جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
امام رضا علیه السلام ناخدای كشتی تشیع در میانه طوفان مرو
![امام رضا علیه السلام ناخدای كشتی تشیع در میانه طوفان مرو](/web/imgs/16/152/6l7hv1.jpeg)
●حوادث دوران ولایتعهدی امام رضا علیه السلام
اكنون جای آن است كه به اختصار، حادثه ولیعهدی را مورد مطالعه قرار دهیم.در این حادثه امام هشتم علی بن موسیالرضا علیهالسلام، در برابر یك تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت و در معرض یك نبرد پنهان سیاسی كه پیروزی یا ناكامی در آن میتوانست سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد.در این نبرد رقیب كه ابتكار عمل را به دست داشت و با همه امكانات به میدان آمده بود مامون بود. او با هوشی سرشار و تدبیری قوی و فهم و درایتی بیسابقه قدم در میدانی نهاد كه اگر پیروز میشد و میتوانست آن چنان كه برنامهریزی كرده بود كار را به انجام برساند، یقینا به هدفی دست مییافت كه از سال چهل هجری - یعنی از شهادت علی بن ابیطالب علیهالسلام - هیچ یك از خلفای اموی و عباسی با وجود تلاش خود نتوانسته بودند به آن دست یابند؛ یعنی میتوانست درخت تشیع را ریشهكن كند و جریان معارضی را كه همواره همچون خاری در چشم سردمداران خلافتهای طاغوتی فرو رفته بود به كلی نابود سازد.
بدیهی است قتل امام هشتم پس از چنان موقعیت ممتاز به آسانی میسر نبود. قرائن نشان میدهد كه مامون پیش از اقدام قطعی خود برای به شهادت رساندن امام به كارهای دیگری دست زده است كه شاید بتواند این آخرین علاج را آسانتر به كار برد، به گمان زیاد این كه ناگهان در مرو شایع شد كه علی بن موسی علیهالسلام، همه مردم را بردگان خود میدانند، جز با دست اندركاری عمال مامون ممكن نبود.
اما امام هشتم با تدبیری الهی بر مامون فائق آمد و او را در میدان نبرد سیاسی كه خود به وجود آورده بود به طور كامل شكست داد و نه فقط تشیع، ضعیف یا ریشه كن نشد بلكه حتی سال دویست و یك هجری، یعنی سال ولایتعهدی آن حضرت، یكی از پربركتترین سالهای تاریخ تشیع شد و نفس تازهای در مبارزات علویان دمیده شد؛ و این همه به بركت تدبیر الهی امام هشتم و شیوه حكیمانهای بود كه آن امام معصوم در این آزمایش بزرگ از خویشتن نشان داد.برای این كه پرتوی بر سیمای این حادثه عجیب افكنده شود به تشریح كوتاهی از تدبیر مامون و تدبیرامام در این حادثه میپردازیم.مامون از دعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقیب میكرد: اولین و مهمترین آنها، تبدیل صحنه مبارزات حاد انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بیخطر بود. همانطور كه گفتم شیعیان در پوشش تقیه، مبارزاتی خستگیناپذیر و تمام نشدنی داشتند، این مبارزات كه با دو ویژگی همراه بود، تاثیر توصیف ناپذیری در برهم زدن بساط خلافت داشت، آن دو ویژگی، یكی مظلومیت بود و دیگری قداست.
شیعیان با اتكاء به این دو عامل نفوذ، اندیشه شیعی را كه همان تفسیر و تبیین اسلام از دیدگاه ائمه اهلبیت است، به زوایای دل و ذهن مخاطبان خود میرساندند و هر كسی را كه از اندك آمادگی برخوردار بود، به آن طرز فكر متمایل و یا مؤمن میساختند و چنین بود كه دائره تشیع، روز به روز در دنیای اسلام گسترش مییافت و همان مظلومیت و قداست بود كه با پشتوانه تفكر شیعی اینجا و آنجا در همه دورانها قیامهای مسلحانه و حركات شورشگرانه را بر ضد دستگاههای خلافت سازماندهی میكرد.
مامون میخواست یكباره آن خفا و استتار را از این جمع مبارز بگیرد و امام را از میدان مبارزه انقلابی به میدان سیاست بكشاند و به این وسیله كارایی نهضت تشیع را كه بر اثر همان استتار و اختفا روز به روز افزایش یافته بود به صفر برساند. با این كار مامون آن دو ویژگی مؤثر و نافذ را نیز از گروه علویان میگرفت زیرا جمعی كه رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه مطلقالعنان وقت و متصرف در امور كشور است نه مظلوم است و نه آن چنان مقدس.
هنگامی كه اباصلت این خبر را برای امام آورد حضرت فرمود: «بارالها ای پدید آورنده آسمانها و زمین، تو شاهدی كه نه من و نه هیچ یك از پدرانم هرگز چنین سخنی نگفتهایم و این یكی از همان ستمهایی است كه از سوی اینان به ما میشود.»این تدبیر میتوانست فكر شیعی را هم در ردیف بقیه عقاید و افكاری كه درجامعه طرفدارانی داشت قرار دهد و آن را از حد یك تفكر مخالف دستگاه كه اگر چه از نظر دستگاهها ممنوع و مبغوض است از نظر مردم به خصوص ضعفا پرجاذبه و استفهام برانگیز است خارج سازد.
دوم، تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافتهای اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافتها بود، مامون با این كار به همه شیعیان مزورانه ثابت میكرد كه ادعای غاصبانه و نامشروع بودن خلافتهای مسلط كه همواره جزء اصول اعتقادی شیعه به حساب میآمده است یك حرف بیپایه و ناشی از ضعف و عقدههای حقارت بوده است، چه اگر خلافتهای دیگران نامشروع و جابرانه بود خلافت مامون هم كه جانشین آنهاست میباید نامشروع و غاصبانه باشد و چون علی بن موسی الرضا علیهالسلام، با ورود در این دستگاه و قبول جانشینی مامون او را قانونی و مشروع دانسته پس باید بقیه خلفا هم از مشروعیت برخوردار بوده باشند و این، نقض همه ادعاهای شیعیان است، با این كار نه فقط مامون از علی بن موسیالرضا علیهالسلام، بر مشروعیت حكومت خود و گذشتگان اعتراف میگرفت بلكه یكی از اركان اعتقادی تشیع یعنی ظالمانه بودن پایه حكومتهای قبلی را نیز درهم میكوبید.
علاوه بر این ادعای دیگر شیعیان مبنی بر زهد و پارسایی و بیاعتنایی ائمه به دنیا نیز با این كار نقض میشد كه آن حضرات فقط در شرایطی كه به دنیا دسترسی نداشتهاند نسبت به آن زهد میورزیدند و اكنون كه درهای بهشت دنیا به روی آنان باز شد به سوی آن شتافتند و مثل دیگران خود را از آن متنعم كردند.
سوم، این كه مامون با این كار، امام را كه همواره یك كانون معارضه و مبارزه بود در كنترل دستگاههای خود قرار میداد. به جز خود آن حضرت، همه سران و گردنكشان و سلحشوران علوی را نیز در سیطره خود در میآورد و این موفقیتی بود كه هرگز هیچ یك از اسلاف مامون چه بنیامیه و چه بنیعباس بر آن دست نیافته بودند.
چهارم، این كه امام را كه یك عنصر مردمی و قبله امیدها و مرجع سؤالها و شكوهها بود در محاصره ماموران حكومت قرار میداد و رفته رفته رنگ مردمی بودن را از او میزدود و میان او و مردم و سپس میان او و عواطف و محبتهای مردم فاصله میافكند.
پنجم، این بود كه با این كار برای خود وجهه و حیثیتی معنوی كسب میكرد. طبیعی بود كه در دنیای آن روز همه او را بر این كه فرزندی از پیغمبر و شخصیتی مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است، ستایش كنند و همیشه چنین است كه نزدیكی دینداران به دنیاطلبان از آبروی دینداران میكاهد و بر آبروی دنیا طلبان میافزاید.
ششم، آن كه در پندار مامون، امام با این كار به یك توجیهگر دستگاه خلافت بدل میگشت، بدیهی است شخصی در حد علمی و تقوایی امام با آن حیثیت و حرمت بینظیری كه وی به عنوان فرزند پیامبر در چشم همگان داشت، اگر نقش توجیه حوادث را در دستگاه حكومت برعهده میگرفت هیچ نغمه مخالفی نمیتوانست خدشهای بر حیثیت آن دستگاه وارد سازد؛ این خود در حكم حصار منیعی بود كه میتوانست همه خطاها و زشتیهای دستگاه خلافت را از چشمها پوشیده بدارد.به جز اینها هدفهای دیگری نیز برای مامون متصور بود.
چنان كه مشاهده میشود این تدبیر به قدری پیچیده و عمیق است كه یقینا هیچ كس جز مامون نمیتوانست آن را به خوبی هدایت كند و بدین جهت بود كه دوستان و نزدیكان مامون از ابعاد و جوانب آن بیخبر بودند. از برخی گزارشهای تاریخی چنین برمیآید كه حتی «فضل بن سهل» وزیر و فرمانده كل و مقربترین فرد دستگاه خلافت نیز از حقیقت و محتوای این سیاست، بیخبر بوده است. مامون حتی برای این كه هیچگونه ضربهای برهدفهای وی از این حركت پیچیده وارد نیاید داستانهای جعلی برایعلت و انگیزه این اقدام میساخت و به این و آن میگفت.
حقا باید گفت سیاست مامون از پختگی و عمق بینظیری برخوردار بود. اما آن سوی دیگر این صحنه نبرد، امام علی بن موسیالرضا علیهالسلام، است و همین است كه علیرغم زیركی شیطنتآمیز مامون تدبیر پخته و همه جانبه او را به حركتی بی اثر و بازیچهای كودكانه بدل میكند، مامون با قبول آن همه زحمت و با وجود سرمایه گذاری عظیمی كه در این راه كرد از این عمل نه تنها طرفی بر نبست بلكه سیاست او به سیاستی بر ضد او بدل شد. تیری كه با آن، اعتبار و حیثیت و مدعاهای امام علی بن موسیالرضا علیهالسلام را هدف گرفته شده بود خود او را آماج قرار داد، به طوری كه بعد از گذشت مدتی كوتاه ناگزیر شد همه تدابیر گذشته خود را كان لم یكن شمرده، بالاخره همان شیوهای را در برابر امام در پیش بگیرد كه همه گذشتگانش در پیش گرفته بودند یعنی «قتل» و مامون كه در آرزوی چهره قداست مآب خلیفهای موجه و مقدس و خردمند، این همه تلاش كرده بود سرانجام در همان مزبلهای كه همه خلفای پیش از او در آن سقوط كرده بودند، - یعنی فساد و فحشا و عیش و عشرت توام با ظلم و كبر- فرو غلطید. دریده شدن پرده ریای مامون را در زندگی پانزده ساله او پس از حادثه ولیعهدی در دهها نمونه میتوان مشاهده كرد كه از جمله آن به خدمت گرفتن قاضی القضاتی فاسق و فاجر و عیاش همچون یحیی بن اكثم و همنشینی و مجالست با عموی خواننده و خنیاگرش ابراهیم بن مهدی و آراستن بساط عیش و نوش و پرده دری در دارالخلافه او در بغداد است.
●سیاستهای و تدابیر امام
اكنون به تشریح سیاستها و تدابیر امام علی بن موسی الرضا علیه السلام، در این حادثه میپردازیم:
۱- هنگامی كه امام را از مدینه به خراسان دعوت كردند آن حضرت فضای مدینه را از كراهت و نارضایی خود پر كرد، به طوری كه همه در پیرامون امام یقین كردند كه مامون با نیت سوء حضرت را از وطن خود دور میكند. امام بد بینی خود به مامون را با هر زبان ممكن به همه گوشها رساند، در وداع با حرم پیغمبر، در وداع با خانوادهاش، در هنگام خروج از مدینه، در طواف كعبه كه برای وداع انجام میداد، با گفتار و رفتار با زبان دعا و زبان اشك، بر همه ثابت كرد كه این سفر، سفر مرگ اوست، همه كسانی كه باید طبق انتظار مامون نسبت به او خوشبین و نسبت به امام به خاطر پذیرش پیشنهاد او بدبین میشدند در اولین لحظات این سفر دلشان از كینه مامون كه امام عزیزشان را این طور ظالمانه از آنان جدا میكرد و به قتلگاه میبرد لبریز شد.
۲- هنگامی كه در مرو پیشنهاد ولایتعهدی آن حضرت مطرح شد حضرت به شدت استنكاف كردند و تا وقتی مامون صریحا آن حضرت را تهدید به قتل نكرد، آن را نپذیرفتند. این مطلب همه جا پیچید كه علی بن موسیالرضا علیهالسلام، ولیعهدی و پیش از آن خلافت را كه مامون به او با اصرار پیشنهاد كرده بود نپذیرفته است، دست اندركاران امور كه به ظرافت تدبیر مامون واقف نبودند ناشیانه امتناع امام را همه جا منتشر كردند حتی فضل بن سهل در جمعی از كارگزاران و ماموران حكومت گفت من هرگز خلافت را چنین خوار ندیدهام امیرالمؤمنین آن را به علیبن موسیالرضا علیهالسلام تقدیم میكند و علی بن موسی دست رد به سینه او میزند.
خود امام در هر فرصتی، اجباری بودن این منصب را به گوش این و آن میرساند وهمواره میگفت من تهدید به قتل شدم تا ولیعهدی را قبول كردم. طبیعی بود كه این سخن همچون عجیبترین پدیده سیاسی، دهان به دهان و شهر به شهر پراكنده شود و همه آفاق اسلام در آن روز یا بعدها بفهمند كه در همان زمان كه كسی مثل مامون فقط به دلیل آن كه از ولیعهدی برادرش امین عزل شده است به جنگی چند ساله دست میزند و هزاران نفر از جمله برادرش امین را به خاطر آن به قتل میرساند و سر برادرش را از روی خشم شهر به شهر میگرداند كسی مثل علی بن موسیالرضا علیهالسلام، پیدا میشود كه به ولیعهدی با بیاعتنایی نگاه میكند و آن را جز با كراهت و در صورت تهدید به قتل نمیپذیرد.مقایسهای كه از این رهگذر میان امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام، و مامون عباسی در ذهنها نقش میبست درست عكس آن چیزی را نتیجه میداد كه مامون به خاطر آن سرمایهگذاری كرده بود.
۳- با این همه علی بن موسیالرضا علیهالسلام، فقط بدین شرط ولیعهدی را پذیرفت كه در هیچ یك از شؤون حكومت دخالت نكند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مامون كه فكر میكرد فعلا در شروع كار این شرط قابل تحمل است و بعدا به تدریج میتوان امام را به صحنه فعالیتهای خلافتی كشانید، این شرط را از آن حضرت قبول كرد. روشن است كه با تحقق این شرط، نقشه مامون نقش بر آب میشد و بیشتر هدفهای او برآورده نمیگشت.
امام در همان حال كه نام ولیعهد داشت و قهرا از امكانات دستگاه خلافت نیز برخوردار بود چهرهای به خود میگرفت كه گویی با دستگاه خلافت، مخالف و به آن معترض است، نه امری نه نهی نه تصدی مسؤولیتی، نه قبول شغلی، نه دفاعی از حكومت و طبعا نه هیچ گونه توجیهی برای كارهای آن دستگاه.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست