچولو بودند» (۱۹۷۰) هستند، یا «برونو شلاینستین»، بازیگر و موزیسینی که تیمارستانی شد، که با چهره زیبا و معصومش فیلمهای «معمای کاسپار هاوزر» (۱۹۷۴) و «غزل برونو» (۱۹۷۷) را گرم کرده بود. «فاتحان چیزهای بی فایده» اما، امثال «آگیره»، یا «فیتزکارالدو» هستند که رویای امپراطوری در جنگل هایی را میبینند که هیچ فایده ای به حالشان نخواهند داشت به جز برای تجاوز کردن، یا برای معرفی کردن استثمار طبیعت از نوع غربیش، استثماری که هرتسوگ جای پایش را همه جا میبیند، تا استرالیای آخرین بومیانش، که سرزمین مقدسشان چشم یک کمپانی استخراج معدن را گرفته است (سرزمینی که مورچه های سبز خواب میبینند، ۱۹۸۴).
اگر هرتسوگ توانسته مجموعه ای تولید کند که در آن واحد هم یکدست است و هم پرحاصل، برای آن است که او همیشه خودش سرمایه فیلمهایش را تهیه کرده، از همان اولین فیلم های کوتاهش، که با کار کردن در کارخانه پول لازم برای ساختنشان را در میآورد. با سرمایه گذاری کردن پول حاصل از فیلمهایش در فیلمهای تازه و خودش را متکی به موفقیت آنها ساختن، او به مرور زمان یک «مستند ساز» حرفه ای به تمام معنی شد. اما برای این دشمن «سینما وریته» سرکش که از رفتن زیر بار «مسئولیت واقعیت گرایی» خودداری میکند و در به کارگرفتن عناصر تخیلی در مستندهایش تردید به خودش راه نمیدهد، تفاوت بین آن دو ژانر وجود خارجی ندارد.
در حال پاگذاشتن به هفتاد و پنج سالگی، هرتسوگ ظاهر یک فیلمساز خستگی ناپذیر را دارد، اگر چه ادعا میکند شاهکار اصلیش کتاب «تسخیر چیزهای بی فایده» (انتشارات کاپریچی، ۲۰۰۹) است، کتاب خاطراتی که مصائب ساختن فیلم «فیتزکارالدو» را شرح میدهد. این زاده باواریا و ساکن لس آنجلس اصولا به سینمای سیاسی «نه» گفته است (۳)، اما با «معمای کاسپر هاوزر» یا «قلب شیشه ای» (۱۹۷۶) فرهنگ بزرگ رمانتیک آلمانی را که بربر ها فکر میکردند نابود کرده اند دوباره زنده کرده است.
پانویس ها:
۱- مجموعه کامل فیلم های ورنر هرتسوگ در یک البوم DVD توسط انتشارات «پتمکین» در دست انتشار است. سومین آلبوم، که شامل کارهای بین سال ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۰ اوست از پانزدهم سپتامبر ۲۰۱۵ به قیمت ۵۹،۹۰ یورو در بازار موجود است.
۲- ژیل دلوز، «تصویر-زمان، سینما ۲» انتشارات Critique، مجموعه Minuit. پاریس، ۱۹۸۵.
۳ - اگرچه با اینهمه فیلمهای «عمل قتل» (۲۰۱۲) و «کتاب سکوت» (۲۰۱۴) را هم تولید کرده است، دو فیلم تاثیر گذار از «جاشوا اپنهایمر» در مورد قتل عام دهقانان "کمونیست" در اندونزی در سال ۱۹۶۵.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست