شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
غیبت کبرا
● پرسش: عصر غیبت کبرا چه خصوصیات ویژهای دارد؟
▪ پاسخ: عصر غیبت کبرا زمانی است که با انتهای غیبت صغرا شروع شده است. انتهایی که توسط اعلان امام زمان (ع) در سال ۳۲۹ هجری صورت گرفت. حضرت در نامهای به علی بن محمّد سَمَری از انتهای سفارت وشروع غیبت کبرا خبر داد.
عصر غیبت کبرا دارای شرایط وخصوصیاتی است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱) مسلمانان در این عصر در ظاهر از رهبر وامام خود جدا شدهاند، واو را نمیبینند ویا اگر میبینند او را نمیشناسند. واین حکم کلّی برای عموم شیعیان است، گر چه ممکن است برخی به جهت مصالحی، مشرف به لقای حضرت شوند.
۲) گسترش ظلم وستم در روی زمین، نیز از ویژگیهای عصر غیبت کبرا است. وبا این ویژگی، بین این زمان وعصر حکومت اسلامی در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) تمییز داده میشود.
۳) تأکید الهی بر امتحان امّت اسلامی در عصر غیبت کبرا؛ زیرا در این عصر مردم با مشکلات بیشتری روبهرو خواهند بود از قبیل:
الف) گسترش فساد وفحشا در جامعه اسلامی و جهان.
ب) انواع فشارهای سیاسی ومشکلات که در راه پذیرش حقّ وایمان است.
ج) مواجهه انسان با انواع شبهات در وجود امام زمان (ع).
در نتیجه مشاهده میکنیم که امامان: تأکید فراوانی بر این موضوع مهم داشتهاند. همان گونه که از حضرت موسی بن جعفر (ع) روایت شده که فرمود: «إذا فقد الخامس من ولد السابع، فاللَّه اللَّه فی أدیانکم لایزیلکم عنها أحد، یا بنیّ! إنّه لابدّ لصاحب هذا الأمر من غیبة حتّی یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به، إنّما هی محنة من اللَّه عزّوجلّ امتحن اللَّه بها خلقه ...»؛ «هر گاه پنجمین از اولاد هفتمین مفقود شد، پس خدا را، خدا را در ادیانتان، مواظب باشید که معتقدات شما را زایل نکنند، ای فرزندم! به طور حتم برای صاحب این امر غیبتی است به حدّی که معتقدان به آن، از این امر رجوع میکنند، واین محنتی است که خداوند به واسطه آن خلقش را امتحان میکند...».( کافی، ج ۱، ص ۳۳۶، ح ۲)
● پرسش: غیبت حضرت مهدیعلیهالسلام به چه کیفیتی است؟
▪ پاسخ: در رابطه با کیفیت غیبت حضرت دو نظریه است:
۱) نظریه خفای شخص: یعنی اینکه وجود حضرت از دید مردم مخفی است. دلیل این نظریه روایاتی است که از طرق اهل بیت: رسیده است.
امام رضا (ع) فرمود: «لایری جسمه...»؛ «... جسم او دیده نمیشود...».( کمال الدین، ص ۳۷۰)
امام صادق (ع) فرمود: «...الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه...»؛ «...پنجمین از اولاد هفتمین، شخصش از شما غایب خواهد شد...».( بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۲)
۲) نظریه خفای عنوان: به این معنا که مردم او را میبینند ولی هرگز به عنوان مهدی موعود به او آشنایی پیدا نمیکنند. دلیل بر این نظریه نیز روایت محمّد بن عثمان عَمْری است که فرمود: «واللَّه إنّ صاحب هذا الأمر لیحضر الموسم کلّ سنة فیری الناس ویعرفهم ویرونه ولایعرفونه»؛ «به خدا سوگند! همانا صاحب این امر در موسم حجّ هر سال حاضر میشود، مردم را میبیند وآنها را نیز میشناسد، ونیز مردم او را میبینند ولی نمیشناسند.»( کمال الدین، ص ۴۴۰)
● پرسش: با توجه به فراگیری ظلم وفساد در عالم، چرا امام ظهور نمیکند؟
▪ پاسخ: غالب احادیثی که اشاره به عملکرد حضرت مهدی (ع) بعد از ظهور دارد به این نحو است که خداوند به توسط حضرت، عالم را از عدل وداد پر میکند همان طوری که زمین پر از ظلم شده باشد که این در حقیقت تشبیه است نه شرطیّت وعلیّت، یعنی ظلم و فساد علت ظهور باشد.
به تعبیر دیگر: فساد، هدف نیست، بلکه آمادگی، هدف است. بر خلاف آنچه برخی تصوّر میکنند آنچه برای تسریع ظهور مصلح جهانی لازم است، وجود ظلم وفساد در سراسر زمین نیست، بلکه یک آمادگی وتشنگی لازم است. البته نمیتوان انکار کرد که افزایش ظلم وفساد یکی از علل آمادگی وتشنگی خواهد بود، زیرا هنگامی که مردم جهان ثمره تلخ وشوم تبعیضها وبیعدالتیها را بچشند، ناراحت میشوند ودر جستوجوی یک طریق اصلاح ویافتن یک مصلح جهانی گام برمیدارند.
در نتیجه، باید گفت: هسته اصلی زمینه برای ظهور، آمادگی وآگاهی از عواقب وضع نابسامان امروز دنیا است، نه اینکه وجود ظلم وفساد هدف اصلی باشد.
● پرسش: چرا امام زمانعلیهالسلام خود را برای مؤمنان مورد وثوق ظاهر نمیسازد؟
▪ پاسخ:
ـ اولاً: آن حضرت برای هر کس که بخواهد ظاهر شود ناگزیر میبایست برای معرفی خود معجزهای اظهار نماید تا در صحت ادعایش یقین کنند. در این میان عدهای حقّهباز وساحر پیدا میشوند وبرای فریب مردم از راه سحر وجادو چنین میکنند، وخود را به عنوان امام زمان وانمود مینمایند.
ـ ثانیاً: افراد حیلهگر از این موضوع استفاده کرده وادعای رؤیت میکردند، ولی به جهت سدّ این گونه انحرافات، ملاقات در حدّ گسترده ممنوع شد، گر چه خواصّی از افراد در موقعیتهای مناسب وبنابر مصالح کلّی وجزئی به ملاقات حضرت شرفیاب میشوند.
● پرسش: مقصود از نیابت عامّه در عصر غیبت کبرا چیست؟
▪ پاسخ: مقصود از نیابت عامه این است که امام (ع) ضابطهای کلّی به دست میدهد تا در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه از همه جهات ودر همه ابعاد بر او صدق میکند نایب امام شناخته شود ودر جامعه، نماینده او گردد.
بنابراین، کسانی که در دوره غیبت صغرا نیابت داشتند وبا اسم ورسم معرفی شده بودند «نایب خاص» نامیده میشوند.
بر اساس روایات وارده در این باب، مقام نیابت عامه به وسیله خود امامان: به ویژه حضرت حجت (ع) به فقیه جامع شرایط تفویض شده است، که از آن جمله میتوان به این دو روایت اشاره کرد:
۱) عمر بن حنظله از امام صادق (ع) سؤال میکند که اگر در مشکلات ومنازعاتی که معمولاً برای آنها به حاکم یا به قضات منصوب از طرف حاکم مراجعه میکنند، بین دو نفر شیعه رخ داد چه کنند؟آیا میتوانند به حاکم وقت ویا قضات منصوب از طرف آنان مراجعه نمایند ومشکلشان را حل نمایند.
حضرت در پاسخ فرمود: مراجعه به آنها حرام است، زیرا رجوع به آنها رجوع به طاغوت است وخدای سبحان مراجعه به طاغوت را نهی کرده است.
او دوباره سؤال کرد: پس چه کنند، زیرا در صورت عدم مراجعه، حقشان ضایع میشود.
حضرت با ذکر معیارهایی علمای واجد شرایط را برای آنها معرفی کرده، میفرماید: «ینظران (إلی) من کان منکم ممّن قد روی حدیثنا ونظر فی حلالنا وحرامنا وعرف أحکامنا فلیرضوا به حکماً فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً، فإذا حکم بحکمنا فلمیقبله منه فإنّما استخفّ بحکم اللَّه وعلینا ردّ، والرآدّ علینا الرآدّ علی اللَّه وهو علی حدّ الشرک باللَّه...»؛ «در بین خودتان از فقهای شیعه کسی را انتخاب کنید که حدیث ما را روایت کرده و در حلال و حرام ما نظر نموده و احکام ما را شناخته است ومشکل خود را از طریق او حل نمایید، زیرا آنان از طرف من منصوبند ومن نیز آنها را بر شما حاکم قرار دادم. اگر پس از مراجعه به آنان وبیان حکم، طرفین دعوا حکم را نپذیرند، ما را ردّ کردهاند وحکم خدا را سبک شمردهاند، وردّ بر ما در حقیقت ردّ بر خداست وچنین شخصی در حدّ مشرک به خدا خواهد بود.»( اصول کافی، ج ۱، ص ۶۷، ح ۱۰)
۲) اسحاق بن یعقوب بعد از طرح مسائلی از حضرت مهدی (ع) جواب آنها را طلب میکند. امام در توقیعی که در ذیل آن نامه به وسیله نایب دوم خود محمّد بن عثمان عَمْری میفرستد، از جمله مسائلی که در آن اشاره کرده اینکه: «...أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فإنّهم حجّتی علیکم...»؛ «امّا در حوادثی که پیش میآید به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند...».( کمالالدین، ص ۴۸۴ ؛ الغیبة، طوسی، ص ۱۷۷)
● پرسش: چه کنیم تا مردم به سوی امام زمانعلیهالسلام جذب شوند؟
▪ پاسخ: جذب مردم ومیل آنها به امام زمان (ع) متوقّف بر معرفت آنها به آن حضرت است، زیرا هیچ کس به چیزی که برایش مجهول بوده وبه آن علم ندارد توجه پیدا نمیکند. ولذا بر ما لازم است که امام زمان (ع) را به عموم مردم بشناسانیم، که خصوصیات عصر ایشان چیست؟ وانسان در زمان ظهور آن حضرت به چه برکاتی نایل خواهد شد؟ وچگونه ظلم وبیعدالتی در تمام سطوح جامعه با ظهور ایشان رخت خواهد بست وچگونه با ظهورش بشر از ظلمات به نور خواهد رسید.
اگر چه در عصر غیبت نیز مانند خورشید در پشت ابرها از آن حضرت بهره میبریم ولی این کجا وآن کجا؟ مردم با شنیدن این مسائل متوجه امام زمان (ع) شده وبه حضرت میل پیدا میکنند.
● پرسش: راه رسیدن به لقای حضرت مهدیعلیهالسلام چیست؟
▪ پاسخ: انسان از دو طریق میتواند به ملاقات حضرت شرفیاب شود:
۱) از راه تحصیل کمالات روحی؛ زیرا انسان از این راه، رذایل اخلاقی را از خود دور کرده، با عمل به دستورات شرع به درجهای میرسد که قابلیت شرفیاب شدن به محضر آن حضرت را پیدا میکند.
۲) از راه عمل به برخی از دستورات وارده که در برخی روایات به آن اشاره شده است. از آن جمله اینکه هر کس چهل شب در طول چهل هفته به مسجد سهله برود وبا حضور قلب به حضرت توجه پیدا کرده، از خداوند طلب رؤیت ایشان را نماید به ملاقات آن حضرت شرفیاب میشود.
● پرسش : چرا با شنیدن نام «قائم» از جا بر میخیزیم؟
▪ پاسخ : حاجی نوری مینویسد: در خبری از امام صادق (ع) نقل شده است: روزی در مجلس امام صادق (ع) نام مبارک حضرت مهدی (ع) برده شد، امام صادق (ع) به جهت تعظیم واحترام از جای برخاست.( نجمالثاقب، ص ۴۴۴)
ونیز در روایت آمده که دعبل خزاعی بعد از آنکه ابیاتی راجع به حضرت مهدی (ع) نزد امام رضا (ع) قرائت کرد، حضرت از جای برخاست....( منتخب الأثر، ص ۵۰۵)
میرزای نوری میگوید: وقتی نام حضرت حجة بن الحسن (ع) در مجلس امام رضا (ع) برده شد، آن حضرت از جای برخاست ودو دست مبارکش را روی سر گذاشت وفرمود: «اللّهمّ عجّل فرجه وسهّل مخرجه».( همان)
از امام صادق (ع) سؤال شد: چرا هنگام شنیدن نام امام زمان (ع) از جای خود برمیخیزیم؟ حضرت فرمود: چون غیبت حضرت مهدی طولانی است. وامام از شدّت محبّتی که به دوستان خود دارد هر زمانی که شخصی او را یاد کند نگاهی به او مینماید وسزاوار است که یاد کننده به جهت احترام وتعظیم، از جای خود برخیزد. هنگامی که مولای خویش او را به نظر مهر وعطوفت نگاه میکند، پس از جای خود برخیزد واز خدای تبارک وتعالی تعجیل فرج ایشان را بخواهد.( همان)
● پرسش : منظور از مهدویت نوعی وشخصی چیست؟
▪ پاسخ : گاهی در تعبیرات از مهدویت شخصی ونوعی استفاده میشود، مثلاً گفته میشود: اهل سنّت مهدویت نوعی را قبول دارند وشیعه امامی مهدویت شخصی را، مقصود از این دو چیست.
شیعه قائل به مهدویت شخصی است؛ یعنی معتقد است به اینکه مهدی موعود (ع) شخصی است معیّن که متولد شده وتاکنون زنده است ودر آینده ظهور خواهد کرد، واو کسی جز فرزند امام حسن عسکری (ع) نیست.
ولی اهل سنّت معتقد به مهدویت نوعی است؛ یعنی معتقد است که در آخرالزمان شخصی از ذریه پیامبر اکرم (ص) به نام مهدی متولد شده، وظهور خواهد کرد. واوست کسی که زمین را پر از عدل وداد خواهد نمود همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد، گرچه وجود خارجی ندارد.
تعبیر مهدی نوعی وشخصی کاربرد دیگری نیز دارد که نزد عرفا متداول است. برخی از عرفای اهل سنّت همچون مولوی معتقدند به اینکه در هر زمانی باید یک مهدی موجود باشد خواه از نسل علی وخواه از نسل عمر.
مقصود آنان از مهدی، همان قطب عالم امکان است، ولی شیعه قائل است که در هر زمان باید امام معصوم موجود باشد، زیرا بدون آن زمین مضطرب خواهد شد.
● پرسش : آیا در عصر غیبت کبرا نیز نامهای از ناحیه مقدّسه صادر شده است؟
▪ پاسخ : شیخ طبرسی؛ در کتاب «الاحتجاج» دو نامهای را که از ناحیه مقدسه حضرتمهدی (ع) برای شیخ مفید؛ فرستاده شده نقل کرده است. در این دو نامه اشاره به برخی مطالب صحیح وعالی شده ونیز از برخی مسائل به طور رمز واشاره خبر داده است.( احتجاج، ج ۲، ص ۶۰۲-۵۹۷)
نامه اوّل در اواخر ماه صفر سال ۴۱۰ هجری سه سال قبل از وفات شیخ مفید؛ به دست او رسیده است. ونامه دوم در سال ۴۱۲ هجری یعنی یک سال قبل از وفات شیخ به دست او رسیده است. واین در حقیقت بعد از گذشت هشتاد سال از وفات شیخ علی بن محمّد سمری سفیر چهارم است که همان انتهای غیبت صغرا وشروع غیبت کبرا در سال ۳۲۹ هجری است.
فرستنده نامه اوّل میگوید: این نامه را از منطقهای که متصل به حجاز است آورده است. واز این کلام استفاده میشود که امام در آن هنگام در نواحی حجاز ساکن بوده است، واین نامه را به توسط برخی از خواص به شیخ مفید؛ فرستادهاند.
نامه دوم نیز در اول ماه شوال سال ۴۱۲ از ناحیه مقدسه برای شیخ فرستاده شد. ودر روز پنجشنبه ۲۳ ماه ذی حجه همان سال به دست شیخ رسیده است. یعنی سه ماه وهفت روز کم در بین راه در دست قاصد بوده است.
هر دو خطاب به املای حضرت مهدی (ع) وخطّ برخی از ثقات ومعتمدین نزد امام زمان (ع) بوده همان گونه که از ظاهر رساله اولی ونصّ رساله دوم استفاده میشود. وآخر هر دو نامه مزیّن به چند سطری کم از خطّ خود امام است که شهادت وگواهی بر صحت نامه است. امام در آن کلمات به شیخ مفید؛ امر میکند تا این رساله را از هر کس مخفی بدارد، ولی نسخهای از آن را بردارد تا موثقین از اصحابش بر آن مطلّع شده یا شفاهاً به اطلاع آنها برساند.( تاریخ الغیبة الکبری، ص ۱۴۱و۱۴۰)
● پرسش: سند دو توقیع صادر شده از امام مهدیعلیهالسلام بر شیخ مفیدرحمة الله چگونه قابل اثبات است؟
▪ پاسخ: سند این دو توقیع را از جهاتی میتوان مورد توجه قرار داده وبرای اعتبار آن چارهای اندیشید، گر چه شیخ طبرسی که تنها ناقل این دو توقیع است آنها را مرسلاً وبدون سند نقل کرده است.
۱) طبرسی این دو روایت را از مسلّمات به حساب آورده که این به نوبه خود دلالت بر اعتقاد به صحت سند نزد او دارد. وممکن است که طبرسی به جهت شهرت ووضوح این دو توقیع، سند آنها را حذف کرده است، همان گونه که سند بسیاری از روایات را حذف کرده است.
۲) مضامین عالی که در این دو روایت است ونیز خبرهای صادقی که در آن دو به آنها اشاره شده نیز از جمله شواهد صدق این دو توقیع وانتساب به حضرت مهدی (ع) است.
وامری که موجب ازدیاد اطمینان به این دو توقیع است اینکه محدّث بحرانی بعد از آنکه اشعار منسوب به امام زمان (ع) در رثای شیخ مفید را نقل میکند که بر قبر او نوشته شده بود، میفرماید: «این اشعار از امام زمان (ع) نسبت به شیخ مفید بعید نیست، بعد از آنکه توقیعاتی از ناحیه حضرت (ع) برای شیخ فرستاده شد، توقیعاتی که مشتمل بر تعظیم واجلال فراوانی بوده است...». آن گاه میگوید: «شیخ یحیی بن بطریق حلّی در رساله نهج العلوم الی نفی المعدوم معروف به «سؤال اهل حلب» دو طریق در تزکیه شیخ مفید ذکر کرده است:
الف) صحت نقل او از ائمه طاهرین: آن طوری که در تصانیف او از مقنعه ودیگر کتب ذکر شده است.
ب) آنچه را که عموم شیعه روایت کرده ومورد قبول قرار داده است که صاحب الامر -صلواتاللَّه وسلامه علیه وعلی آبائه- دو نامه به او نوشته است به این نحو که در هر سال یک نامه، وعنوان نامه «به سوی برادر سدید...» است، واین بالاترین تعبیر در مدح وتزکیه وثنای شیخ مفید در گفتار امام امت وجانشین ائمه است.
گفتار ابنبطریق دلالت دارد بر اینکه این دو توقیع مورد اجماع است. ونیز از کلام طبرسی در مقدمه «احتجاج» استفاده میشود که این دو توقیع از قسم احادیثی است که مورد اجماع علما بوده ولذا سند آن دو را ذکر نکرده است.
ابن شهر آشوب در «معالم العلماء» در ترجمه شیخ مفید میگوید: «صاحبالزمان (ع) او را شیخ مفید نامید...». ظاهراً مراد او همان چیزی است که در توقیع حضرت به شیخ مفید آمده است که فرمود: «للأخ السدید والولیّ الرشید، الشیخ المفید...».( معالم العلماء، ص ۱۱۳، رقم ۷۶۵)
۳) طبرسی در مقدمه کتاب «احتجاج» میگوید: «بیشتر روایاتی را که نقل میکنیم سند آنها را نمیآوریم یا به جهت وجود اجماع بر آن روایت است، ویا به جهت موافقت آن با دلیل عقل ویا شهرت آن در سیرهها وکتابها بین مخالف وموافق...».( مقدمه احتجاج، ص ۱۴)
این دو توقیع نیز از یکی از این سه احتمال خالی نیست.
۴) مصلحت عمومی نیز اقتضای صدور چنین نامهها وتوقیعاتی را در اوایل عصر غیبت کبرا داشته است.
یکی اینکه حضرت با این نامهها به جماعت شیعیانش دستورات لازم را برساند.
ودیگر اینکه با فرستادن این نامهها به دست علمای صالح امثال شیخ مفید؛ ریاست وزعامت او را تثبیت کرده، مردم را به اطاعت از او در عصر غیبت کبرا تشویق کند. همان گونه که در نامه خود به ابنبابویه خطاب به او فرمود: «یا شیخی! یا اباالحسن».
● پرسش: آیا این گونه غیبت در بین انبیا هم سابقه داشته است؟
▪ پاسخ: غیبت ودوری حجّت خدا از بین مردم امری تازه وجدید نیست که در این امّت آن هم در آخرین وصیّ پیامبر خاتم (ص) تحقق پیدا کرده باشد، بلکه سنتی الهی بوده که حتی در بین انبیا نیز پیدا شده است. اینک به اسامی برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱) حضرت ادریس(ع)
مطابق برخی روایات، ادریس پیامبر به جهت مشاجرهای که بین او وجبّاران زمانش ایجاد شد، بیست سال از میان امتش غایب شد ودر کوهها وغارها به سر میبرد. خداوند ملکی را موکّل بر او نموده بود تا هنگام غروب آفتاب افطاری او را حاضر کند... .
( کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۰، ح ۱ ؛ سعد السعود، ص ۱۲۵)
۲) حضرت صالح (ع)
صدوق؛ به سندش از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «إنّ صالحا (ع) غاب عن قومه زمانا، وکان یوم غاب عنهم کهلا... فلمّا رجع إلی قومه لم یعرفوه بصورته...»؛ «همانا صالح مدتی از قومش غایب شد. هنگام غیبت پیرمردی بود... ووقتی که به قومش بازگشت کسی او را به چهره نمیشناخت...».( کمال الدین، ص ۱۳۷و۱۳۶)
۳) حضرت ابراهیم (ع)
حضرت ابراهیم (ع) نیز بنابر نقل روایات، مدّتی از ابتدای ولادت تا سالهای زیادی مخفی بود وامر خود را کتمان میکرد تا آنکه خداوند او را مأمور به ابلاغ رسالتش نمود.( کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۸)
۴) حضرت موسی (ع)
صدوق نقل میکند: «... حضرت موسی (ع) از شهر مصر به مدین فرار کرده، در آنجا مدّت زیادی نزد حضرت شعیب (ع) اقامت نمود...».( کمال الدین، ج ۱، ص ۱۴۵)
۵) حضرت شعیب (ع)
مجلسی به سندش از امام علی (ع) نقل کرده که فرمود: «إنّ شعیبا النبی (ع) دعا قومه إلی اللَّه حتی کبر سنّه، ودقّ عظمه، ثمّ غاب عنهم ما شاء اللَّه، ثمّ عاد إلیهم شابّا»؛ «شعیب پیغمبر قومش را به سوی خدا دعوت کرد تا پیر شد واستخوانهایش ضعیف شد. آن گاه تا مدّتی که خواستِ خدا بود از میان مردم غایب شد وسپس در حالی که جوان شده بود به سوی آنها بازگشت...».( بحارالأنوار، ج ۱۲، ص ۳۸۵، ح ۱۰)
۶) حضرت الیاس (ع)
قطب راوندی نقل میکند که حضرت الیاس (ع) از میان قومش هفت سال غایب شد، در آن مدّت در صحراها وبیابانها متواری بود.( قصص راوندی، ص ۲۴۸)
۷) حضرت دانیال نبی (ع)
صدوق؛ میگوید: «دانیال نبی ۹۰ سال از میان قومش غایب واسیر دست بختالنصر بود وپیروانش همگی در این مدّت انتظارش را میکشیدند».( کمال الدین، ج ۱، ص ۳۸۵، ح ۱۰)
۸) حضرت عیسی (ع)
حضرت عیسی (ع) دو نوع غیبت داشته است: یکی در مدّت ۱۲ سال در سرزمینهای شام ومصر ودیگر از هنگامی که خواستند او را به دار آویزند، تا هم اکنون که بیش از دو هزار سال از عمر او میگذرد وهنوز زنده است. وی هنگام ظهور حضرت مهدی (ع) برای تشکیل حکومت عدل جهانی ایشان را مساعدت خواهد نمود.
● پرسش: چه محذوری داشت اگر امام زمانعلیهالسلام در بین مردم ظاهر میبود؟
▪ پاسخ: برخی ممکن است بگویند: چه اشکالی داشت اگر حضرت در بین مردم بود واز وجودش استفاده میکردند واو نیز در موقع مناسب قیام مینمود.
پیامبر اکرم وائمه اطهار: کراراً به مردم گوشزد کرده بودند که دستگاه ظلم وستم به دست حضرت مهدی (ع) برچیده خواهد شد. از این جهت وجود حضرت، مورد توجه دو دسته قرار گرفت:
الف) مظلومین وستمدیدگان عالم که تعدادشان زیاد بود. آنان به قصد اظهار تظلّم وامید حمایت، به دور وجود امام اجتماع میکردند واز او تقاضای نهضت ودفاع مینمودند، ولذا همیشه در اطراف حضرت گروه کثیری احاطه شده بود. در حالی که هنوز شرایط اساسی فراهم نشده است.
ب) زورگویان وستمکاران خونخواری که بر ملّتهای مظلوم تسلّط یافته ودر راه رسیدن به منافع شخصی خویش از هیچ عملی فروگذار نمیکردند وحاضر بودند که تمام مردم را فدای مطامع شخصی خود کنند. در نتیجه این گروه چون وجود حضرت را مانع وسدّ راه خود میدیدند درصدد نابودی حضرت بر میآمدند.
● پرسش: آیا خداوند نمیتوانست حضرتمهدیعلیهالسلام را بدون غیبت حفظ نماید؟
▪ پاسخ :
ـ اولاً: اعجاز، در نظام طبیعت وتکوین خلاف اصل است، مگر آنکه ضرورتی اقتضا کند ودر مورد حضرت مهدی (ع) اراده خداوند بر این تعلّق گرفته که محافظت حضرت از راه غیبت باشد.
ـ ثانیاً: مصالح ومفاسد وتقدیرات الهی به تبع واقعیتهای الهی تغییر پیدا میکند. خداوند متعال برای امت اسلامی یازده امام معصوم به جهت هدایتشان فرستاد، ولی یکی پس از دیگری آنان را به شهادت رساندند وبا این عملکرد بد وکارنامه سوئی که از خود نشان دادند تقدیر خداوند بر این تعلّق گرفت که امام دوازدهم را تا مدّتی در پشت پرده غیبت قرار دهد تا محرومیّت غیبت امام را احساس کنند و با ظهور حضرتش قدر او را بدانند.
ـ ثالثاً: مطابقآیات وروایات، یکی از سنّتهای حتمی خداوند متعال مسأله امتحان امتهاست. امت اسلامی نیز از این قانون استثناپذیر نیست. وهر امّتی به نحوی امتحان خواهد شد. امتحان امت اسلامی در این عصر وزمان به غیبت امام زمان آنهاست، که آیا با این حالت بر دین ومذهب خود استقامت دارند یا خیر.
● پرسش: آیا با حضور امام زمانعلیهالسلام در بین مردم ممکن نبود که ستمگران تسلیم او گردند؟
▪ پاسخ: میدانیم که همه افراد در مقابل حقّ وعدالت تسلیم نمیشوند، بلکه از آغاز عالم تاکنون همیشه گروهی در بین بشر وجود داشتهاند که دشمن حقّ وحقیقت بوده وبرای پایمال کردن آن با تمام قوا کوشیدهاند، ودر راه نابود کردن آن از هیچ عملی فروگذار نکردهاند. حضرت مهدی (ع) نیز اگر غایب نمیشد قطعاً درصدد نابودی ایشان برمیآمدند وآن غلبه حق بر باطل، چون شرایطش فراهم نشده بود انجام نمیگرفت.
● پرسش: اگر امام ظاهر بود وبا ظالمان زمان خود مصالحه کرده وپیمان عدم تعرّض میبست، چه میشد؟
▪ پاسخ: کسانی که با مسأله مهدویت آشنایی دارند میدانند که برنامه حضرت با برنامه سایر امامان تفاوت اساسی دارد. امامان دیگر مأمور بودند که در ترویج دین تا سرحدّ امکان کوشش کنند، ولی مأمور به جنگ نبودند ولذا یک نوع بیعت ومتارکه جنگ وپیمان عدم تعرض وصلحی بین آنان با حاکمان عصر خود، بسته بودند. ولی سیره حضرت مهدی (ع) از ابتدا با روش دیگر امامان فرق میکند. قرار بر این است که حضرت به مجرد ظهور، دست به مقابله با ظالمان زده وظلم وبیعدالتی را از جامعه برکند وبه جای آن عدل وقسط را برپا نماید. لذا باید بیعت هیچ کسی بر ذمّه او نباشد، زیرا هر لحظه احتمال ظهور است.
امام صادق (ع) فرمود: «صاحب هذا الأمر تغیب ولادته عن هذا الخلق لئلّا یکون لأحد فی عنقه بیعة إذا خرج، ویصلح اللَّه عزّوجلّ أمره فی لیلة»؛ «ولادت صاحبالامر مخفی میشود تا وقتی که ظهور کند پیمان هیچ کس بر گردنش نباشد. خداوند امرش را در یک شب اصلاح میکند.»( بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۹۶)
علاوه بر این، ستمکاران چون در هر لحظه احتمال قیامش را میدادند لذا منافع خود را در خطر دیده، به پیمان خود با حضرت مطمئن نمیشدند وچارهای جز قتل وکشتن او نمیدیدند.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران دولت مجلس حجاب گشت ارشاد رئیس جمهور رئیسی دولت سیزدهم پاکستان کارگران رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی
سیل هواشناسی قتل کنکور تهران قم سازمان سنجش شهرداری تهران آتش سوزی پلیس زنان اصفهان
قیمت دلار خودرو مسکن قیمت خودرو دلار سایپا بازار خودرو قیمت طلا ارز ایران خودرو بانک مرکزی تورم
کیومرث پوراحمد پایتخت کتاب تلویزیون سینمای ایران سعید آقاخانی سریال ترانه علیدوستی فیلم موسیقی مهران مدیری سینما
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین غزه جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس جام حذفی آلومینیوم اراک استقلال فوتسال بازی تراکتور بارسلونا باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران باشگاه استقلال
هوش مصنوعی گوگل سامسونگ همراه اول فناوری ربات ناسا فیلترینگ ماه
سازمان غذا و دارو مالاریا کاهش وزن آلزایمر زوال عقل