جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
فاطمه س را فقط خدا می شناسد
● تاریخ ولادت
عموم محدثین و علمای شیعه رضوان الله علیهم ولادت آن حضرت را در سال پنجم بعثت دانسته و روایاتی هم در اینباره از ائمه بزرگوار اهل بیت(ع) نقل کردهاند ولی بیشتر اهل سنت ولادت آن حضرت را پنج سال پیش از بعثت دانسته و گفتهاند در همان سالی که قریش خانه کعبه را بنا میکرد به شرحی که در زندگانی رسول خدا(ص) گذشت فاطمه(س) به دنیا آمد ولی گفتار آنها با روایاتی که در اینباره از رسول خدا(ص) روایت کردهاند سازگار نیست.
شیخ صدوق(ره) از محدثین بزرگوار شیعه در کتاب امالی و عیون اخبار الرضا(ع) از رسول خدا(ص) روایت کرده که فرمود: هنگامی که به معراج رفتم جبرئیل دست مرا گرفت و داخل بهشت کرد و از رطب آنجا به من داد و من آن را خوردم و همان رطب تبدیل به نطفهای در صلب من شد و چون به زمین هبوط نمودم خدیجه به فاطمه(س) حامله شد و از این رو فاطمه حوراء انسیه است و هر گاه اشتیاق به استشمام بوی بهشت پیدا میکنم دخترم فاطمه را استشمام میکنم.علی بن ابراهیم قمی(ره) در تفسیر خود از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: رسول خدا(ص) فاطمه را بسیار میبوسید، عایشه از این کار پیغمبر ناراحت شده و بر آن حضرت ایراد کرد. رسول خدا(ص) فرمود: ای عایشه هنگامی که به معراج رفتم داخل بهشت شده و جبرئیل مرا نزدیک درخت طوبی برد و از میوه آن به من داد و من آن میوه را خوردم و به صورت نطفه در پشتم قرار گرفت و چون به زمین آمدم خدیجه به فاطمه حامله شد و من هر زمان فاطمه را میبوسم بوی درخت طوبی را از او استشمام میکنم.
● سخنان بزرگان
ثقۀ الاسلام کلینی(ره) در کتاب شریف کافی فرموده: فاطمه(س) پنج سال پس از بعثت پیغمبر(ص) به دنیا آمد و چون از دنیا رفت هجده سال و هفتاد و پنج روز از عمر او گذشته بود و مرحوم مجلسی در بحار الانوار (ج ۴۳، ص ۹) حدیث دیگری به همین مضمون از امام باقر(ع) از همان کتاب کافی نقل میکند.مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب میگوید: «فاطمه پنج سال بعد از نبوت و سه سال پس از معراج در بیستم ماه جمادی الآخر در مکه به دنیا آمد و هشت سال با پدرش در مکه بود سپس به مدینه هجرت کرد و دو سال پس از هجرت در روز اول یا ششم ذی حجه با علی(ع) ازدواج نمود و روزی که پیغمبر(ص) از دنیا رفت هجده سال و هفت ماه از عمر فاطمه(س) گذشته بود.مرحوم اربلی در کتاب کشف الغمة از امام باقر(ع) روایت کرده که فرمود: فاطمه(س) پنج سال پس از بعثت در همان سالی که قریش خانه کعبه را بنا میکرد متولد شد و روزی که از دنیا رفت هجده سال و هفتاد و پنج روز و بنا به روایت صدقه هجده سال و یک ماه و پانزده روز از عمرش گذشته بود.و اما از علمای عامه از محمد بن اسحاق و ابونعیم و ابوالفرج و طبری و واقدی نقل شده که گفتهاند: ولادت فاطمه(س) پنج سال قبل از بعثت بوده است.
● ولادت
شیخ صدوق در کتاب امالی به سند خود از مفضل بن عمر روایت کرده که امام صادق(ع) فرمود: هنگامی که خدیجه با رسول خدا(ص) ازدواج کرد زنان مکه از وی کنارهگیری کرده و رفت و آمد خود را با او قطع نمودند.
خدیجه از این جهت غمگین شد تا چون به فاطمه حامله شد این نوزاد در شکم با خدیجه سخن میگفت و خدیجه را دلداری میداد و خدیجه این مطلب را از رسول خدا (ص) پنهان میکرد تا روزی آن حضرت وارد خانه شد و شنید که خدیجه با کسی سخن میگوید پرسید: ای خدیجه با که سخن میگفتی؟ پاسخ داد این جنینی که در شکم من است با من سخن میگوید و همدم من است. حضرت فرمود: ای خدیجه جبرئیل به من خبر داد که این جنین دختری است و خدای تعالی نسل مرا از وی قرار میدهد و ائمه دین و پیشوایانی که خداوند پس از انقضای وحی ایشان را جانشینان خود در زمین قرار خواهد داد از نسل اویند. چندی از این ماجرا گذشت تا هنگام وضع حمل فاطمه شد. خدیجه کسی را به نزد زنان قریش فرستاد و از آنها خواست تا به خانه او آیند و هنگام ولادت فاطمه او را کمک دهند، ولی زنان برای خدیجه پیغام دادند که تو به سخن ما گوش نکردی و با یتیم ابیطالب که مالی نداشت ازدواج کردی ما نیز به کمک تو نخواهیم آمد. خدیجه از این پیغام غمگین شد و در حال غم و اندوه به سر میبرد که به ناگاه چهار زن گندمگون بلند قامت را - که همچون زنان بنیهاشم بودند مشاهده کرد که بر وی وارد شدند. خدیجه از دیدن ایشان نگران شد اما یکی از آن چهار زن به سخن آمده و گفت: ای خدیجه نترس و محزون مباش که پروردگار تو ما را فرستاده و ما خواهران تو هستیم. من ساره هستم و این یک آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون) است که همدم تو در بهشت خواهد بود و آن دیگر دختر عمران و چهارمی کلثوم دختر موسی بن عمران است.خدای تعالی ما را فرستاده تا در امر وضع حمل تو را کمک دهیم و آن گاه کمک کرده تا فاطمه (س) به دنیا آمد.
● انتخاب نام فاطمه
شیخ صدوق(ره) در علل الشرایع از امام باقر(ع) روایت کرده که فرمود: چون فاطمه (س) متولد شد خدای عزوجل به یکی از فرشتگان وحی فرمود به زمین برود و این نام را بر زبان پیغمبر بگذارد و رسول خدا (س) بدینترتیب نام فاطمه را برای نوزاد جدید انتخاب فرمود.
و در چند حدیث دیگر از رسول خدا (ص) روایت کرده که به فاطمه فرمود: میدانی برای چه فاطمه نامیده شدهای؟ علی(ع) عرض کرد: ای رسول خدا سببش چیست؟ فرمود برای آنکه او و شیعیانش از آتش دوزخ بازداشته شدهاند و در روایتی که در امالی و خصال از یونسبن طبیان از امام صادق(ع) روایت میکند آن حضرت فرمود: فاطمه در پیشگاه خدای عزوجل ۹ نام دارد: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهرا.
سپس فرمود: هیچ میدانی تفسیر و معنای فاطمه چیست؟ گوید: عرض کردم: بفرمایید ای آقای من! فرمود: بازگرفته شده از شر و بدی. آنگاه فرمود: اگر امیرالمؤمنین (ع) با وی ازدواج نمیکرد برای فاطمه کفو و همسری تا روز قیامت در روی زمین نبود.
و در حدیث دیگری است که امام صادق(ع) فرمود: اینکه او را فاطمه نامیدند به خاطر آن بود که از زنان زمان خود جدا بود به واسطه فضیلت و دین و حسب. دوران کودکی بانوی اسلام را اگر بخواهیم بررسی کنیم جز محرومیت و مشکلات به چیز دیگر برخورد نمیکنیم زیرا به طوری که گفته شد فاطمه در سال پنجم بعثت به دنیا آمد یعنی در همان سالهایی که پیغمبر بزرگوار اسلام تازه مأمور به اظهار دعوت خود شده بود و با مخالفت شدید سران سودجوی قریش روبهرو گشته بود و هر روز نقشه تازهای برای خاموش کردن این نور الهی کشیده و مانع تازهای سر راه آن حضرت ایجاد میکردند و کمتر روزی بود که پیغمبر خدا صدمه و آزار و یا اهانت و تمسخری از آنها نبیند و با چهره اندوهبار و گرفته به خانه نیاید.
و تا سالهای دهم و یازدهم بعثت یعنی سالهای پنجم و ششم عمر فاطمه (س) دو شخصیت بزرگ یکی خدیجه و دیگری ابوطالب زنده بودند و پیوسته مراقب حال رسول خدا(ص) بودند و با تشویق و دفاع بیدریغ خود از آن حضرت را به ادامه کار و برنامه مقدسی که در پیش گرفته بود تشویق نموده و دلگرم میساخت و آثار روحی و اجتماعی مخالفتها و آزارهای دشمنان را از چهره و دل پیغمبر بزرگوار اسلام میزدود.اما چنانکه در تاریخ زندگانی پیغمبر اسلام شرح داده شد دست تقدیر در سال دهم این دو شخصیت و پشتیبان بزرگ را از دست آن حضرت گرفت و به فاصله کمی هر دو از دنیا رفتند، خدیجه و ابوطالب در پایهگذاری اسلام سهم بزرگی داشتند و هر کدام از خود فرزندی به یادگار گذاردند که آن دو نیز در پیشرفت اسلام و هدف مقدس رهبر بزرگوار آن، همه گونه فداکاری را انجام داده و سرانجام هم جان خود و فرزندانشان را در این راه فدا کرده و همگی شهید راه اسلام شدند.
یادگار خدیجه فاطمه بود و یادگار ابوطالب، علی. فاطمه در هنگام مرگ مادر، پنج ساله بود و علی در وقت مرگ پدر حدود ۱۹ سال از عمرش میگذشت. خدیجه و ابوطالب گویا انجام این مسئولیت سنگین یعنی پشتیبانی رسول خدا (ص) را به عهده فرزندان خود گذارده بودند اما نه فاطمه آن نیروی مادی و معنوی خدیجه را در آن سنین از عمر داشت و نه علی آن نفوذ و قدرت سیاسی و اجتماعی را.
این هر دو در خانه پیغمبر زندگی میکردند و مونس و همدم آن حضرت بودند اما نمیتوانستند برای دفاع از رسول خدا(ص) و پیشرفت اهداف عالیهاش کار خدیجه و ابوطالب را انجام دهند و به همین خاطر غم و اندوه و رنج و مصیبت بیشتری را میبایست تحمل کنند و هر روز با منظره رقتبار و مصیبت تازهای روبهرو شوند.
با توجه به اینکه با مرگ ابوطالب و خدیجه جرأت دشمنان نسبت به پیغمبر اسلام بیشتر شد و فشار آنها در مورد صدمه و آزار و اهانت به آن حضرت شدیدتر گردید کثرت اندوه و رنج دختر کوچک پیغمبر با مشاهده آن احوال و با آن علاقه شدیدی که به پدر داشت به خوبی روشن میشود.
مسلم در کتاب صحیح خود به سندش از ابن مسعود روایت کرده که روزی پیغمبر خدا نزدیک خانه کعبه نماز میخواند و ابوجهل و جمعی از مشرکان دیگر در کناری نشسته بودند. ابوجهل رو به اطرافیان خود کرده و گفت کیست که اکنون برخیزد و شکنبهای از شتران فلان قبیله را که دیروز نحر کردهاند بیاورد و همین که محمد به سجده رفت ، بر سر و گردن او بیفکند؟
یکی از پستترین افرادی که حضور داشت انجام این کار را به عهده گرفت و این کار را انجام داد. ابوجهل و اطرافیان او آن منظره را دیدند و خندیدند و به صورت تمسخر به یکدیگر نگاه کردند.ابن مسعود گوید: من ایستاده بودم و آن منظره ناگوار را مشاهده میکردم ولی جرأت نداشتم که پیش رفته و آن شکنبه پر از کثافت را از پشت سر پیغمبر بردارم. پیغمبر نیز همچنان در سجده بود و سر برنمیداشت تا آنکه شخصی فاطمه را از ماجرا خبردار کرد. فاطمه(س) که دختر کوچکی بود بسرعت خود را به مسجد رسانده و آن شکنبه را برداشت و سپس رو به ابوجهل و اطرافیان او کرده و بسختی آنها را دشنام داد.
● شدت علاقه پیغمبر به فاطمه
از گفتار و رفتار رسول خدا(ص) نسبت به فاطمه به خوبی روشن میشود که علاقه آن حضرت به دخترش فاطمه بیش از حد محبت یک پدر نسبت به دخترش بوده و حساب دیگری در کار بوده که به ایمان و تقوا و اعمال و رفتار فاطمه مربوط میشود وگرنه رسول خدا(ص) دختران دیگری هم داشت اما درباره آنها نگفته بضعة منی یا روحی التی بین جنبی و یا احب الناس الی و امثال این سخنان.
و باز این اظهار علاقه و محبت تنها به منظور دلجویی از فاطمه نبود که چون مادر خود را از دست داده بود پیغمبر میخواست دختر کوچکش از نداشتن مادر رنج نبرد، و عقدهای برای او ایجاد نشود، چنانکه برخی تصور کردهاند زیرا این اظهار علاقه و محبت تا پایان عمر پیغمبر یعنی هنگامی هم که فاطمه شوهر کرد و بچهدار هم شده بود و بلکه تا آخرین ساعات زندگی ادامه داشت و هیچ تغییری در آن پیدا نشد بلکه روز به روز زیادتر میشد و فاطمه تنها زنی بود تا آنجا که عایشه میگوید: پیغمبر را میدیدم هر گاه فاطمه نزد او میآید، برمیخاست و او را در بر گرفته، میبوسید و در جای خود مینشانید- عایشه که گویا از دیدن این منظره ناراحت میشد و حسادت میکرد، به پیغمبر میگفت: این چه کاری است که میکنی؟ میفرمود: یا عایشه اذا اشتقت الی الجنّة قبلت نحر فاطمه(س). «ای عایشه؛ هر گاه مشتاق بهشت میشوم، گلوی فاطمه را میبوسم» و باز از همین عایشه نقل شده که میگفت: ما کان احد من الرجال احب الی رسول الله من علی و لا من النساء حب الیه من فاطمه.«از مردان کسی نزد پیغمبر محبوبتر از علی نبود و از زنان کسی را بیشتر از فاطمه دوست نمیداشت.»
و هم او میگوید: «پیغمبر هرگاه به سفری میرفت، آخرین کسی را که با او خداحافظی میکرد، فاطمه بود و چون از سفر باز میگشت، نخستین کسی را که به دیدنش میرفت، فاطمه بود و آن همه روایات که در این باره از آن حضرت رسیده، مانند «من آذاها فقد آذانی و من اغضبها فقد اغضبنی من سرها فقد سرنی و من اسأها من ساها فقد ساءنی...»
هر که او را بیازارد، مرا آزرده و هر که او را به خشم درآورد، مرا به خشم درآورده و هر که او را خوشحال کند، مرا خوشحال کرده و هر که او را ناراحت کند، مرا ناراحت کرده.
و از حدیثهای جالب در این باره حدیثی است که ابن شهرآشوب از قاضی ابومحمد کرخی از امام صادق(ع) از فاطمه(س) روایت کرده که چون آیه شریفه لاتجعلوا دعاءالرسول بینکم کدعاء بعضکم نازل شد و بدین وسیله دستور آمد که مسلمانان پیغمبر را مانند افراد دیگر به نام نخوانند و یا محمد نگویند بلکه او را با عنوان یا رسولالله و یا ایها النبی و امثال آن صدا بزنند.
فاطمه(س) گویند: من دیگر جرأت نکردم او را به عنوان پدرجان صدا بزنم و چون خدمت او رسیدم، من هم طبق دستور گفتم: یا رسولالله و یکی دو بار این جمله را تکرار کردم، دیدم پیغمبر خدا از من رو گردانده و در بار سوم رو به من کرده گفت: یا فاطمه انهالم تنزل فبک و لا فی اهلک و لا فی نسلک انت منی و انا منک انما نزلت فی اهل الجفاء و الغلظه من قریش اصحاب البذخ و الکبر قولی: یا ابه فانها احیی القلب و ارضی للرب. ای فاطمه این آیه درباره تو و خاندان و نسل تو نازل نشده زیرا تو از من هستی و من از توام. این آیه درباره جفاپیشگان و تندخویان از قریش- آنها که فخرفروش و متکبر هستند- نازل شده اما تو همان گونه مرا به عنوان پدر صدا بزن که آن نام دلم را بهتر زنده میکند و بیشتر مورد خشنودی و رضایت پروردگار است.(۱)
۱- برگرفته از کتاب زندگانی حضرت زهرا(س) (استاد رسولی محلاتی)
سیدحسین خادمیان نوشآبادی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل ایران غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
یسنا هلال احمر قوه قضاییه آتش سوزی پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
حقوق بازنشستگان بانک مرکزی دولت سیزدهم قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران
سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین نوار غزه چین ترکیه انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن طوفان الاقصی
استقلال فوتبال علی خطیر پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه