یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

طعم دهانتان را عوض کنید


طعم دهانتان را عوض کنید

تحقیقات یک محقق ایرانی نشان می دهد که تهرانی ها در تابستان, بداخلاق ترند و در بهار, خوش اخلاق تر

«خوشکامی درمیان شهروندان شهر تهران در فصل بهار بیشتر از سایر فصول است و در فصل تابستان کمتر از سایر فصول.» این، چکیده مطالعه مفصلی بود که سال گذشته توسط دکتر حسین کاویانی، متخصص روان‌شناسی بالینی و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران، انجام شد و این در حالی است که بیشتر مطالعات مشابه در کشورهای اروپایی و امریکایی، از شیوع تغییر خلقیات در شروع زمستان خبر می‌دهند و نه تابستان...

هوای بارانی در لندن چندان خوشایند نیست اما در تهران، چرا. مطالعات نشان می‌دهد در کشوری مانند انگلستان، وقتی هوا بارانی شود، روحیه و رفتار بیشتر مردم به نارضایتی میل می‌کند اما مطالعه‌ای که به تازگی توسط دکتر حسین کاویانی، استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران، انجام شده حاکی از آن است که هوای بارانی در روحیه و رفتار شهروندان شهر تهران، اثر شادی‌آوری دارد. نزدیک‌‌ترین دلیلی که برای توضیح این نتیجه به ذهن می‌رسد، تفاوت‌های آب و هوایی بین دو شهر است. بارش باران در شهری مانند لندن، زیاد اتفاق می‌افتد و در شهری مانند تهران، به مراتب کمتر. با این حساب، شاید اگر چنین تحقیقی در شهرهای شمالی کشورمان که عموما پرباران‌‌اند، انجام شود نتایجش مشابه نتایج اروپایی باشد و باران چندان اثر شادی‌آوری در روحیه و رفتار شهروندان نداشته باشد. اما قدر مسلم این است که تغییرات آب و هوایی شهر، در روحیه و رفتار شهروندان تاثیر می‌گذارد.

● زمین‌گیر شدن در هوای بد

هواشناسی زیستی، شاخه‌ای از روان‌شناسی امروز است که تاثیر رویدادهای هواشناسی را بر زندگی انسان بررسی می‌کند: همراهی شروع زمستان با شیوع افسردگی، همراهی اوج سرما با اوج‌ حملات آسم، همراهی شدت گرمای هوا با شدت پرخاشگری و... هواشناسان زیستی بر این باورند که رفتار، خلقیات و بهداشت آدم‌ها با تغییرات آب و هوایی کاملا مرتبط است و توجیه‌شان هم این است که تغییرات آب و هوا، میزان رسیدن اکسیژن به سلول‌ها را تغییر می‌دهد و منجر به ایجاد تغییرات و واکنش‌هایی در ترکیبات خون و فشار خون می‌شود. به اعتقاد آنها، فراوانی بیش از اندازه‌ یون‌های مثبت می‌تواند باعث ضعف بدنی، تحریک‌پذیری، سردرد، اضطراب، بی‌خوابی، کابوس‌های شبانه، بی‌تفاوتی، تهوع، افسردگی و بسیاری از علایم و نشانه‌های جسمانی و روانی دیگر شود، در حالی که یون‌های منفی اثرات ضعیف‌تری دارند و مشکلات خفیف‌تری ایجاد می‌کنند. هوا‌شناسان زیستی معتقدند که یون‌های منفی با سروتونین در ارتباطند. سروتونین ماده‌ای است که نقش آن در بیماری‌هایی مانند افسردگی ثابت شده و داروهای ضدافسردگی معروفی مثل فلوکستین روی همین سروتونین اثر می‌گذارند تا غلظت آن را در مغز بالا ببرند و این اثر از طریق مهار جذب آنها اتفاق می‌افتد. افزایش غلظت سروتونین در نهایت باعث تغییر خلقیات، آرامش بدن و خواب‌آلودگی می‌شود اما نمی‌شود همه چیز را با یون‌های مثبت و منفی توجیه کرد.دکتر کاویانی، روان‌شناس بالینی و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران، می‌گوید: «نباید فکر کرد که اگر یون‌های موجود در هوا را زیاد کنیم، تمام مشکلات روحی‌مان حل می‌شود و آدم‌های شادی می‌شویم ولی می‌شود گفت که یک ارتباطی بین وضعیت خلقی ما و این یون‌ها وجود دارد. بعضی سازمان‌های خارجی آمده‌اند از این مسائل استفاده کرده‌اند و مثلا در ورودی‌های هوای ادارات خود میدان‌های الکتریکی خاصی تعبیه کرده‌اند تا هوا در حین عبور از این میدان‌ها و رسیدن به اداره، یون‌های منفی‌‌اش بیشتر شود. تفکر آنها این بوده است که افزایش این یون‌های منفی در هوای اداره می‌تواند روی کارمندان آنها اثر بگذارد و آنها را از این حالت رخوت و کسالت درآورد. بعضی‌ها ادعا دارند که چنین اثری وجود داشته است. ما هم نمی‌توانیم ادعای آنها را رد کنیم و بگوییم که نیست.»

● تابستان یا زمستان، مساله این است

در روان‌شناسی، اصطلاحی به نام اختلال عاطفی فصلی وجود دارد که چندان هم ناشایع نیست. این اختلال که افسردگی فصلی نیز نامیده می‌شود، عموما بر دو نوع است: تابستانی و زمستانی. مطالعات موجود در کشورهای اروپایی و امریکایی از میزان بالای شیوع نوع زمستانی خبر می‌دهد، در حالی که مطالعات آسیایی عمدتا از شیوع بالای نوع تابستانی حکایت می‌کند. شاید نخستین مطالعه مفصلی که در میان مطالعات فراوان اروپایی، از نوع تابستانی حرف به میان آورد، مطالعه محققان چینی دانشکده پزشکی جینینگ در سال ۱۹۶۱ بود. در این مطالعه ۱۳۸۵ نفر مورد آزمایش قرار گرفتند و نهایتا نسبت شیوع افسردگی تابستانی به افسردگی زمستانی، ۹/ ۳۰به ۲۰ اعلام شد.

در اختلال عاطفی فصلی نوع زمستانی معمولا با شروع فصل پاییز یا زمستان، خلقیات و روحیات افراد افت می‌کند و به سمت افسردگی میل می‌کند و با شروع فصل بهار یا تابستان، اوضاع روحی و رفتاری روبه بهبود می‌گذارد. این افسردگی را عمدتا به کوتاهی روزهای زمستان (و کمبود آفتاب) و بلندی شب‌های این فصل (که با افزایش هورمون تاریکی یا ملاتونین همراه است) ربط می‌دهند. در نوع تابستانی نیز اوضاع دقیقا بر عکس است به نحوی که با شروع تابستان، مبتلایان به سمت افسردگی می‌روند و با شروع پاییز یا زمستان اوضاع بهتر می‌شود و از افسردگی خارج می‌شوند. این تغییرات را نیز عمدتا به گرمای هوا ارتباط می‌دهند و تصور می‌شود با مداخله در درجه حرارت محیط زندگی مبتلایان، بشود به این بیماران کمک کرد.

● درمان‌های اربعه

۱) اقلیم‌درمانی (کلایمتوتراپی): اقلیم درمانی یا کلایمتوتراپی یعنی درمان با ایجاد تغییرات آب و هوایی. کوچ کردن از منطقه‌ای که آب و هوایش برای فرد، افسرده‌کننده است به منطقه‌ای با خصوصیات آب و هوایی متضاد.

۲) لایت‌تراپی و برعکس: در اختلال عاطفی فصلی نوع زمستانی به ویژه در کشورهایی مانند اسکاندیناوی و انگلستان که آفتاب کمتری دارند، قرار گرفتن در معرض نور بیشتر (چه طبیعی، چه مصنوعی) اثرات درمانی دارد. در نوع تابستانی نیز دقیقا برعکس؛ یعنی دوری از نور آفتاب، بیرون نیامدن از خانه در ساعات غیرضروری و کمتر رفتن به مناطق شلوغ و آلوده شهر، جنبه درمانی دارد.

۳) دارودرمانی: استفاده از انواع داروهای ضد افسردگی یکی از رایج‌ترین درمان‌های مورد استفاده است که البته باید با صلاحدید وبه تجویز روان‌پزشک انجام شود.

۴) درمان از بالا: اگرچه نقش خود افراد در درمان افسردگی فصلی مهم است، بخشی از مسئولیت نیز به سطوح بالای مدیریتی جامعه برمی‌گردد. در این فصول، سطوح بالای مدیریتی جامعه باید تدابیری بیندیشند تا سطح خلق و خوی افراد را ارتقا بدهند و در این میان، رسانه‌ها نقش بسیار مهمی دارند و می‌توانند با افزایش میزان تولید برنامه‌های شاد و مفرح، استرس‌های روحی روانی را کاهش داده و به طور چشمگیری موثر باشند.

● درمان، نوعی دیگر

«یکی از بیمارانم افسر بازنشسته‌ای بود که ده سال از شروع افسردگی‌اش می‌گذشت، با هیچکس حرف نمی‌زد، ساعت‌ها به زمین خیره می‌شد و گهگاه فقط سرش را بلند می‌کرد و نجواکنان می‌گفت: ونا مرد! ونای عزیز من مرد.» این خاطره را دکتر دیوید برنز روایت می‌کند. دکتر برنز، روان پزشکی که این روزها سرسختانه از تئوری شناخت‌درمانی دفاع می‌کند، آن بیمارش را هرگز از یاد نمی برد چرا که به واسطه همان بیمار با تمرین‌های شناخت درمانی آشنا شد: «حالش آنقدر وخیم بود که اصلا امیدی به زنده ماندنش نداشتم. سابقه خودکشی، سابقه حمله قلبی، افسردگی شدید و . . . از درمانش ناامید شده بودم. درمان‌های متداول جواب نداده بود و بالاخره تصمیم گرفتم از دوره‌های درمانی شوک الکتریکی استفاده کنم. یادم هست که در پایان هجدهمین جلسه شوک درمانی، وقتی پیرمرد به هوش آمد، اطرافش را نگاه کرد و به آرامی پرسید: این جا کجاست؟ امیدوار شدم که نشانه‌هایی از بهبود را در حال او ببینیم اما او خیلی زود، دوباره در خودش فرو رفت و آن کلمات همیشگی را زیر لب تکرار کرد: ونا مرد! ونای عزیز من مرد.» دکتر برنز از همانجا یقین کرد که برای جنگ با افسردگی به سلاح موثرتری احتیاج دارد: «همان روز دکتر جان پل برادی، رییس بخش روان پزشکی دانشگاه پنسیلوانیا، به من پیشنهاد کرد که با دکتر آرون تی بک (BECK) ملاقات کنم. شنیده بودم که دکتر بک در زمینه شناخت درمانی دست به تحقیقات گسترده‌ای زده و در درمان بیمارانش هم از این شیوه سود می‌برد. حسی که آن بیمار در من ایجاد کرده بود، مرا وادار کرد که برای آن ملاقات پافشاری کنم و با تئوری‌ها و تمرین‌های شناخت درمانی آشنا شوم.» دکتر برنز حرف های آن روز دکتر بک را در ۴ نکته خلاصه می‌کند:

۱) آدم‌های افسرده با طرز فکری منفی، بدبینانه و غیرمنطقی با زندگی برخورد می‌کنند.

۲) طرز فکر آدم‌ها را می‌شود عوض کرد، البته با زحمت زیاد.

۳) اگر آدم‌ها بتوانند موانع شادی را از میان بردارند و فکرشان را اصلاح کنند، به شادی نزدیک می‌شوند و از زندگی لذت می‌برند.

۴) اگر از روش های مناسب استفاده کنیم، رسیدن به چنین موفقیتی خیلی هم وقت گیر نیست.

دکتر برنز که حالا سال هاست این شیوه درمانی را در کنار دارودرمانی به کار می‌گیرد از نتیجه کارش کاملا احساس رضایت می‌کند و می‌گوید: «بسیاری از بیمارانم بعد از سال‌ها برای اولین بار در طول زندگی، طعم شادمانی را چشیده‌اند و من از این بابت، بسیار خرسندم.»

دکتر محمد کیاسالار