شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

غیبت کبرا


غیبت کبرا

عصر غیبت کبرا زمانی است که با انتهای غیبت صغرا شروع شده است انتهایی که توسط اعلان امام زمان ع در سال ۳۲۹ هجری صورت گرفت حضرت در نامه ای به علی بن محمّد سَمَری از انتهای سفارت وشروع غیبت کبرا خبر داد

● پرسش: عصر غیبت کبرا چه خصوصیات ویژه‏ای دارد؟

▪ پاسخ: عصر غیبت کبرا زمانی است که با انتهای غیبت صغرا شروع شده است. انتهایی که توسط اعلان امام زمان (ع) در سال ۳۲۹ هجری صورت گرفت. حضرت در نامه‏ای به علی بن محمّد سَمَری از انتهای سفارت وشروع غیبت کبرا خبر داد.

عصر غیبت کبرا دارای شرایط وخصوصیاتی است که به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:

۱) مسلمانان در این عصر در ظاهر از رهبر وامام خود جدا شده‏اند، واو را نمی‏بینند ویا اگر می‏بینند او را نمی‏شناسند. واین حکم کلّی برای عموم شیعیان است، گر چه ممکن است برخی به جهت مصالحی، مشرف به لقای حضرت شوند.

۲) گسترش ظلم وستم در روی زمین، نیز از ویژگی‏های عصر غیبت کبرا است. وبا این ویژگی، بین این زمان وعصر حکومت اسلامی در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) تمییز داده می‏شود.

۳) تأکید الهی بر امتحان امّت اسلامی در عصر غیبت کبرا؛ زیرا در این عصر مردم با مشکلات بیشتری روبه‏رو خواهند بود از قبیل:

الف) گسترش فساد وفحشا در جامعه اسلامی و جهان.

ب) انواع فشارهای سیاسی ومشکلات که در راه پذیرش حقّ وایمان است.

ج) مواجهه انسان با انواع شبهات در وجود امام زمان (ع).

در نتیجه مشاهده می‏کنیم که امامان: تأکید فراوانی بر این موضوع مهم داشته‏اند. همان گونه که از حضرت موسی بن جعفر (ع) روایت شده که فرمود: «إذا فقد الخامس من ولد السابع، فاللَّه اللَّه فی أدیانکم لایزیلکم عنها أحد، یا بنیّ! إنّه لابدّ لصاحب هذا الأمر من غیبة حتّی یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به، إنّما هی محنة من اللَّه عزّوجلّ امتحن اللَّه بها خلقه ...»؛ «هر گاه پنجمین از اولاد هفتمین مفقود شد، پس خدا را، خدا را در ادیانتان، مواظب باشید که معتقدات شما را زایل نکنند، ای فرزندم! به طور حتم برای صاحب این امر غیبتی است به حدّی که معتقدان به آن، از این امر رجوع می‏کنند، واین محنتی است که خداوند به واسطه آن خلقش را امتحان می‏کند...».( کافی، ج ۱، ص ۳۳۶، ح ۲)

● پرسش: غیبت حضرت مهدی‏علیه‏السلام به چه کیفیتی است؟

▪ پاسخ: در رابطه با کیفیت غیبت حضرت دو نظریه است:

۱) نظریه خفای شخص: یعنی اینکه وجود حضرت از دید مردم مخفی است. دلیل این نظریه روایاتی است که از طرق اهل بیت: رسیده است.

امام رضا (ع) فرمود: «لایری جسمه...»؛ «... جسم او دیده نمی‏شود...».( کمال الدین، ص ۳۷۰)

امام صادق (ع) فرمود: «...الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه...»؛ «...پنجمین از اولاد هفتمین، شخصش از شما غایب خواهد شد...».( بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۲)

۲) نظریه خفای عنوان: به این معنا که مردم او را می‏بینند ولی هرگز به عنوان مهدی موعود به او آشنایی پیدا نمی‏کنند. دلیل بر این نظریه نیز روایت محمّد بن عثمان عَمْری است که فرمود: «واللَّه إنّ صاحب هذا الأمر لیحضر الموسم کلّ سنة فیری الناس ویعرفهم ویرونه ولایعرفونه»؛ «به خدا سوگند! همانا صاحب این امر در موسم حجّ هر سال حاضر می‏شود، مردم را می‏بیند وآنها را نیز می‏شناسد، ونیز مردم او را می‏بینند ولی نمی‏شناسند.»( کمال الدین، ص ۴۴۰)

● پرسش: با توجه به فراگیری ظلم وفساد در عالم، چرا امام ظهور نمی‏کند؟

▪ پاسخ: غالب احادیثی که اشاره به عملکرد حضرت مهدی (ع) بعد از ظهور دارد به این نحو است که خداوند به توسط حضرت، عالم را از عدل وداد پر می‏کند همان طوری که زمین پر از ظلم شده باشد که این در حقیقت تشبیه است نه شرطیّت وعلیّت، یعنی ظلم و فساد علت ظهور باشد.

به تعبیر دیگر: فساد، هدف نیست، بلکه آمادگی، هدف است. بر خلاف آنچه برخی تصوّر می‏کنند آنچه برای تسریع ظهور مصلح جهانی لازم است، وجود ظلم وفساد در سراسر زمین نیست، بلکه یک آمادگی وتشنگی لازم است. البته نمی‏توان انکار کرد که افزایش ظلم وفساد یکی از علل آمادگی وتشنگی خواهد بود، زیرا هنگامی که مردم جهان ثمره تلخ وشوم تبعیض‏ها وبی‏عدالتی‏ها را بچشند، ناراحت می‏شوند ودر جست‏وجوی یک طریق اصلاح ویافتن یک مصلح جهانی گام برمی‏دارند.

در نتیجه، باید گفت: هسته اصلی زمینه برای ظهور، آمادگی وآگاهی از عواقب وضع نابسامان امروز دنیا است، نه اینکه وجود ظلم وفساد هدف اصلی باشد.

● پرسش: چرا امام زمان‏علیه‏السلام خود را برای مؤمنان مورد وثوق ظاهر نمی‏سازد؟

▪ پاسخ:

ـ اولاً: آن حضرت برای هر کس که بخواهد ظاهر شود ناگزیر می‏بایست برای معرفی خود معجزه‏ای اظهار نماید تا در صحت ادعایش یقین کنند. در این میان عده‏ای حقّه‏باز وساحر پیدا می‏شوند وبرای فریب مردم از راه سحر وجادو چنین می‏کنند، وخود را به عنوان امام زمان وانمود می‏نمایند.

ـ ثانیاً: افراد حیله‏گر از این موضوع استفاده کرده وادعای رؤیت می‏کردند، ولی به جهت سدّ این گونه انحرافات، ملاقات در حدّ گسترده ممنوع شد، گر چه خواصّی از افراد در موقعیت‏های مناسب وبنابر مصالح کلّی وجزئی به ملاقات حضرت شرفیاب می‏شوند.

● پرسش: مقصود از نیابت عامّه در عصر غیبت کبرا چیست؟

▪ پاسخ: مقصود از نیابت عامه این است که امام (ع) ضابطه‏ای کلّی به دست می‏دهد تا در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه از همه جهات ودر همه ابعاد بر او صدق می‏کند نایب امام شناخته شود ودر جامعه، نماینده او گردد.

بنابراین، کسانی که در دوره غیبت صغرا نیابت داشتند وبا اسم ورسم معرفی شده بودند «نایب خاص» نامیده می‏شوند.

بر اساس روایات وارده در این باب، مقام نیابت عامه به وسیله خود امامان: به ویژه حضرت حجت (ع) به فقیه جامع شرایط تفویض شده است، که از آن جمله می‏توان به این دو روایت اشاره کرد:

۱) عمر بن حنظله از امام صادق (ع) سؤال می‏کند که اگر در مشکلات ومنازعاتی که معمولاً برای آنها به حاکم یا به قضات منصوب از طرف حاکم مراجعه می‏کنند، بین دو نفر شیعه رخ داد چه کنند؟آیا می‏توانند به حاکم وقت ویا قضات منصوب از طرف آنان مراجعه نمایند ومشکلشان را حل نمایند.

حضرت در پاسخ فرمود: مراجعه به آنها حرام است، زیرا رجوع به آنها رجوع به طاغوت است وخدای سبحان مراجعه به طاغوت را نهی کرده است.

او دوباره سؤال کرد: پس چه کنند، زیرا در صورت عدم مراجعه، حقشان ضایع می‏شود.

حضرت با ذکر معیارهایی علمای واجد شرایط را برای آنها معرفی کرده، می‏فرماید: «ینظران (إلی) من کان منکم ممّن قد روی حدیثنا ونظر فی حلالنا وحرامنا وعرف أحکامنا فلیرضوا به حکماً فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً، فإذا حکم بحکمنا فلم‏یقبله منه فإنّما استخفّ بحکم اللَّه وعلینا ردّ، والرآدّ علینا الرآدّ علی اللَّه وهو علی حدّ الشرک باللَّه...»؛ «در بین خودتان از فقهای شیعه کسی را انتخاب کنید که حدیث ما را روایت کرده و در حلال و حرام ما نظر نموده و احکام ما را شناخته است ومشکل خود را از طریق او حل نمایید، زیرا آنان از طرف من منصوبند ومن نیز آنها را بر شما حاکم قرار دادم. اگر پس از مراجعه به آنان وبیان حکم، طرفین دعوا حکم را نپذیرند، ما را ردّ کرده‏اند وحکم خدا را سبک شمرده‏اند، وردّ بر ما در حقیقت ردّ بر خداست وچنین شخصی در حدّ مشرک به خدا خواهد بود.»( اصول کافی، ج ۱، ص ۶۷، ح ۱۰)

۲) اسحاق بن یعقوب بعد از طرح مسائلی از حضرت مهدی (ع) جواب آنها را طلب می‏کند. امام در توقیعی که در ذیل آن نامه به وسیله نایب دوم خود محمّد بن عثمان عَمْری می‏فرستد، از جمله مسائلی که در آن اشاره کرده اینکه: «...أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فإنّهم حجّتی علیکم...»؛ «امّا در حوادثی که پیش می‏آید به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند...».( کمال‏الدین، ص ۴۸۴ ؛ الغیبة، طوسی، ص ۱۷۷)

● پرسش: چه کنیم تا مردم به سوی امام زمان‏علیه‏السلام جذب شوند؟

▪ پاسخ: جذب مردم ومیل آنها به امام زمان (ع) متوقّف بر معرفت آنها به آن حضرت است، زیرا هیچ کس به چیزی که برایش مجهول بوده وبه آن علم ندارد توجه پیدا نمی‏کند. ولذا بر ما لازم است که امام زمان (ع) را به عموم مردم بشناسانیم، که خصوصیات عصر ایشان چیست؟ وانسان در زمان ظهور آن حضرت به چه برکاتی نایل خواهد شد؟ وچگونه ظلم وبی‏عدالتی در تمام سطوح جامعه با ظهور ایشان رخت خواهد بست وچگونه با ظهورش بشر از ظلمات به نور خواهد رسید.

اگر چه در عصر غیبت نیز مانند خورشید در پشت ابرها از آن حضرت بهره می‏بریم ولی این کجا وآن کجا؟ مردم با شنیدن این مسائل متوجه امام زمان (ع) شده وبه حضرت میل پیدا می‏کنند.

● پرسش: راه رسیدن به لقای حضرت مهدی‏علیه‏السلام چیست؟

▪ پاسخ: انسان از دو طریق می‏تواند به ملاقات حضرت شرفیاب شود:

۱) از راه تحصیل کمالات روحی؛ زیرا انسان از این راه، رذایل اخلاقی را از خود دور کرده، با عمل به دستورات شرع به درجه‏ای می‏رسد که قابلیت شرفیاب شدن به محضر آن حضرت را پیدا می‏کند.

۲) از راه عمل به برخی از دستورات وارده که در برخی روایات به آن اشاره شده است. از آن جمله اینکه هر کس چهل شب در طول چهل هفته به مسجد سهله برود وبا حضور قلب به حضرت توجه پیدا کرده، از خداوند طلب رؤیت ایشان را نماید به ملاقات آن حضرت شرفیاب می‏شود.

● پرسش : چرا با شنیدن نام «قائم» از جا بر می‏خیزیم؟

▪ پاسخ : حاجی نوری می‏نویسد: در خبری از امام صادق (ع) نقل شده است: روزی در مجلس امام صادق (ع) نام مبارک حضرت مهدی (ع) برده شد، امام صادق (ع) به جهت تعظیم واحترام از جای برخاست.( نجم‏الثاقب، ص ۴۴۴)

ونیز در روایت آمده که دعبل خزاعی بعد از آنکه ابیاتی راجع به حضرت مهدی (ع) نزد امام رضا (ع) قرائت کرد، حضرت از جای برخاست....( منتخب الأثر، ص ۵۰۵)

میرزای نوری می‏گوید: وقتی نام حضرت حجة بن الحسن (ع) در مجلس امام رضا (ع) برده شد، آن حضرت از جای برخاست ودو دست مبارکش را روی سر گذاشت وفرمود: «اللّهمّ عجّل فرجه وسهّل مخرجه».( همان)

از امام صادق (ع) سؤال شد: چرا هنگام شنیدن نام امام زمان (ع) از جای خود برمی‏خیزیم؟ حضرت فرمود: چون غیبت حضرت مهدی طولانی است. وامام از شدّت محبّتی که به دوستان خود دارد هر زمانی که شخصی او را یاد کند نگاهی به او می‏نماید وسزاوار است که یاد کننده به جهت احترام وتعظیم، از جای خود برخیزد. هنگامی که مولای خویش او را به نظر مهر وعطوفت نگاه می‏کند، پس از جای خود برخیزد واز خدای تبارک وتعالی تعجیل فرج ایشان را بخواهد.( همان)

● پرسش : منظور از مهدویت نوعی وشخصی چیست؟

▪ پاسخ : گاهی در تعبیرات از مهدویت شخصی ونوعی استفاده می‏شود، مثلاً گفته می‏شود: اهل سنّت مهدویت نوعی را قبول دارند وشیعه امامی مهدویت شخصی را، مقصود از این دو چیست.

شیعه قائل به مهدویت شخصی است؛ یعنی معتقد است به اینکه مهدی موعود (ع) شخصی است معیّن که متولد شده وتاکنون زنده است ودر آینده ظهور خواهد کرد، واو کسی جز فرزند امام حسن عسکری (ع) نیست.

ولی اهل سنّت معتقد به مهدویت نوعی است؛ یعنی معتقد است که در آخرالزمان شخصی از ذریه پیامبر اکرم (ص) به نام مهدی متولد شده، وظهور خواهد کرد. واوست کسی که زمین را پر از عدل وداد خواهد نمود همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد، گرچه وجود خارجی ندارد.

تعبیر مهدی نوعی وشخصی کاربرد دیگری نیز دارد که نزد عرفا متداول است. برخی از عرفای اهل سنّت همچون مولوی معتقدند به اینکه در هر زمانی باید یک مهدی موجود باشد خواه از نسل علی وخواه از نسل عمر.

مقصود آنان از مهدی، همان قطب عالم امکان است، ولی شیعه قائل است که در هر زمان باید امام معصوم موجود باشد، زیرا بدون آن زمین مضطرب خواهد شد.

● پرسش : آیا در عصر غیبت کبرا نیز نامه‏ای از ناحیه مقدّسه صادر شده است؟

▪ پاسخ : شیخ طبرسی؛ در کتاب «الاحتجاج» دو نامه‏ای را که از ناحیه مقدسه حضرت‏مهدی (ع) برای شیخ مفید؛ فرستاده شده نقل کرده است. در این دو نامه اشاره به برخی مطالب صحیح وعالی شده ونیز از برخی مسائل به طور رمز واشاره خبر داده است.( احتجاج، ج ۲، ص ۶۰۲-۵۹۷)

نامه اوّل در اواخر ماه صفر سال ۴۱۰ هجری سه سال قبل از وفات شیخ مفید؛ به دست او رسیده است. ونامه دوم در سال ۴۱۲ هجری یعنی یک سال قبل از وفات شیخ به دست او رسیده است. واین در حقیقت بعد از گذشت هشتاد سال از وفات شیخ علی بن محمّد سمری سفیر چهارم است که همان انتهای غیبت صغرا وشروع غیبت کبرا در سال ۳۲۹ هجری است.

فرستنده نامه اوّل می‏گوید: این نامه را از منطقه‏ای که متصل به حجاز است آورده است. واز این کلام استفاده می‏شود که امام در آن هنگام در نواحی حجاز ساکن بوده است، واین نامه را به توسط برخی از خواص به شیخ مفید؛ فرستاده‏اند.

نامه دوم نیز در اول ماه شوال سال ۴۱۲ از ناحیه مقدسه برای شیخ فرستاده شد. ودر روز پنجشنبه ۲۳ ماه ذی حجه همان سال به دست شیخ رسیده است. یعنی سه ماه وهفت روز کم در بین راه در دست قاصد بوده است.

هر دو خطاب به املای حضرت مهدی (ع) وخطّ برخی از ثقات ومعتمدین نزد امام زمان (ع) بوده همان گونه که از ظاهر رساله اولی ونصّ رساله دوم استفاده می‏شود. وآخر هر دو نامه مزیّن به چند سطری کم از خطّ خود امام است که شهادت وگواهی بر صحت نامه است. امام در آن کلمات به شیخ مفید؛ امر می‏کند تا این رساله را از هر کس مخفی بدارد، ولی نسخه‏ای از آن را بردارد تا موثقین از اصحابش بر آن مطلّع شده یا شفاهاً به اطلاع آنها برساند.( تاریخ الغیبة الکبری، ص ۱۴۱و۱۴۰)

● پرسش: سند دو توقیع صادر شده از امام مهدی‏علیه‏السلام بر شیخ مفیدرحمة الله چگونه قابل اثبات است؟

▪ پاسخ: سند این دو توقیع را از جهاتی می‏توان مورد توجه قرار داده وبرای اعتبار آن چاره‏ای اندیشید، گر چه شیخ طبرسی که تنها ناقل این دو توقیع است آنها را مرسلاً وبدون سند نقل کرده است.

۱) طبرسی این دو روایت را از مسلّمات به حساب آورده که این به نوبه خود دلالت بر اعتقاد به صحت سند نزد او دارد. وممکن است که طبرسی به جهت شهرت ووضوح این دو توقیع، سند آنها را حذف کرده است، همان گونه که سند بسیاری از روایات را حذف کرده است.

۲) مضامین عالی که در این دو روایت است ونیز خبرهای صادقی که در آن دو به آنها اشاره شده نیز از جمله شواهد صدق این دو توقیع وانتساب به حضرت مهدی (ع) است.

وامری که موجب ازدیاد اطمینان به این دو توقیع است اینکه محدّث بحرانی بعد از آنکه اشعار منسوب به امام زمان (ع) در رثای شیخ مفید را نقل می‏کند که بر قبر او نوشته شده بود، می‏فرماید: «این اشعار از امام زمان (ع) نسبت به شیخ مفید بعید نیست، بعد از آنکه توقیعاتی از ناحیه حضرت (ع) برای شیخ فرستاده شد، توقیعاتی که مشتمل بر تعظیم واجلال فراوانی بوده است...». آن گاه می‏گوید: «شیخ یحیی بن بطریق حلّی در رساله نهج العلوم الی نفی المعدوم معروف به «سؤال اهل حلب» دو طریق در تزکیه شیخ مفید ذکر کرده است:

الف) صحت نقل او از ائمه طاهرین: آن طوری که در تصانیف او از مقنعه ودیگر کتب ذکر شده است.

ب) آنچه را که عموم شیعه روایت کرده ومورد قبول قرار داده است که صاحب الامر -صلوات‏اللَّه وسلامه علیه وعلی آبائه- دو نامه به او نوشته است به این نحو که در هر سال یک نامه، وعنوان نامه «به سوی برادر سدید...» است، واین بالاترین تعبیر در مدح وتزکیه وثنای شیخ مفید در گفتار امام امت وجانشین ائمه است.

گفتار ابن‏بطریق دلالت دارد بر اینکه این دو توقیع مورد اجماع است. ونیز از کلام طبرسی در مقدمه «احتجاج» استفاده می‏شود که این دو توقیع از قسم احادیثی است که مورد اجماع علما بوده ولذا سند آن دو را ذکر نکرده است.

ابن شهر آشوب در «معالم العلماء» در ترجمه شیخ مفید می‏گوید: «صاحب‏الزمان (ع) او را شیخ مفید نامید...». ظاهراً مراد او همان چیزی است که در توقیع حضرت به شیخ مفید آمده است که فرمود: «للأخ السدید والولیّ الرشید، الشیخ المفید...».( معالم العلماء، ص ۱۱۳، رقم ۷۶۵)

۳) طبرسی در مقدمه کتاب «احتجاج» می‏گوید: «بیشتر روایاتی را که نقل می‏کنیم سند آنها را نمی‏آوریم یا به جهت وجود اجماع بر آن روایت است، ویا به جهت موافقت آن با دلیل عقل ویا شهرت آن در سیره‏ها وکتاب‏ها بین مخالف وموافق...».( مقدمه احتجاج، ص ۱۴)

این دو توقیع نیز از یکی از این سه احتمال خالی نیست.

۴) مصلحت عمومی نیز اقتضای صدور چنین نامه‏ها وتوقیعاتی را در اوایل عصر غیبت کبرا داشته است.

یکی اینکه حضرت با این نامه‏ها به جماعت شیعیانش دستورات لازم را برساند.

ودیگر اینکه با فرستادن این نامه‏ها به دست علمای صالح امثال شیخ مفید؛ ریاست وزعامت او را تثبیت کرده، مردم را به اطاعت از او در عصر غیبت کبرا تشویق کند. همان گونه که در نامه خود به ابن‏بابویه خطاب به او فرمود: «یا شیخی! یا اباالحسن».

● پرسش: آیا این گونه غیبت در بین انبیا هم سابقه داشته است؟

▪ پاسخ: غیبت ودوری حجّت خدا از بین مردم امری تازه وجدید نیست که در این امّت آن هم در آخرین وصیّ پیامبر خاتم (ص) تحقق پیدا کرده باشد، بلکه سنتی الهی بوده که حتی در بین انبیا نیز پیدا شده است. اینک به اسامی برخی از آنها اشاره می‏کنیم:

۱) حضرت ادریس(ع)

مطابق برخی روایات، ادریس پیامبر به جهت مشاجره‏ای که بین او وجبّاران زمانش ایجاد شد، بیست سال از میان امتش غایب شد ودر کوه‏ها وغارها به سر می‏برد. خداوند ملکی را موکّل بر او نموده بود تا هنگام غروب آفتاب افطاری او را حاضر کند... .

( کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۰، ح ۱ ؛ سعد السعود، ص ۱۲۵)

۲) حضرت صالح (ع)

صدوق؛ به سندش از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «إنّ صالحا (ع) غاب عن قومه زمانا، وکان یوم غاب عنهم کهلا... فلمّا رجع إلی قومه لم یعرفوه بصورته...»؛ «همانا صالح مدتی از قومش غایب شد. هنگام غیبت پیرمردی بود... ووقتی که به قومش بازگشت کسی او را به چهره نمی‏شناخت...».( کمال الدین، ص ۱۳۷و۱۳۶)

۳) حضرت ابراهیم (ع)

حضرت ابراهیم (ع) نیز بنابر نقل روایات، مدّتی از ابتدای ولادت تا سال‏های زیادی مخفی بود وامر خود را کتمان می‏کرد تا آنکه خداوند او را مأمور به ابلاغ رسالتش نمود.( کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۸)

۴) حضرت موسی (ع)

صدوق نقل می‏کند: «... حضرت موسی (ع) از شهر مصر به مدین فرار کرده، در آنجا مدّت زیادی نزد حضرت شعیب (ع) اقامت نمود...».( کمال الدین، ج ۱، ص ۱۴۵)

۵) حضرت شعیب (ع)

مجلسی به سندش از امام علی (ع) نقل کرده که فرمود: «إنّ شعیبا النبی (ع) دعا قومه إلی اللَّه حتی کبر سنّه، ودقّ عظمه، ثمّ غاب عنهم ما شاء اللَّه، ثمّ عاد إلیهم شابّا»؛ «شعیب پیغمبر قومش را به سوی خدا دعوت کرد تا پیر شد واستخوان‏هایش ضعیف شد. آن گاه تا مدّتی که خواستِ خدا بود از میان مردم غایب شد وسپس در حالی که جوان شده بود به سوی آنها بازگشت...».( بحارالأنوار، ج ۱۲، ص ۳۸۵، ح ۱۰)

۶) حضرت الیاس (ع)

قطب راوندی نقل می‏کند که حضرت الیاس (ع) از میان قومش هفت سال غایب شد، در آن مدّت در صحراها وبیابان‏ها متواری بود.( قصص راوندی، ص ۲۴۸)

۷) حضرت دانیال نبی (ع)

صدوق؛ می‏گوید: «دانیال نبی ۹۰ سال از میان قومش غایب واسیر دست بخت‏النصر بود وپیروانش همگی در این مدّت انتظارش را می‏کشیدند».( کمال الدین، ج ۱، ص ۳۸۵، ح ۱۰)

۸) حضرت عیسی (ع)

حضرت عیسی (ع) دو نوع غیبت داشته است: یکی در مدّت ۱۲ سال در سرزمین‏های شام ومصر ودیگر از هنگامی که خواستند او را به دار آویزند، تا هم اکنون که بیش از دو هزار سال از عمر او می‏گذرد وهنوز زنده است. وی هنگام ظهور حضرت مهدی (ع) برای تشکیل حکومت عدل جهانی ایشان را مساعدت خواهد نمود.

● پرسش: چه محذوری داشت اگر امام زمان‏علیه‏السلام در بین مردم ظاهر می‏بود؟

▪ پاسخ: برخی ممکن است بگویند: چه اشکالی داشت اگر حضرت در بین مردم بود واز وجودش استفاده می‏کردند واو نیز در موقع مناسب قیام می‏نمود.

پیامبر اکرم وائمه اطهار: کراراً به مردم گوشزد کرده بودند که دستگاه ظلم وستم به دست حضرت مهدی (ع) برچیده خواهد شد. از این جهت وجود حضرت، مورد توجه دو دسته قرار گرفت:

الف) مظلومین وستم‏دیدگان عالم که تعدادشان زیاد بود. آنان به قصد اظهار تظلّم وامید حمایت، به دور وجود امام اجتماع می‏کردند واز او تقاضای نهضت ودفاع می‏نمودند، ولذا همیشه در اطراف حضرت گروه کثیری احاطه شده بود. در حالی که هنوز شرایط اساسی فراهم نشده است.

ب) زورگویان وستمکاران خونخواری که بر ملّت‏های مظلوم تسلّط یافته ودر راه رسیدن به منافع شخصی خویش از هیچ عملی فروگذار نمی‏کردند وحاضر بودند که تمام مردم را فدای مطامع شخصی خود کنند. در نتیجه این گروه چون وجود حضرت را مانع وسدّ راه خود می‏دیدند درصدد نابودی حضرت بر می‏آمدند.

● پرسش: آیا خداوند نمی‏توانست حضرت‏مهدی‏علیه‏السلام را بدون غیبت حفظ نماید؟

▪ پاسخ :

ـ اولاً: اعجاز، در نظام طبیعت وتکوین خلاف اصل است، مگر آنکه ضرورتی اقتضا کند ودر مورد حضرت مهدی (ع) اراده خداوند بر این تعلّق گرفته که محافظت حضرت از راه غیبت باشد.

ـ ثانیاً: مصالح ومفاسد وتقدیرات الهی به تبع واقعیت‏های الهی تغییر پیدا می‏کند. خداوند متعال برای امت اسلامی یازده امام معصوم به جهت هدایتشان فرستاد، ولی یکی پس از دیگری آنان را به شهادت رساندند وبا این عملکرد بد وکارنامه سوئی که از خود نشان دادند تقدیر خداوند بر این تعلّق گرفت که امام دوازدهم را تا مدّتی در پشت پرده غیبت قرار دهد تا محرومیّت غیبت امام را احساس کنند و با ظهور حضرتش قدر او را بدانند.

ـ ثالثاً: مطابقآیات وروایات، یکی از سنّت‏های حتمی خداوند متعال مسأله امتحان امت‏هاست. امت اسلامی نیز از این قانون استثناپذیر نیست. وهر امّتی به نحوی امتحان خواهد شد. امتحان امت اسلامی در این عصر وزمان به غیبت امام زمان آنهاست، که آیا با این حالت بر دین ومذهب خود استقامت دارند یا خیر.

● پرسش: آیا با حضور امام زمان‏علیه‏السلام در بین مردم ممکن نبود که ستمگران تسلیم او گردند؟

▪ پاسخ: می‏دانیم که همه افراد در مقابل حقّ وعدالت تسلیم نمی‏شوند، بلکه از آغاز عالم تاکنون همیشه گروهی در بین بشر وجود داشته‏اند که دشمن حقّ وحقیقت بوده وبرای پایمال کردن آن با تمام قوا کوشیده‏اند، ودر راه نابود کردن آن از هیچ عملی فروگذار نکرده‏اند. حضرت مهدی (ع) نیز اگر غایب نمی‏شد قطعاً درصدد نابودی ایشان برمی‏آمدند وآن غلبه حق بر باطل، چون شرایطش فراهم نشده بود انجام نمی‏گرفت.

● پرسش: اگر امام ظاهر بود وبا ظالمان زمان خود مصالحه کرده وپیمان عدم تعرّض می‏بست، چه می‏شد؟

▪ پاسخ: کسانی که با مسأله مهدویت آشنایی دارند می‏دانند که برنامه حضرت با برنامه سایر امامان تفاوت اساسی دارد. امامان دیگر مأمور بودند که در ترویج دین تا سرحدّ امکان کوشش کنند، ولی مأمور به جنگ نبودند ولذا یک نوع بیعت ومتارکه جنگ وپیمان عدم تعرض وصلحی بین آنان با حاکمان عصر خود، بسته بودند. ولی سیره حضرت مهدی (ع) از ابتدا با روش دیگر امامان فرق می‏کند. قرار بر این است که حضرت به مجرد ظهور، دست به مقابله با ظالمان زده وظلم وبی‏عدالتی را از جامعه برکند وبه جای آن عدل وقسط را برپا نماید. لذا باید بیعت هیچ کسی بر ذمّه او نباشد، زیرا هر لحظه احتمال ظهور است.

امام صادق (ع) فرمود: «صاحب هذا الأمر تغیب ولادته عن هذا الخلق لئلّا یکون لأحد فی عنقه بیعة إذا خرج، ویصلح اللَّه عزّوجلّ أمره فی لیلة»؛ «ولادت صاحب‏الامر مخفی می‏شود تا وقتی که ظهور کند پیمان هیچ کس بر گردنش نباشد. خداوند امرش را در یک شب اصلاح می‏کند.»( بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۹۶)

علاوه بر این، ستمکاران چون در هر لحظه احتمال قیامش را می‏دادند لذا منافع خود را در خطر دیده، به پیمان خود با حضرت مطمئن نمی‏شدند وچاره‏ای جز قتل وکشتن او نمی‏دیدند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید