پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

فعالان فضایی


فعالان فضایی

واکاوی علل افول طیف غیرقانونی علامه دفتر تحکیم وحدت چندان موضوع جدیدی نیست تحکیمی ها اما معتقدند که تمامی ورشکستگی موجودشان نشأت گرفته از عوامل بیرونی است که به آن ها تحمیل گردیده است متن پیش رو سخنرانی حمیدرضا جلایی پور است که روزنامه شرق در اردیبهشت ماه سال۸۵ به انتشار آن اقدام نمود

واکاوی علل افول طیف غیرقانونی علامه دفتر تحکیم وحدت چندان موضوع جدیدی نیست. تحکیمی ها اما معتقدند که تمامی ورشکستگی موجودشان نشأت گرفته از عوامل بیرونی است که به آن ها تحمیل گردیده است. متن پیش رو سخنرانی حمیدرضا جلایی پور است که روزنامه شرق در اردیبهشت ماه سال۸۵ به انتشار آن اقدام نمود. این استراتژیست اصلاح طلب در سخنرانی خود، با استناد به ۶دلیل درصدد اثبات آن است که علل ناکامی تحکیمی ها به مواردی همچون انحصارطلبی تشکیلاتی، ستیز با هویت دینی، انتزاعی اندیشیدن و مواردی از این دست می باشد. با وجود گذشت سالیانی از این بحث، طرح دفاعیات و هوچی گری های اخیر فعالین این طیف- پس از اعلام لغو مجوز قانونی، مروری بر اعترافات متفکرین جبهه اصلاحات و بازخوانی دیدگاه ایشان نسبت به این اقلیت مطرود را خالی از لطف نمی سازد.

اگر به مصاحبه ها و بیانیه های فعالان سیاسی (عمدتاً دانشجویان فعالی که به تحکیمی های علامه معروف هستند) توجه کنیم با سؤال ظریفی مواجه می شویم که ارزش بررسی دارد. آنان در اهمیت جنبش دانشجویی چنین ابراز می کنند که حرکت دانشجویی پیشتاز جنبش دوم خرداد بود و یکی از علل پیروزی خاتمی و اوج گیری اصلاح طلبی فعالیت تحکیمی ها بوده است. اگر این ارزیابی را مفروض بگیریم (که نگارنده نیز به چنین ارزیابی ای معتقد است) اینک این سؤال پیش می آید پس چرا «تحکیمی ها» که هدایت کننده سیاسی حرکت دانشجویی بودند، هم اکنون وضعیتشان چنان آشفته شده که حتی قادر نیستند فعالیت های درون تشکیلاتی خود را در محیط دانشگاهی سازمان دهند. به عبارت دیگر چرا تحکیمی هایی که روزی قادر بودند در جنبش اصلاحی و کلان کشور و در شکل گیری دولت اصلاحات تأثیرگذار باشند هم اکنون به جایی رسیده اند که در رتق و فتق امور اولیه تشکیلاتی و داخلی خود با مشکلات و ناتوانی های اساسی روبه رو هستند. در بررسی فراز و فرود مذکور هم می توان به علل بیرونی و هم علل درونی اشاره کرد. به نظر من مهمترین علت بیرونی در فروکش کردن فعالیت دانشجویی ناتوانی جنبش اصلاحی در نهادینه کردن (و قانونمند کردن) اهداف و وعده هایش بود مقصود اصلی این نوشته بررسی علل بیرونی نیست بلکه کوشش می کند با ذکر شش علت درونی، ناکامی فعالان سیاسی دانشجویی را در سال های اخیر توضیح دهد.

۱) علت اول، جابه جایی اهداف موسمی با اهداف دائمی جنبش دانشجویی است. هدف دائمی جنبش دانشجویی «دفاع از عرصه عمومی نقد و بررسی» درباره مهمترین مسائل جامعه است. همیشه دانشجویان هدف مذکور را از طریق برگزاری آزادانه نشست های علمی، جلسات و تریبون ها و نشریات انتقادی با حضور صاحب نظران انجام داده اند. می توان گفت در شصت سال فعالیت دانشجویی دفاع از عرصه عمومی مهمترین اقدام جمعی و اثرگذار آنها بوده است. هدف موسمی جنبش دانشجویی وقتی رخ می داده است که در جامعه زمینه ظهور یک جنبش کلان و در سطح ملی (مانند فعالیت دانشجویان در دوران انقلاب و دوران اصلاحات) وجود داشته است و معمولاً جنبش دانشجویی پیشتاز این جنبش های فراگیر بوده اند. ولی پیشتازی دانشجویان در جنبش های ملی به معنای پیشتازی در تدوین استراتژی های مبارزاتی نبوده بلکه پیشتازی آنان در انجام اقدامات ایثارگرانه و پیشبرد صادقانه مطالبات جنبش ها بوده است. از دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی (۱۳۸۰) به بعد، تحکیمی ها به جای تاکید بر هدف دائمی جنبش دانشجویی بر هدف موسمی جنبش دانشجویی تاکید کردند. به بیان دیگر در شرایطی که جنبش اصلاحی کشور به عنوان یک جنبش کلان، با انواع گوناگون بحران ها و ناتوانی ها روبه رو بود تعدادی از «تحکیمی ها» به جای تاکید بر عرصه عمومی نقد و بررسی تمایل پیدا کردند که در نقش استراتژیست های یک جنبش کلان و دموکراتیک ظاهر شوند، تز عبور از خاتمی و تز انجام رفراندوم اینترنتی همه علائمی از این جابه جایی اهداف دائمی با اهداف موسمی بود. از این رو در شرایطی که جنبش اصلاحی به رغم حمایت های مردمی با مانع روبه رو بود، ایفای نقش پیشتازی در تدوین استراتژی برای یک جنبش دموکراتیک (جنبشی که هنوز فعال نشده بود) از سوی تحکیمی ها فقط هزینه روی دست آنها می گذاشت که گذاشت. لذا از این فعالان دانشجویی نه توانستند یک جنبش دموکراتیک را به راه بیندازند و نه توانستند یک جنبش دانشجویی را در تعقیب هدف دائمی اش (که دفاع از عرصه عمومی نقد و بررسی بود) فعال کنند.

۲) صرف نظر از غفلت تحکیمی ها از علت اول، علت دوم ناکامی آنها فقدان تحلیلی واقع بینانه از چگونگی دموکراتیک کردن جامعه سیاسی ایران بود. به بیان دیگر آنها نمی دانستند چگونه و با چه امکانات واقعاً موجودی می توان حکومت را دموکراتیک کرد؟ جالب اینکه این استراتژیست ها بدون اینکه «راه» و «توان» خود را روشن کنند راه و توان اصلاح طلبان را در عرصه سیاسی به باد انتقاد گرفتند. تحکیمی ها، اصلاح طلبان را (که از حمایت دولت خاتمی و بیست میلیون رای برخوردار بودند) ناتوان ارزیابی می کردند و فعالیت و راه آنها را در جهت دموکراتیک کردن حکومت آب در هاون کوبیدن، گره بر باد زدن و حرکت در کوچه بن بست می دانستند. اما تحکیمی ها که خود را پیشتاز حرکت دموکراتیک مردم ایران می دانستند، نمی گفتند از چه «راهی» و با چه «توانی» می خواهند جنبش جدید دموکراتیک را (جدای از جنبش اصلاحات واقعاً موجود) از آسمان آرزوها به زمین واقعیت ها بیاورند. لذا «تحکیمی ها» در حالی نیروی موجود اصلاح طلبی را تخطئه کردند، که می خواستند پروژه سنگین دموکراسی خواهی را بدون یک سبک و سنگین جدی بر دوش نحیف دانشجویان بگذارند.

۳) غیر از علت دوم، علت سوم این است که گویا این تحکیمی ها آنچنان در نقد و ارزیابی دموکراسی خواهانه خود غرق شده بودند که فرصت پیدا نکردند نگاهی به اطراف خود در محیط دانشگاه ها بیندازند. در چهار، پنج سال گذشته دانشگاه ها با رشد و موفقیت فزاینده دختران در رقابت های علمی روبه رو بود تا جایی که بین ۵۰ تا ۶۰ درصد جمعیت دانشگاه ها را زنان تشکیل می دهند. در چنین محیط زنانه ای تحکیمی ها نسخه های رادیکال تری را نسبت به سال ۷۸ (که محیط دانشگاهی پسرانه تر بود) برای دانشجویان می پیچیدند. به بیان دیگر یک فعال دانشجویی که خود را پیشتاز در تدوین استراتژی یک جنبش کلان و دموکراتیک می داند حداقل باید قادر باشد تفاوت های عیان محیط دانشگاهی را تشخیص بدهد. همانطور که می دانیم اغلب تحقیقات جامعه شناسی نشان می دهد که ایده های رادیکال در محیط های زنانه طرفدار جدی ندارد.

۴) در ربط به علت سوم، علت چهارم است که به عدم توجه به سازوکارهای دموکراسی در درون تشکل های دانشجویی مربوط می شود. به نظر نگارنده «تحکیمی ها» حقیقتاً و صادقانه دغدغه دموکراسی داشته و دارند و واقعاً خواهان دموکراتیک کردن حکومت هستند. اما مسئله این است که نیرویی که در پی دموکراتیک کردن حکومت است نمی تواند از دموکراتیک عمل کردن در تشکیلات خود غافل باشد.

اگر تحکیمی ها از لحاظ تشکیلاتی دموکراتیک عمل کرده بودند جمعیت بیش از پنجاه درصدی زنان در تشکیلات تحکیم نمودی آشکار پیدا می کرد. هم اکنون تشکیلات تحکیم مردانه ترین تشکیلات در زنانه ترین محیط های اجتماعی است. چه بسا اگر زنان نقش بیشتری در تشکیلات و مدیریت تحکیم داشتند وضع تحکیم با شرایط افول فعلی روبه رو نمی شد. تحکیمی ها برای دموکراتیک و زنانه شدن تشکیلات خود بهانه ای ندارند زیرا آنان برای انجام آن با موانعی چون نظارت استصوابی روبه رو نیستند.

۵) جدای از چهار علت فوق، علت پنجم فاصله گرفتن تحکیمی ها از «هویت دینی» انجمن های اسلامی بود. تحکیمی ها حقیقتاً با اصل خودی و غیرخودی موافق نبوده و نیستند؛ حقیقتاً از انحصارطلبی نسبت به سکولارها (که در جامعه ما ازلحاظ حقوق سیاسی، مدنی و فرهنگی با تبعیض روبه رو هستند) ناراحت بودند و هستند، ولی این نگرانی ها هیچکدام دلیل نمی شود که انجمن های اسلامی از هویت دینی خود، درعین دموکرات بودن، شرمنده باشند. در دوران هشت ساله اصلاحات اغلب گروه های اصلاح طلب برابر توان خود ازحقوق شهروندی سکولارها و دگراندیشان دفاع کردند ولی برای این کار لازم نبود از هویت دینی خود فاصله بگیرند (نمونه بارز این گروه ها جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ملی مذهبی ها و نهضت آزادی است). ولی تحکیمی ها با فاصله گرفتن از هویت دینی راه را برای اختلال در همبستگی درون انجمن ها و همچنین راه را برای دریافت ضربات پی درپی دولت پنهان بر تشکیلات دانشجویی باز کردند.

۶) پنج علت فوق به خوبی نشان می دهد که فعالان تحکیمی ارزیابی هایشان از اوضاع و احوال خود و جامعه بیشتر «فضایی» بوده است. اما علت ششم هم مؤید فضایی بودن و هم خود یکی از علل ضعف تحکیمی ها است. این علت همان سیاست تحریم تحکیمی ها در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری بود. این درست است که تحریم انتخابات حقی است که هر فرد یا گروهی می تواند در هر انتخاباتی از آن استفاده کند، اما نکته ظریف این است که بخشی از تحکیمی ها فکر می کردند اگر انتخابات را تحریم کننند بین ۶۰ تا ۸۰ درصد مردم در انتخابات (مثل انتخابات دوره دوم شوراها در تهران) شرکت نمی کنند. ولی در عمل ۶۰درصد مردم در انتخابات نهم شرکت کردند (و البته نظرسنجی ها هم کم و بیش میزان شصت درصد مشارکت را نشان می داد. لذا درحالی که ۶۰درصد مردم در انتخابات شرکت کردند تحکیمی ها به جای ناسالم خواندن انتخابات آن را «نامشروع» خواندند و ارزیابی کردند. لذا طبیعی است که دولت برآمده از چنین انتخاباتی رفتار مناسب و درخور انصاف (و قانونی) را با تحکیمی ها نداشته باشد و دائم عرصه را بر آنان تنگ کند.

نتیجه سخن اینکه شش علت مذکور (و به علاوه علل بیرونی) نشان می دهد چرا تحکیمی ها از فراز به فرود آمدند. به نظر من به میزانی که تحکیمی ها در جهت رفع علل مذکور حرکت کنند دوباره اوج می گیرند. بدین معنا که: از اهداف دائمی جنبش دانشجویی که تقویت عرصه عمومی نقد و بررسی در محیط های دانشگاهی است غفلت نکنند؛ همچنان جست وجو کنند که راه دموکراتیک کردن جامعه سیاسی چیست و برای طی کردن این راه به چه «توان» و «امکاناتی» نیاز هست؛ ۴ به ویژگی ها و مقتضیات زنانه دانشگاه ها توجه کنند، انجمن های دانشجویی را دموکراتیک و زنان بیشتری را در تشکیلات خود مشارکت دهند؛ از ابراز هویت دینی خود در انجمن های اسلامی شرمنده نباشند و در همان حال برای احقاق حقوق شهروندی دگراندیش نیز مبارزه کنند؛ بدانند یکی از فرصت های مبارزاتی برای تقویت سازو کارهای دموکراسی در ایران دوره های انتخاباتی است و سیاست تحریم انتخابات آسان ترین راه است ولی معلوم نیست بهترین اقدام باشد.

حمیدرضا جلایی پور