پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

زهد و پرهیزکاری, حقیقتی الهی


زهد و پرهیزکاری, حقیقتی الهی

داستان زهد , داستان عجیبی است , زهد حقیقتی است كه هر كس به آن آراسته شود , برنده خیر دنیا و آخرت شده

داستان زهد ، داستان عجیبی است ، زهد حقیقتی است كه هر كس به آن آراسته شود ، برنده خیر دنیا و آخرت شده .

تحصیل زهد از مشكل ترین اموری است كه انسان با آن روبروست ، و چون حاصل شود ، بفرموده حضرت صادق(علیه السلام) درب آخرت و تمام نعیمش به روی انسان باز شده ، و برات آزادی از آتش جهنم برای ابد به جهت انسان صادر گشته !

زهد صفت عاشق ، خصلت عارف ، رنگ عابد ، و نشان حقیقت بر پیشانی سالك است .

زاهد انسانی وارسته ، و عبدی پیراسته ، و شخصیّتی ممتاز ، و نیروئی الهی ، و پروانه ای گرد شمع جمال ، و عاشقی بینا و مجاهدی تواناست .

حقیقت زهد را باید از زبان حقیقی و عرفای واقعی شنید ، چرا كه آنها شیرینی این واقعیت را چشیده اند و از نسیم جان بخش این خصلت ملكوتی بهره برده اند ، بیان حقیقت زهد كار ما گرفتاران و اسیران بندهای شهوات و طبایع نیست ، ما را كجا رسد كه به ترجمه عالی ترین خصلت وارستگان تاریخ برخیزیم ، و از آنان كه از دوست نشان دارند نشان در اختیار بگذاریم .

زهد قبل از اینكه مرحله عملی باشد حقیقت قلبی است ، به این معنی كه هر كس به قول قرآن مجید بود و نبود امور ظاهر برای وی مساوی باشد زاهد است .

و چون بدست آوردن این حالت قلبی كاری بس مشكل و مدت مدیدی ریاضت می خواهد ، و طالب مقدماتی چون علم و معرفت و بینائی و بصیرت و همنشینی با اولیاء خداست ، از این نظر زهد را از اعلا منازل سالكین و از والاترین مقامات عارفین و از بهترین حالات سائرین شمرده اند .

این حالت عالی قلبی ، یعنی بی تفاوت بودن دل ، نه در برابر بود و نبود ظاهر دنیا و زرو و زینت آن موجب راحت انسان ، و دور بودنش از بسیاری از گناهان باطنی و ظاهری است .

تمام روایات معتبر و محكم كه در بهترین كتب حدیث نقل شده ، وقتی می خواهند زهد را معنا كنند به آیه بیست و سوّم سوره مباركه حدید ، كه ریشه زهد را قلبی می داند متوسل می شوند ، چرا كه وقتی قلب دارای این حالت عالی باشد اگر همه دنیا به انسان رو كند انسان آن را ملك خود نمی داند ، بلكه گنجینه ای در خزانه حق می نگرد ، كه انسان برای صرف آن در راه خدا انتخاب شده ، و چون همه دنیا از دستش برود گوئی هیچ پیش آمدی نكرده ، چون چیزی كه ملك خود نمی دانسته از برابر چشمش غایب شده ، و علّتی منطقی وجود ندارد كه بخاطر غیبت و یا از دست رفتن غیر ملك باعث اسف گردد .

چیزی كه از دست برود ، اگر از دست رفتنش مخصوصاً بقضا و حكم الهی باشد و ذاتاً از دست رفتنش به قدر حق صورت گیرد ، مگر تأسف قلب قدرت بازگرداندن آن را دارد ؟ و مگر شادی و حرص در راه بدست آوردن از دست رفته قدرت برگرداندن از دست رفته را دارد ؟ !

تأسف بر از دست رفته موجب جزع و خروج از مدار صبر ، و علّت اعتراض و شكایت به دستگاه منظم آفرینش و بخصوص صاحب حكیم و عادل آن است و این گونه جزع مقدمه ای برای مغضوب شدن انسان و مستحق شدن آدمی به عذاب الهی است .

و فرح و خوشحالی نسبت به ظاهر دنیا و زر و زینت بدست آمده آن موجب بد مستی و طغیان و تجاوز و به قول آیه شریفه تفاخر و تكاثر و علّت كبر و تكبر خود بینی است كه همه این خصائل شیطانی و گرفتار آن منفور حق و از رحمت مطرود و مستحق لعنت حق و خزی دنیا و ع ذاب آخرت است ، و این غیر از فرح به نعمت است كه موجب شكر و كمك و عون بر عبادت و طاعت است كه دنیا را نعمت حق دیدن و از آن نعمت در راه صاحب نعمت استفاده كردن ، غیر از دنیا را دنیا دیدن است ، متن آیه شریفه سوره حدید چنین است :

( لِكَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللهُ لاَ یُحِبُّ كُلَّ مُخْتَال فَخُور ) .(۱)

هرگز بر آنچه از دست شما رود تأسف نخورید ، و به آنچه به شما می رسد دلشاد نگردید و خداوند دوستدار هیچ متكبر خودستائی نیست .

با توجه به این آیه بخصوص دو كلمه « تأسوا و تفرحوا » معلوم می شود كه زهد در درجه اول و در مرحله حقیقت امری قلبی است ، چون قلب در روی آوردن دنیا خوشحال نشود و حالی بحالی نگردد و دچار فرح نشود فرحی كه عاقبتش تكبر و فخر و دوری از خداست ، و در از دست رفتن دنیا بدحال نگردد ، آن حالتی كه باعث جزع و فزع و بی صبری و بی طاقتی و شكایت از دوست است ، صاحب آن قلب زاهد است ، روز داشتن ، زاهد و روز نداشتن زاهد است .

اما اگر قلبی در بود دنیا و زینت آن فرح موصل به كبر و فخر داشته باشد ، وبه وقت از دست رفتن ظاهر دنیا به اسف دچار شود ، صاحبش اهل دنیا و بدور از حقیقت است ، چنین انسانی اگر دستش به تمام معنی از دنیا خالی با شد ولی قلبش به امید روز بدست آمدن در فرح قرار داشته باشد اهل دنیاست ، و اگر به وقت داشتن برای روز مبادا در اسف باشد انسانی مادی و بیچاره است ، چنانچه قلب با بودن ثروت مادی اگر اهل فرح به ثروت نباشد صاحبش زاهد و مورد توجه خداست .

موسی بن جعفر (علیه السلام) در تاریكی زندان بغداد هیچ اسفی نداشت ، و سلیمان بر تخت حكومت فلسطین ، ذره ای فرح در دلش نبود .

یوسف عزیز در قعر چاه و در زندان مصر تأسف نمی خورد ، و بر تخت سلطنت مصر دچار فرح نبود .

علی (علیه السلام) آن یگانه تاریخ پس از مرگ پیامبر از خانه نشینی و بخاطر از دست رفتن حكومت ظاهری اسف نداشت ، و روز حكومت ، كه حكومت ظاهر را بی ارزش تر از كفش پاره خود می دانست بر حكومت فرحناك نبود .

چون قلب این گونه حركت الهی و معنوی و ملكوتی پیدا كند ، حقیقت زهد تحقق پیدا كرده و نور زهد در اعمال و حركات و اخلاِ و معاملات و معاشرت انسان تجلی خواهد كرد .

عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیاث قالَ : قُلْتُ لاِبی عَبْدِاللهِ (علیه السلام) جُعِلْتُ فِداكَ فَما حَدُّ الزُّهْدِ فِی الدُّنیا ؟ فَقالَ : قَدْ حَدَّهُ اللهُ فی كِتابِهِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ لِكَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَكُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ .

حفص بن غیاث می گوید : به حضرت صادِ (علیه السلام) عرضه داشتم قربانت كردم حدّ زهد در دنیا چیست ؟ فرمود خداوند حدّ زهد نسبت به دنیا را در كتابش بیان فرموده ، در آیه ای كه می فرماید : تا بر از دست رفته حسرت نخورید و به بدست آمده فرحناك نگردید .

قالَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ (علیه السلام) : إنَّ النّاسَ ثَلاثَهٌٔ : زاهِدٌ وَصابِرٌ وَراغِبٌ ، فَأمَّا الزّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الاْحْزانُ وَالاْفْراحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلا یَفْرَحُ بِشَیء مِنَ الدُّنیا وَلا یَأسی عَلی شَیء مِنْها فاتَهُ فَهُوَ مُسریح . . . .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود : مردم به سه دسته اند :

زاهد و صابر و راغب ، زاهد كسی است كه غصه ها و خوشحالیها را از قلب بدر كرده ، بر چیزی از دنیا كه بدست می آید خوشحال نمی شود ، و بخاطر چیزی كه از دستش می رود غصه دار نمی گردد و او راحت است .

راستی اگر انسان بخواهد تأسف بخورد چرا بر یك سلسله امور كم ارزش و فانی و امانتی تأسف بخورد ، و اگر بخواهد خوشحال شود ، چرا بر سنگ و خاك رنگارنگ و بر یك سلسله خوراكی و پوشاكی و بر جاه و مقام پوشالی و از دست رفتنی خوشحال شود ؟ تأسف باید بر عمر از دست رفته ، عمری كه به طاعت و عبادت نگذشته باشد ، تا این تأسف عامل حركت برای جبران مافات شود ، خوشحالی باید خوشحالی بر ایمان و عمل صالح باشد كه وسیله خیر دنیا و آخرت است ، آری در اتصال به حضرت محبوب شاد و بر فراِ آن جمال مطلق رنجیده و ناراحت باشیم .

حقیقت زهدشناختن حقیقت زهد با مراجعه به آیات و آثار و معارف اسلامی ، به خصوص آنچه از ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین رسیده كار مشكلی نیست ، و چه نیكوست انسان حقیقت این مسئله الهیه را بشناسد و از حضرت رب العزه آراسته شدن به آن را بخواهد . كه هر كس آراسته به این حقیقت گردد ، به عالی ترین درجه معنوی آراسته شده ، و باب خیر دنیا و آخرت را به روی خود باز كرده است .

زهد یعنی بی رغبتی به ظاهر دنیا به خاطر بدست آوردن آخرت و درجه بالاترش یعنی بی رغبتی به ما سوی الله جهت جلب رضا و خوشنودی و رضوان حضرت حق .

ضایع كردن مال حرام و حرام كردن حلال ، حرام و بیكاری و بیعاری و كلّ بر مردم شدن نیز حرام است .

زهد به معنای قناعت ورزیدن به حلال مالی و شهوانی از حرام و ساختن آخرتی آباد با حیات دنیاست .

زهد یعنی تمام علائق را تابع علاقه حق قرار دادن ، و به معنای حكومت الهی قلب بر ظاهر امور دنیائی است .

آن كس كه در برابر متاع حیات مادی ، و آرایش ظاهر دنیا ، فریب نمی خورد ، و مقام با عظمت خلافت اللهی را با مشتی خاك ، و با چند روز مقام و با قلیلی در هم و دینار معامله نمی نماید زاهد است .

عرفان به واقعیات و معرفت به حقایق ، و بصیرت به امور ظاهر و باطن مورث زهد است .

چون واقف شدی اگر عمرت هزاران سال باشد و هزاران گونه نعمت در كفت قرار بگیرد ، در برابر عمر ابد آخرت و نعیم مقیم آن لحظه ای بیش نیست ، نسبت به آنچه در این دنیا از مال و منال و شهوت و مقام و ریاست و دیگر چیزها كه ترا از حیات جاوید و نعمت مقیم باز می دارد به حقیقت زاهد خواهی شد .

چون آگاه شدی آنچه هست رفتنی است ، و تنها وجود باقی خداست ، و هر تكیه گاهی موقتی است ، تنها تكیه گاه ابدی حضرت رب العزت است از ماسوی الله زاهد شده و تنها به حضرت او رغبت كنی ، با توجه به این حقایق است ، كه دنیا برایت مسجد و جمال محبوب برایت قبله و ذكر دائم برایت نماز ، و خدمت به خلق برایت عبادت می گردد .

قدر خود بشناس ، و به آنچه باید واقف گردی واقف شو ، در مقام كسب آگاهی و بصیرت و معرفت و عرفان برآی كه در تمام وجود از نظر قوه و استعداد همتا نداری ، و به این خاطر از میان تمام ممكنات و موجودات ترا به مقام نیابت و خلافت از خود برگزیده اند .

حدید / ۲۳ .حشر / ۱۶ – ۱۷ .یوسف / ۵۳ .فرقان / ۴۳ .نازعات / ۳۷ – ۳۹ .قصص / ۲۴ .

پایگاه استاد حسین انصاریان

منبع: عرفان اسلامی، جلد ۸


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.