دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
سلطان سلیـم و فتح زاهـدان
به بهانه ساخت مسجد مکی زاهدان با الگوبرداری از معماری عثمانی
نقل است که اگر نبود توپخانه عثمانی و وسواس مرشد کامل در به کار نبردن اسلحه آتشی در جنگ چالدران که با جنگ مردانه سازگارش نمیدانست، نه سلطان سلیم عثمانی میتوانست از پس دلاوری و سلحشوری شاه اسماعیل برآید و نه خاک ایران از دیار بکر تا تبریز زیر سم ستوران عثمانی میرفت. در این روزها که در ترکیه غوغاست و تشت رسوایی سلطان جدید از بام به زیر افتاده و آنکه کشور و حکومتش را الگوی انقلابهای عربی میدانست به ملانصرالدین بیشتر شبیه شده تا ناجی مردم فلسطین و مصر و تونس، سلطان سلیم شهری از شهرهای ایران را در دورترین فاصله از دشت چالدران فتح کرده است.
هیبت مسجدی عظیم و در حال ساخت با الگوی معماری عثمانی در خیابان خیام شهر زاهدان، این شهر را میزبان اولین مسجد از خانواده مسجدهای عثمانی در ایران کرده است؛ واقعهای که شگفتی و حیرت هر ایرانی علاقهمند به هنر و فرهنگ ایرانی را بر میانگیزد. حتی در روزگاری که امپراطوری عثمانی از یکسو تا دروازههای وین و از سوی دیگر تا تنگه جبلالطارق را زیر نگین خود داشت، هیچ شهری در فلات ایران اثری از معماری عثمانی را به خود ندید و به همین دلیل ساخت مسجد جدید مکی زاهدان با الگوی مسجد-کلیسای ایاصوفیه در استانبول برای هر ناظر کنجکاوی پرسشبرانگیز است.
قوم بلوچ به شواهد تاریخی متعدد از جمله زبان و لباسشان، از آن دسته ایرانیانی هستند که سنتها و نشانههای ایرانی بودن خود را تا امروز با جدیتی وسواسگونه حفظ کردهاند. به همین دلیل است که ساخت مسجد مورد بحث و اینگونه وام گرفتن از فرهنگ بیگانه برای شهروندان زاهدان و دیگر هموطنان ایرانی شائبههای جدی ایجاد میکند. انتخابهایی از این دست به افزایش فاصله اجتماعی و تقلیل نشانههای ایرانی از شهرهای بلوچستان و سرزمینهای مرزی میانجامد.
بلوچها از قرنها پیش با کوچ خود از نواحی البرز به منطقه کنونی میان رود هیرمند و رود سند، این نواحی از فلات ایران را از دراویدیان هندیتباری که این مناطق را به تصرف خود درآورده بودند بازپس گرفتند و با همه دشواری زیستن در طبیعت سخت جنوب شرقی ایران در این منطقه ماندند و این بخش از خاک ایران را تا کنون به نیکی در برابر دشمنان و استعمارگران پاسداری کردهاند و با همه هجمه فرهنگی-زبانی همچنان ایرانی ماندهاند اما این گرایشهای فرهنگی-معماری با همه عمقی که در جامعه بلوچ یافتهاند معاصرند و از عمر آنها حتی نیم قرن هم نمیگذرد. در این نوشته تلاش میکنیم چرایی پدیدار شدن معماری عثمانی را آن هم در جنوب شرقی ایران و در نقطه تلاقی مرزهای ایران با پاکستان و افغانستان واکاوی کنیم و گرچه نقطه ورود به بحث، معماری و هویت مساجد اهل سنت زاهدان خواهد بود اما برای فهم چرایی آن ناگزیریم پیشینه این شهر و الگوی رقابتهای قدرت در سطح شهر و تعاملات برونسرزمینی در فرهنگ اجتماعی بخشی از جامعه زاهدان را نیز در نظر داشته باشیم.
زاهدان با جمعیتی نزدیک به ششصدهزار نفر، دوازدهمین کلانشهر ایران محسوب میشود که در 25 کیلومتری مرز پاکستان و 35 کیلومتری مرز افغانستان واقع شده است. این شهر به دلیل بافت اجتماعی چندفرهنگیاش، فرصتها و تهدیدهای بسیاری را در خود پنهان کرده که گاهگاه نمود و بروز مییابند. این شهر که هنوز یک قرن از تاسیس آن نمیگذرد، در نیمه نخست عمر خود بیشتر مرکزی برای اعمال حاکمیت دولت مرکزی بر سرحدات جنوب شرق ایران و واسطهای برای مطالعه و توسعه مناطق دورافتاده بلوچستان بود اما در نیمه دوم عمر خویش بهویژه پس از وقوع انقلاب اسلامی و دخالت شوروی در افغانستان و خشکسالیهای مکرر در جنوب و شمال استان، بیشتر مورد توجه مردم منطقه و دولت قرار گرفت. با انتخاب سیاست توسعه مراکز آموزش عالی به عنوان الگوی توسعه شهر و منطقه، ناگهان روند رشد جمعیت و کالبد شهر سرعت یافت و این شهر در دهه هفتاد و هشتاد در زمره شهرهای دارای بالاترین نرخ رشد جمعیت و توسعه شهری در کشور قرار گرفت. در همین دوران به دلیل جذابیتها و وقایع پیشگفته، ترکیب جمعیت زاهدان که پیشتر از مهاجرین شهرهای دیگر تشکیل شده بود با مهاجرت گسترده ساکنان شمال (سیستان) و جنوب (بلوچستان) استان دگرگون شد و ترکیب جمعیتی شهر را سه گروه عمده بلوچها، زابلیها و بیرجندیها تشکیل دادند که امروز به عنوان سه گروه قومی پرشمار و تاثیرگذار در معادلات سیاسی-اجتماعی شهر شناخته میشوند. در میان این سه گروه عمده تنها بلوچها بودند که به دلیل بافت عشیرهای-سنتی ساختار اجتماعی خود، در میان طوایف و گروههای عمده جمعیتی پراکنده شدند و در مقایسه با دو گروه دیگر از یکپارچگی قومی و انسجام چندانی برخوردار نبودند. با وقوع انقلاب، نقش روسای قبایل (سردارها) در هدایت جامعه بلوچ به شدت کاهش یافت. این اتفاق از جهاتی به کاهش رقابتها و درگیریهای میان طوایف انجامید ولی از سوی دیگر مشکل عدم وجود مراجع اجتماعی تاثیرگذار در جامعه بلوچ و طوایف مختلف را پدید آورد. در این فضا نسل نوپای روحانیون بلوچ که با مرحوم مولوی عبدالعزیز ملازهی1 به جریان انقلاب اسلامی نیز پیوند خورده بود، فرصت یافت از رهگذر هویت دینی- اسلامی انقلاب، با کار منظم و پیگیر، تشکیلاتی در قالب «جماعتهای تبلیغی»2 به وجود آورد که ضمن توسعه و تبلیغ آموزشهای اسلامی در جامعه بلوچ، هویت دینی را در بخشهایی از استان بهویژه در ناحیه سرحد3 جایگزین هویت قومی کرده و نوعی یکپارچگی اجتماعی پدید آورد و فارغ از تعلق به قوم و عشیره خاص هویت بلوچها را نمایندگی کند. این پدیده موجب جابهجایی در مرجعیت اجتماعی از نظام سنتی سرداری به روحانیون اهل سنت شد. از مهمترین دستاوردهای این تغییر مرجعیت که هماهنگ با روند توسعه مناطق جنوب شرقی ایران نیز تلقی میشد، ایجاد یکپارچگی لازم در جامعه بلوچ برای طی مراحل ادغام و تجربه شهروندی در جامعه ایرانی بود؛ دستاوردی که در همه سالهای شکلگیری دولت مدرن در ایران همواره مراد دولت و حاکمیت بود و به رغم پیگیری سیاستهای مختلف تا وقوع انقلاب اسلامی بهطور کامل محقق نشد.
فضای انقلاب و جنگ و واقعه اشغال افغانستان توسط شوروی که فعالیت گروههای مختلف جهادی افغان در پاکستان و افغانستان و حتی در زاهدان4 را موجب شد، در نهایت به مرجعیت اجتماعی روحانیون بلوچ و افزایش نفوذ آنها در جامعه زاهدان و منطقه سرحد انجامید. بازتعریف هویت جامعه بلوچ به محوریت روحانیون، نوعی انسجام اجتماعی در بلوچها پدید آورد که آرامآرام وارد معادله رقابتهای شهری و منطقهای شد و در انتخابات مجلس سال 1375 نمود پیدا کرد. برای نخستین بار در این سال کاندیدای مورد حمایت جامعه بلوچ اهل سنت به عنوان نماینده مردم زاهدان به مجلس راه یافت5. از این تاریخ به بعد انسجام شکل گرفته در جامعه بلوچ به لطف هویت دینی تبلیغشده در همه انتخابات ملی و منطقهای دست بالا را پیدا کرد و از آن پس لیست اسامی و کاندیداهای مورد تایید روحانیون اهل سنت بلوچ یا هماهنگ با آنها به راحتی در برابر نمایندگان سایر اقوام عمده در همه انتخابات ملی، منطقهای و حتی صنفی، از مجلس و شورای شهر گرفته تا نهادهایی نظیر اتاق بازرگانی و نظام مهندسی به پیروزی رسید. در انتخابات ملی نظیر انتخابات ریاست جمهوری هم نظر روحانیون بلوچ در حمایت از هر کدام از کاندیداها با واسطههایی به توده مردم منتقل شده و بسیج آرا به نفع کاندیدای مورد نظر را موجب میشود.
در گذشته روحانیون بلوچ در کشورهای همجوار بهویژه در شبهقاره هند تربیت میشدند6 از این رو این روحانیون علاوه بر ترویج آموزههای این مکاتب، در ساخت مساجد خود از شیوه معماری این کشورها تبعیت میکردند. مسجد جامع عزیزیه در زاهدان به شیوه هندی-پاکستانی و مسجد عیدگاه اهل سنت زاهدان به شیوه هندی-عربی، نمونههایی از این مساجد در سطح استان سیستان و بلوچستان هستند7. گرچه این شیوه و سیاق مسجدسازی با سنتها و الگوهای معماری ایرانی هماهنگ نبوده اما به دلیل تعاملات تاریخی گسترده میان ایران و شبهقاره هند و نقش زبان، فرهنگ و معماری ایرانی در این منطقه میتوان این تاثیرپذیری را در چارچوب گفتوگوی فرهنگی پیوسته میان ایران و شبهقاره پذیرفت اما ساخت مسجد جدید مکی که پس از ویران کردن مسجد قدیمی8 با هیئتی عثمانی در دورترین فاصله و رابطه با کشور ترکیه ساخته میشود جای تامل دارد. نکته مهم این است که چرا نخبگان بلوچ که این جامعه را هدایت میکنند به این مهم توجه لازم را نداشتهاند؟ مگر نمیتوان در گذشته ایران، بهویژه در دوران پیش از صفویه که اغلب بناها بر طریق اهل سنت ساخته میشد، نمونههایی یافت و از آنها برای ساخت یک مسجد الگو گرفت؟ چرا نهادهای شهری مسئول چون شهرداری، شورای شهر، نظام مهندسی و میراث فرهنگی که جز این مورد آخر غالب اعضای آنها را تحصیلکردگان بلوچ تشکیل میدهند، به سازندگان این مسجد عثمانی تذکرات لازم را ندادهاند؟ اصلا تصور و تعریف این نخبگان مذهبی و تحصیلکرده از هویت ایرانی چیست؟ چرا نخبگان یک شهر یا یک قوم باید خود کمر به تقلیل نشانههای ایرانی این شهر مهم مرزی ببندند؟
امروز زاهدان همچون شهر مقدس قم در آستانه مبدل شدن به مرکزی منطقهای برای آموزههای دینی اهل سنت است. زاهدان شهری است که ترویج فقه حنفی بر محمل زبان فارسی، به لطف تاریخ و پویایی سیاسی ایران از یک سو و اشتراکات فرهنگی- نژادی فراوان ایران با سایر ملتهای منطقه از سوی دیگر، میتواند در آیندهای نزدیک آن را مرکز توجه بسیاری از هموطنان و همسایگان ما سازد. همین ویژگی از سوی دیگر میتواند نظر رقبای منطقهای و فرامنطقهای ایران را نیز به خود جلب کند. از این رو توجه به افزیش سرمایه اجتماعی در جامعه بلوچ، تاکید هر چه بیشتر بر نشانههای هویت ایرانی و تعامل ویژه با نخبگان مذهبی-دانشگاهی از ضرورتهاست. شهرهای مرزی چون دروازههای ورود به قلب یک سرزمین هویت آن سرزمین را نمایندگی میکنند و باید چون دیواری مستحکم در برابر موجهای بیثباتی و تاثیر فرهنگی برونسرزمینی مقاوم باشند. امروز زاهدان به واسطه توسعه چشمگیر مراکز دینی و به لطف اقبال طلاب کشورهای همزبان و همکیش و با بهرهمندی از نقاط قوت پیشگفتهاش میتواند میزبان مکتب مستقلی در فقه حنفی باشد و در افزایش نفوذ منطقهای ایران و ایجاد همگرایی بیشتر میان مسلمانان منطقه نقش مهمی بر عهده بگیرد. چنین مکتب مستقلی خواهد توانست برای بناهای مذهبی خود نیز از ظرفیت عظیم معماری ایرانی بهره ببرد. هرگز نباید فراموش کرد که ایرانی بودن همیشه یک امتیاز است.
پینوشت:
1- مولوی عبدالعزیز ملازاده (۱۲۹۵- ۱۳۶۶ هجری شمسی) از علمای اهل سنت بلوچ، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و امام جمعه اهل سنت زاهدان بود. ایشان در سال 1349 هجری شمسی مسجد جامع و دارالعلوم مکی زاهدان را پایهگذاری کرد.
2- جماعت دعوت و تبلیغ که توسط گروههایی از طلبههای جوان و داوطلب شکل میگرفت توسط مولانا الیاس کاندهلوی در هندوستان بنیانگذاری شد. این جماعت بعدها در پاکستان توسعه پیدا کرد و توسط حزب جماعت اسلامی به نهادی برای ترویج و توسعه باورهای اسلامی در بخشهای مختلف جامعه بهویژه ساکنان مناطق نقاط دورافتاده یا فقیر تبدیل شد. اولین گروه «جماعت تبلیغی» در سال 1331 زیر نظر مرحوم مولوی عبدالعزیز در بلوچستان شروع به فعالیت کرد. این نهاد در سالهای پس از انقلاب در بلوچستان بسیار توسعه پیدا کرد.
3- بخش شمالی بلوچستان ایران از شهر خاش تا زاهدان سرحد خوانده میشود.
4- جمعیت مهاجرین افغان در زاهدان در دورههایی بر اساس آمار غیررسمی به دویست هزار نفر هم رسیده است.
5- آقای مدد آذرکیش نماینده مردم زاهدان در مجلس پنجم، کاندیدای مورد حمایت روحانیون بلوچ در این انتخابات بود.
6- مهمترین مدرسه مذهبی شبهقاره هند مدرسه «دیوبندی» در شمال هندوستان است که تا پیش از استقلال پاکستان بسیاری از روحانیون بلوچ در آن و در مدارس اقماری مرتبط به آن آموزش دیدهاند، پس از استقلال پاکستان، مدارسی در سند و پنجاب، همان شیوه آموزش را پی گرفتند و میزبان طلبههای بلوچ بودهاند، الگوی فعلی مدارس دینی بلوچستان ایران نیز از این شیوه الهامگرفته.
7- نگارنده با مرور پیشینه معماری مساجد اهل سنت زاهدان، قائل به سه دوره سبکی برای این مساجد است:
- دوره نخست؛ دوره هندی یا دوره دیوبندی است. این دوره که دورهای طولانی است متاثر از معماری شبهقاره هند است.
- دوره دوم؛ دوره عربی است که یکی دو نمونه از جمله مسجد عیدگاه اهل سنت زاهدان را شامل میشود و در تلاقی با معماری مساجد عربستان سعودی قرار میگیرد.
- دوره سوم همزمان با ساخت مسجد جامع مکی تحت تاثیر مسجدسازی عثمانی است.
8- ساختمان پیشین مسجد جامع مکی به شیوه هندی-پاکستانی ساخته شده بود که برای ساخت مسجد جدید توسط سازندگان تخریب شد.
این مطلب در چهارچوب همکاری رسمی انسان شنسی و فرهنگ و مجله نمایه تهران منتشر می شود.
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست