دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا
ظالم رعنا
از بایزید پرسیدند: پیر تو که بود؟
گفت: پیرزنی. روزی در صحرا رفتم، پیرزنی با انبانی آرد برسید. مرا گفت: این انبان آرد با من برگیر.
من چنان بودم که خود نیز نمی توانستم برد. به شیری اشارت کردم. بیامد. انبان بر پشت او نهادم و پیرزن را گفتم: اگر به شهر روی، گویی که را دیدم؟
گفت: ظالمی رعنا را دیدم.
گفتم: هان چه می گویی پیرزن.
گفت: این شیر مکلف است یا نه؟
گفتم: نه.
گفت: تو آن را که مکلف نیست تکلیف کردی، ظالم نباشی؟
گفتم: باشم.
گفت: با این همه می خواهی که اهل شهر بدانند که این شیر فرمان بر داراست و تو صاحب کراماتی.این، نه رعنایی بود؟
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
ویدیوهای آموزشی هفتم
مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان دولت سیزدهم مجلس شورای اسلامی دولت رهبر انقلاب مجلس محمدجواد ظریف رئیس جمهور انتخابات مجلس دوازدهم
ایران قتل تهران شهرداری تهران هواشناسی پلیس تب دنگی اربعین پشه آئدس سازمان هواشناسی وزارت بهداشت گرمای هوا
قیمت دلار قیمت خودرو خودرو واردات خودرو بازار خودرو سایپا مالیات حقوق بازنشستگان قیمت طلا برق ایران خودرو بانک مرکزی
سعید راد دفاع مقدس بازیگر فضای مجازی سینمای ایران عاشورا تلویزیون کربلا سینما محرم موسیقی تئاتر
دانش بنیان فناوری حوزه علمیه دانشگاه تهران دانشگاه آزاد اسلامی اختلال جهانی
جو بایدن رژیم صهیونیستی دونالد ترامپ یمن اسرائیل روسیه فلسطین غزه ترامپ جنگ غزه چین انتخابات آمریکا
پرسپولیس فوتبال استقلال نقل و انتقالات لیگ برتر نقل و انتقالات لیگ برتر لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس المپیک 2024 پاریس باشگاه استقلال المپیک سپاهان
فیلترینگ تلفن همراه گوگل سامسونگ مایکروسافت ایلان ماسک سرعت اینترنت ویندوز تلگرام ناسا
گرمازدگی فشار خون خواب رژیم غذایی تغذیه دیابت ویتامین افسردگی استرس چای بیماری تب دنگی