پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
منطق در فلسفه اسلامی
![منطق در فلسفه اسلامی](/web/imgs/16/152/4qi3o1.jpeg)
از آنجا که منطق تنها با شناخته (known) و ناشناخته (unknown) سر و کار دارد، نمیتواند به چیزی خارج از ذهن بپردازد و به این علت که یک ابزار زبانی است (که خارج از واقعیت اشیا است)، نمیتواند مستقیم با چنین واقعیتهایی روبهرو شود، حال چه این واقعیتها داخل ذهن وجود داشته باشند یا خارج آن یا به طور کلی خارج از این دو محدوده وجود داشته باشند. منطق تنها میتواند با وضع یا حالت این واقعیتها روبهرو شود.
این وضع شامل ارتباطهایی بین واقعیتها و واسطهای میان واقعیت و زبان است؛ بنابراین منطق با وضع این واقعیتها تا آنجا که در ذهن وجود دارند روبهروست.
به عنوان مثالی [از این وضعها] میتوان به موضوع (subject) و محمول (predicate)، کلیت (universality) یا جزئیت (particularity)، ذاتیت (essentiality) یا عرضیت (accidentality) اشاره کرد. به عبارت دیگر، منطق تنها میتواند با واقعیاتی روبهرو شود که آنها موضوع یا محمول، کلی یا جزئی، ذاتی یا عرضی یا مانند آن هستند.
از آنجا که هدف نهایی انسان فهم واقعیتها، وجودات یا ماهیات اشیا است و از آنجایی که هدف نهایی منطق فهم مفاهیم است، منطقیون اگر به دنبال خدمت به انسانیت هستند باید بر فهم مفاهیمی متمرکز شوند که راهنمایی به فهم ذاتیات هستند.
ابنسینا نشان داده است که چون ذاتیات کلی هستند، چنین بیانهایی نیز کلی هستند، به این معنا که کلیات را مانند انسان بازنمایی میکنند و نه به این معنا که تنها در بیان کلی هستند مانند زید.
یک بیان کلی میتواند بر بیش از یک چیز اطلاق شود، مانند دو مثال قبلی، اما باید تمایزی را که ابن سینا میان این دو بیان کلی قائل میشود در ذهن کرد: اولی واقعیت را، هرچند غیرمستقیم بازنمایی میکند، برخلاف دومی. تنها کلی به معنای اول است که منطقیون باید با آن سر و کار داشته باشند.
نظر به این که بحث از کلیات، نقش مهمی در منطق عربی دارد، مهم است که به طور خلاصه بر این موضوع تمرکز کنیم تا از فهم آن مطمئن شویم. فلاسفه مسلمان بیانهای کلی را به ۵ نوع تقسیم میکنند که به کلیات خمس مشهور است: جنس (genus)، نوع (species)، فصل (difference) ، عرض خاص (property accident) و عرض عام (common accident) جنس اشاره دارد به ماهیت کلی تمام انواع که تحت آن قرار میگیرند، مانند حیوانیت (animality) برای انسان، سگ، گربه و مانند آن. همچنین، جنس به ما میگوید که طبیعت کلی یک شیء چیست. نوع طبیعت کلی تمام افرادی است که تحت آن طبقهبندی میشوند، مانند انسان برای محمد، علی و زهرا.
نوع به ما میگوید که ماهیت خاص یک شیء چیست. فصل به معنای چیزی است که اعضای یک جنس را از هم متمایز میکند، مانند ناطق (rational) که نوع انسان را از دیگر انواعی که به عنوان حیوان طبقهبندی میشوند جدا میسازد. فصل به ما میگوید یک شی خاص چیست. ا
ین کلیات برای هر چیزی ذاتی هستند؛ یعنی بدون آنها یک چیز آنچه هست نخواهد بود. عرضیات خاص و عام عرضی هستند، به این معنا که به چیزی اضافه میشوند بدون این که بخشی از وجود [ذاتی] آن باشند.
عرض خاص اشاره دارد به چیزی که تنها به یک کلی [و نه به دیگر کلیات] اضافه میشود، مانند ضاحک برای انسان و عرض عام به معنای یک خصوصیت است که به بیش از یک کلی اضافه میشود یا به صورت لاینفک مانند سیاه برای کلاغ یا به طور جدا شدنی مانند سیاه برای انسان.
تنها جنس، نوع و فصل هستند که [ذاتی] وجود اشیا هستند. اگر کسی بخواهد که وجود یک شیء را بفهمد، باید ابتدا جنس، نوع و فصل یا فصلهای آن را بشناسد. فهم این کلیات سهگانه از طریق تعریف و برهان صورت میگیرد. جملات تعریفی یا تعریف هستند یا توصیف. تعریف جملهای است که ذات یک شیء را با نشاندادن خصوصیات ذاتی عمومی یا خاص آن یا به عبارت دیگر جنس، نوع و فصل آن را منعکس میکند.
توصیف مانند تعریف است جز آن که کیفیت خاص [خود شیء] را به جای فصل بیان میکند بنابراین توصیف تصویر کاملی از ذات یک شیء ارائه نمیکند، بر خلاف تعریف که این کار را انجام میدهد. برهان مجموعهای از قضایاست که از تصورات ساخته شده است.
برهانی که به فهم ذات اشیا کمک میکند [برهانی است که] از احکام کلی شناختهشده به سمت احکام کلی ناشناخته حرکت میکند.
یک پرسش مهم که فلاسفه مسلمان با آن درگیر هستند این است که چگونه کلیات (universals) یا صور (forms) که ذاتی ماهیت اشیاء هستند به ذهن میآیند پیش از آنکه جملات تعریفی یا براهین را به کار بگیرد تا تصورات و احکام شناختهشده را از آنها بسازد.
برای پاسخ به این پرسش، فیلسوفان مسلمان ابتدا درباره ساختار روح انسان بحث کردهاند و سپس این که چگونه کلیات راه خود را به سمت معرف پیش میروند.
همانطور که میدانیم، تصورات یا از طریق فلسفی وارد ذهن میشوند یا از طریق پیشگویی یا الهام. راه فیلسوفانه فرد را ملزم میکند که ابتدا حواس خارجی را برای به دست آوردن کلیاتی که در جهان خارج وجود دارند و به ماده آمیختهاند به کار بیندازد سپس حواس داخلی که مانند حواس خارجی جزیی از روح حیوانیاند، کلیات را برمیگیرند و آنها را تا آنجای که ممکن است از ماده جدا میکنند. تخیل مهمترین حس داخلی است.
مترجم: مهدی رعنایی
منبع: www.muslimphilosophy.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست