جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
تاملی بر محیط زیست طبیعی از دیدگاه حکمت متعالیه
● طبیعت در حکمت اسلامی
بر اساس گزارش نظریهپردازان حکمت صدرایی و در راس آنان حکیم سبزواری، نوعی نگرش کثرت حقایق هستی در میان مشائین رایج بوده است، سبزواری میگوید:وعند مشاییه حقایق تباینت وهو لدی زاهق و نظر دیگری مبنی بر وحدت حقیقت هستی را به حکمای شرقی ایرانی، فهلویون، منتسب میکنند، وحدتی همراه کثرت تشکیکی:
الفهلویون الوجود عندهم
حقیقه ذات تشکک تعم
اندیشهگران مسلمان، از همان آغاز با الهام از معارف اسلامی نظر حکمای مشرق زمین را پذیرفتند و برای مجموعه عالم با تمام اجزا و عناصر جمادات، گیاهان، حیوان و انسان، وجودی واحد، نشات گرفته از مبدا حق و ذات کبریایی، قائل شدند. ابنسینا و خواجه طوسی حکیمان نامدار جهان اسلام برای طبیعت و مطالعه در آن اهمیت فوقالعاده قائل شدند و عالم محسوس را دارای روح و نفس و آیینهای که منعکس کننده حقیقت ازلی و ذات لایتناهی است, دانستند. از لحاظ جهانشناختی، جهان محسوس به نظر آنان تنها یکی از این مراحل وجود است که از حقیقت علیا و ذات بی انتها نشات گرفته، تنزل یافته و به صورت عالم محسوس در آمده است. آنان سلسله وجود را دارای مراتبی دانستند و هر مرتبهای را جهانی عنوان دادند. بدین ترتیب که در راس سلسله هستی، وجود باریتعالی قرار گرفته که وجودی است بینهایت و ذاتی مستجمع جمیع صفات کمالیه است. مقام ذات او بدون لحاظ صفات را جهان «هاهوت» عنوان دادهاند(این اصطلاح از کلمه هو در عربی گرفته شده است که در آیه شریفه قرآن «هوالله احد»، آمده است، یعنی ذات باری با قطع نظر از صفات). ذات باری با لحاظ صفات را جهان «لاهوت» مینامند. (این واژه از الله گرفته شده، مرکب است از لاه وـ ت .) ذات باریتعالی فیاض علی الاطلاق است و فیضی که بلاواسطه متصل به حق است جهان عقول مجرده میباشد که مسلط و قاهر بر این جهان و این جهان مقهور و معلول آن است. این جهان را «جبروت» عنوان دادهاند. (این واژه مبالغه «جبر» به معنای قهر است و در قرآن مجید نیامده هر چند که در ادعیه اسلامی آمده است.) پایینتر از جهان جبروت جهان ملکوت است (این واژه مبالغه «ملک» و از قرآن مجید اخذ شده است. وکذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض / انعام / ۷۵) که جهان نفوس کلیه میباشد.
نفوس کلیه هرچند مجردند ولی از نظر مرتبه نازلتر از جهان عقول هستند و بالاخره نازلترین جهان را که «جهان طبیعت» یعنی مجموعه آسمان و زمین است جهان «ناسوت» مینامیدند (این واژه از ناس به معنای مردم است).حکیمان مسلمان برای سلسله مراتب هستی دو حرکت قائلند یکی را قوس نزول و دیگری را قوس صعود مینامند، نزول وجود از مبدا تا جهان طبیعت قوس نزولی وجود است. ولی به نظر آنان هستی پس از نزول از تجرد و رسیدن به مرحله ماده محسوس متوقف نمیشود، بلکه قوس صعودی خود را آغاز میکند. تکامل هستی در قوس صعودی از جهان طبیعت آغاز میگردد و به جهان عقول که جهان تجرد است، میرسد. از انسان در اصطلاح حکیمان اسلامی به «کون جامع» یعنی وجودی که حاوی تمام مراتب است تعبیر میشود. منظور از این تعبیر این است که خاک، یک موجود مادی محض در مسیر تکامل نطفه و سپس علقه، مضغه و انسان میشود. انسان نخست به مراحل عالم خیال و نفس میرسد و پس از آن به مرحله عقل واصل میگردد، یعنی ماده در قوس صعود به جهان عقول میرسد. جهان عقول همان جهان جبروت بود که در مسیر نزول رتبه نازله حق متعال و قاهر و مسلط بر جهانهای پایینتر بود. انسان میتواند چنین تکامل یابد. به نظر حکیمان اسلامی انبیا و اولیا این مراحل را طی کرده و به جهان عقول دست یافتهاند.در عرفان اسلامی وحدت هستی اعم از جهان محسوس و غیر محسوس بنیانیترین مسائل شناخته شد. محیالدین عربی آفرینش و جهان هستی را یک تجلی میداند. به نظر او تمام آنچه در جهان است تجلی اسما و صفات حق است که نمونههای اعلا و نخستین آنها به حالت کمون در عقل الهی وجود داشتهاند و سپس خداوند برای نمایاندن خود به آنها هستی بخشیده و هر آنچه در جهان محسوس است سایهای از همان نمونههای اعلاست.
نظریه وحدت هستی و ارتباط مظهریت جهان محسوس از ذات باریتعالی در کلمات عرفا و متصوفه چنان پیش رفت که برای تبیین و تقریب آن به اذهان پیروانشان از به کارگیری تعبیرات و تشبیهات گوناگون چارهای نداشتند.
● نظریه وحدت هستی در حکمت متعالیه
نظریه وحدت هستی در حکمت متعالیه با تاسیسات خاصی مدلل گردیده، هر چند که ریشههای آن در کلمات پیشینیان مورد جستوجو قرار گرفته است.
حکمت متعالیه پس از اثبات تمایز هستی از چیستی و اصالت هستی و اعتباری بودن چیستی و اشتراک مفهوم هستی در اطلاق بر مصادیق متعدد سرانجام به وحدت حقیقت هستی میرسد.آنچه بیشتر مورد ایراد و اشکال مخالفین وحدت هستی قرار میگیرد، وحدت شخصیه است، تا آنجا که توسط برخی فقیهان کفرخوانده شده است.این نوع نزاع در کلام مسیحیت نیز سابقه دارد. در قرن نهم میلادی «یوهانوس اسکوتوس اریگنا»، اندیشمند ایرلندی تفسیری بر کتاب مقدس نوشت و در آن سعی کرد میان خدا، جهان طبیعت و انسان ارتباط تنگاتنگ برقرار کند. وی از سوی بعضی از متکلمین که به علت عدم فهم دقیق از مفاهیم متافیزیکی و کیهان شناختی طبیعت هر نظریهای از این قبیل را تحت عنوان وحدت وجودی بودن و سرانجام به طبیعتپرستی و شرک متهم میکردند، مورد ایراد و انتقاد قرار گرفت ولی او مقاومت کرد و سعی کرد تا نظریه خود را به گونهای توجیه و مدلل سازد که با اصول اعتقادات ایمان مسیحیت منطبق باشد.ملاصدرا با طرح نظریه تشکیک در وجود که آثار و نتایج اصالت هستی است تا حدود زیادی نگرانی و دغدغه خاطر معترضین را رفع ساخت.
به نظر صدرا وجود هرچند وحدت دارد ولی مقوله بالتشکیک است. یعنی دارای مراتب است. تشکیک وجود به تقدم و تاخر و شدت و ضعف است. مراتب وجود یک حقیقت است. تشکیک در وجود تشکیک خاصی است یعنی مابهالامتیاز از سنخ مابهالامتیاز است. وجود داری دوگونه کثرت دارد، کثرت طولی و کثرت عرضی. کثرت طولی مراتب نازله معلول مراتب عالیه است، به شدت و ضعف و به علیت و معلولیت است، ولی کثرت عرضی آن است که هیچکدام علت و معلول دیگری نیستند، همه در یک مرتبه قرار دارند. برای تبیین این مطلب از مثال نور استفاده شده است. نور هم دارای دو کثرت است طولی و عرضی. نوری که از خورشید طالع میشود، بسیار شدید است ولی هر چه فاصله میگیرد ضعیفتر میشود، مراتب شدید علت و منشا مراتب ضعیف و مراتب ضعیف معلولند. میان مراتب مزبور کثرت طولی برقرار است ولی میان رابطه نور تابیده به نقاط مختلف زمین که هیچکدام معلول دیگری نیستند کثرت عرضی برقرار است. این تشبیه در مثنوی آمده است: همچو آن یک نور خورشید سما
صد بود نسبت به صحن خانهها
لیـــک یک باشد همـه انوارشان
چون تو برگیری تو دیوار از میان
البته باید توجه داشته باشیم که در مثال نور، شدت و ضعف مربوط به وجود نور است نه ماهیت نور، چون ماهیت شدت و ضعف ندارد آنچه تشکیکبردار است وجود است.رابطه میان وجود جهانهای مختلف، عقول، نفوس، و جهان طبیعت وحدت است به وحدت تشکیکی، یعنی وحدتی که همراه کثرت طولی است. هریک از آنها در رتبه متقدم بر دیگری قرار دارد ولی رابطه میان موجوداتی که در یک مرتبه قرار گرفتهاند، مانند رابطه میان انسانهای مختلف با یکدیگر،
هرچند وحدت است، ولی همراه با کثرت عرضی. انسانهای مختلف هیچکدام علت دیگری نیستند.
پس بنا بر نظریه صدرا وجود وحدت فردی ندارد تا تمام موجودات قطعهای از آن باشند، بلکه کثرتی با عرض عریض دارد که یک مرتبهاش بیحد و نهایت است که واجب است و مرتبه دیگرش موجودات محدودند که ممکنات را تشکیل میدهند و رابطه میان مراتب به شدت و ضعف، تقدم و تاخر و علیت و معلولیت است.به نظر صدرا شمول هستی نسبت به اشیا از قبیل شمول کلی نسبت به جزئیات نیست، بلکه شمولش از باب انبساط و سریان هستی بر ماهیات اشیاست.
● حیات طبیعت در حکمت متعالیه
در حکمت صدرا حیات از شوون هستی است و هر چیز اعم از مادی و غیر آن برحسب ظرفیت وجودیاش دارای حیات، درک، احساس، شعور و عشق است. صدرا که یکی از پایههای حکمتش بر برداشتهای وی از آیات قرآنی مبتنی است، سریان حیات در جهان طبیعت را با آیات مربوط به تسبیح عمومی هستی تطبیق میکند. میگوید:تمامی موجودات حتی جمادات گرچه ظاهراً زنده نیستند ولی حقیقتا زنده و آگاه و گویای تسبیح حق هستند، آگاهی کامل به خالق و مبدع خود دارند. قرآن مجید اشاره به همین امر دارد که میگوید هیچ چیز نیست که تسبیح خدا نگوید و لکن خودشان به تسبیح خود آگاهی ندارند.ملاصدرا جمله ذیل آیه شریفه را (ولکن لا تفقهون تسبیحهم) به مخاطب تفسیر نمیکند، به نحو غایب میداند به این معنی که خود آن موجودات به تسبیح خویش آگاهی دارند هر چند آگاهانه تسبیح میگویند و به عنوان استدلال میگوید: به خاطر آنکه این نحوه علم یعنی علم به علم (که در فلسفه اسلامی علم مرکب میخوانند) مخصوص موجودهایی است که دارای تجرد تام بوده و از جسمیت مجرد باشند.
صدرا معتقد است که هیچ جسمی در عالم اعم از بسیط و مرکب یافت نمیشود مگر آنکه دارای نفس و حیات است. صدرا در دنباله این مبحث مطلبی از کتاب اثولوجیا که آن را از ارسطو میدانسته عیناً آورده است به شرح زیر:ارسطو معلم اول در کتاب اثولوجیا از استاد خود افلاطون الهی نقل میکند که او میگوید: این عالم جسمانی مرکب است از هیولا و صورت. و ذاتی صورت را به هیولا میبخشد که خود اشرف و افضل از هیولاست و آن ذات عبارت است از نفس عقلیه. و عقل نفس را در تصویر هیولا تایید و تقویت میکند. و تایید و تقویت عقل نیز از جانب انیت اولی یعنی واجبالوجود و موجود نخستین است که خود او، علت وجود کلیه موجودات عقلیه و نفسیه و هیولانیه و سایر موجودات طبیعیه است. و زیبایی و حسن و بهای تمامی اشیای محسوس از ناحیه فاعل نخستین است، هرچند که فعل و ایجاد این همه حسن و زیبایی در جهان محسوس توسط عقل و نفس انجام میگیرد.
و سپس میگوید: نخستین هستی حقیقی، همان است که نخستین بار و قبل از هر چیز به عقل و سپس به نفس و سپس به سایر اشیای طبیعی، حیات میبخشد. در حکمت متعالیه، براساس نظریه سریان حیات عمومی بر هستی، نظمی پنهانی در اعماق جهان اعم از طبیعی و ناطبیعی حکمفرما میشود و سراسر کائنات یکپارچه هوشمندی و عزم و اراده میشود. نظریه سریان حیات بر ذرات کائنات با مفهوم قرآنی هدایت عمومی جهان سازگاری دارد. به موجب آیات متعدد قرآن مجید کلیه حرکات و تحولاتی که در طبیعت رخ میدهد بر اساس هدایت عمومی است که همراه نوعی وحی و الهام انجام میگیرد، و مبدا الهام ذات آفریدگار است. «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی» همان خدایی که آفرید و موزون کرد. او که اندازه گرفت و هدایت کرد. «و ما من دابه الا هو آخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم».
● حشر طبیعت در حکمت متعالیه
در حکمت صدرا به پیروی از تعلیمات قرآن مجید همه اجزای طبیعت در نجات و رستگاری با انسان سهیمند، و بنابراین موجودات طبیعی، اعم از نباتات و اجسام همانند انسان «حشر»، یعنی بازگشت به جهان دیگر دارند. صدرا میگوید: از برای هر موجودی حشری است و حشر و بازگشت هر چیز به همان جایی است که از آنجا آمده است. و هر که بداند از کجا آمده است خواهد دانست به کجا میرود. پس حشر اجساد به سوی اجساد است و حشر نفوس به سوی نفوس.
صدرا معتقد است که آن دسته از نفوس حیوانی که دارای درجهای فوق درجه نفس حساسه باشند، محشور خواهند شد. و آیات قرآنی نظیر: «و اذ الوحوش حشرت» و یا « والطیر محشوره» را بر همین دسته از نفوس حیوانی تفسیر میکند.در مورد حشر اجسام معتقد است که بعضی اجسام مانند اجسام فلکیه نوریه که موضوع تصرف و تدبیر ارواح هستند از جنس اجسام اخروی هستند و با نفوس محشور میگردند، آنها با نفوس متحدند و با آنها باقی خواهند ماند.در قرآن مجید سرنوشت انسان و طبیعت کاملاً به هم آمیخته شده و خداوند فساد و صلاح هر یک را با فساد و صلاح دیگری مرتبط دانسته است. «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس» فساد در دریا و خشکی در اثر عملکرد انسانها ظاهر میگردد.
از جمله نکات اختصاصی قرآن که در سایر کتب مقدس دیده نمیشود، سوگند خداوند به طبیعت است. جالب این است که بررسی نگارنده نشان میدهد که این امر در ادبیات قبل از قرآن هم سابقه نداشته و یکی از مبدعات قرآنی به شمار میآید. سوگند به خورشید، ماه، ستارگان، آسمان، زمین، کوهها، دریاها، درختان میوه، و... . تفسیر رایج در این خصوص این است که اینگونه سوگندها برای توجه دادن به آیات الهی است ولی به نظر میرسد علاوه بر آن، متذکر درآمیختگی سرنوشت انسان و طبیعت میباشد.
در سوره شمس سوگندهای متوالی به مظاهر طبیعت که از جمله آنها روان آدمی است، برای بیان این منظور آمده که آدمی با تزکیه و پاکسازی روح میتواند رستگار شود و متقابلاً آلودگی نفس موجب تباهی او میگردد.
سیاق آیات مزبور کاملاً نشان میدهد که برای رستگاری آدمی قبل از هر چیز بایستی به طبیعت با نگاه سرنوشت مشترک بنگرد.
نویسنده: سید مصطفی محقق داماد
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر قوه قضاییه یسنا آتش سوزی تهران پلیس بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت خودرو بازار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت طلا قیمت دلار خودرو دلار سایپا ایران خودرو بانک مرکزی کارگران تورم
فضای مجازی سریال شهاب حسینی تلویزیون نمایشگاه کتاب عفاف و حجاب مسعود اسکویی سینما فیلم سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید لیگ برتر بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول خودروهای وارداتی تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه دیابت بیماری قلبی کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی