چهارشنبه, ۸ اسفند, ۱۴۰۳ / 26 February, 2025
پست مدرنیسم به روایت برمن

مارشال برمن، استاد دانشگاه نیومکزیکو بود. پیش از این کتاب ارزشمند «تجربه مدرنیته» از وی به همت مراد فرهادپور ترجمه شد که بسیار مورد توجه خوانندگان فارسیزبان و دنبالکنندگان مباحث مدرنیته قرار گرفت. نوشتار زیر بررسی توضیحات و آرای برمن درباره ایده پستمدرنیسم است.
پستمدرنیسم پیکره پیچیده و درهم تنیدهیی است که از چهاردهه پیش به این سو (اواخر دهه ۱۹۶۰) سربرآورد و هنوز سالهای پویایی خود را طی میکند. برمن نیز مانند بقیه صاحبنظران، خاستگاه پستمدرنیسم را در معماری بهویژه در ایالاتمتحده جستوجو میکند و تسری آن به حوزه علوم اجتماعی در فرانسه را از این رهگذر میداند. عطف توجه به صورت و اشکال گذشته و درهم آمیختن آنها با یافتههای جدید سبب پدیداری فضاهایی در معماری شده است که بسیار پیچیده، استعاری، رمزگونه، متناقض و چندوجهی است. این پدیدارهای رمزگونه و چندوجهی بیان معضلات مفهومی و انسانی را دنبال میکنند. اما برمن درهمآمیزی گذشته و حال را یک نوآوری به حساب نمیآورد که آن را ایده محوری مدرنیسم در عرصه ادبیات و هنر میداند، یعنی اصول مونتاژ. برمن گسستهای رادیکال، براندازی، انقطاع، تخطیها و فرارفتنها و فرود آمدنها در پستمدرنیسم را تنها یک خود ارتقادهی پر سر و صدا و بیشرم و حیا میداند که ترجیعبندی است آشنا.
وی اوج پستمدرنیسم را در ساختمانی میداند که فیلیپ جانسون در اواخر دهه ۱۹۷۰ در نیویورک بنا کرد؛ آسمانخراش عظیمی که شامل سردرها و طاقهای پشت سر هم در قسمت پایین و انتهایی ساختمان و پنجاه طبقه ساختمان بین آنها بود. اگر چه ظرف یک دهه این آسمانخراش مبدل به مخروبهیی شد اما از وجه معماری پستمدرنیسم که بگذریم وجه اجتماعی آن در فرانسه ظهور پیدا کرد. قیامها و شورشهای دانشجویی پاریس در سال ۱۹۶۸ و شکست این جنبشها زمینهساز پستمدرنیسم اجتماعی در فرانسه شد و متفکران برجسته پستمدرنیسم بمانند میشل فوکو، ژاک لاکان، رولان بارت، ژان فرانسوا لیوتار، ژاک دریدا، ژولیا کریستوا و ژان بوردیارا باید برآمده از جریانهای اجتماعی همین دوره دانست. نکته قابل توجه اینکه اغلب این روشنفکران خود از انقلابیون و رادیکالهای دهه ۱۹۶۰ بودند اما آنان گناه رادیکالگری خود را بهگردن آن چیزی میاندازند که دریدا آن را «متافیزیک حضور» مینامد. به این معنا که یگانه شمردن ذات و تجربه انسانها، متافیزیک غلطی است که پایه و مبنای حقوق بشر غربی شده است و در این یکسانشماری بسیاری از اختلافات و تفاوتهای آدمیان نادیده گرفته شده است. از جمله تفاوتهایی که آنان مدنظر دارند؛ جنسیت، نژاد و قومیت است. اما اختلافات دیگر از قبیل طبقات و ملیت و مذهب چندان مورد توجه آنان نیست.
پستمدرنیسم همانگونه که لیوتار میگوید گریزی است از «محو و مستحیل شدن ایده پیشرفت در درون عقلانیت و آزادی» و این گریز امکانپذیر نیست جز با نفی روایتهای کلان و فراروایتها و اصول تعمیم بخش. آنان نمیخواهند روایت داستانها فراتر از خود انسان به تاریخ فردی و جمعیاش معنا ببخشد چرا که اساسا لیوتار معتقد است معنا و حقیقت فقط در تجمعهای خاصی از عقیده و هوش میتواند وجود داشته باشد و آنگاه لیوتار شک اندیشی خود را تا آنجا پیش میبرد که میپرسد آیا اساسا انسانها قادر به دانستن و شناختن چیزی یا قادر به انجام دادن کاری یا عملی هستند؟! در اینجا برمن به کنایه میگوید که این خیزش ناگهانی از شکاندیشی به احکام پیشینی (یعنی فراروایت همان چیزی که پستمدرن آن را نفی میکند) ویژگی شاخص و بارز کل تفکر پستمدرن است.
وقایع جنگ جهانی اول، دوم، فاشیسم، کمونیسم، واقعه هیروشیما و... کافی بود تا در کنار چرخش سریع فرانسه به سمت راست پستمدرنها همه دستاوردهای عصر روشنگری را به باد انتقاد بگیرند و قهر و خشونت و تروریسم را از دستاوردهای آن بدانند که مقولاتی چون روشنگری، انقلاب، اومانیسم و ایده حقوق بشر موجد آنهاست. در حالی که فرانسویها به کرانه رود راین مینگرند و هایدگر را میستایند اومانیستهای آلمانی نظیر هابرماس نگران بازگشت بربریت به سراسر اروپا هستند. جنبشهای پستمدرنیستی امروز در قالب گروههای فمینیستی، طرفداران محیط زیست، سبزها و طرفداران صلح و خلعسلاح هستهیی و... فعال هستند، اما پرسش برمن از پستمدرنها یا این پیششرط این است که اگر ایدههای مربوط به عدالت، برابری، انسانیت و حقوق بشر فاقد زمینه و بستر لازم هستند پس چرا کسی که عضو این گروهها نیست باید خود را با آنها وفق داده و به تایید و حمایت از آنان برخیزد و ادعای آنان مبنی بر مورد سوءاستفاده قرار گرفتنشان اهمیت قایل شود! چرا؟!
برمن سپس موضوع دیگری را پیش میکشد؛ مبارزه برای دستیابی به حقوق بشر در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ در اروپای شرقی و چین. وی به تظاهرات پراگ و دانشجویان چینی و در میدان تیان آن من اشاره میکند. او این مبارزات را تلاشی جدی برای دستیابی به روایتهای کلان یعنی حقوق بشر میداند در حالی که پستمدرنها آن را به امتیازخواهی قومی و قبیلهیی و صنفی تقلیل میدهند. برمن آیندهیی برای پستمدرن پیشبینی نمیکند زیرا آن را بیشتر یک ذهنیت میداند تا یک نظریه. این ذهنیت آمیزهیی است از سفسطهها، گزافهگوییها، ایهام و ابهام، مجاز و تمثیل، کنایه و استعاره، تقلید و تصنع و دلمردگی و افسردگی، کسادی و رکود، نفرت و بیزاری، خستگی مداوم و... در فضای چنین ذهنیتی دیگر حادثهیی رخ نخواهد داد و اتفاقی به وقوع نخواهد پیوست. همهچیز از مدتها پیش روی داده است و تهی و بیمایگی است که عمق ژرفاها را پر کرده است. اما برمن به زنان و مردانی امیدوار است که به عرصههای جدید گام مینهند و افقهایی جدید از ابداع و مهارت پیش روی خود و دیگران میگشایند.
نسرین پورهمرنگ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست