دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
عاشقترین زندگان بودی...
![عاشقترین زندگان بودی...](/web/imgs/16/96/cylp71.jpeg)
گناه من، بزرگترین گناه من، / ای شاهزاده دریا چشم من / دوست داشتن تو بود، / آنگونه که کودکان دوست دارند. / ضعف تو دیدن دنیا بود / با منطقی کودکانه. / اشتباه تو بیرون کشیدن عشق بود / از غار تاریک به روشناییها / و گستردن سینهات بود / چون کلیسایی درگشوده / برای تمامی عاشقان.
به گذر این روزهای سخت بیتو بودن عادت کردهام. به روزهایی که نه صبحش با صبح به خیر تو آغاز میشود و نه شامش با شب به خیر تو پایان میگیرد. رنگ و آب تقدس به تو نمیبخشم. تو هم آدمی از جنس همین آدمهای روزگار ما بودی. گاه خوب و گاه بد. گاه زیبا و گاه زشت. گاه مهربان و گاه نامهر. کتمان نمیکنم که وزنه مهربانیت بر تمامی بدهای خاص آدمهای این دوره و زمانه برتری داشت. میگویند روزهای سخت دیر میگذرد؛ آنچنان دیر که عرصه بر آدمی تنگ میشود. اما تو حتی در فراقت هم مهربانی بر من و دوستدارانت تمام کردی. آنچنان این روزهای بیتو بودن چون باد گذشت که هنور باور نکردهام یک سال بیتو بر ما رفته است. برای بسیاری نامفهوم است اگر بگویم تو با حضورت در زندگیام، به بسیاری مفاهیم ناب انسانی معنایی تازه بخشیدی. با رفتنت هم واژههای بسیاری را دوباره باز معنا کردی.
روزهای نخست رفتنت بود که گمان میکردم با رفتن تو دوست داشتن از زندگیام رخت بربسته است. اما تو آنچنان عشق زمینی را در من نهادینه کرده بودی که هیچ کینهای نمیتواند این نیروی عظیم دوست داشتن را از من بگیرد. پس از رفتنت بود که دوستانی دریادل یافتم. آنها که برای دوست داشتن به دنبال بهانهای مادی نبودند. آنها که تو را هرگز ندیده بودند اما عاشقانه مرا در این مسیر همراهی کردند. دنیا برایم رنگ دیگری گرفته است؛ بسیاری از دوستیها را باز تعریف کردهام، بسیاری را از گردونه روابط انسانی خارج کردهام و حالا به دنبال دلهایی میگردم که در پشت پرده هر دست دراز کردنی به دنبال منفعتی نباشند.
دوستی، عشق، معرفت و حتی خدا بیتو برایم معنای دیگری یافته است. آشنایی میگفت تو را که میبینم به خدا و مهربانیاش شک میکنم. اما مهران من در این سیصدوچند روزی که گذشته است سارای تو اندکی به خدا و مهربانیاش شک نکرده است. اندکاندک باور کردهام که حکمتی است در دوری من و تو که آدمی با این جسم خاکی سخت میتواند باورش کند. پذیرفتهام که باید تن در دهم به تقدیری که او برای من و تو رقم زد. یقین دارم که تو بیش از هر انسان دیگری لیاقت آرام گرفتن در آغوش پرمهر خداوند را داری. میدانم که همچنان به سنت شیطنتهای همیشگیات از آن بالا ما را میبینی که درگیر خودپسندیهای روزمره هستیم و از آن نگاههای عجیب و غریب تحویلمان میدهی. یقین داشته باش که در دنیای پرهیاهوی ما خبری نیست جز هر روز بر بار گناهانمان افزون کردن و رفتن و دل کندن را سختتر ساختن.
مهربان مهران من! یک سال گذشت. یک سالی که میدانی خوابش را در روزهای خوب با تو بودن ندیده بودم. میدانی که هنوز هر شب با لالایی تو به خواب میروم. هنوز هر بار که دنیا خستهام میکند دستان مهربان تو را در خواب میگیرم و فارغ میشوم از دنیای پلیدی که این روزها بیش از پیش خستهام میکند. دوست دارم بدانی که از آن دست انسانهایی نبودی که با از دیده پنهان شدنت از دلهایمان هم رخت بر بسته باشی. تو هستی. گاه بیش از زندگان. صدایت در گوشم همچنان تکرار میشود که <سارا زندگی کن.> تو از مردگانی بودی که عاشقترین زندگان بودند. پس زندهتر از هر زندهای، دوستت دارم.
سارا معصومی
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
ویدیوهای آموزشی هفتم
مسعود پزشکیان ایران دولت چهاردهم دولت سیزدهم پزشکیان دولت مجلس شورای اسلامی رهبر انقلاب مجلس محمدجواد ظریف رئیس جمهور انتخابات
تهران قوه قضاییه قتل شهرداری تهران هواشناسی پلیس اربعین تب دنگی سازمان هواشناسی پشه آئدس گرمای هوا وزارت بهداشت
قیمت خودرو قیمت دلار خودرو یارانه ایران خودرو حقوق بازنشستگان واردات خودرو بازار خودرو قیمت طلا برق مالیات سایپا
سعید راد سینمای ایران دفاع مقدس فضای مجازی سینما عاشورا تلویزیون کربلا تئاتر محرم موسیقی مهران مدیری
دانشگاه نخبگان شرکت دانش بنیان حوزه علمیه شیر دانشگاه تهران دانشگاه آزاد اسلامی
جو بایدن رژیم صهیونیستی دونالد ترامپ کامالا هریس آمریکا روسیه یمن فلسطین غزه ترامپ جنگ غزه چین
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نقل و انتقالات باشگاه پرسپولیس المپیک 2024 پاریس نقل و انتقالات لیگ برتر سپاهان لیگ برتر ایران باشگاه استقلال المپیک
سامسونگ فناوری اینترنت ایلان ماسک همستر کامبت مایکروسافت سرعت اینترنت گوگل تلفن همراه ویندوز تلگرام
فشار خون خواب رژیم غذایی بیماری دیابت مواد غذایی استرس ویتامین افسردگی سازمان نظام پزشکی