پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مناسبات فلسفه و مسیحیت در یک نگاه


مناسبات فلسفه و مسیحیت در یک نگاه

زندگینامه ی مسیح و تعلیمات او در مجموعه ی کتابهایی آورده شده است که به نحو رسمی «عهد جدید» Nouveau Testament نامیده می شود و مسیحیان آن را مکمل و متمم «عهد عتیق» Ancien Testament که تورات باشد می دانند

متون مقدس مسیحیان تعلیمات مسیح به نحو مستقیم در یک کتاب واحد به رشته‌ی تحریر در نیامده است و برای مسیحیان این تعلیمات از نحوه‌ی زندگی خود مسیح جدا نیست، زندگی که معنای آن فقط براساس عشق محض نسبت به خداوند فهمیده می‌شود و باز با توجه به همین جنبه است که مسیحی با تأمل در ابعاد وسیع رنج و مصیبت مسیح و مظهر صلیب رستاخیز او را قبول کرده و آن را به نحوی با پیدایش نور ایمان در دل خود که همان عشق به خداوند است هماهنگ می‌سازد.

زندگینامه‌ی مسیح و تعلیمات او در مجموعه‌ی کتابهایی آورده شده است که به نحو رسمی «عهد جدید» Nouveau Testament نامیده می‌شود و مسیحیان آن را مکمل و متمم «عهد عتیق» Ancien Testament - که تورات باشد- می‌دانند.

کتاب عهد جدید شامل ۲۷ نوشته و رساله است که بعضی از آنها کوتاه و بعض دیگر مفصل‌تر است و به ترتیب شامل اناجیل چهارگانه یعنی متی Mathieu و مرقسMarc و لوقا Luc و یوحنا Jean است. کتاب اعمال رسولان و رساله‌های پولس Paul که در واقع ۱۴ نامه و موعظه است، رساله‌ی یعقوب Jacques، دو رساله از پطرس Pierre، سه رساله از یوحنا، یهودا Jude، و بالأخره رساله‌ی مکاشفه‌ی یوحنا Apocalypse.

متن اصلی و رسمی این نوشته‌ها به زبان یونانی است، آن هم نه زبان ادبی «کلاسیک» یونانی بلکه نوعی زبان بومی و محاوره ای که «کواینه» Koine نامیده می‌شود و تحت تأثیر زبانهای سامی، خاصه آرامی که صورت قدیمتری از زبان سریانی است و شباهتی به عربی دارد قرار داشته است. البته آنچه مسلم است خود مسیح و کسانی که انجیل چهارگانه را نوشته‌اند به زبان آرامی صبحت می‌کرده‌اند و در واقع کل تعلیمات به همان زبان آرامی بوده و حتی مَرْقَسْ که اهل سوریه بوده باز زبان مادریش همان آرامی بوده است. ولی مسیحیت در منطقه‌ای بوجود آمده و رواج پیدا کرده است که کلاً از لحاظ نژادی بیشتر سامی و از لحاظ سیاسی، رومی و از لحاظ فرهنگ و زبان رسمی، یونانی بوده است. احتمالاً کاربرد زبان یونانی بر اهمیت و ابهت آنها می‌افزوده است و از طرف دیگر امکان گسترش آنها را از لحاظ جغرافیایی وسیع‌تر و نفوذ آنها را به محافل و جوامع بیشتری تضمین می‌کرده است. با اینحال به نحو طبیعی در این نوشته‌ها و در همان زبان یونانی محاوره‌ی (کواینه) کاربرد کلمات اصطلاحات تا حدود زیادی به نسبت اطلاعات و سلیقه و خواست نویسنده هر یک از قسمتها به قسمتهای دیگر متفاوت است و کلاً نمی‌توان این متون را از لحاظ ادبی یکدست و مطابق الگوی واحدی دانست. با توجه به اینکه این متون در ازمنه‌ی متفاوت و در موقعیتهای مختلف خاص نوشته شده است بناچار از لحاظ صرف ادبی آنها را بیشتر یک مجموعه می توان دانست تا یک متن واحد متصل. ولی برای روشن شدن کل مسئله که در اینجا مورد بحث است بناچار باید در مورد بعضی از آنها، مطالبی را نیز بدانیم وگرنه نتایجی که از این بحث احتمالاً می توان بدست آورد مفهوم نخواهد بود، به همین منظور به شرح اوصاف مهمترین آنها پرداخته می‌شود.

از لحاظ گرایشی که در کل بیست و هفت نوشته مجموعه‌ی «عهد جدید» دیده می شود می‌توان آنها را مسامحهٔ در سه گروه مشخص و جداد طبقه‌بندی کرد:

۱) آثاری که بیشتر جنبه‌ی تاریخی و خبری دارد (مثل سه انجیل اول و اعمال رسولان).

۲) آثاری که بیشتر جنبه‌ی موضع‌گیری دارد و بصورت خطابه و موعظه و نامه‌نگاری بیان شده است (مانند رساله‌های پولس و غیره...)

۳) آثاری که به نحوی جنبه‌ی پیغمبر گونه دارد و در وضع احتمالی آینده‌ی جهان نیز بحث می‌شود و از لحاظی در آنها به پیشگویی و غیبگویی نیز پرداخته شده است، مثل مکاشفه‌ی یوحنا که در ضمن، مؤلف انجیل چهارم هم می‌باشد.

در اینجا نظر ما نه این است که هر یک از این سه گرایش اصلی را مورد بررسی قرار دهیم و نه اینکه تک تک بیست و هفت نوشته را تحلیل نماییم ولی به هر طریق، لازم است که حداقل اطلاعات را در مورد اناجیل چهارگانه و رساله‌های پولوس بدانیم.

● اناجیل(۱) چهارگانه

حدوداً بیش از پنجاه انجیل از لحاظ تاریخی گزارش شده است ولی فقط چهار انجیل به نحو رسمی مورد قبول مسیحیان است. اگر متون این اناجیل چهارگانه را با هم مقایسه کنیم خواهیم دید که میان سه انجیل اول (یعنی متی و مَرْقَس و لوقا) که احتمالاً حوالی سال ۷۰ میلادی نوشته شده، چه از لحاظ صورت و چه از لحاظ محتوی شباهت زیادی دیده می شود. به نحوی که میان آنها همخوانی Synoptiques ممکن است. مطابق سنت آن عصر در هیچکدام از این اناجیل نام مؤلف قید نشده و انتساب آنها به اشخاصی که نام بردیم بر اساس سنت شفاهی است و در این سه انجیل منظور اصلی فقط گزارشی از زندگی و پیام مسیح بوده است. نظر کلی رایج بر این است که هر سه کتاب براساس یک متن واحد کوچک که احتمالاً به زبان اولیه ی آرامی بوده با تفصیل بیشتر به یونانی برگردانده شده است. ولی انجیل چهارم که باز نام مؤلف در آن منعکس نیست و منسوب به یوحناست، اوصاف و خصوصیات دیگری دارد. این اتجیل حدوداً سی الی چهل سال بعد از سه انجیل اول نوشته شده است و کاملاً معلوم است که یوحنا نمی‌خواسته است به یک روایت ساده درباره زندگی مسیح و تعلیمات او و یا حتی به بیان خاطره‌ی شخصی خود از مسیح اکتفاء کند. انجیل او با عبارت معروف، «در ابتداء کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود» آغاز می‌شود و از همین عبارت اول، نوشته جنبه‌ی کلامی شدیدی پیدا می‌کند و مسیح را تجسد همان کلمه معرفی می‌نماید که البته همین مطلب در شکل‌گیری ساختاری و محتوایی ایمان مسیحیان در درجه ی اول اهمیت قرار دارد. دیگر اینکه با مقایسه با سه انجیل قبلی در این نوشته به نحو واضح، نوعی موضع‌گیری دیده می‌شود و گویی مؤلف سعی دارد نه فقط به نحله‌های دیگر اعتقادی به مقابله بپردازد بلکه از تفسیرهای نادرست مسیحیت جلوگیری کند و واقعیت تاریخی مسیح را در مقابل کسانی که تجسد جسمانی او را انکار می‌نمایند و براساس اعتقادات غنوصی خود، او را صرفاً مظهری از عالم ورائی می‌دانند، به اثبات برساند. یوحنا چندبار اشاره به این مطلب می‌کند که شخصاً مسیح را لمس کرده و او کاملاً جنبه‌ی روحانی و عرفانی دارد به نحوی که این نوشته گاهی جنبه‌ی رمزی و تمثیلی پیدا می‌کند و حتی می‌توان در آن، نوعی تفکر اشراقی را نیز تشخیص داد. زبان و سبک نگارش، به سادگی سه انجیل قبلی نیست و تاحدود زیادی تکلف و تصنع در آن دیده می‌شود و در بعضی قسمتها، اصطلاحات انتزاعی آن فراوان است. گویی نظر اصلی یوحنّا بیشتر تبیین مسیحیت است تا بیان ساده‌ی آن؛ ولی از این لحاظ شاید بتوان اگر حمل بر افراط گویی نشود این انجیل را یکی از اولین تفسیرهای مسیحیت دانست و یا به هر ترتیب مطابق سنتی که میان مسیحیان رایج است باید گفت که گویی آن سه انجیل اول برای مبتدیان است و یوحنا مسیحیانی را مخاطب قرار می‌دهد که مراحل اولیه را طی کرده‌اند و با عمق بیشتر و به زبان مشکلتر می‌خواهند در اصول اعتقادی خود غور و تفحص کنند.

● رساله‌های پولس

پولس بدون شک یکی از شخصیتهای بسیار مهم مسیحیان است. افکار و آثار او نه فقط در رواج و انتشار مسیحیت در کل امپراطوری روم سهم بسزایی داشته، بلکه از لحاظ شکل‌گیری اصول اعتقادی مسیحیان و کلام رسمی‌ای که به نام خود او مشهور است، حائز اهمیت فوق العاده‌ای می‌باشد (Paulinisme). پولس حدوداً ۵ ال ۱۵ میلادی در تارسی سیلیسی متولد شده و در جوانی نه فقط مسیحی نبوده بلکه مخالف مسیحیان و شکنجه گر آنها نیز بوده است تا اینکه یکبار در راه دمشق که برای کشتن آنها رهسپار بوده دفعتاً با شنیدن صدای غیبی مسیح منقلب می‌شود و بعدها با قبول این دین و گرفتن غسل تعمید، یکی از سردسته‌ها و مبلغین اصلی آنها می‌گردد، به نحوی که بعداً گروهی او را دومین بنیانگذار دین مسیحیان می‌دانند. او ظاهراً هیچگاه خود مسیح را ندیده ولی احتمالاً با بعضی از اصحاب اولیه‌ی او آشنا بوده و به نحو محرز، لوقا را می‌شناخته است. وی به مسافرتهای عدیده‌ای رفته- از جمله به قبرس و آتن- و در همه جا بر علیه کنیسه‌ی یهودیان موعظه می‌کرده و همگان را به قبول دین مسیح دعوت می‌کرده است. او حوالی سال ۶۰ میلادی به روم می رسد و به سال۶۶ زندانی و یک سال بعد در ۶۷ میلادی سر او را از تن جدا می‌سازند.

از او، جمعاً چهارده رساله باقی مانده که با اینکه از لحاظ تاریخی انتساب بعضی از آنها به پولس مورد شک و تردید قرار گرفته ولی به هر طریق این متون برای مسیحیان مقدس و یکی از منابع دست اول اصول اعتقادی آنها بشمار می‌رود. در این رساله‌ها یکی از مطالب اصلی که از لحاط بحث ما مطرح است، این است که در آنها نوعی موضع خاص از لحاظ تفکر دیده می‌شود یعنی پولس کوشش دارد که مسیحیت را نوعی فلسفه و صرفاً نحله‌ی فکری قلمداد نکند و جنبه‌ی کاملاً دینی و ورائی آن را مسلم بدارد و در عین حال، آن را در مقابل اعتقادات متداول یهودیان قرار دهد. مسیحی ملزم نیست که ابتدا یهودی بوده باشد و یا مقدمهً آن نوع اعتقادات را پذیرفته باشد تا بعد به تعلیمات مسیح گوش فرا دارد. موضع پولس بر علیه فلسفه‌های سنت یونانی و همچنین علیه یهودیان به نحو خیلی صریح در رساله‌ی معروف که یکی قرنتینیان و دیگری عبریان را مخاطب قرار می‌دهد، بیان شده است. ولی در مورد فلسفه، بحث اصلی اینجاست که بنظر عده‌ای از متخصصان،(۲) به نحوی که بعداً با تفصیل بیشتر شرح داده خواهد شد، پولس با کنار گذاشتن فلسفه‌ی یونانی به نوعی حکمت مسیحی دست یافته است که بعداً بعضی از مدافعان مسیحیت و چند تن از آبای بزرگ کلیسا با اقتدا به او عملاً حافظ سنت فکری خاصی بوده‌اند که تا بدین روز ادامه داشته است.

مسیحیت از بدو پیدایش خود، چه از لحاظ نظری و عملی و چه از لحاظ سیاسی و اجتماعی و حقوقی و غیره... دارای اوصافی بوده است که آن را از دیگر اعتقادات رایج آن عصر متمایز می‌ساخته است. از جمله اینکه مثلاً برای قدما، کلاً طبیعت مسکون از خدایانی تلقی می‌شد که ابعاد آن را نامتناهی می‌کرد و در عوض گویی انسان متناهی و به معنایی محدود به خود در نظر گرفته می‌شد ولی برعکس مسیحیان فکر می‌کرده‌اند که طبیعت متناهی و قابل فهم و شناخت است و انسان از آن لحاظ که انحصاراً یک موجود طبیعی نیست، می‌تواند جنبه‌ی نامتناهی و نامحدود داشته باشد. همین در نزد آنها هم نظرگاه شناخت طبیعت و هم نظرگاه شناخت انسان را کاملاً دگرگون می‌ساخت. منظور اینکه با طرد هر نوع عامل سحری در دل طبیعت، شناخت طبیعت به نحو معقول ممکن قلمداد می‌شد و برعکس، شناخت انسان صرفاً طبیعی دانسته نمی‌شد بلکه یک جنبه‌ی اصیل خاصی پیداد می‌کرد که می‌بایستی به نحو مستقل درباره‌ی آن به فکر پرداخت، چه به معنایی انسان شامل طبیعت هم می‌شود ولی طبیعت شامل انسان نمی‌شود. انسان در این نظرگاه خواه ناخواه جنبه ورائی پیدا می‌کند و شناخت واقعی او از چارچوب علوم طبیعت خارج می‌گردد. بنظر مسیحیان، اخلاق، دیگر هنر زندگی کردن و مطابقت معقول با شرایط موجود این جهان خاکی نبود بلکه ارزشهای اخلاقی در جهت اثبات وجه نامتناهی انسان در نظر گرفته می‌شد. مسلم است که چنین گرایش اخلاقی بناچار مستلزم فهم دیگری از حق و حقوق و از سیاست بود و قوانین و مقررات مدنی دیگر به معنای رومی کلمه نمی‌توانست نظر مسیحی واقعی را جلب کند، چه به هر طریق روح او به سوی قوانین نوع دیگر تمایل پیدا کرده بود. مسیح گفته بود: «من نیامده‌ام که به من خدمت کنند؛ بلکه آمده‌ام که من به دیگران خدمت بکنم» بنابراین در نزد مسیحیان کسی که حکومت می‌کند باید خادم امت باشد و در نتیجه برخلاف سنت رومی، دولت، دیگر منشأ انحصاری حقوق نمی‌تواند باشد بلکه درست برعکس، فراتر از قوانین مدنی و قراردادهای اجتماعی در مسیحیت قوانین خدایی و مطلق و غیر قراردادی مطرح است.

پانوشتها

۱. Evangiles در ریشهٔ لغوی به معنای بشارت است.

۲. ژیلسون یکی از همین متخصصان است. در این رجوع شود به متن فارسی کتاب او: روح فلسفه قرون وسطی، صفحات ۳۲ تا ۳۵.

۳. ریشه لغت به یونانی اِکلِسیا(Eclesia) معنای مجمع قدس است؛ که در عهد عتیق (تورات)، این لفظ بر مجمع مقدس و «جامعهٔ» بنی اسرائیل دلالت می کرد.

۴. Eucharistie منظور مناسک خاص مسیحیان در شریک شدن در سرّ قربانی مقدس است.

۵. در این قسمت بیشتر ترتیبی که کاپلستون در قسمت قرون وسطی از کتاب تاریخ فلسفه¬ی خود آورده، مورد نظر بوده است.

۶. رجوع شود به متن فارسی تاریخ کلیسای قدیم، صفحه ی ۲۱۴. (مشخصّات این کتاب، درمنابع فارسی آخر مقاله آورده شده است).

۷. رجوع شود به کتاب تاریخ کلیسای قدیم، صفحه ی ۲۱۵.

۸. همان

۹. Montanus از اهالی فریژی بوده و در معبدالهه ی معروف رومی سی¬بل خدمت می¬کرده و بعد به دین مسیح درآمده است. او بنیانگذار فرقه ای به نام خود است (حوالی سالهای ۱۶۰ تا ۱۷۰ میلادی) و عملاً به تمام تعلیمات رسمی کلیسا مؤمن نیست و تا حدودی دخالت دائمی فارقلیط Paraclet)) یعنی روح¬القدس را درتمام امور لازم می¬داند.

۱۰. به عینه از متن فارسی کتاب تاریخ کلیسای قدیم، (صفحه ی ۲۲۴) آورده شده است.

۱۱. به عینه از متن فارسی کتاب تاریخ کلیسای قدیم (صفحه ی ۲۲۸) آورده شده است.

۱۲. Grégoire de Naziance نازیانس در آسیای صغیر در منطقه¬ی کاپادوکیان (Cappadoce) قرار دارد.

۱۳.Constantin: امپراطور رومی (متولّد ۲۷۴، متوفی به سال ۳۳۷ میلادی)؛ او از ۳۰۶ تا ۳۳۷ میلادی، امپراطور بوده، گاهی قسطنطین کبیر نامیده شده است.

۱۴. Diocletian: امپراطور رومی (متولّد ۲۸۴، متوفّی به سال ۳۰۵ میلادی) است.

۱۵. Nicaea: منطقه¬ای است در آسیای صغیر، در آناطولی امروز ایزنیک (iznik) گفته می¬شود.

۱۶. Arius: اهل اسکندریه بوده و حوالی ۲۵۶ تا ۳۳۶ زندگی می¬کرده است. او بدعت¬گذار نحله¬ی آریانیسم است.

۱۷. تاریخ کلیسای قدیم، صفحه¬ی ۲۴۸.

۱۸. تاریخ کلیسای قدیم، صفحه¬ی ۲۵۸.

۱۹. یکی متن فرانسه: فلسفه در قرون وسطی؛ دیگری متن فارسی: روح فلسفه ی قرون وسطی. (رجوع شود به منابع آخر مقاله)

۲۰. (سفر خروج III، ۱۲ و ۱۵). رجوع شود به متن فارسی کتاب، چاپ لندن، ۳۲۵ میلادی، صفحه¬ی ۸۶. (به منابع آخر مقاله رجوع شود).

۲۱. عهد جدید، متن فارسی، چاپ لندن، ۲۵ میلادی، صفحه ی ۱۴۳.

۲۲. منظور این است که یهودیان به معجزات نیازمندند و یونانیان فقط طالب حکمت هستند.

۲۳. (رساله ی اوّل به قزنتیان، باب اوّل، سطر ۲۲ تا ۲۵ (متن فارسی، چاپ لندن ۱۹۲۵ میلادی، صفحه ی ۲۶۶).

۲۴. متن فارسی کتاب روح فلسفه¬ی قرون وسطی، صفحات ۶۵۰ – ۶۴۹.

۲۵. متن فارسی روح فلسفه¬ی قرون وسطی، صفحه ی ۶۴۲.

۲۶. به منابع آخر مقاله رجوع شود.

۲۷. رجوع شود به کتاب ژولیوه، صفحه ی ۱۶۵.

۲۸. کریم مجتهدی، فلسفه در قرون وسطی،تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵، صص۳۵-۳.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.