چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
جدایی بحرین از ایران در خاطرات اسدالله علم
خاطرات علم در سال ۱۹۶۹ بیشتر مربوط به آینده خلیج فارس و روابط ایران و عراق است. در ژانویه ۱۹۶۸ دولت بریتانیا قصد خود را به خروج از خلیج فارس در پایان ۱۹۷۱ اعلام نمود. شاه ضروری دانست ترتیبی بدهد تا این خلاء را که از فروپاشی امپراتوری انگلیس ناشی میشد پر کند. بحرین و قطر و شیخ نشینهای سواحل متصالح در جنوب خلیج فارس طبق معاهدات قرن نوزدهم تحت الحمایه انگلیس بودند. انگلستان لازم میدید قبل از اعطای استقلال به این شیخنشینها روابط آنان را با ایران و عرابستان سعودی عادی سازد.
ایران از یک قرن پیش بر سر حاکمیت بحرین با انگلستان اختلاف داشت. همانطور که خاطرات علم نشان میدهد شاه نگران بود مبادا چشمپوشی از ادعاهای ایران بر بحرین خیانت به منافع ملی تعبیر شود. (خاطرات ، ۲۲ مرداد ۱۳۴۷) شاه و دولت انگلیس برای اینکه ایران را قادر سازند از مخالفت با استقلال بحرین دست بردارد، سرانجام موافقت کردند اختلافات خود را به اوتانت دبیرکل سازمان ملل متحد ارجاع کنند. اوتانت نیز نماینده شخصی خود را به بحرین فرستاد تا درباره نظر مردم آن جزیره حقیقت یابی کند . در همان حال ایران ادعای مالکیت سه جزیره واقع در دهانه خلیج فارس را عنوان کرد. انگلستان معتقد بود که جزایر تنب بزرگ و کوچک متعلق به شیخ رأس الخیمه میباشند.
ایران اظهار نظر کرد که تنها راه تثبیت وضع این جزایر، در نظر گرفتن موقعیت آنها با خط منصف خلیج فارس است که در این صورت جزایر به ساحل ایران نزدیکترند تا به ساحل عربستان.
از نظر حقوقی این جزایر برای ایران بود و بحرین نیز جزء خاک ایران محسوب میشد. اما شاه که خود را بی نیاز از مشاوره با صاحب نظران میدانست و فکر میکرد نابغه سیاست خارجی و دیپلماسی است، سعی کرد بحرین و جزایر سه گانه را به هم مربوط کند. یعنی در یک معامله با انگلیسیها در قبال اعطای استقلال به بحرین ، حق ایران بر جزایر سه گانه را تثبیت نماید. اما در عمل انگلیس کلاه بزرگی بر سر شاه گذاشتند.
در آن زمان هنوز کشورهای عربی قدرت نداشتندو شاه به راحتی میتوانست حق ایران را از آنها مطالبه نماید. امیر دبی در دیدار با شاه میگوید: «من مطمئنم که اعلیحضرت هرگز تصور تحت فشار قرار دادن کشور ضعیفی مثل ما را هم نمیکنند. اما شما هر چه صلاح میدانید انجام بدهید، کاملا در اختیار شما هستیم.» (خاطرات ، پنجشنبه، ۱۰ مهر) و یا : «ما همه چاکران وفادار اعلیحضرت فارس هستیم. ما را راهنمایی کنید» (شنبه، ۱۰ خرداد ۱۳۴۹)
اما شاه از این فرصت استفاده نکرد و ترجیح داد منافع ملی را فدای طرح انگلستان نماید.
شاه از بیم اینکه مردم ایران او را وطنفروش بخوانند، استقلال بحرین را منوط به نظر مردم بحرین نمود و این عمل در تاریخ ایران سابقه نداشت. حتی علم نیز به سفیر انگلیس در مورد این راه حل اعتراض میکند و میگوید" ما هیچ گاه نمیتوانیم چنین پیشنهادی را تصویب و در برابر ملت ایران توجیه کنیم."(سه شنبه ۲۱مرداد۱۳۴۸) جالب اینکه شاه نیز توجه خطر نظرخواهی در مورد استقلال بحرین میباشد و به علم میگوید: «به سفیر تکرار کن که اگر من پیشنهادش را بپذیرم مرتکب خودکشی شدهام. اگر این خودکشی در راه حفظ منافع ملت ایران بود،چندان اهمیتی به آن نمیدادم ولی به عقیده من این طرح خیانت به منافع ملی است ، بدین جهت نمیتوانم آن را بپذیرم».(دوشنبه ۲۱ مرداد۱۳۴۸)
اما در نهایت شاه تسلیم فشار انگلیس میگردد. این خاطرات نشان میدهد شاه ایران در برابر انگلیس تا چه حد ناتوان است. در لابلای خاطرات علم ، خبری از شاه مقتدر و با ابهت نیست و چهره واقعی شاه نمایان میگردد.
نماینده سازمان ملل در بحرین پس از مشاوره با سران منطقه، گزارش داد که مردم بحرین استقلال را به اتحاد با ایران ترجیح میدهند. گزارش او مورد پذیرش مجلس ایران قرار گرفت. شاه بر این باور بود که با نشان دادن حسن نیتش در جریان بحرین دولت بریتانیا در عوض مجبور است ادعای او را بر ابوموسی و جزایر تنب به رسمیت بشناسد. اما جریان به گونه دیگر رقم خورد.
شاه با ساده لوحی تمام فکر میکرد که انگلیس در مقابل حاضر است حق حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه را تایید نماید(خاطرات ۲۸ بهمن ۱۳۴۷)
پس از اینکه شاه بحرین را از دست داد از اعتراضهای به حق مردم ایران در این موضوع هراس داشت . علم میگوید: پس از مسابقه فوتبال ایران و اسرائیل، «در استادیوم امجدیه، ۳۰۰۰۰ تماشاچی بلند شدند و با هم سرود ملی را خواندند، و جشن و سرور تا سحر ادامه پیدا کرد. شاه شانس آود که کسی از فرصت استفاده نکرد تا در مورد بحرین تظاهرات کند. موضوع اخیر به کلی از یادها رفته است.» (جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۴۹)
شاه حاضر نبود هیچ اعتراضی را در مورد بحرین بشنود و در جواب اعتراضاتی که به او میشد به صراحت گفته بود: « این بحث و جدالها در شأن من نیست»(خاطرات شنبه، ۱۵ فروردین ۱۳۴۹)
شوروی به دلیل رقابت با انگلیس نسبت به جدا شدن بحرین از خاک ایران اعتراض نمود! ( ۱۷ فروردین ۱۳۴۹)اما ایران خود اعتراضی به این مساله نداشت و یکساعت پس از اعلام استقلال بحرین، ایران این کشور را به رسمیت شناخت . اعلام خبر استقلال بحرین از رادیو ایران به قدری مضحک پخش شد که علم میگوید:« گوینده خبر چنان با افتخار و غرور آن را خواند که گویی هم اکنون بحرین را فتح کردهایم.»( سه شنبه،۱۷ اردیبهشت ۱۳۴۹)
شاه بحرین را از دست داد بدون اینکه موقعیت ایران در مورد جزایر سه گانه ثبیت نماید و پس از تلاش فوق العاده سرانجام شاه موفق شد یک موافقتنامه از سران انگلیس و قبایل عربی بگیرد و آنرا به عنوان سند احراز مالکیت ایران بر جزایر سه گانه تلقی نماید. غافل از اینکه پیر مکار سیاست ، بازیهای بسیار در آستین دارد. انگلیس ایران را تشویق کرد که به صورت مستقیم وارد عمل شده و بدون اینکه موافقتنامه حقوقی با اعراب امضاکند به اشغال نظامی جزایر سه گانه دست بزند. علم میگوید سفیر انگلیس از من پرسید: «به چه دلیل ما تا این حد در مورد حاکمیت قانونی بر این جزایر اصرار میورزیم؟ چرا به سادگی آنها را اشغال نمیکنیم.»(جمعه، ۹ خرداد ۱۳۴۹)
به هر حال ایران در همین چارچوب موافقتنامه ای را امضا میکند. در این موافقتنامه از عبارت "occupation" استفاده شد که به معنای "اشغال"میباشد.درواقع اعراب خلیج فارس موافقتنامه ای را امضا میکنند و میپذیرند که ایران جزایر سه گانه را "اشغال" نموده است (نه اینکه بر اساس حق قانونی آنها را تصرف کرده است) .
همین کلمه بعدها دستاویزی شدکه امارات متحده عربی ادعا نماید ایران این جزایر را اشغال نموده است و خواستار بازپسگیری آن گردد.
بعید است که تنظیم کنندگان توافقنامه در آن زمان متوجه بار معنایی "اشغال"نبوده اند ، اما احتمالا شاه برای به رخ کشیدن قدرت نظامی خود از این واژه استفاده کرده است. بنابراین مشکلات امروز ما با امارات متحده عربی ، میراث یک شاه مغرور با تفکر میلیتاریستی است.
علم ، خود اذعان میکند که در این معامله ، ایران به شدت دچار خسارت شد و زمانی که با سفیر انگلیس درباره بحرین و سه جزیره سخن میگوید به شدت دچار ناامیدی میگردد و سپس میگوید "حال من به قدری بد شد که با تب در رختخواب افتادم . و سه روز است که گرفتار هستم."(خاطرات،دوشنبه ۲۷ خرداد۱۳۴۹)
● دوشنبه، ۲۸ بهمن ۱۳۴۷
... امروز بعد ازظهر سر دنیس رایت سفیر انگلیس به دیدنم آمد . وی از رویدادهای زوریخ ناراحت است، زیرا که نماینگان کنسرسیوم نفت ضمن ملاقاتی پرتنش و غیر دوستانه با شاه حاضر نشدهاند تضمین کنند که در در آمد نفت ما یک میلیارد دلار در سال باشد.
در خصوص بحرین مذاکرات از هم اکنون شروع شده با این هدف که نظرات شاه تأمین شود. او بطور کاملا محرمانه به من اظهار داشت که جزایر تنب قطعا به ایران داده خواهد شد. انگلیسیها به شیخ رأس الخیمه هشدار دادهاند که این جزایر در طرف ایرانی خط منصف خلیج فارس قرار دارد و اگر او به نوعی تفاهم با ما (ایران) نایل نشود، ما آنها را قانونا و در صورت لزوم با زور از وی خواهیم گرفت. شیخ حاضر است معامله کند. آنگاه در مورد جزیره ابوموسی سؤال کردم. سفیر پاسخ داد که این جزیره زیر خط منصف قرار دارد. گفتم ما به اندازه کافی قوی هستیم که این خط را نادیده بگیریم.
مدتی در این خصوص شوخی کردیم. سپس وی نگرانی شدید خود را از اینکه سیاست ما در خلیج فارس ممکن است به درگیری با عربها منتهی شود به شدت اظهار نگرانی کرد. گفتم: «به جهنم! مگر عربها برای ما چه کردهاند؟ بهتر است دست از حرکات بیموردشان بردارند و با شرکت در هزینههای دفاعی خلیج فارس موافقت کنند و بگذارند ما کارمان را بکنیم» . سفیر در خصوص اینکه آیا اساسا اعراب حاضرند دست ما را در خلیج فارس باز بگذارند، اظهار تردید کرد و گفت فراموش نکنید که آنان اصرار دارند خلیج فارس را «خلیج عربی» بنامند. جواب دادم ما حاضریم یک موافقتنامه دفاعی پنجاه ساله با آنها منعقد کنیم. چنین موافقتنامهای در مجموعه نظیر موافقتنامههایی خواهد بود که زمانی با انگلیسیها داشتهاند.
● چهارشنبه،۲۸ اسفند ۱۳۴۷:
بعد از ظهر سفیر انگلیس به دیدنم آمد. درباره بحرین و جزایر خلیج فارس که او مایل است به عنوان دو موضوع جداگانه مطرح شود مذاکره کردیم. میگفت اشغال مجدد جزایر تنب برای ما (ایران) آسان است ولی در مورد ابوموسی اشکال دارد چون این جزیره نزدیک به ساحل عربستان قرار گرفته و تصرف آن به این آسانی نیست. پاسخ دادم موقعیت جغرافیایی جزایر نه تصمیم ایران را تغییر میدهد و نه عربها را قادر میسازد که تکهای از خاک ایران را در تصرف داشته باشند. سفیر اظهار داشت که یافتن راه حلی برای مسأله بحرین مسلما تأسیس فدراسیون امارات متحده عربی را تشویق خواهد کرد و در این مرحله ایران خواهد توانست ابوموسی را به منظور منافع امنیتی مشترک در خلیج فارس تصرف کند .اگر چنین کاری صورت بگیرد ما خواهیم توانست به پشتیبانی بریتانیا متکی باشیم.
در شام شاهانه شرکت کردم و پیشنهادات گوناگون سفیر را به عرض رساندم. شاه از من خواست به سفیر بگویم با دوستانی نظیر او، ایران نیاز به دشمن ندارد. من زیر بار نرفتم و گفتم به عقیده من بهتر از این حرفها تضمین منافع اقلیت ایرانی در بحرین و خلیج فارس است. شاه به فکر فرو رفت و چیزی نگفت ....
● یکشنبه، ۳ فروردین ۱۳۴۸
... سفیر انگلیس به دیدنم آمد. به او گفتم مادامی که سرنوشت جزایر تنب و ابوموسی روشن نشود، نخواهیم توانست به توافق درباره بحرین نایل شویم.
پاسخ داد در این صورت داریم وقتمان را تلف میکنیم.
گفتم : عیبی ندارد، سپس پیشنهاد کرد همانطور که با شیخ رأس الخیمه تماس گرفتیم، با شیخ شارجه نیز تماس بگیریم. در صورتی که معاملهای صورت بگیرد انگلیسیها از ما پشتیبانی خواهند کرد.
گفتم این پیشنهاد را به عرض شاه خواهم رساند ولی خودم در وضعی نیستم که درباره آن اظهار نظر کنم.
سفیر انگلیس امروز راغبتر از ملاقات قبلی بود که حل مسأله بحرین را به پیشنهادهای مربوط به جزایر مرتبط سازد. خاطر نشان کرد که اگر ایران به تأسیس فدراسیون امارات عربی کمک کند، در این صورت ما (ایران) خواهیم توانست به دعوت و از جانب فدراسیون جزایر را تصرف کنیم، بی آنکه ترس از واکنش شدید عربها داشته باشیم.
گفتم: «بیپرده بگویم من اعتماد خود را به پیشبینیهای شما از دست دادهام ... شش سال پیش ..... خود جنابعالی ... به من گفتید که دست کم تا بیست سال دیگر ما محکمترین تعهدات را نسبت به شیوخ خواهیم داشت و هر گونه دخالت خارجی به خاک آنها را حمله مستقیم به منافع بریتانیا تلقی خواهیم کرد. هنوز پنج سال نگذشته بود که انگلستان خروج کامل خود را از خلیج فارس اعلام کرد. شما و کشورهای غربی عموما فقط در فکر منافع نفتیتان هستید، منافعی که ایران به خوبی قادر است از جانب شما حفظ کند.
سفیر چیزی نگفت ولی من بر این باورم که دولتهای غربی در ته دلشان از ایران واهمه دارند و مایل نیستند ما بر خلیج فارس تسلط داشته باشیم. اکنون باید انتظار را پیشه کنیم که چه خواهد شد .
● سه شنبه،۲۱مرداد ۱۳۴۸:
اقدامات اخیر انگلستان در مورد جزایر تنب و ابوموسی به اطلاع سفیر رساندم و افزودم نمیتوانیم پیشنهاد غیر منصفانه آنها را در خصوص مراجعه به آراء عمومی در بحرین بپذیریم. انگلیس پیشنهاد میکند که نمایندگان اوتانت عقاید و نظرات اهالی بحرین را فقط بر اساس بحث و گفتگو با تعدادی از گروههای صنفی به سازمان ملل متحد گزارش دهند. ما هیچ گاه نمیتوانیم چنین پیشنهادی را تصویب و در برابر ملت ایران توجیه کنیم.
سفیر گفت: اینطور نیست. در صورتی که نماینده اوتانت نتواند پس از تماس با این گروههای خاص نظر روشنی درباره عقیده بحرینیها بیابد، آن وقت اوتانت آرزوی کامل خواهد داشت که با سایر اقشار جامعه بحرین تماس بگیرد. در نظر داشته باشید که ما زحمت زیادی کشیدیم تا شیخ بحرین را به پذیرفتن همین قدر راضی کردیم. او اصولا مخالف هر چیزی بود که شباهت به مراجعه به آراء عمومی داشته باشد.
پاسخ دادم : :گور پدر شیخ بحرین ! اعلیحضرت به نحوی عاقلانه تصمیم گرفتهاند وضعیت ما را در خلیج فارس روشن سازند و برای نیل به این منظور این شهامت را داشتهاند که پیشنهاد مراجعه به آراء عمومی را که منصفانهترنی راه حل مسئله بحرین است بنمایند. به همین مناسبت از اطراف و اکناف دنیا در داخل ایران که مسئله بحرین حساسیت فوقالعاده دارد مورد ستایش قرار گرفتهاند. ولی اکنون انگلیس با نقشهای مداخله میکند که ممکن است کل قضیه را بر هم بزند. من به عنوان مشاور شاه، وزیر دربار و حافظ منافع سلسله پهلوی با شما صحبت میکنم و میگویم پیشنهادتان به کلی غیر قابل قبول است.
● چهارشنبه ،۲۲ مرداد ۱۳۴۸
شرفیابی ،مذاکرات با سفیر انگلیس را به شاه گزارش داردم. شاه بدوم چون و چرا ایستادگی مرا تصویب کرد و گفت : «به سفیر تکرار کن که اگر من پیشنهادش را بپذیرم مرتکب خودکشی شدهام. اگر این خودکشی در راه حفظ منافع ملت ایران بود،چندان اهمیتی به آن نمیدادم ولی به عقیده من این طرح خیانت به منافع ملی است ، بدین جهت نمیتوانم آن را بپذیرم».
● پنجشنبه، ۱۰ مهر ۱۳۴۸
شرفیابی ... در ضیافت ناهاری که به افتخار شیخ راشد امیر دوبی ترتیب داده شده بود شرکت کردم. او را دو سه بار دیدهام و همیشه به نظرم مردی آرام و آینده نگر آمده است، درست خلاف سایر شیوخ خلیج که گویی همگی دچار عقدههای حقارت هستند. مسائل مهم منطقه مورد بحث قرار گرفت، به سفر حردان التکریتی معاون نخست وزیر عراق به دوبی اشاره کردم. با لبخندی تلخ گفت : «باید میشنیدید که چه قولهایی به ما داد که از ما دفاع خواهند کرد». در مورد نفت، تعیین حدود فلات قاره و تداخل در ادعای مالکیت آبهای ساحلی، شاه پیشنهاد کرد مناطق مورد اختلاف توسط یک شرکت مشترک مورد بهرهبرداری قرار گیرد. شیخ لبخندی زد و گفت: «من مطمئنم که اعلیحضرت هرگز تصور تحت فشار قرار دادن کشور ضعیفی مثل ما را هم نمیکنند. اما شما هر چه صلاح میدانید انجام بدهید، کاملا در اختیار شما هستیم». حتی در مورد مسایل دفاعی هم گفت ترجیح میدهد به اعلیحضرت متکی باشد، و سپس افزود: «من به ارتشی که سرانجام فرمان مرگ مرا امضا میکند چه احتیاجی دارم! تنها چیزی که مورد نیاز من است یک نیروی پلیس منظم است.»
او از شیخ زاید امیر ابوظبی انتقاد کرد که در مورد تأسیس اتحادیه امارت عربی هیچ اقدام مثبتی نمی کند. فکر یک ارتش متحد را نمیپسندد. و میل دارد به عوض انتخاب افسرانی از بحرین، انگلستان، عراق و یا هر جای دیگر، خود دست تنها اینکار را انجام دهد. شاه اصرار داشت حسن نیت ما را تأکید کند و از هر جهت به او اطمینان خاطر داد . سپس مسئله بحرین را مطرح کرد که ما با بزرگواری بیش از حد با آن برخورد کردهایم. آنگاه در مورد فجیره و شارجه سؤال کرد .
شیخ پاسخ داد : «مردم آنجا در نهایت فلاکت زندگی میکنند و شیوخ تا قران آخر پولها را به جیب میزنند.» شاه سپس کوشید مسئله جزایر تنب و ابوموسی را مطرح کرند ، لیکن شیخ با زیرکی از پاسخگویی شانه خالی کرد.
● یکشنبه، ۱۸ آبان ۱۳۴۸
..... سفیر انگلیس امروز بعد از ظهر به دیدنم آمد. تمام تلاشمان را کردیم تا مشکلات موجود در راه معامله ۵۰ میلیون لیرهای خرید موشک را حل کنیم. دستور داشتم به او خاطرنشان کنم که شاه پیشنهاد کرده بود که انگلیسها از تولید نفت لیبی بکاهند تا در آمد دولت لیبی که اعلام کرده یک معامله ۱۵۰ میلیون لیرهای خرید اسلحه را با انگلستان لغو کرده است، کاهش پیدا کند . سفیر انگلیس لبخندی زد و گفت که پیشبینیهای شاه بدون استثناء صحیح از آب در میآیند. سپس به مسئله جزایر تنب و ابوموسی پرداختیم .
سفیر گفت، «ما بنا بر قول و قرارهایمان در قبال شیخ شارجه و رأس الخیمه متعهدیم، معهذا تشویقشان میکنیم تا با ایران به نوعی توافق برسند، مشروط بر این که شما هم اشغال جزایر را موکول کنید به توافق طرفین و یا اجازه آنها و ادعای پس گرفتن جزایر را بر مبنای حق قانونی نداشته باشید : خوب این منطقی است ، اگر هر راه دیگری را برگزینیم با عربها درگیر خواهیم شد ...
● دوشنبه ، ۱۹ آبان ۱۳۴۸
شرفیاب شدم . گزارش ملاقات دیروزم را با سفیر انگلیس به عرض رساندم. وقتی به اظهار نظرش در مورد جزایر رسیدم شاه منفجر شد و گفت: «غلط زیادی کرده است . این جزایر متعلق به ما هستند .
گفتم : ما باید عملی فکر کنیم. هدف اصلی اعلیحضرت در اشغال جزایر تقویت قدرت دفاعی ما در خلیج فارس است. اعلیحضرت قبلا اعلام کرده بودند که اگر نفتی در این جزایر پیدا بشود بین ما و عربها تقسیم خواهند کرد. بنابراین هدف ما اشغال است نه مالکیت.
شاه اظهار نظری نکرد ولی متوجه شدم که حرفهایم چندان خوش آیند نبوده است.
منبع:گفتگوهای من با شاه جلد (۱) ، به کوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست