یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

شخص واحد در لحظه واحد


شخص واحد در لحظه واحد

نقد رمان قصر ازکافکا از دیدگاه رمان مدرن

رمان قصر گرچه رمانی مدرن است که ذیل مکتب اکسپرسیونیسم قرار می گیرد، اما به جهت پاره ای موارد، مشخصاتی از نوع (ژانر) رمان های دیگر را نیز دارا است. چنانچه در گروه رمان مدرن، توجهاتی به رمان نو دارد که نوعی از رمان مدرن است، و در مکتبی دیگر مانند کلاسیک، از بعضی قواعد رمان سنتی، و همچنین از بعضی قواعد مربوط به مکتب های دیگر نیز بهره برده است. لذا با اینکه در آن بیشتر از مشخصات اکسپرسیونیستی استفاده شده است، باز نمی توان به طور دقیق آن را تنها در محدوده یک مکتب خاص قرار داد.

● پیرنگ:

اگر رمان قصر از زاویه مکتب اکسپرسیونیسمی بخواهد نقد شود، نقد متفاوتی را می طلبد، و از آن جایی که رمان مدرن- به خصوص در بخش رمان نو- برای کنش ها و افعالی که اتفاق می افتد یا از شصخیت ها سر می زند، دلیل نمی خواهد و دنبال انگیزه آن ها نیست و به دلائل روانشناختی آن ها بی اهمیت است. لذا علل حوادث در قصر، و رفتارکا را، نیز با توجه به این مطلب نمی توان، با اصول روانشناختی، و یا به طور مثال با نظرات فروید و ویونگ و...، و یا با علل منطقی حوادث، بررسی و تجزیه و تحلیل کرد. بنابراین در پیرنگ این داستان نمی توان به دنبال روابط علت و معلولی رفتار و حوادث گشت و خود را به آن مقید کرد. عناصر داستانی رمان قصر، جدای از این که داستان نیمه کاره است و ساختار کاملی ندارد، به دلیل به هم ریختگی و بی توجهی به قراردادهای داستان های معمولی و نادیده گرفتن اصول و قواعد آن ها در جایی که فقط دلخواه نویسنده است، قرار می گیرند و یا اصلا حذف می شوند. لذا عناصر داستانی قصر، در بخش های گره و گره گشایی و اوج فرود با نفی معیارهای قراردادی، و در واقع با هرج و مرج روبرو است.

زمان و مکان در رمان نو بیشتر نامعلومند و نویسنده به جراحی آنها می پردازد، چنانچه در رمان قصر نیز مکان ناکجاآباد و زمان نامشخص است، راوی به توصیف و تصویر کردن موقعیت هایی می پردازد که غیرواقع گرایانه -توصیفات اکسپرسیونیستی- است. همچنین رمان در ارائه تصاویر با تحریف و یا با اغراق، نسبت به دنیای واقعی روبرو است و موقعیتی ناشناخته در قالب موضوعی که فقط نامش را می شناسیم، که تا آخر برای شخصیت اصلی- اگر کا را شخصیت اصلی در نظر بگیریم- کشف نمی شود و تمام تلاش شخصیت برای دست یافتن به آن بی نتیجه می ماند. همان مطلبی که مورد توجه گروهی از رمان های مدرن و بیشتر رمان های نو است. تلاش های بی ثمر انسان برای رسیدن به موقعیتی جدید که خود نمی داند چیست. بیهودگی تقلای شخصیت اصلی و دیگر شخصیت های قصر که نشانه ای از بی ارزشی مشکلات آن ها است. در واقع مشکلات آن ها به تناسب اهدافشان، فاقد ارزش می شوند- فرد بی هویت به دنبال سراب-. پیرنگ قصر به موقعیت ها بیشتر توجه دارد تا به حوادث، و نویسنده با قدرت به خلق فضای موقعیتی داستان می پردازد.

● شخصیت پردازی:

نویسنده با تعبیر خود شخصیت را روایت می کند، که از ویژگی های رمان اکسپرسیونیستی است. شخصیت اصلی اگر قصر باشد با نوعی تحریف و اغراق که مورد نظر راوی، و دور از واقعیت است، روبرو است و اگر کا شخصیت اصلی باشد، توجه به فردیت و دنیای درونی او که بی هویت و از خود بیگانه است، توجه دارد که مهم ترین ویژگی این رمان و در واقع رمان مدرن است. انسان های قصر بنا به خواسته نویسنده به عمد بر بی هویتی انسان معاصر تأکید دارند. بر پل معلق ایستاده، از گذشته مه گرفته پشت سر و دنیایی ناشناخته روبروی آن ها و به خصوص کا، چیزی مشخص نیست. کا، لاقید است و از درون خالی. لذا از آن جایی که او در دستگاه فلسفی انسان مدرن که سودجو است و فرصت طلب، به طرف کسی یا چیزی می رود که منافع او را تأمین کند. پل هر آن در حال فروریختن است- ناامنی اجتماع- و آنکه را که او انتخاب کرده است، نیز در نهایت نشان می دهد که پشت آن همه عشق، به خواسته و منافع شخصی اش فکر می کند. فریدا انتخاب اول او است برای این که کمکی باشد برای رسیدن او به مقام های بالاتر قصر، و چون از او ناامید می شود- با وجودی که می داند او عاشقش شده است-، به کسان دیگری تمسک می جوید که بتوانند خواسته اش را برآورند، یا او را به خواسته اش نزدیک کنند. یعنی عشق هم نمی تواند او را پای بند کند. نکته ای که اصل جدایی ناپذیر بعضی از داستان های امروزی است. (به کنار رفتن و یا نادیده گرفتن عشق) و البته همه افرادی را که او انتخاب می کنند، خود در پی منافع شخصی خود، به دنبال راهی برای ارتقاء خود از وضعیت موجود و ترفندی برای نجات از آن هستند و نمی خواهند برای انجام کاری برای کا آن را ازدست بدهند.

● نامگذاری:

نداشتن نام کامل شخصیت اصلی و یا درواقع نام کا نیز از سوی نویسنده دلائل زیادی دارد. تقلیل نام در حد حروف و نداشتن پیشینه ای برای او، دلیلی دیگر بر بی هویتی او و اشاره به انسان معاصر است. انسانی که از او شخصیت زدایی شده است که حتی روانشناختی و مشخصات ظاهری او نادیده گرفته و یا حذف می شود. نکته ای که در محاکمه اثر دیگر کافکا نیز به آن توجه شده است، که این مطلب در منطق رمان مدرن و رمان نو طبیعی است. چراکه دیگر به انسان به عنوان یک پدیده پدیدارشناسی و یا انسان، با عنوان شخص شخصیت مدار برخورد نمی شود.

● درونمایه:

رمان مانند برخی از رمان های مدرن، اشاره بر نماد و تمثیل دارد، لاجرم می تواند مفاهیم مختلفی را افاده کند. درحالی که در خیلی از رمان های مدرن، بنابه اصولی، یا در واقع بنا بر بی اصولی که ازطرف پایه گذاران آن اعمال می شود، به سختی می توان درونمایه این محکم از آن دریافت کرد. چنانکه بنیان گذاران این رمان ها، معتقدند اثر مانند رودخانه ای است که اگر در بستر خود به مواردی برخورد و از آن ها تأثیر بگیرد، باز این حرکت است که به شکل کمیت خود اهمیت دارد. و اثررا هم باید به دور از محیطی که در آن به وجود آمده، بدون تأثیرهای روانشناسانه یا اخلاقی، درنظر گرفت. اما مهم ترین مفهوم رمان، اشاره بر سلسله مراتب و دیوانسالاری در قالب پوچ انگاری و نیست انگاری در داستان است. که در رمان های امروزی به دو مورد آخر آن بیشتر اشاره می شود. قصر سرابی است که انسان مدرن در فضای سرد و یخبندان دنیای امروز، بی نتیجه به دنبال آن می رود.

نکته ای که باید درمورد این رمان به آن توجه کرد این است که تمام بخش های آن، در قالب رمان مدرن نمی گنجد، چراکه بخش هایی از آن دارای بافت سنتی (کلاسیک) هستند و در آن ها علاوه براینکه نظم و ترتیب دیده می شود و آشنایی زدایی نشده اند، اصولی از شکل های سنتی را دارا هستند، چنانکه در بخشی که داستان آمالیا روایت می شود و هفتاد و هفت صفحه از رمان به او اختصاص دارد، روایت همچنان خطی، و زاویه دید بدون تغییر، و موضوع و شخصیت همگی بر اصول و قواعد داستان سنتی متکی هستند و اصل داستان او هم مبتنی بر ارزش های یک شخصیت است که به خاطر دفاع از حقوق و شخصیت خود، مورد تنبیه و مؤاخذه قرار گرفته است. -هم خود و هم خانواده اش- و آمالیا شخصیت اصلی این بخش از رمان، به خاطر پایداری در حفظ این ارزش ها هنوز به مبارزه خود ادامه می دهد. غیر از این نیز، داستان در بخش های زاویه دید و نثر و پرداخت نیز، شکل سنتی خود را نشان می دهد درواقع رمان، تن به شکل و فرم گرایی های مرسوم در برخی از رمان های مدرن، نداده است. شاید بتوان این نوع داستان را، کلاسیک مدرن دانست.

فرخنده حق شنو