دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

ضرورت بازاندیشی تاریخ


ضرورت بازاندیشی تاریخ

در دوران كنونی سرعت تحولات و دگرگونی ها در عرصه تمامی علوم دستخوش تغییرات قرار گرفته است موج تحولاتی كه موسوم به «موج سوم» است, طی چند دهه اخیر بستر تاریخ معاصر را به چالش كشانده است

تمام تاریخ بشر در حكم نقطه ناچیزی در فضاست و نخستین درس آن فروتنی است.

«ویل دورانت»

در دوران كنونی سرعت تحولات و دگرگونی‌ها در عرصه تمامی علوم دستخوش تغییرات قرار گرفته است. موج تحولاتی كه موسوم به «موج سوم» است، طی چند دهه اخیر بستر تاریخ معاصر را به چالش كشانده است.

اطلاعات توانسته، مدیریت، فرهنگ، تكنولوژی، آموزش، خدمات و نهادهای قدرت را به‌گونه‌ای متاثر از خود كند. در جریان گسترش و انطباق علوم و افزایش گستره اطلاعاتی موجود، بازبینی و بازاندیشی در حوزه‌های مختلف در جهت كاركردهای گوناگون علوم از ضرورت تام برخوردار است.

در زمینه علوم انسانی و زیرشاخه‌های آن اعم از جامعه‌شناسی، روانشناسی، باستان شناسی و جغرافیا و به ویژه تاریخ به عنوان «مجموعه معارفی كه موضوع تحقیق آنها فعالیت‌های مختلف بشر، یعنی فعالیت‌هایی است كه متضمن روابط افراد بشر با یكدیگر و روابط این افراد با اشیا و نیز آثار و نهادها و مناسبات ناشی از اینهاست». (فروند، ۱۹۷۳: ۳)

لذا ضرورت بازبینی و بازاندیشی در علم تاریخ به گونه ویژه‌ای اجتناب‌ناپذیر می‌كنند. به عقیده برخی صاحبنظران هر مطالعه علمی می‌تواند تاریخی باشد از این جهت كه از بعد هستی شناسی (ontologic) كلیه فرآیندهای مستقل از ذهن كه واقعی هستند به نحو گسست‌ناپذیری به هم پیوسته‌اند.

در این مقاله به طور مختصر ضرورت بازاندیشی تاریخ به‌ویژه در تاریخ معاصر و تفكیك مفهوم گذشته و تاریخ به عنوان دو مقوله متفاوت؛ ـ برخلاف تعاریفی كه تاكنون از آن شده است ـ و تاكید بر جایگاه این علم و كاركردهای آن در حوزه علوم انسانی تشریح شده است.

همچنین بر گسترش دامنه تحقیقات و بازبینی تاریخ معاصر در جهت پرداختن به حال و پیش‌بینی آینده و رسالت خطیری كه بر دوش تمامی صاحبنظران، محققان و پژوهشگران این عرصه می‌باشد؛ تاكید شده است.

● واژه‌شناسی تاریخ

از نظر واژگان «تاریخ» در زبان‌های مختلف ریشه‌ها و كاربردهای معین و تقریبا مشابهی دارد. «در زبان‌های اروپایی به ریشه لاتین historia و یونانی Iatopia به معنای نقل وقایع و حوادث گذشته، بررسی، قضاوت، تحقیق و كنكاش (كردن) و... باز می‌گردد. (نوذری، ۱۳۴۸: ۱۲۲).

در زبان فارسی اصل و ریشه این واژه چندان روشن نیست، در فرهنگ دهخدا ذیل مدخل تاریخ چنین آمده است: «عده‌ای بر این عقیده‌اند كه این كلمه عربی نیست بلكه مصدر مورخ است كه معرب ماه روز است: تعیین روزی كه در آن امر مشهوری بین دولت یا دولتی آشكار شد، یا آنكه در واقعه ترسناكی چون زلزله یا توفان حادث شده است». (دهخدا، ۱۳۳۵: ۱۳۸)

● مفهوم نظری تاریخ

مفهوم تاریخ دو وجه متمایز دارد: وجه نخستین به روند حوادث و وقایع یعنی به آنچه عملا اتفاق افتاده است اشاره دارد و وجه دوم به نقطه‌نظرها، دیدگاه‌ها و اعتقادات بیان شده یا نوشته شده درباره حوادث و وقایع مذكور باز می‌گردد. این دو معنا از تاریخ را به ترتیب تحت «تاریخ به مثابه واقعه» و «تاریخ به مثابه ارزیابی» یاد می‌كنند.

تا پیش از قرن بیستم تاملات نظری در حوزه تاریخ درباره كل جریان حوادث و وقایع (در معنای نخست آن) اطلاق می‌شد، اما در قرن بیستم تاملات نظری در حوزه تاریخ جهت زیر سوال بردن و انتقاد از نحوه عملكرد و فعالیت مورخان معطوف شد. این نوع دیدگاه تاریخ به معنای دوم را مدنظر قرار داد. (استنفورد، ۱۹۹۸: ۳۵)

برخی از صاحبنظران در وجه اول «تاریخ را به معنی هستی‌شناختی آن (ontologic) فرآیندی مستقل از ذهن و واقعی می‌دانند؛ كه جدای از آنكه آن را به مثابه یك ابژه (object) و موضوع، مورد تامل و معرفت قرار می‌دهد، جریان دارد و تاثیر خود را بر انسان و جامعه می‌گذارد، در وجه دوم تاریخ به لحاظ معرفت شناختی و (epistemologic) است، آنگاه كه موضوع و ابژه، مورد تامل و معرفت قرار گیرد، معرفت تاریخی نامیده می‌شود و منعكس‌كننده برداشت‌ها و نقطه‌نظرات انسان‌ها از گذشته است، به گونه‌ای كه فرآیند تغییر و تحول جوامع بشری در یك بستر پویا و متحول و مبتنی بر كنش انسان‌ها و تحولات و دگرگونی در ساخت‌ها، نهادها و روابط را در بر می‌گیرد. تاریخ، همان جامعه در حال تحول است. (حضرتی، ۱۳۸۰: ۱۳ و ۱۴).

عده‌ای دیگر از صاحبنظران «موضوع علم تاریخ و هستی آن را به عنوان واقعی‌ترین مقوله‌ای كه با انسان متولد شده و حیات اجتماعی انسان در بستر زمان تلقی می‌كنند؛ حیاتی كه با تفاوت مراتب و حد و اندازه‌های خود در چهره متون و منابع انعكاس یافته‌اند و علم تاریخ نیز دانشی است ناظر به دو قید و تلاش، نخست گردآوری و ضبط هر نوع معرفتی به جای مانده از گذشته اجتماعی انسان (تاریخ نقلی) دوم، تلاش و كوشش روشمند برای تحلیل و ریشه‌یابی ابعاد مختلف حیات اجتماعی انسان در بستر زمان، آن هم به قصد فهم «اكنون» به یاری «گذشته» (تاریخ تحلیلی، علمی یا تعقلی) (همان، ۱۳۸۱: ۲۰ و ۲۱)

● تاریخ و گذشته دو مقوله متفاوت

فارغ از تفاسیر گوناگون از تاریخ، یك گفتمان (discourse) درباره بازاندیشی تاریخ قابل تامل است و آن این است: تاریخ خود را تكرار نمی‌كند و به مثابه یك گفتمان از سلسله گفتمان‌ها درباره جهان است كه این گفتمان‌ها جهان را خلق نمی‌كنند بلكه آن را تصرف می‌كنند و تمام معناهایی را كه دارند به آن می‌دهند.

آن بخش از جهان كه موضوع تحقیق تاریخی محسوب می‌شود گذشته است، بنابراین تاریخ به مثابه گفتمان در مقوله‌ای با آنچه درباره‌اش سخن می‌گویند قرار دارد، یعنی گذشته و تاریخ چیزهایی باهم متفاوتند. (جنكینز، ۱۳۸۴: ۲۲)

تفاوت میان «تاریخ» ـ به منزله آنچه درباره گذشته نوشته شده است ـ و «گذشته» وجود دارد، بدین معنا كه واژه «گذشته» برای هر آنچه قبلا همه جا در جریان بوده و تكرار نمی‌شود و «تاریخ»، تاریخ نگاری مورخان است كه رویه‌های گفتمانی متفاوت یك موضوع تحقیق را بر حسب زمان و مكان با قرائت‌های متفاوت نشان می‌دهد.

گذشته، گذشته و تنها مورخان می‌توانند آن را با وسایل ارتباطی بسیار متفاوت، مثلا در قالب كتب، مقالات، اسناد و غیره و نه به صورت رخدادهای واقعی بازگردانند. تاریخ كوشش مورخان است و گذشته و تاریخ چنان به هم گره نخورده‌اند كه یك و تنها یك خوانش از هر پدیده را ایجاب كند.

گفتمان‌های متفاوت می‌توانند یك موضوع تحقیق را به صورت‌های متفاوت مطالعه كنند و در عین حال، در درون هر گفتمان خوانش‌های متفاوتی در طول زمان و مكان وجود دارد.

در نگارش مورخان در جریان منطبق سازی گذشته و تاریخ با هم، سه حوزه نظری دخالت دارند: حوزه‌های معرفت‌شناسی، روش‌شناسی و ایدئولوژی. همین امر نگارش تاریخ‌های گوناگون از یك موضوع را ایجاب می‌كند. زیرا اگر ممكن بود یك بار برای همیشه، اكنون و تا ابد، شناخت حاصل شود احتیاجی نبود كه دیگر تاریخی نوشته شود، زیرا چه فایده‌ای داشت كه مورخان بی‌شمار یك مطلب را بارها و بارها به همان روش بازگو كنند؟

نكته با اهمیت آنكه معرفت‌شناختی هر كدام از مورخان قرائت‌های متنوع را امكانپذیر می‌سازد. (یك گذشته ـ تاریخ‌های بسیار) همچنین مورخان برای دستیابی به حقیقت راه خود را از رهگذر موضع‌گیری‌های ایدئولوژیكی و روش‌شناختی باز می‌كنند. بدین معنا كه ارزش‌ها، مواضع، دیدگاه‌های ایدئولوژیك و پیش‌فرض‌های معرفت‌شناختی آنان در تاریخ‌نگاری‌شان تاثیر دارد.(همان:۴۴ و ۴۵)

تفسیری كه در دیدگاه بالا مطرح شد نتایج متعددی را در برخواهد داشت: اول آنكه ضرورت بازبینی و بازاندیشی به رویدادهای گذشته و ارائه تفسیرهای بدیع و تازه در هر مقطع تاریخی الزامی است و وجود آرا و نظرات گوناگون مورخان و تكثر نظرات بستری جهت تبادلات فكری و نظری و كلامی ایجاد می‌كند كه در راستای آن گذشته و رویدادهای آن مجدد بازبینی می‌شود و با تحلیل و قرائت‌های مختلفی كه ارائه می‌شود، راه برای كاربردی ساختن تاریخ در جامعه در حال گذار در هر دوران را فراهم می‌كند.

دوم آنكه این شیوه نگریستن به تاریخ‌نگاری‌های مورخان می‌تواند روشی مثبت باشد، زیرا قطعیت‌های كهن را دور می‌ریزد و دست كسانی را كه از آنها بهره‌برداری كرده‌اند رو می‌كند، چنانكه در دوره‌هایی، تاریخ توسط قدرتمندان نگاشته می‌شود و كسانی كه بیشترین قدرت را دارند دانش را نیز در احاطه خود در می‌آورند، لذا این دیدگاه نه شالوده شكنی تاریخ‌های سایر مردمان بلكه شرط لازم شالوده‌ریزی تاریخ مردم است و با آغاز بازشناسی عمومی، راهی جهت رهایی بخشی و تاریخ سازی ایجاد می‌كند.

سوم آنكه این نوع رهیافت یعنی «شناخت نقادانه» می‌تواند به عنوان یك فرهنگ، شناخت قطعی را كه زمانی فرهنگ خود می‌شمردیم به چالش بكشاند.

● ضرورت بازاندیشی تاریخی

سرعت تحولات در دنیای كنونی چشم‌اندازهای تاریخی را متاثر از خود كرده است. امروزه افراد بسیاری به مسائلی چون نقش توده‌های مردم و نقش زنان به طور اخص در تاریخ می‌اندیشند.

زنان به لحاظ جنسیتی در تاریخ به حاشیه رانده شده‌اند و بدین سبب از دریافت سهم عادلانه خود از قدرت و مزایای مادی محروم شده‌اند و همین‌ آنان را از هرگونه مشاركت گسترده در قدرت سیاسی و بهره‌مندی از مزایای اجتماعی و اقتصادی بازداشته است، چه كسی می‌تواند بگوید كه زنان همانند مردان در گذر طولانی از عصر پارینه سنگی تا قرن بیست‌ویكم نقشی حیاتی ایفا نكرده‌اند؟

نقش توده‌های مردم و طبقات مختلف اجتماعی كه در طول تاریخ، آثاری چون اهرام ثلاثه مصر، دیوار چین، تخت جمشید و اكروپولیس را پدید آورده‌اند و افتخارات و عظمت را نصیب ملت‌هایشان ساخته‌اند، مغفول مانده، در حالی كه نام پادشاهان و حاكمان به طور مكرر در اذهان تلقین و تدریس شده است.

لذا بازنگری و بازنویسی تاریخ در زمینه سوژه‌های تاریخی مذكور در سطوح و لایه‌های تاریخی ضرورت دارد.

● كاركرد تاریخ در علوم انسانی

صاحب‌نظران بر سه وجه عمده كاركرد تاریخ در حوزه علوم انسانی تاكید می‌ورزند:

۱) تاریخ به منزله راهنمای عمل اجتماعی از طریق انتقال مفاهیم، مضامین و رویدادهای گذشته به حال، كاركرد (Function) كه به طور سنتی و در افواه عوام، در قالب احكام گزاره‌‌ای «تاریخ، آینه عبرت» یا «گذشته چراغ راه آینده» ارائه می‌شود.

۲) تاریخ به منزله‌ نهادی برای‌آموزش، انتقال و اشاعه مدنیت.

۳) تاریخ به منزله نهادی برای سازماندهی و ساماندهی امور سیاست، جامعه، فرهنگ و اقتصاد در حال و آینده. (نورائی، ۱۳۸۳: ۲۵۱)

در كاركرد اول، تاریخ به مثابه بستری برای یافتن هویت و تلاش برای بیان برداشت‌ها و تلقی‌های مختلف و متنوع از اعمال و افعال انسان‌ها در بسترهای زمانی ـ مكانی متفاوت و مداوم در گذر زمان است.

انسان از دیر باز همواره در طول حیات خود در پهنه هستی با پرسش بسیار ساده‌ای روبه‌رو بوده است: «من كیستم؟ دغدغه همیشگی انسان، یافتن پاسخی درخور برای این پرسش ظاهرا ساده ولی بسیار حیاتی و محوری بوده است، پرسشی كه با هویت، هستی و موجودیت او سروكار دارد: انسان برای یافتن پاسخ خویش به «تاریخ» روی آورد و آن را بستری برای «من » گمشده خود یافت. (نوذری، ۱۳۸۴: ۱۱۶)

انسان با سیر در گذشته‌ها، در لابه‌لای اوراق و متون، رخدادهای ایام و قرون گذشته مشتاقانه و حریصانه در پی آن بود تا «خود» ‌را و «تبارشناسی»‌ و «دیرین‌شناسی» خود را به مدد آن فهم كند. این دغدغه و اشتیاق او را بر آن داشت تا به درك و شناخت تاریخ بیش از پیش و بیش از هر چیز دیگر همت گمارد تا با فرا گرفتن تاریخ و آموزش آن از این رهگذر هر چه بهتر و دقیق‌تر به شناخت خود نائل آید.

كاركرد دوم تاریخ به منزله نهادی برای آموزش، انتقال و اشاعه مدنیت و توجه به مخاطبان جوان در حوزه تاریخ است. به طور كلی گرایش تام در میان نسل جوان، دوری از مسائل تاریخی و احتراز از ورود به عرصه تفكر تاریخی است؛ كه ایجاد بستر‌های لازم جهت آموزش صحیح با متدهای جدید آموزش برای ایجاد تغییر و تحول در مخاطبان جوان در سطوح متعددی بسته به نگرش وانتظارات مخاطبان نیازمند توسعه است، از جمله:

۱) تلقی از تاریخ به عنوان یك درس یا دوره درسی (history as a course) مثلا در مدارس، دبیرستان‌ها یا دانشگاه‌ها.

۲) تلقی از تاریخ به عنوان زمینه مطالعات و تحقیق(history as a field of study)

۳) تلقی از تاریخ به عنوان یك گرایش علمی ـ آكادمیك (history as a scientific – academic trend)

۴) تلقی از تاریخ به عنوان یك رشته تحصیلی دانشگاهی (history as a university discipline major)

۵) تلقی از تاریخ به عنوان یك حرفه یا پیشه (history as a craft) تعبیری كه نخستین‌بار در ۱۹۴۳ مارك بلوخ مورخ شهیر و فقید فرانسوی ابداع كرد. (نوذری، ۱۳۴۸: ۱۱۷).

در سطح اول، تاریخ به عنوان یك درس و آموزش و انتقال مفاهیم آن به مخاطبان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در آموزش و پرورش علمای فن اذغان كرده‌اند كه یادگیری زمانی انجام می‌شود كه تغییر رفتار ایجاد شود.

لذا آشنایی لازم و كافی با تازه‌ترین راهكارها و شیوه‌های علمی ـ آكادمیك ایجاب می‌كند كه برنامه‌ریزی‌های آموزشی به فراخور سن و سال و مقاطع تحصیلی متعدد و با جدیدترین متدها و ابزارهای آموزش به كار گرفته شود.

فائزه توكلی

منابع:

۱- استنفورد، مایكل، درآمدی بر تاریخ‌پژوهی، ترجمه مسعود صادقی، انتشارات سمت، تهران ۱۳۸۴.

۲ـ تاكمن، باربارا، سیر نابخردی از ترواتا ویتنام، ترجمه حسن كامشاد، انتشارات فرزان، تهران ۱۳۷۵.

۳ـ پوپر، كارل، زندگی سراسر حل مساله است، ترجمه شهریار خواجیان، نشر مركز، تهران ۱۳۸۳.

۴ـ جنكینز، كیت، بازاندیشی تاریخ، ترجمه ساغر صادقیان، نشر مركز، تهران ۱۳۸۴.

۵ـ حضرتی، حسن، تاملاتی در علم تاریخ و تاریخ نگاری اسلامی، انتشارات نقش جهان، تهران ۱۳۸۱.

۶ـ فروند، ژولین، نظریه‌های مربوط به علوم انسانی، ترجمه علی محمد كاردان، مركز نشر دانشگاهی تهران، تهران ۱۳۷۲.

۷ـ دورانت، ویل و اریل، درس‌های تاریخ، ترجمه محسن خادم، انتشارات ققنوس، تهران ۱۳۷۸.

۸- دهخدا، علی‌اكبر، لغت‌نامه دهخدا، مجلد «ت ـ تشبیه» چاپخانه مجلس،تهران ۱۳۳۵.

۹ـ كالینگوود. آر. ی، مفهوم كلی تاریخ، ترجمه علی اكبر مهدیان، نشر اختران، ۱۳۸۵.

۱۰ـ نوذری، حسینعلی، فلسفه تاریخ، انتشارات طرح نو، تهران ۱۳۷۹.

۱۱ـ «مورخان و مخاطبان: (۱) ضرورت بازنگری در آموزش و انتقال مفاهیم، نظریه‌ها و كاربست‌های تاریخ»، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال نهم، شماره ۳۴، تابستان ۱۳۸۴.

۱۲ـ «مورخان و مخاطبان: (۲) ضرورت بازنگری در آموزش و انتقال مفاهیم، نظریه‌ها و كاربست‌های تاریخ»، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال نهم، شماره (۳۵)، پاییز ۱۳۸۴.

۱۳ـ نورائی، مرتضی، «كارگاه آموزشی تاریخ شفاهی»، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال هشتم، شماره ۲۹، بهار ۱۳۸۳.

مقالات انگلیسی

۱-Brke, peter. “Theorists and Historians”, In History and Theory, London (Cambridge: polity press, ۱۹۹۶) ch. ۱., pp. ۱-۲۱.

۲-LIoyd, Christopher. “Enplaining the History of Economic and social structures”, C. LIoyd, The structures of History, (oxford: Basil Blackwell, ۱۹۹۶) ch.۱, pp. ۱۱-۶۵.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.