چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
صانعی حلقه وصل
این روزها بحث افترای روزنامه «کیهان» به آیتالله صانعی، مرجع نواندیش تقلید، باب گفتوگوها و اخبار زیادی را در عرصه سیاسی گشوده است. حملات جناح حاکم به آیتالله صانعی اما، فقط به این یکی دوروزه برنمیگردد. در واقع، دور جدید حملات به آیتالله صانعی زمانی آغاز شدکه اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پس از برگزاری کنگره سالانه خود به قم رفتند و در آنجا با مراجعی که گرایش همسو با اصلاحات دارند، دیدار کردند. پس از این دیدار بود که سایت «رجانیوز»، وابسته به دولت، حملات تندی را متوجه آیتالله صانعی ساخت و حتی به بهانه انتقاد از آیتالله صانعی در مرجعیت و جایگاه علمی ایشان شک کرد.
آن حملات ناشیانه «رجانیوز» که به شکلی آشکار نارضایتی جناح حاکم از افزایش ارتباط اصلاحطلبان و حوزویان را نشان میداد، با مقاله برادر حسین ابعاد گستردهتری گرفت. با این تفاوت که برادر حسین ناشی نبود تا «اصل مطلب» و «نگرانی واقعی» جناح حاکم را مستمسک مقاله خویش قرار دهد. بلکه او جاده انحرافی را پیشه کرد و موضوع را به نقد بخشی از اظهارات آیتالله و طرح ادعای «تحریف مواضع امام خمینی» کشاند.
اما مساله مهم در این میان آن است که چرا جریان حاکم، در میان مراجع تقلید و علمای عظام همسو با جریان اصلاحات چنین بیمحابا به سراغ آیتالله صانعی رفته است؟
البته پاسخ به این پرسش، ابعاد تاریخی، سیاسی و حتی امنیتی خاص خود را دارد و میتوان آن را در سطوح متفاوت خرد و میانه و کلان به ارزیابی نشست. در اینجا اما، پاسخ من به این پرسش از منظر یک نکته است که البته در سطحی نسبتا کلان از تحلیل نیز میگنجد.
این نکته به جایگاهی برمیگردد که آیتالله صانعی در جهت ائتلاف و انسجامبخشی میان حلقههای فکری هوادار اصلاحات برعهده دارد. البته همانطور که در اینجا مراد از «اصلاحات» مفهومی موسع و فراسیاسی است، حلقههای متاثر از جایگاه آیتالله صانعی هم فراتر از احزاب و گروهها و چهرههای شناختهشده سیاسی اصلاحطلب هستند.
به عبارت دقیقتر، از آنجا که مرجعیت شیعه جایگاهی عام و فراسیاسی است که به حوزههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی توجه دارد، هر مرجعتقلید نیز بسته به میزان توان فقهی، فعالیت اجتماعی، مشی سیاسی و نوآوریهای احتمالی میتواند طیف گستردهتری از جامعه را متوجه و متاثر از خویش سازد و حتی در جایگاه «حلقه وصل» آنان قرار گیرد.
جایگاهی که آیتالله خمینی در جامعه ایران کسب کرد و او را تا موقعیت تاثیرگذارترین چهره تاریخ معاصر کشور بالا برد، ناشی از آن بود که ایشان در همه این پارامترها نمره بالایی کسب کردند و از همینرو بود که توانست موتور انقلاب را روشن کند و فرمان آن را به دست گیرد. (این، گزاره به معنای تائید یا رد مواضع آیتالله خمینی نیست و صرفا گزارهای توصیفی است).
آیتالله صانعی اما، در حال تکرار همان رویکرد آیتالله خمینی در سطحی دیگر است. البته تفاوت ذاتی«انقلاب» و «اصلاحات» خود را در تفاوت اقدامات دو آیتالله نیز نشان میدهد. اگر در انقلاب مخاطب اصلی تودههای بیشکل هستند، در اصلاحات نهادهای مدنی و فعالان شناختهشده سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خطاب مرجع تقلید قرار میگیرند. آیتالله صانعی گرچه همچون امام خویش بر نقش «مردم» (این واژه تودهگرایانه) تاکید دارد، اما ارتباط وی با بدنه اجتماعی و نیز نیروهای مخاطب وی، سازمانیافته و از جنس «مدنی» است.
اما نقطه اشتراک اصلی دو آیتالله، نقش مشابه آنها در وصل طیفهای مختلف اجتماعی است. اگر آیتالله خمینی در جایگاه رهبری انقلاب توانست بالاشهر و بیغوله، حاشیه و متن، روحانی و روشنفکر، جوان و پیر، زن و مرد، بازاری و دانشگاهی و حتی چریک و عافیتطلب را با هم بپیوندد، آیتالله صانعی نیز توانسته زنان کمپینی فیمینیست، فعالان حقوقبشر، روحانیون جوان و نواندیش، احزاب سیاسی، جوانان دانشجو و جریانات مختلف ضد جریان حاکم را بتدریج بر سر مرجعیت فقهی، جایگاه سیاسی و حتی پناهگاه اجتماعی خویش به وصل برساند.
این، البته کاری است خطیر. حتی آیتالله منتظری با همه سابقه سیاسی و فقهی که ایشان را چند رده بالاتر از آیتالله صانعی قرار میدهد، به چنین موقعیتی از منظر اجتماعی نرسیده است. چراکه ایشان به دلایل سیاسی و مسایل مربوط به قائممقامی رهبری نمیتواند طیفی از جناح «خط امام» را با خود داشته باشد و نه در فتاوای فقهی در حوزههایی چون حقوقبشر و بویژه مسایل زنان ، سنتیتر از آن است که مخاطبانی را به خود جلب کند که در این حوزهها، حتی از ملاک قرار دادن و ترجیح نصوص دینی گذشتهاند و نگاهی فرامتنی و جهانی به این مسائل دارند.
گویی نسبت میان آیتالله صانعی با آیتاللهمنتظری در سطح کلان جریان اصلاحی، همچون نسبت سیدمحمد خاتمی است با مهدی کروبی در سطح سیاسی. گرچه کروبی چهرهای باسابقهتر از خاتمی در دوران انقلاب و دهه اول جمهوری اسلامی است، اما در انسجامبخشی به اصلاحطلبان در سطح خاتمی نیست.
بنابراین، موقعیت «حلقه وصل» در جریان اصلاحات (چه در سطح کلان و چه سطح سیاسی آن)، جایگاهی خاص است که نه الزاما به معنای برتری و رجحان بر هم سلکان و هم صنفان که حاکی از قرار گرفتن فرد یا تشکیلاتی در جایگاهی استراتژیک است. همین موقعیت استراتژیک است که مخالفان مرجع تقلیدی چون آیتالله صانعی تاب تحمل آن را نمی یابند و راه تضعیف و خدشه دار کردن آن را در پیش می گیرند.
در واقع، تغییر نقش مرجع تقلید از چهره ای فقهی و دینی به یک نیروی اجتماعی مستقل و مهمتر از آن، همان طور که گفته شد، «حلقه وصل» و عامل انسجام واشتراک نیروهای متفاوت احتماعی است که حساسیت ها را برمی انگیزد و مصونیت فقهی و مذهبی را هم زایل می سازد.
موقعیت آیت الله صانعی را از این منظر باید پاس داشت و به تقویت جایگاه وی در برابر جریان حاکم و تخریبگران همت گماشت.
محمد جواد روح
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست