یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
آدمهایی که «انسان» میخورند!
آدم موجود عجیبیست! این جانور هوشمند، که مانند دیگر موجودات زنده، نیازهای مشترک اولیه دارد، وجود کوچکی از طبیعت است که باید از قوانین آن اطاعت کند. عمدهترین قانون و حکم غیرقابل تغییر برای تمام موجودات زنده، به نام تنازع بقاء، گویا، کشتن و خوردن یک دیگر است تا حیات یا طبیعت زنده پابرجا بماند!. بر این اساس، هیچ موجود زندهای را نمیتوان سراغ گرفت که نخورد و یا خورده نشود! در این بیشمار تنوع موجودات که هر کدام، فقط خود را باور دارند و حق زیست جاویدان را برای خود محفوظ میشمارند، میکوشند چنان تصوری را از دیگری بگیرند تا خود باقی بمانند، غافل از این که هنوز موجود زندهای را در حلقوم فرو نداده، خود اسیر و گرفتار در حلقوم دیگری میشوند.
طبیعت جاندار چنین حکم میکند، اما انسان که دانست حکم طبیعت چیست، از داناییاش کمک گرفت و تلاش کرد تا روی دست طبیعت بلند شود تا جایی که تنها به خوردن هر جانوری که برایش خوردنی بود، بسنده نکرد، او از انسان بودن و شعورش کمک گرفت و یافت که چون انسان نیز در طبیعت و با طبیعت و خودِ طبیعت است، پس میتوان انسانخواری هم کرد!.
حیوانها، یا حیوانات، نیاز و عادت به دگرخواری دارند و بسیار نادر است که حیوانی همنوع خواری کند. تازه اگر چنین کند، انسان میگوید که آنان حیوان هستند! در عوض انسان، از آن زمان که آدم خواری را به طور رسمی کنار گذاشت، ترجیح داد تا بهطور غیر رسمی چنان کند. روشن است که فرق آدم خواری رسمی و غیر رسمی، نه در محتوا بلکه در شکل متفاوت گشت. در فرم و شکل رسمی، آدم را شکار میکردند و او را میخوردند، اما با پیشرفت علوم و فنون و در یک کلام؛ با پیشرفت انسان، شکل آدمخواری او نیز تکامل یافت: آدم به این نتیجه رسید که میتوان آدم را بهخدمت گرفت و او را به اجبار و بعدها به شکل داوطلبانهی به اجبار، وادار نمود تا برایش آنقدر کار کند تا کاملا مستهلک گردد. این شکل آدم خواری غیر رسمی به انسان تکامل یافته و پیشرفته امکان داد تا از حداکثر فیزیک انسانهای دیگر برای خوردنشان استفاده برد.
پس روشن میشود که آدمخواری رسمی، کار را به یکباره تمام میکرد و خیال آدمِ خورده شده را مانند یک گوسفند قربانی به سرعت راحت مینمود، اما آدمخواری غیر رسمی که امروزه روز بسیار رایج است، پدر قربانی را از زمان ثمردهی تا مرگ، درمیآورند.
البته در طول تاریخ، داستان عملکرد قانونمند طبیعت به همینجا ختم نشده و نمیشود؛ واقعیت چنین است که واریتهی تنازع بقاء در مورد این جانور شعورمند، رنگهای متنوع دیگری هم دارد: درست است که انسان خواران، هوشمندانه به کارشان ادامه داده و ادامه میدهند، اما آن هوشمند انسانهای قربانی نیز تلاش میکنند تا به سادگی بلعیده نشوند.
در این گیرودارِ تلاش برای خوردن و برای بلعیده نشدن، دست و پاها میشکند و بسیار آدمها که بیشتر همان قربانیها هستند کشته میشوند و حاصل آن میشود که زندگی آرام را برای آدم خواران غیر رسمی ناآرام ساخته و باعث میشود تا دِسرشان، همیشه ترس و اضطراب باشد.
راستش تمام جانداران، به حسب غریزه، برای بقا تلاش میکنند و جالب است که تمام جانداران، به حسب قانون طبیعت، دیر یا زود با جسم و روح خود وداع میکنند. در این بیا و برو، تمام جانداران ناهوشمند، شاید نادانسته میآیند و میروند، میخورند و خورده میشوند... اما سئوال این است که انسان چرا هوشمندانه به جبر طبیعت نظر نمیکند که روزی نیز خواهد رسید که باید برود؟ و اگر چنین است، این همه اضافهخواری برای چیست؟ دیگر چه لزومی برای انسان خواری وجود دارد؟ حال که چنین است چرا انسان هوشمند باید پذیرای تحقیر و خورده شدن توسط همنوع خود باشد در حالی که هم خورنده و هم درصف ماندگان برای خورده شدن به نیکی برایشان قابل درک و فهم است که میتوانند به استعانت همین دانایی و هوششان، از خودخوارگی دست بردارند و حداقل مانند دیگر موجودات طبیعت، با لذت هرچه تمامتر، دگرخواری کنند!!.
شاید آدمی استنباط و برداشت غلطی از هوشمندیاش دارد، تردید نباید کرد که انسانخوار نمیتواند هوشمند باشد و البته این خیل عظیمی از آدمیان که خورده میشوند نیز، ابدا هوشمند نیستند! ظاهرا این تکنولوژی قرن بیست و یکمی و این عصر ارتباطات و کامپیوتر هم نتوانسته به انسان یک تکان درست و حسابی بدهد!
به همین دلیل است که در چنین دورهای؛ آدمخوار با لاشخور تفاوت ندارد، تنها تفاوتشان در شکل است، البته همین شکل به لاشخور امکان میدهد که در انطباق با هویتش عرضاندام کند، اما به انسان لاشخور شده که شکل او با محتوایش همسانی و هماهنگی ندارد، از او پدیدهای به نمایش میگذارد که بسیار از یک لاشخور متعفن بد بو تر و کثیفتر است. آنکه استثمار میکند، آن که به طور قانونی و غیر قانونی آدمخواری میکند، از هر لاشهی گندیدهای متعفنتر و لجنتر است.
خب، کمی از فحشهای در گلو بستهام را آزاد کردم! البته کار این آدم خواران با توهین و این چیزها سروسامان نمیگیرد. کارشان زمانی سامان مییابد که آدمهای قربانی، انسانتر شوند و بیابند که نباید خورده شوند. نباید تن به بیگاری دهند. به این نتیجه برسند که نگویند چارهای نداریم! به این نتیجه برسند که مرگ را بر تداوم لحظه به لحظه خورده شدن ترجیح دهند. به این نتیجه برسند که اگر نمیتوانند روند زشت و کثیف موجود را تغییر دهند، اگر نمیتوانند مبارزه کنند... چون شعورمند هستند، خود را دگرگون سازند، گونهای که به طبیعت اجازه ندهند که برایشان تصمیم بگیرد. طبیعت را باید در مسیر تحول و تکامل خود شناخت و آن را «انسانی» نمود، نه آن که مانند دیگر جاندارانِ بیچاره، آن هم بهطور «مطلق»، سرنوشت خود را در دستان چلاق او رها نمود!!
هادی پاکزاد
منبع : پایگاه اطلاعرسانی فرهنگ توسعه
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس جمهوری اسلامی ایران دولت رئیس جمهور گشت ارشاد رئیسی پاکستان امام خمینی سیدابراهیم رئیسی
پلیس تهران وزارت بهداشت قتل شهرداری تهران هواشناسی سیل کنکور پایتخت زنان آتش سوزی سازمان سنجش
خودرو قیمت خودرو دلار قیمت دلار بازار خودرو قیمت طلا بانک مرکزی سایپا تورم مسکن ایران خودرو قیمت
سریال تلویزیون یمن سینمای ایران سینما کیومرث پوراحمد موسیقی سریال پایتخت مهران مدیری فیلم ترانه علیدوستی قرآن کریم
اینترنت کنکور ۱۴۰۳
غزه اسرائیل فلسطین رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس فوتبال لیورپول بازی جام حذفی سپاهان آلومینیوم اراک فوتسال تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس بارسلونا
تبلیغات هوش مصنوعی ناسا اپل سامسونگ فناوری بنیاد ملی نخبگان آیفون ربات روزنامه
کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا آلزایمر زوال عقل