سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

طالقانی بخشی از حافظه تاریخی ملت ایران


طالقانی بخشی از حافظه تاریخی ملت ایران

مرحوم آیت الله سیدمحمد طالقانی یکی از علمای نواندیش دینی و در عین حال یکی از شخصیت های سیاسی اثرگذار در روند رویداد های دهه ۲۰ تا نیمه دوم دهه ۵۰ خورشیدی ایران معاصر به شمار می رود

مرحوم آیت الله سیدمحمد طالقانی یکی از علمای نواندیش دینی و در عین حال یکی از شخصیت های سیاسی اثرگذار در روند رویداد های دهه ۲۰ تا نیمه دوم دهه ۵۰ خورشیدی ایران معاصر به شمار می رود. گذشته از نوع نگرش و تلقی مرحوم طالقانی به وحی و تفسیر نوین ایشان از قرآن که با نوآوری های خاص ایشان همراه است، شخصیت و اندیشه های طالقانی از زوایای دیگری هم قابل تامل و بررسی است. جایگاه آزادی، دموکراسی و مردم و به ویژه شورا ها در آرای طالقانی بی گمان از وی به عنوان یکی از چهره های آزادیخواه و مبارز کشور چهره یی منحصر به فرد ساخته است. کمتر شخصیت دینی و ملبس به لباس روحانیت در ایران معاصر چون طالقانی به حقوق ملت و آزادی های مدنی و سیاسی، حق انتخاب ملت و مقابله با استبداد و حتی آزادی پوشش توجه داشت. این رویکرد نه تنها در اندیشه ها بلکه در شخصیت، رفتار و منش طالقانی نمودی برجسته داشت.

این ویژگی ها سبب شده بود نزد بخش عمده یی از ایرانیان طالقانی ویژگی کاریزماتیکی یافته و با نام طالقانی مشهور شود و از این رهگذر در قلب میلیون ها ایرانی به ویژه نخبگان فرهنگی و سیاسی با وجود اختلاف ها و حتی تضاد های بینشی و روشی جا باز کند. اگر بر این ویژگی ها بیفزاییم که طالقانی یکی از چهره های برجسته وطن خواه و ایران گرای سده معاصر ماست سخنی به گزاف گفته نشده است. ایران برای طالقانی به معنای سرزمین و نیز همه ایرانیان و تاریخ و تمدن و سرنوشت همه شهروندان چنان عزیز و گرامی بود که طالقانی بخش عمده یی از زندگی خود را برای ایران یا در حال مبارزه با استبداد و تلاش برای استقرار نظامی مردمی و آزاد گذراند یا در زندان ها و سیاهچال ها سپری کرد. یکی از نمود های اثبات عمق وطن دوستی و میهن خواهی همراه با اصرار بر حفظ حقوق مردم و تاکید بر گفت وگو و مسامحه طالقانی خود را در جریان درگیری های اواخر اسفند ۱۳۵۷ سنندج به زیبایی نشان می دهد.

پس از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و استقرار دولت موقت حدود یک ماه و اندی استان کردستان بدون استاندار تعیین شده از تهران اداره شد. در این دوره امور اجرایی استان کردستان زیر نظر مرحوم کاک احمد مفتی زاده قرار داشت. از سوی دیگر روزهای منتهی به پیروزی انقلاب و ایام بعد از پیروزی فرصتی بود تا بقایای حزب دموکرات که در کشور عراق مستقر بودند به ایران بازگشته و به تدریج در مهاباد و مناطق اطراف آن به تجدید سازمان بپردازند. به تدریج دیگر سازمان ها و گروه ها نیز در مناطق کردنشین کردستان و آذربایجان غربی به فعالیت پرداختند. نقش گروه های چپ و مارکسیست در این فعالیت ها بیش از دیگر گروه ها بود.

در ۲۳ بهمن ۵۷ شهربانی مهاباد غارت شد و در اوایل اسفند هم پادگان مهاباد مورد هجوم قرار گرفت. دولت موقت در برابر این رویداد ها سعی در مدیریت حوادث داشت. در اول اسفند گروهی به سرپرستی زنده یاد داریوش فروهر به همراه تنی چند از نخبگان کرد و غیرکرد به مهاباد عزیمت کرده و با رهبران احزاب مستقر در منطقه به گفت وگو می پردازند. در همین ایام پادگان مهاباد مورد هجوم قرار می گیرد. در اواخر اسفند نیز درگیری هایی در سنندج رخ می دهد. اوضاع سنندج نگرانی شدیدی در کشور ایجاد می کند. در این شرایط است که طالقانی بی آنکه دارای مسوولیت سیاسی خاصی در دولت باشد، قصد میانجیگری در مساله سنندج را با دوستان در میان می گذارد.

طالقانی اگرچه مقامی سیاسی نیست اما نفوذ قابل توجهی در دولت موقت و در میان مردم دارد چه مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت به همراه طالقانی و دکتر سحابی از بنیانگذاران نهضت آزادی ایران هستند و از سویی طالقانی در میان همه ایرانیان از محبوبیت و نفوذ خاصی برخوردار است. طالقانی جمعی از مهم ترین شخصیت های سیاسی کشور، به جز نخست وزیر تقریباً مهم ترین شخصیت های صاحب نام آن دوران مانند سیدمحمد بهشتی، داریوش فروهر، اکبر هاشمی رفسنجانی، احمد صدر حاج سیدجوادی و ابوالحسن بنی صدر را با خود همراه کرده و عازم سنندج می شود. پیش از آن با پیشنهاد احمد صدرحاج سیدجوادی ابراهیم یونسی نویسنده و مترجم کرد پس از ملاقات با بازرگان و طالقانی برای استانداری استان کردستان انتخاب می شود و با عزیمت هیات به سنندج به عنوان اولین استاندار کردستان پس از پیروزی انقلاب در استانداری کردستان مستقر می شود. حضور این هیات عالی رتبه در سنندج به سرعت تاثیر خود را می گذارد. گروه های مختلف مستقر در منطقه در این فرصت موفق می شوند نظرات و دیدگاه های خود را به این گروه عالی رتبه که به سرپرستی طالقانی در کردستان حاضر شده اند منتقل کنند. طالقانی صبورانه در جلسات بحث شرکت می کند و ضمن شنیدن دیدگاه های نه چندان روشن و هماهنگ گروه های مختلف خود نیز دیدگاه هایش را ارائه می کند. این سفر از جنبه های مختلف دارای اهمیت تاریخی است.

یکی از این رویداد های بااهمیت که تاکنون به درستی تحلیل نشده ماجرای برکناری اولین رئیس ستاد مشترک ارتش سرلشگر قرنی است. و مساله دیگر نیز که تاکنون به جد مورد توجه قرار نگرفته تاسیس شورای شهر سنندج به عنوان اولین شورای اداره کننده یکی از شهرهای کشور با اختیارات فراوان است.

همزمان با حضور طالقانی و هیات بلندپایه همراه هواپیماهای ارتش بر فراز سنندج ظاهر می شوند و اقدام به شکستن دیوار صوتی می کنند. ابتدا وزیر کشور و سپس طالقانی با فرمانده ارتش یعنی سرلشگر قرنی گفت وگو کرده و از وی می خواهند این حرکت متوقف شود. قرنی از اجرای این درخواست استنکاف کرده و می گوید زیر بار این خواسته نمی رود، لازم به یادآوری است که رابطه قرنی با آیت الله طالقانی به حدود ۲۰ سال قبل از این حوادث برمی گردد و قرنی برای احراز این پست یعنی ریاست ستاد ارتش توسط مهندس مهدی بازرگان انتخاب شده و حکم دریافت کرده بود. به سخن دیگر دوستی قدیمی و رابطه گرمی میان بازرگان و طالقانی با قرنی برقرار بود.

با بازگشت طالقانی به تهران در میان حیرت روزنامه ها و شخصیت های سیاسی، قرنی از مسوولیتش یعنی ریاست ارتش برکنار می شود و مهندس بازرگان طی حکمی ارتشبد فربد را برای ریاست ستاد ارتش انتخاب می کند. این حادثه یعنی برکناری قرنی از ریاست ارتش به دلیل مساله سنندج در تاریخ معاصر ایران بی نظیر بوده و هست. معمولاً امرای نظامی و ارتشی که در سنندج یا کردستان خدمت می کردند در دوره های بعدی خدمت ارتقا یافته و در مسوولیت های سنگین تری به فعالیت می پرداختند اما طالقانی قرار بود مانند همیشه با حفظ اصول خود و با تاکید بر حفظ امنیت شهروندان زمینه گفت وگو و مفاهمه میان احزاب مستقر در منطقه و دولت موقت را تقویت کند. وی بر عدم استفاده از ماشین جنگی برای حل مساله سنندج اصرار می ورزد و در برابر استفاده از آخرین گزینه مرسوم در این گونه مواقع یعنی دخالت نیروهای مسلح مقاومت می کند و حتی رفاقت دیرین قرنی با او و بازرگان هم نمی تواند مانع از برکناری قرنی شود.

طالقانی به درستی تجربه رویدادهای پس از شهریور ۲۰ و به ویژه رویدادهای مربوط به فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری جعفر پیشه وری را به یاد دارد. در آن رویدادها سیدمحمود جوان در نهایت از ورود ارتش به تبریز استقبال می کند آن هم هنگامی که پای مصالح کشور در میان بود و نیروهای شوروی علناً برای دریافت امتیاز نفت شمال گروهی را در منطقه برای این منظور مستقر کرده بودند و پس از ماه ها تلاش و گفت وگو دیگر راهی به جز بازگشت ارتش به منطقه باقی نمانده بود. اما در ماجرای سنندج هنوز اتفاق مهمی رخ نداده که نیاز به ورود ارتش به قضیه باشد. قرنی برکنار می شود و فربد با روشی تازه مسوولیت اداره ارتش را بر عهده می گیرد. این تجربه یعنی اصرار بر گفت وگو و مفاهمه یکی از مسائل بغرنجی است که در فرهنگ سیاسی ما ایرانیان، آن هم در موقعیت های ویژه، چندان مورد استفاده نبوده و معمول نیست که برای هر گروه و جریانی حقی برای طرح نظر قائل شویم. اما طالقانی به خوبی به این ارزش پایبند است. این اقدام از سویی موجب تقویت اعتماد میان مردم کشور شده و از سوی دیگر زمینه تندروی را به حداقل می رساند کمااینکه موجب حفظ جان و مال مردم هم می شود. از سوی دیگر زمینه برای پیشبرد برنامه های طالقانی به ویژه شروع فعالیت شوراها مهیا می شود. یکی از آرمان های بزرگ طالقانی برای تقویت حضور واقعی و نه شکلی مردم در اداره کشور و حاکمیت بر سرنوشت خود استقرار شورا های واقعی منتخب مردم با اختیارات زیاد بود.

طالقانی در جمع هزاران تن از مردم سنندج سخنرانی خود را پس از جمع بندی اوضاع آغاز کرد و از لزوم فعالیت شورای سنندج سخن گفت. او در نوروز ۱۳۵۸ در سنندج درباره لزوم تاسیس اولین شورای مردمی پس از انقلاب چنین گفت؛ «برای اینکه در شهر شما آرامش، تفاهم و برادری مستقر بشود، هیاتی با انتخاب و نظر گروه های مختلف، جمعیت های مختلف، چندنفری تعیین شده اند به عنوان شورای موقت که بیش از یک هفته مجال ندارند، پس از یک هفته واگذار می شود به آرای عمومی شما زن و مرد ساکن همین شهر محترم. تا می توانید بینش خود را، ایمان خود را به کار ببرید، تا این انجمن با کمال آزادی و آرای آزاد شکل بگیرد و صورت بیابد تا نمونه یی باشد برای سرتاسر منطقه کردستان و بلکه برای همه کشور.» این گونه بود که شورای سنندج به تدریج از رویا به واقعیت می پیوندد. طالقانی می اندیشید با اجرای موفقیت آمیز انتخابات شورا ها و شروع به کار شورا می توان از تجربه شورای سنندج در دیگر نقاط کشور استفاده کرد؛ آرمانی که البته برای اجرا با مسائل ساختاری مواجه شد...

در سنندج دو شورا در ابتدای انقلاب شکل گرفت. اول شورایی که مرکب از نمایندگان مرحوم طالقانی یعنی دکتر مظفر پرتوماه، روزگار مرادی (دو تن از شهروندان کرد که اولی یکی از اعضای انجمن های اسلامی امریکا بود که دارای گرایش مذهبی بود و در سازمان ناسا اشتغال داشت و به پیشنهاد ابراهیم یزدی از امریکا به ایران بازگشته بود و دومی از هواداران مرحوم مفتی زاده بود) و تعدادی از نمایندگان گروه های چپ بود که وظیفه این شورا برگزاری انتخابات بود. این اقدام موجب شد طالقانی یک هفته مهلت برای شروع فعالیت شورا در نظر گیرد. با برگزاری انتخابات دموکراتیک در سنندج ۱۱ نفر به عنوان عضو شورا برگزیده شدند که هشت تن هوادار مرحوم مفتی زاده بودند و سه نفر گرایشات چپی داشتند. روند اجرای انتخابات و رای گیری و سپس فعالیت های شورا خود با مسائلی دست به گریبان بود اما بالاخره شورا انتخاب و فعالیت خود را شروع کرد. این تجربه نوینی از مشارکت مردم در اداره کشور بود و طالقانی تا آخرین لحظات زندگی خود از این شورا دفاع کرد. طالقانی در آخرین خطبه نماز جمعه پیش از فوت در این باره چنین تاکید کرد؛ «مگر در سنندج که این شورای نیم بند تشکیل شد ضرری به جایی رسید؟ و می بینیم آنجا نسبتاً از همه منطقه کردستان آرام تر است. گروه ها و افراد دست اندرکار شاید این طور تشخیص بدهند که اگر شورا باشد دیگر ما چه کاره ایم؟ شما هیچ، بروید دنبال کارتان، بگذارید این مردم مسوولیت پیدا کنند...»

آری طالقانی نماد آن بخش از دیندارانی است که در نظر و بینش، منش و کنش همواره بر مشارکت مردم در اداره سرنوشت خود اصرار داشته و هرنوع حکمرانی بی مردم را نمادی از استبداد و از آن بالاتر شرک قلمداد می کنند. زندگی طالقانی یکی از نمونه های گویای سازگاری ایمان و آزادی است. بی گمان نام و یاد طالقانی بخشی از حافظه تاریخی ملت ایران باقی خواهد ماند.

احسان هوشمند