سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

انتخاب تاریخی در تهران


انتخاب تاریخی در تهران
همه چیز در آخرین روزهای مهرماه تهران دست به دست هم دادند تا یکی از رویدادهای جهان دیپلماسی زیر سقف اجلاس خزر به وقوع بپیوندد. دلایل و قرائن برای آنکه اجلاس تهران در ردیف نشست های تاریخی و تحول ساز قرار بگیرد، کم نیستند. اما پیش از این که نتایج این نشست در قالب معادلات سیاست بین المللی رخ نماید، با یک مثال و قرینه ساده می توان به نقش های نمادین اجلاس تهران پی برد.
آن گونه که مذاکره کنندگان خزر گزارش کرده اند تاکنون بیش از ۲۰نشست پیرامون خزر در پایتخت های منطقه تشکیل شده و درعرض ۱۶ سال پس از فروپاشی شوروی، نمایندگان پنچ کشورساحلی بار ها دور میز مذاکره گرد آمده اند اما هیچ کدام به اتفاقی که بتوان آن را نقطه عطف به حساب آورد منجر نشد.
جلسات دوره ای خزر از زمره مسائل روتین و زودگذر جهان سیاست شده بود که غیر از افکارعمومی ، در رسانه ها نیز اشتیاق چندانی برای پیگیری آن دیده نمی شد. اما اجلاس تهران همه نگاه ها را به سوی خزر سوق داد . اجلاس تهران از نگاه اغلب ناظران مصدر یک تحول شد. چرایی این تحول در همان سؤال رمزگونه ای نهفته است که روز سه شنبه ذهن آحاد شهروندان ایرانی را به خود مشغول کرد. رهبران آن سوی خزر با آمدن به تهران پیام یک تغییر در افق سیاست را به جهان مخابره کردند. به این صورت دربیست وچهارم مهرماه همزمان که آمدن پوتین و اجلاس خزر بحث داغ سفره ایرانیان شده بود، در محافل سیاسی جهان نیز بحثی پردامنه میان سیاستمداران و تحلیلگران به راه افتاد. حتی رسانه هایی که ابتدا دوربین خویش برای مخابره اجلاس را به صورت نیمه روشن در آورده بودند نتوانستند این سیاست سکوت و بایکوت را چند ساعت بیشتر ادامه دهند. پنج سال پیش وقتی رؤسای جمهور ۵ کشور حاشیه در شهر عشق آباد قرار اجلاس تهران را گذاشتند، آنها فقط تصور یک نشست عادی را در ذهن داشتند. اما از آن روز تاکنون فضای سیاسی منطقه و جهان دستخوش تحولات عمیقی شد. این زنجیره تحولات بر روی تابلو اجلاس تهران به نمایش درآمد. تحولاتی که زمزمه آن را جسته گریخته در لابه لای اخبار می شنیدیم این بار به صورت عریان روی مونیتور اجلاس تهران به نمایش درآمد.
نقطه اوج این دگرگونی آنجا رقم خورد که مدعوین و میهمانان تهران از ولادیمیر پوتین تا ۳ رهبر حاشیه خزر تهدید ها و پیغام های کاخ سفید برای بایکوت اجلاس تهران را زیر پانهادند.
● تهران؛ وقوع یک تغییر نگاه و حرکت به سوی ترتیبات نوین منطقه ای
از میان عوامل عدیده ای که در تبدیل نشست تهران از یک گردهمایی ساده دیپلماتیک به یک اتفاق تاریخی نقش داشتند تأثیر عاملی مهم شایان توجه است، و آن چیزی است که ناظران سیاسی امروز به عنوان « تغییر نگرش رهبران منطقه » تعبیر می کنند. تغییر نگاه نسبت به آن بخش از معادلات سیاست جهان که به تعهدات و روابط قدرت های غربی با جمهوری های شوروی سابق مربوط می شود. اگرحرارت یک همگرایی و همسویی در کالبد اجلاس تهران احساس شد ، سرچشمه گرما بخش این رویداد همان است که ذهنیات دولت های آسیای مرکزی و قفقاز نسبت به آمریکا و غرب تغییر کرده است.
تغییر منحنی تصورات سیاسی رهبران جمهوری های شوروی سابق نسبت به غرب به گونه ای است که می توان حیات سیاسی این کشور ها را به دو نیمه کاملاً متفاوت تقسیم کرد؛ دوره ای که بلوک غرب در لباس یک شریک وحامی در تقدیر سیاسی آنها ظاهر شده و دولت های آسیای مرکزی و قفقاز را به انواع حمایت های مادی و معنوی غرب جهت عبور از « دوران سخت گذار» دلگرم می سازد ودوره ای که این کاخ آرزو ها در توفان ناآرامی این جمهوری ها فرو می ریزد.
این چرخش نگاه ابتدا درکوران انقلاب های رنگی یا همان جنبش های اپوزیسیونی و براندازی که با لجستیک همه جانبه غرب علیه حاکمان منطقه به راه افتاد، خدشه برداشت و درمرحله دوم با طرح پیشروی ناتو و آمریکا به سمت مرزهای روسیه بویژه طرح سپر موشکی به هم ریخت. طبیعی بود که از پی این اتفاقات سهمگین که نزدیک سه سال از تفلیس آغاز و تا بیشکک امتداد یافت، هرگام رهبران این جمهوری ها به سوی همگرایی، تصمیمی واکنشی و دافعه ای در برابر حرکت های اپوزیسیونی غرب تلقی گردد. سران این کشور ها از این پس موضوع ترتیبات امنیتی و یا همان « اصل صیانت » را محور و مدارتصمیم گیری های خویش قرار دادند. حتی نشست هایی که با موضوعیت اقتصادی یا تجاری میان این کشور ها برگزارشد مانند اجلاس اخیر شهردوشنبه به بستن پیمان های مهم امنیتی ختم گردید. جالب است که نخستین سنگ بنای این نوع پیمان های امنیتی دراجلاس شهر بیشکک باحضورسه قدرت روسیه ، ایران و چین نهاده شد، شهری که آخرین ایستگاه انقلاب های رنگی ودر واقع خاکریز نیروهای تحت حمایت غرب برای براندازی دولت های متحد روسیه بود.
با این پیش درآمد کاملاً قابل پیش بینی بود که رهبران منطقه با اندیشه واهدافی متفاوت از همه جلسات خزر به پیشواز اجلاس جدید تهران بشتابند و در این نشست یک ترتیبات امنیتی جدید را تدارک ببینند.
بی سبب نیست که اکنون ناظران غرب از میان پیام های گوناگون اجلاس در جنبه های سیاسی - امنیتی آن مکث کرده اند. مسأله ذهنی تحلیلگران اروپا و آمریکا در ساعت های پایانی نشست تهران این بود که دریابند از بطن این اجلاس به ظاهر اقتصادی و دیپلماتیک چه نوع آرایش امنیتی ظهور خواهد کرد. در این راستا آنها نگاه خویش را به فرازهای امنیتی توافقنامه خزر معطوف کردند یعنی بخشی که در آن سخن از غیرنظامی شدن خزر است و سران ۵ کشور عضو بر سر دفع حضور بیگانگان از این منطقه پیمان ائتلاف بسته اند.
● یک رویارویی بی سابقه
اجلاس خزردرمیان موج مخالفت ها به بار نشست. همه آنهایی که نیم نگاهی به گزارش های رسانه های غرب داشتند، این واقعیت را به عیان دیدند که اجلاس تهران با یک صف بندی بی سابقه روبه رو شد و دیپلماسی تهران نیز درست وقتی اقبال سیاسی خویش را در پی ریزی یک پیمان منطقه ای بلند یافت که جبهه مخالفان بین المللی را در این راستا ناکام دید.
جبهه غرب که نسبت به موقعیت تاریخی و نمادین اجلاس خزر وقوف عمیق یافته بود روش های گوناگون و تاحدی پیچیده را برای متوقف کردن روند اجلاس خزر به کار بست. آن گونه که یک تحلیلگر اروپایی نوشته است، مقام های آمریکایی واروپایی با مسأله دومین اجلاس سران خزر درست همانند یک تهدید آنی علیه منافع ملی خویش برخورد کردند. تلقی جمعی آنها این بود که وقوع اتفاقی مانند تولد بلوک کشورهای متحد خزر در تهران در واقع نزدیک ساختن آتش به خرمن سرمایه عظیم غرب در این کانون بزرگ انرژی جهان است سرمایه ای که اروپا و آمریکا در ۱۵ سال تلاش بی وقفه دیپلماتیک آن را فراهم ساخته اند. همین تلقی موجب شد که جبهه ناراضیان اجلاس خزر در علنی کردن موضع خویش پروایی به دل راه ندهند. یا در بهره گیری از ابزارهای ضددموکراتیک برای سلب اراده حاکمیت کشورهای حاشیه خزر تردیدهای خویش را کنار گذارند.
ملموس ترین شیوه در رفتار دسته جمعی دیپلمات های غرب علیه اجلاس خزر این بود که آنها با دستور کار مشترکی به میدان آمدند. ، آنها در سیاستی چند مرحله ای محور فشارخویش را متوجه نقطه ای کردند که در واقع « قلب تحول» اجلاس تهران محسوب می شد یعنی : دیدار تاریخی سران ایران و روسیه.
دیداری که در محافل غرب با ابعاد اهمیتی بیش از افکار عمومی داخل ایران دنبال شد.
ایرانی ها در دیدار تاریخی پوتین به ویژگی نمادین این رویداد نگاه افکندند. آن ها امیدواربودند که چنین دیداری که در تاریخ ۶۰ سال پس از جنگ جهانی بی بدیل بود مسیر مناسبات و همکاری های دو جانبه را در زمینه های مختلف متحول کند. اما در آن سوی آب ها و در چشم اندازی بین المللی این دیدار آغاز عصری تازه در صحنه دیپلماسی بود. بالاترین مفهوم حضور رهبری روسیه در ایران این بود که این دیدارنقطه پایان بر پروژه ای ۱۷ ساله می نهاد که آمریکا و غرب از فروپاشی شوروی تا به امروز دنبال کرده اند. پروژه ای به نام تلاش برای وارد کردن مسکو در ائتلاف ضد ایرانی و رودرروساختن کرملین با تهران.
به این ترتیب دیدار تاریخی پوتین و احمدی نژاد یک پس زمینه روشنی پیدا کرد که در آن همه حساب های پاس نشده دشمنی تهران وآمریکا یکجا جمع شد.
هیچ نکته ای از فهرست بلند اختلافات تهران و واشنگتن نبود که گزارشگران غرب در توصیف پیامدهای این دیدارآن را لحاظ نکنند از مسأله هسته ای تا ماجرای پروژه سپر موشکی. مقتضیات زمانی و مکانی دست به دست هم داد و از این دیدار دو جانبه حادثه ای با مشخصه یک ائتلاف بزرگ سیاسی ساخت. به باور کارشناسان غرب مقدمات دیدار پوتین و احمدی نژاد به گونه ای پیش رفت که رهبری روسیه در آستانه اجلاس تهران با یک انتخاب تاریخی و استراتژیک روبه رو شد؛ انتخاب میان دوستی با اروپا وآمریکا و همسویی با ایران. به همین دلیل در طول این اجلاس همه تدارک ها و تلاش های دیپلماتیک غرب در این مسیر قرار گرفت که پوتین بلیت سفر به تهران را کنسل کند یا با شگردی مرسوم قول خویش به ایرانی ها را به زمان نامعلومی موکول کند.
جالب است که طراحان، سیاست «منصرف سازی پوتین» را تا آخرین ساعت های مانده به اجلاس با همه توان دنبال کردند. رسانه های غرب در آخرین لحظات مانده به تشکیل اجلاس این پیام های آغشته به تهدید را دم به دم به جانب طرف روسی مخابره کردند که رفتن به تهران مساوی با رویگردانی غرب و آمریکا از مسکو است.
اما این پروژه بزرگ رویارویی و تقابل حتی پیش از آنکه هواپیمای پوتین از مبدأ برلین راه مهرآباد را پیش گیرد ناکام مانده بود. یعنی آنگاه که بوش دو زوج از مؤثرترین سیاستمداران کابینه اش را به کرملین گسیل داشت. سفر کاندولیزا رایس و بیل گیتس وزیران خارجه و دفاع آمریکا آخرین برگ امید دولت بوش برای به هم زدن بساط اجلاس خزر بود ودستان خالی آنها در بازگشت به واشنگتن حاوی این پیام سرد بود که روسیه و تهران و سه کشور همسایه خزر انتخاب تاریخی خویش را در پیمودن راهی بدون حضور آمریکا برگزیده اند.
به این ترتیب نشست پائیزی تهران بی آنکه میهمان و میزبان آن بخواهند به یک رویارویی سیاسی تبدیل شد. در فضایی که بوی بازگشت جنگ سرد جدید را به مشام ها می رساند و همه چیز رنگ تقابل بلوک غرب و قدرت های شرق را یافته است. روز ۱۶ اکتبر در تهران اتفاقی جز تشکیل جبهه ای با مشخصه های پیمان مشترک پوتین - احمدی نژاد نمی توانست به وقوع پیوندد. نکته ای که شاید چندان بر قلم و زبان آمریکایی نیاید این است که تولد بلوک متحد ساکنان خزر حاصل و نتیجه طبیعی یک شرایط و فضای سیاسی است فضایی که ۷ سال دوران رهبری هیأت حاکمه نومحافظه کار آمریکا آن را شکل داده است . درونمایه این فضا، آکنده از بذر بی اعتمادی و اضطراب و نگرانی است، لذا باید منتظر ماند و دید که کدام گروه از کشور ها بعد از اجلاس تهران برای مصون ماندن از این فضای ناگوار پیمان مشترک می بندند.
محمد نوری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید