دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
سامی, مردی برای تمام فصول عدالت
«و اکنون تو با مرگ رفتهای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس یک گام به تو نزدیکتر میشوم و... این زندگی من است.»(۱)
آذر، ماه بسیار پراهمیتی در تکوین گذشته و شرایط حالیه ما ایرانیان است. ماهی که حکایتهای تلخ و شیرین مردان و زنان استوار ایرانی را در دل دارد. همانهایی که دل در گرو آزادی ملت و اعتلای ملیت خود بسته و از نثار خون خویش نیز در این راه فروگذار نبودند. آذر، ماه بزرگیست، ماه سه آذر اهورایی؛ قندچی، شریعترضوی و بزرگنیا. مردانی که در مسیری اهورایی گام نهادند و قلب استبداد را با خون خویش دریدند. آذر، ماه پروانه اسکندریست و داریوش فروهر، همانهایی که آرمان مصدق را پرچمدار بودند. آذر، ماه آزادیست، ماهی که معلم شریعتی در دومین روز از آن و سید جمالالدین اسدآبادی در سومین طلوعش دیده به جهان گشودند، تا با «قیام انقلابی» و «قوام ایدئولوژیک»، «خودسازی انقلابی» را در پی گیرند، جهت نیل به «جامعه بیطبقة توحیدی».
اما حکایت این نوشته حکایت شخصیتی است که با وجود متأخربودن و نخبگی همواره در هالهای از مظلومیت بهسر برده. آزادیخواه و عدالتطلبیکه در میان انقلابیون ۵۷ بهدلیل خصایص ویژه از شخصیت ممتازی برخوردار بوده و همچون ستارهای در شب و شمعی در تاریکی درخشیده است.
دکتر کاظم سامی، مردی از تبار «مسلمین وطنخواه» با همان روح شرقی سرشار از معنویت و انساندوستی و عدالتخواهی. وی که در سلک نخشبیون، عدالتطلبی وآزادیخواهی را آموخته بود همواره دل در گرو رشد فکری وتوسعه عینی مردمان جامعه خویش داشت، اما چرا سامی را باید از دیگر همقطاران انقلابی متمایز ساخت؟ و چرا باید وی را مردی عدالتطلب برای تمامی فصول زندگیش دانست؟
مردمداری و انساندوستی سامی را میتوان در تمامی ابعاد زندگی این مرد بزرگوار جست. او پیوسته چه در زمان تحصیل و چه در ایام شروع فعالیت پزشکی (روانپزشکی) از اخلاق رحیمانهای در برابر دیگران برخوردار بود، گوییکه رسالت خدمت و مسئولیت آگاهی را از خدای خویش به ودیعه گرفته و مخاطب مستقیم پیام قدسی قرار گرفته بود. او بسیار معتقد و متدین بود و از اصل توحید، تفسیری آزادیخواهانه ارائه میداد. همانگونه که خود میگفت: «ما خداپرستیم و به ندای وجدان خود به منطق سلیم عقل خود پاسخ مثبت گفته و وجود کمال مطلق را اذعان داشته و با استمداد از نیروی خلاق همرزمان خود و با تأیید خدای بزرگ جنگ همهطرفه را با تمام دشمنان خداپرستی، شرافت، تقوی و حقیقت اعلام میداریم.»(۲)
برای او انسان اصل بود و نوع انسان را اشرف مخلوقات و خلیفه الهی تلقی میکرد: « میتوان ادعا کرد که مورالیسم و یا منطق وسیعتر اومانیسم مراحل اصلی یا دو مرحله از اصلیترین مراحل طرز تفکر پایدار و منطقی خداپرستی است که میتواند مطمئنترین و باثباتترین و پرارجترین تکیهگاه سوسیالیسم باشد.»(۳)
او یک انسان ایدئولوژیک بود و ثابت کرد که ایدئولوژی باز و گشوده، مخالف اصلی ایدئولوژیهای توتالیتر و بسته است و با این پشتوانه فکری همهچیز را برای انسان میخواست و از ابزارانگاری انسانها بیزاری میجست: «ما سعادت، راحتی، مساوات و عدالت را بهخاطر انسانها طالبیم نه انسان را برای آنها. ما از نیروهای خلاقه جوانان، کارگران، روشنفکران، کشاورزان در راه پیشرفت ایدئال مقدس خود کمک میگیریم، ولی هیچگاه خون افراد بیگناه را به اندیشه واهی نمیریزیم.»(۴) بر همین اساس بود که وی زیربنای خداپرستی و پیروی از ارزشهای جهانشمول اخلاقی را جهت رشد و پیشرفت جامعه ایرانی تجویز میکرد: «مایه و ماده اصلی تحرک و جهش اقتصادی و اجتماعی یک جامعه این است که مردم به ارزشهای اخلاقی و انسانی مجهز شوند.»(۵) همینطور فداکاری و نظم را مکمل این طرز تفکر زیربنایی بهشمار میآورد: «برای ما و هر کشور عقبماندهای که میخواهد پیش برود فداکاری، انضباط و نظم لازم است.»(۶)
دکتر سامی که همچون یار دبستانیش، علی شریعتی در ابتدای جوانی در کلاس درس اخلاق استاد شریعتی حاضر بود با مفاهیمی چون اخلاقی زیستن و مسئولیت اجتماعی آشنا گشت و با حضور درکلاس مرحوم نخشب با درد ملت و مسئولیتهای روشنفکر روبهرو شد. او در قالب نهضت خداپرستان سوسیالیست در جبهه ضد استعماری و ضد استبدادی ملی ـ مصدقی آن دوران مشارکت نمود و از آنجا بود که پیشوایش را برگزید و تا پایان عمر به راهش وفادار ماند و شاید شهادتش هدیه این وفاداری به آرمان مصدق بود. او یک مذهبی ـ مصدقی بود همانگونه که خود در سالهای ابتدای انقلاب مصدق را اینگونه توصیف
مینماید: «روز ۱۴/۱۲/۱۳۴۵، ابرمرد تاریخ ایران، قهرمان شهامت، حماسهآفرین ایران به ابدیت پیوست. با مرگ او صف جداییناپذیر شاگردان مکتبش فشردهتر شد، رژیم سفاک حتی از خبر اعلام فوت رهبر راستین ملت بیم داشت با اینکه او را به فاصله بسیار دوری از مردم شهر که به او عشق میورزیدند پنهان کرده بود، اهداف عالیهاش در راه اعتلای ایران رهنمود انقلابیون و جوانان روشنفکر ملت شد. طومار زمان نتوانست یاد او را از خاطرهها محو سازد. پس از پیروزی انقلاب دیوارهای خانه ساکت قهرمان شاهد استقبال ملت پدر از دست داده بود.
کسانیکه از مبارزات دکتر محمد مصدق در مورد صنعت ملی نفت ایران و کوبیدن مشت محکم بر دهان امپریالیستها خبر داشتند بر زخم کهنهشان نمک پاشیده شد، دلهای انباشته از مهر به دیدارش شتافتند. پدر ملت ایران را میدیدند که دیگر در خانهاش تنها نیست و فاتحانه به خط سرخ شهادت لبخند پیروزمندانه میزند. آری صدای حقطلبی مصدق در بیدادگاه رژیم سفاک پهلوی این جملات را نوازشگرانه به گوش مردم ایران میرساند که: «آنهاییکه طالب ترقی و تعالی میهناند با هر سیاستی که در مصالح وطن نیست مبارزه میکنند. من با دادن هر امتیازی از نظر اقتصادی و سیاسی مخالفم...» احمد آباد اکنون مدفن مصدق است، گرچه خود اینگونه نمیخواست. او وصیت کرده بود که جنازهاش را در گور شهدای ۳۰ تیر که برای بازگشتش کشته شده بودند به خاک بسپارند، ولی نگذاشتند. مردی که در مدت ۲۸ ماه زمامداریش پشت بزرگترین امپراتوریها را لرزاند و به قول لوموند: «در زمان قدرتش رقبای وی خود را مواجه با مردی یافتند که در ایران سابقه نداشت و نه خریدنش امکان داشت و نه بدنام کردن و به لجنکشیدنش»... «ای روح مصدق ، سلام مبارزان بر تو.»(۷)
دکتر سامی پس از پیروزی ظاهری استبداد پهلوی بر جنبش ملی ـ مصدقی ایرانیان میدان مبارزه را خالی نگذاشت و در کنار دیگر همراهان به مبارزه قهرآمیز با رژیم خودکامه دست زد که تا پیروزی انقلاب اسلامی جریان داشت.
اینجاست که ما ارزش شخصیتی چون او را در مییابیم. در زمانی که بیشتر انقلابیون پس از پیروزی و از میان برداشتن رژیم ستمشاهی با دستانی خالی قسمت ایجابی انقلاب را میگذراندند، این دکتر سامی بود که با انبوه برنامههای عدالتخواهانه روزهای خوشی را به ملت ایران نوید میداد. وی در جایگاه نخستین وزیر بهداری رژیم انقلابی وارد دولت موقت شد، هر چند که خود نیز وزیر موقت بود و پس از مدتی استعفا داد، اما نکته قابلتوجه فعالیتها و برنامههای وی در سمت وزارت، ارائه طرح طب ملی جهت پوشش بهداشتی و درمانی اقشار کمدرآمد و مستضعف جامعه بود. همچنین وی در انتخابات ریاستجمهوری و مجلس بهعنوان نامزد انتخاباتی وارد عرصه شد که اولی را با عدم توفیق و دومی را با پیروزی و اعتماد مردم تهران به سرانجام رساند. از دیگر طرحهای دکتر سامی که به شدت به روی آنها نظر مؤکد داشت میتوان به طرح نظام شورایی و سوسیالیزهکردن اقتصاد اشاره کرد. بدون اغراق میتوان او و تشکل متبوعش، جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران (جاما) را با برنامهترین نیروهای انقلابی در ارائه آلترناتیو نظام سلطنتی دانست. دکتر سامی در زمینه طرح نظام شورایی از حمایت آیتالله طالقانی نیز بهرهمند بود.
او نظام شورایی را تنها نظام رهاییبخش با محتوای اسلامی برای جامعه انقلابی ایران میدانست: «طرح مسئله شوراها برای شیوه حکومت یعنی طرز تفکر انقلابی و تازه و اسلامی.»(۸) «برای رسیدن به انسجام اجتماعی راهی جز استقرار حاکمیت مردم از طریق نظام شورایی وجود ندارد، وحدت و انسجام تنها با مشارکت همه مردم در همه امور و استفاده از قدرت خلاقه و ابتکارات و ابداعات همه خلقها ممکن خواهد شد، هر نوع گروهگرایی و انحصارطلبی منافی حاکمیت مردم و نظام شورایی است.»(۹) در همین رابطه وی در زمان انتخابات مجلس اول در پاسخی به این پرسش که برای رسیدن به یک مجلس متکثر و غیرانحصاری چه باید کرد؟ اینگونه نظام شورایی را بهعنوان راهحل رسیدن به خِردجمعی و تساهل عمومی مطرح مینماید: «راهحل این مسئله باز هم نظام شورایی است... درنهایت جواب من این است که تنها با تکیه به نظام شورایی است که شما میتوانید یک انتخابات صددرصد درست داشته باشید.»(۱۰) سامی نظام شورایی را نظام همه ملت میدانست نه یک فرد، گروه یا طبقه خاص:
ـ «ما چون به نظام شورایی معتقد هستیم مجلس باید ترکیبی از همه مردم این مملکت باشد، همه کسانیکه در این مملکت زندگی میکنند و همه کسانیکه در این انقلاب و این حرکت شریک هستند.»(۱۱) اما این پایان کار نبود و شاید پایانی بود بر آرزوها و رؤیاهاییکه سامی و سامیها برای کشور در سر میپروراندند. با حمله به دفاتر حزبی جاما فضای دیگری غیر از همکاری و مساعدت در مقابل وی گشوده شد. در این زمان بود که دکترسامی به فاز فرهنگی مبارزاتی متمایل شده و با شِم بالای فکری خویش صدای پای بازگشت به گذشته را شنید.
او زبان هشدار را برگزید و معتقد بود: «اگر مواظب نباشیم عناصر ضد انقلاب در لباس مذهب و لباس اسلام، ما را برخواهند گردانید به ارتجاعی که سالها ما را به بند کشیده و استثمار و تزویر کرده است.»(۱۲) او حکومت اسلامی را حکومتی امروزی میدانست که با طرز تفکر ارتجاعی در تضاد است: «وقتی ما صحبت میکنیم از طرز حکومت اسلام که حکومت فردی نیست، وقتی صحبت میکنیم که حکومت در اسلام اختصاص دارد به الله، وقتی میگوییم حکومت خدا در میان امت تقسیم میشود و همه مردم حاکم هستند، بنابراین اصلاً حکومت بهعنوان جمع قدرت در یک گروه، در یک طبقه و در یک فرد محکوم است. تمام کسانیکه بخواهند ما را به یک حکومتی که در یک طبقه، در یک گروه، در یک آدم خلاصه بشود، یعنی یک شیوه دیکتاتوری، یک شیوه فردی و بالنتیجه یک شیوه ضد مردمی ببرند، این ارتجاع است و ما باید با آن مبارزه کنیم.»(۱۳) و فریاد میکشید که باید با این نوع تفکر ارتجاع و گذشتهگرا مقابله کرد و آن را مبارزه با شیوه تفکر دیروز و همه دیروزها میدانست:
ـ «مبارزه ما علیه ارتجاع مبارزه فرد با فرد وگروه با گروه نیست، مبارزه طرز تفکر امروز است با طرزتفکر دیروز و با همه دیروزها، یعنی اگر ما حکومت دیکتاتوری فردی، حکومت میلیتاریستی را که همه نحوههای گذشته حکومتی است بهعنوان شیوههای طرز تفکر گذشته در حکومت بشناسیم هرکسی که بخواهد ما را به آ ن شیوههای گذشته بکشاند آدم مرتجعی است. اگر سیستمهای اقتصادی گذشته که زمینه استثمار فرد از فرد را فراهم کردند، مشخصه یک شیوه اقتصادی و تاریخی مشخص است، بنابراین همه کسا نیکه ما را به آن دوره تاریخی برمیگردانند مرتجع هستند و همه کسانیکه با آزادی انسانها مخالفت میکنند و ما را به محدودکردن آزادی میکشانند مرتجع هستند.»(۱۴)
در ادامه نقاب از چهره دشمنان خلق برکشید و آنان را بیپرده در برابر مردم قرار داد: «این سه گروه در حقیقت دشمنان اصلی خلق ما هستند؛ یعنی استعمارگران، استثمارگران و بالاخره مرتجعین شامل همه گروههای داخلی و خارجی میشود که ما را به گذشته برگردانیده و میخواهد شیوههای گذشته را بر ما حاکم کند.»(۱۵) سامی، شیفته آزادی بود و هدف از طرح نظام شورایی، طب ملی و اقتصاد اجتماعی را جز در مسیر این هدف الهی نمیدانست و همواره آزادی را با عدالت گره میزد و آنهارا لازم و ملزوم هم میدانست: « ما به آزادی تا آنجـا احترام میگذاریـم که به دیگران ضرری نرساند، آزادی فکـر، عقیــده و قلم را برای زندگی بهتر و رفاه عمومی و برقراری عدالت اجتماعی خواهانیم... .»(۱۶)
و اما سامی همچنان مظلوم است و در عین حال دوستداشتنی، پایان سامی پایان کالبدی بود که روح جاودانهاش را برای تمامی تشنگان عدالت، آزادی و حقیقت به یادگار گذاشت و همچون همنسلان دردآشنایش این پیام را در گوش تاریخ زمزمه کرد که: «ما طالب حقیقتیم و جز با حق و حقیقت سخن نمیگوییم و دشمنان ما و دشمنان مردم ما بدانند که امروز یا فردا بالاخره حقیقت پیروز خواهد شد.»(۱۷)
همانطور که مهندس بازرگان این سیاست مدار صداقتمدار تاریخ ایران در رثای وی میگوید: «همه دوست دارند و دشمن هم دارند، ولی دکتر سامی انسانیتی داشت که دشمنانش هم او را دوست داشتند.»(۱۸)
علی رضا کنعان رو فومنی
پینوشتها:
۱ـ هبوط در کویر، علی شریعتی، مجموعه آثار ۱۳، انتشارات چاپخش، ۱۳۸۳، ص ۳۷۷.
۲ـ یادنامه سومین سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی، مجموعه مصاحبهها، انتشارات چاپخش، ۱۳۷۰، ص ۱۷.
۳ـ همان، ص ۱۰.
۴ـ همان، ص ۱۸.
۵ـ همان، ص ۹.
۶ـ همان.
۷ـ به نقل از نشریه جاما، ۹/۱۲/۱۳۵۸.
۸ـ یادنامه ۳، ص ۱۰.
۹ـ همان، ص ۴۵
۱۰ـ همان، ص ۳۳.
۱۱ـ همان، ص ۳۱.
۱۲ـ همان، ص ۴۸-۴۷.
۱۳ـ همان، ص ۴۸.
۱۴ـ همان، ص ۴۷.
۱۵ـ همان، ص ۴۵.
۱۶ـ همان، ص ۲۷.
۱۷ـ همان، ص ۱۸.
۱۸ـ همان، ص ۵۷، به نقل از «راهمجاهد» شماره ۵۰.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست