دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
وضوح تدریجی کابوس
کابوس نوعی آشوب و در همریختگی هراسآور در حالت ناهوشیاری است. آنچه مسلم است این وضعیت با دو اصل ارتباط اساسی دارد؛ اول بینظمی و دوم هراس. حال این رخداد بینظم و بهلحاظ عاطفی تاثیرگذار (ترسآور) بر اساس علایم و نشانههایش و ارتباط آنها با اتفاقات واقعی کمی توضیحپذیر میشود. هر چند ممکن است این توضیحپذیری تنها نتیجه کلکهای زبانی باشد. بالابودن شدت درگیری با کابوس و گمگشتگی میان آن و واقعیت امکان توضیحپذیری را کم میکند و شخص دچار این حالت را به جنون میرساند. فرآیند توضیحپذیرکردن کابوس بیشتر برای ناظری بیرونی با آگاهی خداگونه که به تمام چیستی و چرایی بهوجودآمدن یک کابوس و ارتباطش با واقعیت آشناست، ممکن خواهد بود. بهدلیل وجود چنین شخصیت خداگونهای (مولف) در هر اثر هنری و خاصه دراماتیکی طبیعی است که -به شرط اراده مولف - کابوس ابتدایی که قطعا با آشوب و ترس همراه است توضیحپذیر میشود.
نمایش عروسکهای سکوت نوشته فرزانه سهیلی به کارگردانی سمانه زندینژاد از یک کابوس به واقعیتی که آن کابوس در آن ریشه دارد، حرکت میکند. ساختمان نمایشنامه با یک فضای آشوبزده و هراسآور شکل میگیرد و به اوج میرسد. نمایشنامه با نشانهگذاری از طریق اطلاعاتی پراکنده و بینظم و فضایی هراسآور بهسبب عناصری وهمانگیز، پرابهام و خشن، خیلی زود به فضای مورد نظرش میرسد. تداخلهای زبانی، پیچیدهکردن روابط و درهمریزی مداوم آنها بهطریقی که نتوان نسبت شخصیتها را پیش از ساختهشدن فضا دریافت کرد، از جمله تمهیدات متنی است که باعث شده فضاسازی در «عروسکهای سکوت» بر داستانپردازی غلبه کند. در کنار این مساله، همین تمهیدات نتیجهای دیگر در پی دارند که ایجاد سیری غیرقابل اعتماد، همچون کابوس در دوسوم ابتدایی است.
کابوس در متن این نمایش اصلی ساختاری است. البته این ساختار صرفا تشکیلدهنده دوسوم از سیر کلی نمایشنامه است اما با در نظرگرفتن این نکته که کابوس ساختار را تعیین میکند، میتوان ابهام و پیچیدهسازی اولیه نمایش را توجیه کرد. کابوس بهمثابه یک ساختار نه الزاما پیشرونده است و نه پسرونده، سیالیت رویا را دارد و غریب و حساسیتزاست. بخشی از هراسانگیزبودن کابوس هم بهسبب این است که آشوب آن با غربت، ناآشنایی، حساسیتها و ترسهای فردی آمیخته است. کلیت فضا و روابط آدمهای نمایش عروسکهای سکوت در دوسوم ابتدایی هم توسط هراسهای فردی و شاکله ناآشنای زبانی و ارتباطی ساخته میشود. درست است که ما در این بخشهای نمایشنامه از علت و واقعیت مبنایی این کابوسها اطلاع نداریم و تنها مشغول آشناشدن با فضا و حدس آنچه در لایههای زیرین پنهان است، هستیم، اما با این وجود در اینکه این ترسها فردی، درونی و ناشی از فاجعهای در گذشته است، تردیدی نداریم.
فضای اثر ذهنگراست. معنا و جنس این ذهنگرایی با تشریح نوع آغاز نمایش و حرکتش در عکسالعملهای روانی شخصیتها مشخص میشود. شروع نمایش زمانی است که شخصیت مرد (پدر) در جلو دری که میانه صحنه قرار دارد، صدای گفتوگوی شاد دو دختر را میشنود و با گفتن اسم مسعود به این صدای ذهنی پاسخ میدهد و از در وارد میشود. اینجا با نوع کارگردانی زندینژاد و فضای نمایشنامه که مدام از واقعنمایی و روندی سرراست سر باز میزند، این نکته تداعی میشود که ما وارد فضای ذهنی و روانی مرد شدهایم و آنچه میبینیم آشوب و ترس درون ذهن این مرد سودازده است، ورود به آن در به معنای ورود به ذهن شخصیت است. در اینجا کارگردانی با میزانسنهای پویا و سیالش، فضاسازی صوتی و بصری غیرتزیینی و دراماتیکش در نشانهسازی بسیار موفق است. متن در کارگردانی زندینژاد بهشکل تصویری دوباره بازنویسی شده و گویی با انتخابهای کارگردان، ما هر لحظه غافلگیر میشویم. ارزش این کارگردانی در آنجاست که باعث شده ضعف متن به سقوط کار نینجامد؛ مدتزمان طولانی ساختار کابوس و ابهامات هویتی آدمهای نمایش در دقایقی میتواند کلیت کار را دچار درجازدن و تکرار کند و گیرافتادگی شخصیتها در کابوس میتواند تبدیل به گیرافتادگی مخاطب در یک ناآگاهی کسلکننده شود، اما کارگردان با پویایی صحنه و خلق عناصر معناساز کار را از این خطرات به سلامت عبور داده است.
پس از این و در ۱۵ تا ۲۰دقیقه انتهایی، نمایش شروع به توضیحدادن و بازکردن کلافی میکند که تا به حال ایجاد کرده. ساختار کلی نمایش اینجا شکل میگیرد که یک فضای کابوسآلود پرابهام نظم پیدا میکند و واقعیت دهشتناک پنهانمانده آن کابوس هراسآور آشکار میشود. متن ابهامی اولیه ایجاد میکند و بهطور تدریجی ابهام آن موقعیتهای اولیه را از بین میبرد، در کل متن عروسکهای سکوت از یک نقطهبهنقطهای تازه منتقل نمیشود و شخصیتها روندی ندارند، تنها پیکرهای ناموزون همچون کابوس شکل میگیرد، پیچیده میشود و سپس با واقعیت نظم مییابد و توازن پیدا میکند. از این جهت با توجه به ساختار متفاوت اولیه متن باید گفت که در نهایت عروسکهای سکوت نمایشی ساده، دستیاب و حتی میتوان گفت محافظهکارانه است و به هیچوجه حاضر نیست از هویت و فضای اولیه خود چیزی باقی بگذارد. نمایش شرِ - حتی لذت و پیچیدگی- ابهام را بهعنوان تمهیدی ساختاری حاضر نیست تا انتها در خود حفظ کند و آن را با پاسخدادن به همه سوالها پاک میکند. حکایت نمایشنامه عروسکهای سکوت، حکایت تابلویی است که ابتدا با ساختارشکنی نقاش از طریق پاشههای رنگ شکلی متفاوت و پرسوال پیدا میکند، اما سپس همه آن بههمریختگی با الگوگرفتن از منظرهای واقعی توسط همان نقاش ابتدا ساختارشکن، به یک منظره بیابهام و آشنا تبدیل میشود. در یکسوم انتهایی گفتوگوها بیشتر کارکردی روایی دارند و همچون یک تکگویی عمل میکنند، یک تکگویی پایانی که همهچیز را روشن میکند و مرد را اینبار بهجای اینکه پشت در ذهنش نشان دهد، در تنهایی واقعیاش نمایش میدهد.
علیرضا نراقی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران صادق زیباکلام مجلس شورای اسلامی مجلس مجلس دوازدهم انتخابات انتخابات مجلس انتخابات مجلس دوازدهم دولت انتخابات مجلس شورای اسلامی ستاد انتخابات کشور دولت سیزدهم
قتل شیراز سیل تهران هواشناسی فضای مجازی شهرداری تهران زلزله سازمان هواشناسی پلیس وزارت بهداشت سلامت
سایپا خودرو حقوق سربازان قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا گاز بازار خودرو حقوق بازنشستگان نمایشگاه نفت ایران خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران کتابخانه کتاب جشنواره فیلم فجر دفاع مقدس سینمای ایران تلویزیون رضا عطاران سینما نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تئاتر
فناوری کره زمین
اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه روسیه آمریکا حماس افغانستان سازمان ملل اوکراین رفح نوار غزه
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ برتر بازی هوادار باشگاه پرسپولیس لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران سپاهان باشگاه استقلال
هوش مصنوعی شفق قطبی خورشید مریم میرزاخانی ایلان ماسک تبلیغات ناسا اپل نوآوری گوگل
رژیم غذایی درمان و آموزش پزشکی دیابت فشار خون قهوه بارداری افسردگی