دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

ساختار امنیتی خلیج فارس چگونه شکل گرفت


ساختار امنیتی خلیج فارس چگونه شکل گرفت

مخالفت ایران با روند مذاکرات اعراب و اسرائیل در کنفرانس مادرید در دهه ۹۰ میلادی و تشدید خصومت امریکا از طریق فشارهای اسرائیل و نیز اقدامات عراق در جنگ با کویت علیه اسرائیل در نهایت موجب ارائه سیاست «مهار دوجانبه» در اواخر ۱۹۹۳ خرداد ۱۳۷۲ شد

مخالفت ایران با روند مذاکرات اعراب و اسرائیل در کنفرانس مادرید در دهه ۹۰ میلادی و تشدید خصومت امریکا از طریق فشارهای اسرائیل و نیز اقدامات عراق در جنگ با کویت علیه اسرائیل در نهایت موجب ارائه سیاست «مهار دوجانبه» در اواخر ۱۹۹۳ (خرداد ۱۳۷۲) شد.

در دههِ ۱۹۲۰، زمانی که ساختارهای اقتصادی و سیاسی منطقه شکل می گرفتند، لندن و پاریس با بهره برداری از فرصت ناشی از جنگ داخلی روسیه و انزوای امریکا، کشورهای جدیدی را در قلمرو امپراطوری عثمانی پدید آوردند؛ بنابراین، مدیریت نظم جدید پس از عثمانی در دست اروپا بود.

بر این اساس در هفت دهه نخست قرن بیستم، انگلستان منطقه را زیر چتر امنیتی خود درآورد و توانست با ترکیبی از رژیم های قیمومیتی، یگان نظامی مستقر در پایگاه های خاص، نیروهایی که در مناطق کلیدی مستقر و پشتیبانی می شدند، نیروهای دریایی ساحلی و دولت های دوست را در منطقه ایجاد، حمایت، حفظ و حتی در محدوده مشخص، بین آنها رقابت ایجاد کند.

اما ظهور و گسترش فزایندهِ ناسیونالیسم عربی و افول اقتصادی انگلستان این کشور را بر آن داشت تا نخست، از خلیج عدن و سپس، از کل منطقه خاورمیانه در سال ۱۹۷۱ عقب نشینی و عرصه را به دیگران واگذار کند.۱

این موضوع زمینه ای شد تا، ایالات متحده به تدریج نفوذ خود را در منطقه خلیج فارس آغاز کند؛ و در سال ۱۹۴۴ با کمک به تاسیس پایگاه هوایی ظهران در عربستان سعودی، آن را گسترش دهد و توانست تسهیلاتی را برای متفقین در زمان جنگ جهانی دوم ایجاد کند.۲

در دوران پس از جنگ جهانی دوم، امریکا برای مقابله با سیاست های استالین در منطقه خلیج فارس از شیوه هایی مانند دکترین ترومن شامل کمک نظامی به ترکیه و ایران، ساختن پایگاه های راهبردی هوایی در منطقه و اطراف آن، اعزام یک ناوگان نیرومند به دریای مدیترانه و ایجاد سازمان های دفاعی منطقه ای با شرکت کشورهای منطقه ای استفاده کرد.

در این راستا امریکا، پیمان بغداد را شکل داد و سپس طبق دکترین آیزنهاور، آمادگی خود را برای کمک به کشورهای خاورمیانه برای مقابله با کشورهای وابسته به کمونیزم بین المللی اعلام کرد. از آنجا که پیمان بغداد و دکترین آیزنهاور به عنوان طرح های امنیتی منطقه با خواسته اعراب که دشمن خود را نه شوروی بلکه اسرائیل می دانستند، موافق نبود، با شکست روبرو شد.

با خروج عراق از پیمان بغداد، سازمان پیمان سنتو به جای آن شکل گرفت که هیچ قدرت نظامی خاصی نداشت.۳

● سیاست دوستونی، اتکا به متحدان منطقه ای

اولین سیستم امنیتی خلیج فارس پس از خروج انگلستان مبتنی بر دکترین نیکسون بود که در پی انقلاب اسلامی ایران از بین رفت. در دهه ۱۹۸۰ امریکا متوجه عراق شد. در این دوران هدف مهار ایران بود و شورای همکاری خلیج فارس برای مواجهه با خطر ایران تاسیس و تبدیل به بازیگری برای تامین منافع غرب و امریکا شد.

از ۱۹۷۹ تا پایان جنگ سرد، سیاست موازنه قوای کارتر و ریگان مبتنی بر بازدارندگی ایران و عراق در جنگ فرسایشی بلند مدت و سپس استراتژی حضور مستقیم امریکا پس از جنگ سرد و دکترین مهار دوجانبه بر منطقه حاکم شد.

بر اساس دکترین نیکسون که برای اولین بار در سال ۱۹۶۹ در جزیره گوام اعلام گردید؛ مقرر شد، کشورهای کلیدی جهان سوم خود گام اول را در راه حفظ امنیت منافع بردارند. در این راستا شرکاء کوچک وارد عملیات امپریالیستی می شوند و در این شرایط بود که اندیشه «ابرقدرت منطقه ای» زاده شد.۴

از سال ۱۹۷۱ سیاست دو ستونی مبتنی بر دکترین نیکسون، تحت تاثیر رویدادهایی چون جنگ ویتنام، در راستای ایفای نقش فعال در منطقه، از متحدان منطقه ای به عنوان نمایندگان خود استفاده کرد. طبق این استراتژی، تامین امنیت و ثبات منطقه خلیج فارس به عهده ایران و عربستان سپرده شد؛ هر چند که ایران به دلایلی چون توانایی های بالای نظامی، سطح بالای همکاری با امریکا، موضع گیری ملایم تر در برابر اسرائیل و قرار گرفتن در همسایگی شوروی، نقش محوری داشت.

ایران در سرکوب شورش ظفار در عمان و به حاشیه راندن رژیم بعثی - که از سوی شوروی حمایت می شد- نقش بسیار مؤثری داشت. البته، اتکای امریکا به ایران و عربستان باعث شد تا در عمل، فرصت ها و شانس این کشور با رژیم هایی گره بخورد که مشروعیت آنها مورد تردید (و دوره تصدی آنها نا معلوم) بود.۵

واشنگتن بدون یک برنامه راهبردی و به دور از ترس از جایگزینی حکومت های تندرو، به حمایت از حاکمان ایران و عربستان پرداخت.

بر این اساس، اصلاحات سیاسی در این کشورها در دستورکار هیات حاکمه امریکا قرار نگرفت؛ و این درحالیست که اگر یک استراتژی بدون توجه به حکومت داخلی یک کشور، به ساختارهای قدرت متکی باشد، ثبات چندانی نخواهد داشت؛ بنابراین، می توان گفت که به طور اصولی، مشروعیت، شرط لازم برقراری ثبات و ایجاد سیستم امنیتی جدیدی در منطقه خلیج فارس است.

● انقلاب اسلامی ایران، توجه امریکا به عراق

با انقلاب اسلامی ایران نخستین سیستم امنیتی منطقه خلیج فارس که امریکا مدیریت آن را بر عهده داشت، فروپاشید، و امریکا به سوی عراق روی آورد تا موازنه ای در مقابل جمهوری اسلامی باشد.

همچنین، امریکا از دولت های تازه به دوران رسیده عضو شورای همکاری خلیج فارس خواست تا از نیروی نظامی عراق پشتیبانی کنند، اما با توجه به ضعف نظامی این کشورها و فقدان ستون مستحکم قبلی موجود در ایران، امریکا به رغم پیش بینی هایش، به تدریج، به افزایش حضور مستقیم خود در منطقه وادار شد.۶

بعد از انقلاب اسلامی ایران، روسای جمهور ایالات متحده، که کشورشان به عنوان اولین قدرت ذینفع و با نفوذ در خلیج فارس بود؛ شروع به اتخاذ مواضع تند نسبت به ایران کردند.

ایران به عنوان یک تهدید در منطقه معرفی شد. جیمی کارتر رئیس جمهور وقت دولت امریکا اعلام کرد: «هیچ قدرت رقیبی نباید بر این منطقه تسلط داشته باشد. تجاوز و حمله به خلیج فارس به منزله حمله به منافع حیاتی ایالات متحده محسوب می شود، بنابراین هر گونه حمله به این منطقه با استفاده از ابزارهای لازم و از جمله به کارگیری نیروی نظامی پاسخ داده خواهد شد». در این راستا «نیروهای واکنش سریع» برای استقرار در نقاط مورد نظر به وجود آمد.۷

دردهه ۸۰ در سطح جهانی، تفکر جدیدی در مورد مفهوم امنیت از سوی گورباچف و ریگان پشیبانی می شد، و تعریفی از امنیت در غرب رواج یافت که ابعاد جدید مشروعیت اقتصادی و سیاسی را نیز شامل می شد. در واقع، زوال درک سنتی و رئالیستی از روابط بین الملل و پایان مفهوم حاصل جمع جبری صفر در امنیت ملی عرصه را برای اعمال سیستم امنیت جمعی گشود.

این در حالی بود که در خلیج فارس موازنه قدرت هنوز هم مانند گذشته بی ثبات بود. هیچ یک از این سه قطب قدرت یعنی، ایران، عراق، شورای همکاری خلیج فارس، برای همکاری با دو قطب دیگر از خود تمایلی نشان نمی داد، و حتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به جای ایجاد یک سیستم امنیت جمعی واقعی، علیه دیگر قدرت های منطقه عمل می کردند.

هرچند امریکا برای تامین و تضمین امنیت در اروپا، شرق آسیا و امریکای لاتین به جای توسل به نیروی نظامی توانست از تغییرات و اصلاحات بنیادین در منطقه کمک بگیرد، اما نتوانست در منطقه خلیج فارس، چنین موفقیتی را به دست آورد.۸

● حمله عراق به کویت، دکترین مهار دوجانبه

با حمله نظامی عراق به کویت فصل جدیدی از مناسبات امنیتی در منطقه خلیج فارس پدید آمد. تا سال ۱۹۹۰، امریکا سیاست انگلستان مبنی بر حفظ سیستم امنیتی کم هزینه با اتکا به متحدان منطقه ای و نیروی دریایی خود را در پیش گرفته بود.

بعد از جنگ خلیج فارس، امریکا رویکرد خود را نسبت به منطقه تغییر داده و پایگاه ها و حضور نظامی خود را در آنجا افزایش داد. حمله که باعث افزایش حضور مستقیم و نظامی امریکا در منطقه گردید، سبب شد امریکا دکترین مهار دو جانبه درباره ایران و عراق اعمال کند.

سیاست مهار دو جانبه اولین بار در می ۱۹۹۳ توسط مارتین ایندیک که در آن زمان مدیر ارشد امور خاورمیانه شورای امنیت ملی ایالات متحده بود، در یک سخنرانی در اجلاس سالانه موسسه واشنگتن برای مطالعه سیاست خاور نزدیک مطرح گردید. با توجه به تمایل ایندیک به اسرائیل، از همان ابتدا مشخص بود که امنیت اسرائیل و صلح اعراب و اسرائیل، از برنامه های عمده این طرح است.

طبق سیاست مهار دو جانبه، دو دولت ایران و عراق با ساز و کار هایی چون تحریم های اقتصادی و تسلیحاتی تحت فشارهای فرسایشی قرار می گرفتند. بنابر اظهارات ایندیک: «از آنجا که بین دو نیمه شرقی و غربی خاورمیانه وابستگی متقابل موجود دارد، مهار تهدیدات ناشی از عراق و ایران در شرق، بر توانایی ما به منظورر ارتقاء صلح میان اسرائیل و همسایگان عرب آن در غرب تاثیر خواهد گذاشت. همین طور ارتقاء صلح اعراب و اسرائیل در غرب بر توانایی ما به منظور مهار تهدیدات ناشی از عراق و ایران در شرق تاثیر خواهد گذاشت و موفقیت ما در هر دو حوزه، به جای تحقق وعده های خشونت طلبان، توانایی ما برای کمک به حکومت های دوست در راستای ایجاد زندگی بهتر برای مردمان خود را تحت تاثیر قرار خواهد داد».۹

دکترین مهار دوجانبه یکی از استراتژی های امریکا در برابر ایران و عراق به منظور مهار و در نهایت منزوی ساختن آنها بود. مخالفت ایران با روند مذاکرات اعراب و اسرائیل در کنفرانس مادرید در دهه ۹۰ میلادی و تشدید خصومت امریکا از طریق فشارهای اسرائیل و نیز اقدامات عراق در جنگ با کویت علیه اسرائیل در نهایت موجب ارائه سیاست «مهار دوجانبه» در اواخر ۱۹۹۳ (خرداد ۱۳۷۲) شد.

اما به زعم امریکایی ها این سیاست تنها علیه عراق اجراء می شد و بدین جهت سیاستی متوازن در قبال دو کشور اجرا نمی گردید. عدم توازن به نفع ایران سبب شد تا امریکا در سال ۱۹۹۵ درصدد اجرای کامل «سیاست مهار دو جانبه» برآید.

از این رو کلینتون در دستور العمل ریاست جمهوری خود در مارس ۱۹۹۵، علت اجرای تحریم ها علیه ایران را بدین شرح اعلام کرد:

▪ فعالیت تروریستی ایران که برای صلح و امنیت تمام ملت ها تهدید کننده می باشد.

▪ استراتژی حمایت ایران از تروریسم بین الملل از جمله حمایت از فعالیت هایی که صلح خاورمیانه را به م۹۲۶;اطره می اندازد.

▪ تلاش های ایران برای دستیابی به سلاح های امحاء جمعی.۱۰

اما دکترین مهار دوجانبه نتوانست موجب موفقیت طرح های امریکا در منطقه شود. صاحبنظران معتقدند عدم همکاری کامل متحدان امریکا، باعث این ناکامی شد. اثر فوری این دکترین افزایش حضور نظامیان امریکا در منطقه و در کشورهای عرب خلیج فارس و نیز فروش بی حد سلاح های نظامی امریکا به این کشورها بود.

سیاست های امریکا طی دهه ۹۰ در خلیج فارس و بویژه حضور مستقیم نظامی از جمله در عربستان و همچنین سیاست های یکطرفه آن در فرایند صلح خاورمیانه علاوه بر اینکه باعث فاصله گیری دولت های منطقه از امریکا شد، گسترده شدن نفرت و رادیکالیسم اسلامی و ضد امریکایی را نیز موجب شد که به حادثه تروریستی یازده سپتامبر انجامید.

● سیستم امنیت کنونی در خلیج فارس

در حال حاضر سیستم امنیتی خلیج فارس که امریکا آن را طراحی کرده؛ بر آمادگی این کشور برای تداوم حضور نظامی در منطقه و جلوگیری از بروز جنگ های بزرگ و ویرانگر - که با اتکا به سلاح های کشتار جمعی صورت می گیرد- مبتنی است.

به بیانی دیگر امریکا به دلیل تاثیر دو موضوع نفت و اشاعهِ سلاح های هسته ای بر منافع خود، به دنبال ایجاد و گسترش سیستم امنیتی متمایل به غرب و باثبات در خلیج فارس است.

کشورهای غربی خصوصا ایالات متحده معتقد اند، مسایل خلیج فارس به صورت فزاینده ای در ارتباط با امنیت کشورهای فرا آتلانتیکی قرار گرفته است. تروریست ها و سلاح های کشتار جمعی از این منطقه به اروپای جنوب شرقی و سپس به اروپا و امریکا وارد می شوند. بنابراین نیروهای ناتو بر اساس جنگ علیه تروریست در منطقه فعالیت می کنند.

آنچه برای ناتو در الویت است امنیت کشورهای فرا آتلانتیکی است که توسط تروریست های جهانی که مقر آنها در خاورمیانه و خلیج فارس است تهدید می شوند. البته اختلاف نظرهایی در چگونگی برخورد با پدیدهء تروریسم وجود دارد.

بر اساس آنها بود که به دنبال جنگ ۲۰۰۳، همه کشورهای متحد در ناتو، به عراق نیرو اعزام نکردند. هرچند که همه ۲۶ کشور عضو ناتو در هیات آموزشی در داخل و خارج عراق مشارکت کردند.

برای مثال نیرو های آلمانی در سال ۲۰۰۵، به آموزش پلیس عراق و سربازان امارات متحده عربی پرداختند.

ولی می توان گفت که همه دول غربی در مورد نقش حضور ناتو در منطقه متفق القولند که: «حضور ناتو می تواند به معرفی و تقویت گفتگوهای امنیتی و اعتماد سازی کمک کند. در واقع ناتو باید به دنبال اعتماد سازی میان کشورهای حاشیه ای خلیج فارس، افزایش همکاری با کشورهای منطقه، ایجاد و استقرار یک سیستم دفاع جمعی در منطقه باشد؛ که تنها در بر گیرنده کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نیست بلکه ایران، عراق و یمن را نیز در بر می گیرد».۱۱

این در حالیست که میان کشورهای حوزه خلیج فارس با دول غربی، دیدگاه مشترکی در مورد ایجاد سیستم "امنیت جمعی" وجود ندارد.

می توان به اختلاف نظرهای بسیاری در این رابطه اشاره کرد؛ مثلا، در حمله عراق به کویت اختلافی میان کشورهای عرب خصوصا عربستان با امریکا به وجود آمد.

آنها معتقد بودند، امریکاییان هیچ تمایلی برای ادامه جنگ با عراق، به دنبال تسلیم فرمایشی این کشور نداشته، زیرا در آن شرایط منافع امریکا در معرض تهدید قرار نداشت و منافع و امنیت کشورهای عربی خلیج فارس نیز برای امریکا در الویت نبوده است.

نویسنده : معراج فراز

پانوشت ها

۱. میثم طاهری بن چناری، سابقه استعماری انگلیس درخلیج فارس، روزنامه کیهان، ۶/۸/۱۳۸۴، به نقل از: www.kayhannews.ir

۲. شهروز ابراهیمی، امنیت منطقه خلیج فارس؛ نقش و تعامل قدرت های بزرگ با امریکا پس از یازده سپتامبر، فصلنامه مطالعات دفاعی و امنیتی. ۱۳۸۴، جلد ۱۲، شماره ۴۲، ص. ۱۸۶.

۳. گروه تحقیق و تالیف ماهنامه نگاه، دیدگاه های منطقه ای و بین المللی نسبت به امنیت در خلیج فارس؛ تعامل سیاست و اقتصاد، ماهنامه نگاه، شماره ۴۰، آبان و آذر ۱۳۸۲، ص۴۷.

۴. غلامرضا علی بابایی، فرهنگ روابط بین الملل، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، بهار-۱۳۸۵، ص ۱۶۰.

۵. US Military Presence in Persian Gulf, Defense News, December ۱۹-۲۵, ۱۹۹۴. in: http://defensenews.com/

۶. اندرو راثمل، سیستم امنیتی جدید ۹۲۶;لیج فارس، ترجمهء پریسا کریمی نیا، نگاه، ۱۳۸۲، مرداد، جلد ۴، شماره ۳۷. ص. ۷۸.

۷. in: www.jimicarterlibrary.org

۸. Chipman J, The Future of Strategy Studies, Survival, ۱۹۹۹, Vol. ۵۴, No. ۱. P. ۱۲۳.

۹. Sami G. Hajjar, US military Presence in the Gulf: Challenges and Prospects, Strategy Studies Institution, March ۲۰۰۲, p. ۹.

۱۰. غلامرضا علی بابایی، فرهنگ روابط بین الملل، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، بهار-۱۳۸۵، ص. ۳۳۰.

۱۱. NATO and Persian Gulf Security, in: http://www.nato-pa.int/Default.asp.