دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

شارلاتانیسم فرهنگی در تقابل با فعالین فرهنگی



      شارلاتانیسم فرهنگی در تقابل با فعالین فرهنگی
محمد بلوچ زهی

 به ظاهر اهل دغدغه هستند؛ دغدغه های مشابهی که تمام دلسوزان به مردم در سر دارند از رفتار و گفتارشان نیز اینگونه برمی آید. گاهی نیز  به اشتباه آنها را فعالین فرهنگی ، اجتماعی و... می خوانند یا رفتارشان القاگر  چنین ادعایی است و یا اینکه برخی اوقات پا را پیش تر از این می گذارند و خود را مدافع حقوق مردم می دانند.

از جمله خصایص این گروه آن است که افکار و عقاید غیر از خویش را هیچگاه  برنمی تابند و برای رسیدن به اهداف شان از دروغ،تهمت،افتراءهیچ ابایی ندارند و همچنین تظاهر، تفاخر به خویش،تقابل با غیر از خویش را چاشنی کار خود می دانند.

سالیان متمادی است که در جامعه در حال گذار ما شارلاتانیزم فرهنگی و روشنفکر مابی و مدپرستی های سطحی و قهرمان سازی ها و  مراد و مرید پروری،  جولان می دهد و قربانی می گیرد شاید بتوان گفت آثار این تفکر رایج در جامعه زیان بارتر از هر مصیبت دیگری باشد چرا که تا سالیان دراز جامعه را درگیر طبعات خویش می نماید.

در لابه لای اتفاقات و حوادث تاریخی نیز هر از گاهی رد پای شارلاتانیسم فرهنگی به وضوح نمایان بوده و توانسته در مقطعی از زمان توجه افکار عمومی را معطوف به خود نماید و در مواردی نیز مدیریت افکار عمومی را در دست بگیرد.

 اما با آغاز فعالیت رسانه ها علی الخصوص دنیای بی انتهای مجازی شارلاتانیزم فرهنگی در تقابل با فعالین فرهنگی قرار گرفت و با سوء استفاده از ابزارها و امکانات عمومی و اجتماعی درصدد پیاده سازی اهداف خویش شد.

شارلاتانیزم فرهنگی همیشه از دل اتفاقات و رخدادهای فرهنگی بروز می نماید تا آنچه که به نفع اکثریت است و به زیان خویش سیاه نمایی کند وهمه چیز را وارونه جلوه دهد و با تز پروپاگاندا خود را محق بداند و سایرین را باطل جلوه نماید.

گلوله مرگبار شارلاتانیزم فرهنگی بیش از آنکه عام را هدف بگیرد خاص را تارومار می نماید و دود حاصل از این توپخانه نه تنها اشک خاص را در می آورد بلکه دید عام را کم سو و تار می نماید تا از قدرت تشخیص عام بشدت بکاهد و جامعه را به سمت یک سردرگمی سوق دهد.

شارلاتانیسم فرهنگی ریشه و پیشینه فرهنگی مستحکم مستدلی ندارد و هر کجا سخن از عمل به میان بیاید این جریان حرفی برای گفتن ندارد اگر نگاهی گذرا به ظهور این جریان بیندازیم همیشه ماهیت خویش را از دیگران وام گرفته و هیچگونه هویت منطقی در گفتار و رفتار و کردار آن یافت نمی شود.

و اما در خفا دستشان به چه سیاهی هایی آغشته که نسیت؟!از ترور رسانه ای افراد و شخصیت های دلسوز و فعال گرفته تا حذف رقبای با ترفندهای ناصواب و غیر اخلاقی.

شارلاتانیسم فرهنگی هویت خویش را از دیگران وام می گیرند و بر خلاف ادعاهایشان، عاری از  استقلال فکری هستند و گاهی لباس یک شخصیت روشنفکر، یک صاحب اندیشه و فیلسوف اجتماعی یا دانشگاهی بر تن دارد و گاهی خود را نماینده یک طیف خاص معرفی می کنند خلاصه کلام همیشه در حال رنگ عوض کردن هستند .

یکی دیگر از مصادیق شارلاتانیسم فرهنگی ظهور آن در آستانه رخدادهای اجتماعی است و دوام خویش را بیشتر مدیون همین اتفاقات می داند تا با نقش آفرینی و سوء استفاده از رخدادهای ملی یا محلی از قبیل انتخابات تلاش می نماید بر عمر جریان خویش بیفزاید.

همیشه شارلاتانیسم فرهنگی با خرد جمعی اصطکاک داشته و شاید گاهی وقت ها برای جلوه دادن خویش شعارهای رنگین دموکراسی خواهی نیز سر دهد و خود را از سینه چاکان آزادی خواهی معرفی نماید اما با توجه به عدم پیشینه و ریشه فرهنگی که به آن اشاره شد دیری نمی پاید تا هویت اصلی خود را برملا سازد.

اما آنچه که بیش از پیش شارلاتانیزم فرهنگی توانسته مانور به ظاهر فرهنگی دهد قرار دادن خویش در مصاف با فعالین فرهنگی و تقابل با جریان فرهنگی تحول خواه جامعه ایرانی است که این جریان توانسته در کوتاه مدت به اهداف ترورمابانه به ویژه در عرصه فکری و نسبت به آنان که در موقعیت اجتماعی پایین تری قرار دارند و پشتشان کمتر به قدرت گرم است،  خویش برسد .

چه بسا هستند موارد زیادی از فعالیت های این جریان که افراد ،گروه ها،شخصیت ها و... را ترور فرهنگی و رسانه ای نموده و با ظهور هزاران شبهه رسانه از قبیل سایت ،وبلاگ و ورود به شبکه های اجتماعی به ترور شخصیت، ترور یک زبان، یک فرهنگ و قوم و...  بپردازد که نتیجه آن التهاب آفرینی در افکار عمومی است و فراهم سازی زمینه مناسب جهت رادیکال نمودن جامعه.

این گروه و جریان برخلاف شعارهایی با محوریت قانون مداری فاقد هرگونه روحیه قانون گرایی هستند و هیچگونه خطوط قرمزی نداشته و دلسوزان واقعی را به قانون گریزی و تخطی از قانون مهتم می نمایند و همچنین علی رغم ادعاهای پایندی به اخلاق  و دین به هیچگونه مسلکی پایبند نیستند و به همین جهت نیز تنها دغدغه شان شهرت  و شهرت به هر قیمت است و همین از رویکرد آنها خطرات بزرگی را برای جامعه ای همچون ایران می سازد که مهم ترین اصل در آن اعتدال و تحمل دیگری است، چه این دیگری عثیده ای دیگر باشد، چه سطح دانشی پایین تر یا بالاتر، چه قومیت و زبانی دیگر، چه شیوه و سبکی متفاوت در زندگی.