چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

کمک به آفریقا, آیا کمکی خواهد کرد


کمک به آفریقا, آیا کمکی خواهد کرد

این مطلب در سال ۲۰۰۵ نوشته شده است بنابراین شاید عناصری داشته باشد که درک آ نها وابسته به زمان باشد, اما طبعا انتشار آن بدان معنا است که اندیشه چندان در قید و بند زمان نیست

● بکر

این مطلب در سال ۲۰۰۵ نوشته شده است؛ بنابراین شاید عناصری داشته باشد که درک آ‌نها وابسته به زمان باشد، اما طبعا انتشار آن بدان معنا است که اندیشه چندان در قید و بند زمان نیست.

ثروتمندترین دموکراسی‌های جهان که ملت‌های گروه هشت نامیده می‌شوند، همراه با کنسرت‌های موسیقی راک در کشورهای گوناگون و تلاش ستارگان راک مثل بونو و باب گلدوف که کوشندگان سیاسی هم هستند، هفته گذشته در اسکاتلند گرد هم آمدند تا تصمیم بگیرند چگونه به ملت‌های آفریقایی کمک کنند. فعالیت تبلیغاتی پیرامون نشست‌ها در سایه حملات تروریستی در لندن گم شد، اما با این حال موفق به پوشش‌دهی چشمگیری در روزنامه‌ها شدند. نتایج نشست آنها عبارت بود از؛ تعهد به اعطای ۲۵ میلیارد دلار کمک اضافی سالانه به آفریقا تا سال ۲۰۱۰، بخشیدن بخش زیادی از بدهی آفریقا و نیز مذاکرات تجاری برای برداشتن پشتیبانی کشورهای ثروتمند از بخش کشاورزی، و وعده درمان کم‌هزینه ایدز در پهنه گسترده آفریقا. ملت‌های گروه هشت به حد کافی ثروتمند هستند که خیلی راحت کمک‌های حتی بیشتری را به آفریقا متعهد گردند.

شاید به این دلیل باشد که برخی از کوشندگان سیاسی این میزان کمک را بسیار ناچیز و تنگ‌نظرانه دانستند، اما این که کشورهای ثروتمند قطعا «توان مالی» برای بیشتر کمک کردن دارند به این معنا نیست که کمک‌های بسیار بیشتر به میلیون‌ها آفریقایی فقیر کمک خواهد کرد. با توجه به تجربه آفریقا در دریافت کمک طی نیم سده گذشته و شواهدی از سایر ملت‌های فقیر، حقیقتا جای تردید است که کمک بیشتر باعث سرعت بخشیدن به رشد اقتصادی شود و تنها روش واقعا موثر برای کاهش فقر یک ملت، اصلاحات داخلی است که رشد ماندگار و قابل توجه به وجود می‌آورد. آفریقا به رغم دریافت کمک‌های تجمعی بیش از ۵۰۰ میلیارد دلاری از کشورهای ثروتمند و سازمان‌های بین المللی مثل بانک جهانی طی چند دهه گذشته، کمترین رشد درآمد سرانه در بین قاره‌ها را داشته است.

این رشد آهسته، نتیجه محتوم فقیر بودن نیست، چون که درآمد سرانه ملت‌های فقیر از ۱۹۶۰ با همان سرعت و شاید اندکی سریعتر از درآمد سرانه کشورهای ثروتمند رشد کرده است. ظاهرا، کمک فراوان به آفریقا در گذشته، تضمین‌کننده رشد سریع نبوده است. حتی امکان دارد که این کمک‌ها رشدیافتگی را دشوارتر ساخته است، چون که فساد بیشتر را تشویق کرده، نیاز به اصلاحات شدید اقتصادی به سمت اقتصادهای آزادتر را کاهش داده و اتلاف منابع در پروژه‌های باشکوه و غیرمولدی مثل فرودگاه بین‌المللی الدورت در کشور کنیا را که تقریبا هیچ استفاده‌ای از آن نمی‌شود آسان‌تر ساخته است. هند یک نمونه خوب برای ارزیابی نقش مربوط به کمک خارجی و اصلاحات خودجوش داخلی است. هند طی چهل سال از زمان استقلال تا میانه دهه ۱۹۸۰ شاید بیش از هر کشوری کمک خارجی از سازمان‌های بین‌المللی دریافت کرد.

در عین حال این دموکراسی بزرگ و پیچیده طی این دوره رشد بسیار کند درآمد سرانه را تجربه کرد که به آن نرخ رشد «هندو» می‌گفتند، گویی که هندوئیسم مانع چاره‌ناپذیر پیشرفت اقتصادی بود. اما وقوع بحران جدی اقتصاد کلان در سال ۱۹۹۰ هند را مجبور کرد تا مسیر خود را تغییر دهد و دکتر ماهومان سینگ را که اقتصاددانی با افکار اصلاح‌طلبانه بود به وزارت مالیه رساند. او یک مجموعه اصلاحات اقتصادی ساده اما اساسی شامل کاهش شدید در نرخ تعرفه‌ها و سهمیه‌ها که بسیار بالا بود، حذف چشمگیر مقررات تنظیمی بر سرمایه‌گذاری داخلی خصوصی، تشویق تدریجی به سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی و گشایش بخش‌های بیشتری به روی کارآفرینی خصوصی را طی دهه ۱۹۹۰ به اجرا درآورد. نرخ رشد اقتصادی هند بدون افزایش یافتن کمک خارجی(و به احتمال زیاد کاهش یافتن آن)، پس از این اصلاحات به سرعت اوج گرفته و به بیش از شش درصد در سال رسید که دومین نرخ پس از چین بود و آهنگ رشدی که مورد حسادت ملت‌های آفریقایی قرار گرفته است. هند و سایر نمونه‌ها از کشورهای فقیر که موفق به رشد سریع شدند حکایت از این دارد که کمک اقتصادی خارجی بزرگ مقیاس و عمومی، راه‌حل رشد آهسته نیست. حقیقتا کمک عمومی باعث به تاخیر انداختن اصلاحات ضروری برای رشد می‌شود چون ذهنیت وجود بحران را می‌زداید که برای صیقل دادن اراده سیاسی لازم جهت اجرای اصلاحات اقتصادی اساسی لازم است. من انکار نمی‌کنم که آفریقا مشکلات جدی و ویژه‌ای دارد که رشد یافتگی آن را مشکل‌تر می‌سازد و شاید زمینه‌هایی برای کمک خارجی به پروژه‌های معین فراهم سازد. بیشتر کشورهای آفریقایی در اطراف خط استوا واقع شده‌اند و آب و هوایی دارند که باعث انواع بیماری‌هایی می‌شود که کاملا کشنده هستند و هنوز درمانی برای آنها یافت نشده است. جنگ‌های داخلی کشنده قومی و قبیله‌ای بیشتر کشورها را در برگرفته است و قطعا مانع سرمایه‌گذاری بلندمدت است. بیماری فراگیر ایدز خصوصا کشنده است با میلیون‌ها نفری که مبتلا شده‌اند، اگر چه معمایی است چرا اقدامات احتیاطی و پیشگیرانه توسط مردان و زنان آفریقایی در معرض مبتلا شدن به عمل نیامده است. پس خیلی راحت است که با موج احساس و اشتیاق به ارائه کمک برای کاهش یافتن بخشی از این بدبختی‌ها همدردی نشان دهیم. آن‌طور که نمونه هند(و نیز نمونه چین) نشان می‌دهد، رشد پایدار نیازمند اصلاحات اقتصادی به سمت بازارهای آزادتر در محیط سیاسی است که گرفتار جنگ‌های داخلی و حقوق نامطمئن قانونی و مالکیت مبهم نشده باشد. اما کمک شاید مفید باشد اگر به سمت پروژه‌های بهداشت بهتر و تحصیلات بالاتر هدایت شود که دولت‌های آفریقایی نادیده گرفته‌اند.

برخی نمونه‌ها شامل برنامه‌های واکسیناسیون از نوعی که بنیاد نیکوکاری گیتس دنبال می‌کند، پشتیبانی از مدارس ابتدایی در مناطق روستایی که عمدتا به آموزش دختران اختصاص یافته است و یارانه‌دهی به پژوهش‌ها در ملت‌های گروه هشت درباره بیماری‌های مشترک در آفریقا مثل مالاریا، بیماری خواب و البته ایدز است. اگر این نوع پروژه‌ها از نظر سیاسی، شدنی باشند، شاید بازپرداختی آنها بیشتر از سرمایه‌گذاری اضافی باشد که نشست اسکاتلند خواستار شده بود، اما این نمونه‌ها و سایر پروژه‌هایی که به واسطه کمک از کشورهای ثروتمند اجرا می‌گردد رشد سریع اقتصادی و کاهش گسترده فقر را موجب نخواهد شد. رشد سریع فقط به واسطه تغییرات درونی اضافی در آفریقا حاصل می‌گردد.

● پاسخ بکر به نظرات خوانندگان

من از بیشتر نظرات لذت بردم و چیزهایی آموختم. بحث‌ها کمک کرد تا تعدادی مسائل روشن شود. پس من به یک چند مساله‌ که حل نشد مطالبی بیفزایم. پول ارسالی کارگران هندی و چینی که در خارج کار می‌کنند به کشورهایشان در طی چهل سال رشد آهسته آنها اهمیت زیادی نداشته است. کشاورزان در هر دو کشور نیز طی این دوره عملکرد خوبی نداشتند به استثنای برخی مناطق در هند که انقلاب سبز پیاده شد. در چین، کشاورزان از سیاست‌های اشتباه مائو، زیان‌های شدیدی دیدند. کشاورزان هندی نسبت به کارگران شهری در منافع اقتصادی حاصله از ۱۹۹۱ به این سو مشارکت کمتری داشته‌اند. اما بیشتر جوانانی که در کشتزارهای هند به دنیا آمدند اکنون به مناطق شهری حرکت می‌کنند تا از فرصت‌های بهتر آنجا منتفع شوند. نه چین و نه حتی هند، ساختار آموزشی خویش را در دورانی که رشد خیلی آهسته‌ای داشتند، برپا نکردند.

چین تقریبا نظام آموزشی خویش را طی انقلاب فرهنگی تخریب کرد چون بیشتر دانشگاه‌ها و بسیاری از دبیرستان‌ها را بسته بود و به رغم کیفیت بالای موسسات فناوری هند، اکثریت هندی‌ها آموزش بسیار اندکی دریافت کردند و آنچه که به دست آوردند کیفیت پایینی دارد. گشودن بازارهای کشورهای ثروتمند به محصولات عمدتا کشاورزی از آفریقا قطعا مطلوب است. این یکی از پیشنهاد‌های نشست اسکاتلند بود که باید شدیدا پشتیبانی شود. اما گشودن بازارها به تنهایی رشد سریع را باعث نخواهد شد. به دلایل روشن اقتصادی، من با شخصی که گفت داروهای ارزان قیمت ایدز اگر در تمام آفریقا در دسترس قرار گیرد، باعث افزایش نرخ ابتلا و افزایش امید به زندگی می‌شود، موافق هستم.

جنبه تعجب‌آور بیماری ایدز در آفریقا این است که بیشتر مردمی که دسترسی به داروهای جدید ارزان ندارند گام‌های بیشتری برنداشتند تا احتمال ابتلا شدن را کاهش دهند. اما مطالعات بیانگر این است که آفریقایی‌های تحصیلکرده‌تر، رفتار خویش را بیش از کم سوادها تعدیل می‌کنند. در مقایسه با رفتار آمریکایی‌های آسیب‌پذیر که قبل از توسعه داروهای ایدز، اقدامات زیادی می‌کردند تا ابتلا به ایدز را کاهش دهند شامل استفاده بیشتر از پوشش محافظتی، انواع رفتار کم خطرتر جنسی و سایر واکنش‌ها. یک نفر مثال‌هایی از بحران‌هایی آورده است که اصلاحات اقتصادی مفید را باعث نگردیده است.

من فقط استدلال کردم که بحران‌های جدی اغلب برای تولید چنین اصلاحاتی لازم هستند، اما موافقم که بحران‌ها کافی نیستند. سرمایه‌گذاری خارجی در آفریقا هم رشد اقتصادی را باعث خواهد شد و هم درآمد بیشتر کارگران را بالا می‌برد. با شرایط درست سیاسی و اقتصادی، شرکت‌های بین‌المللی چه در صنایع کم مهارت کاربر یا در معادن در آفریقا سرمایه‌گذاری خواهند کرد. شرکت‌های چندملیتی دستمزد بالاتری نسبت به صنایع داخلی می‌پردازند؛ به طوری که آنها کارگران بهتر و قابل اتکاتری را انتخاب می‌کنند. البته زیرساخت ارزشمند به سرعت بخشیدن توسعه اقتصادی کمک می‌کند، اما به صرف ساختن راه، فرودگاه و... اتفاق خوبی نمی‌افتد، همانند فرودگاه که در پست خودم آوردم. هند موفق به رشد سریع از ۱۹۹۱ به این سو شد، در عین حال که جاده‌های بد و فرودگاه‌های افتضاحی داشت، اما من باور ندارم که پروژه‌های بزرگ زیرساختی یک شیوه خوب کمک کردن باشد چون دعوت به دزدی و فساد است. در عوض اگر کمکی داده می‌شود باید روی پروژه‌های کوچک و کاملا مشخصی متمرکز گردد که بعید است دولت‌های آفریقایی اقدام به انجام آنها بکنند. تعداد زیادی از این پروژه‌ها که شدنی باشد وجود ندارد، اما من برخی مثال‌ها را در پست خودم آوردم و برخی از شما هم سایر مثال‌ها را ذکر کردید.

● پوسنر

من طرفدار کمک خارجی، بخشش بدهی(که صرفا شکل دیگری از کمک خارجی است)، یا سایر انتقال‌های مالی به کشورهای فقیر، در آفریقا یا جاهای دیگر نیستم. کشورهایی که فاسد نباشند نیازی به کمک خارجی نداشته و کمک خارجی که به کشورهای فاسد داده می‌شود فساد را نهادینه می‌کند چون که منافع فساد افزایش می‌یابد. برای مثال کمک خارجی به زیمبابوه صرفا دیکتاتوری موگابه را مستحکم می‌کند. کمک خارجی باعث می‌شود تا مردم در کشورهای ثروتمند احساس بخشنده بودن کنند، اما اصلاحات در آن کشورها و نیز در کشورهای کمک‌گیرنده را به تاخیر می‌اندازد. ظاهرا از دیدگاه رفاه جهانی و نیز رفاه آفریقا که نگاه کنیم، اروپا و آمریکا به منظور حمایت از کشاورزان ثروتمند خویش نباید تعرفه‌هایی بر واردات کشاورزی وضع کنند. برداشتن تعرفه‌ها کمک بیشتری به آفریقا خواهد کرد (با این کار همچنین ثروت کشورهایی که تعرفه‌هایشان را برداشتند افزایش می‌یابد) به جای اینکه هر ساله ۲۵ میلیارد دلار اضافی به آنها بدهیم که بیشتر آن حیف و میل می‌شود.

از آنجا که ۶۵۰ میلیون نفر در جنوب صحرای آفریقا زندگی می‌کنند، ۲۵ میلیارد دلار اضافی، درآمد سالانه سرانه را فقط ۴۰ دلار افزایش خواهد داد (با فرض اینکه به دست حاکمان و فرادستان فاسد نیفتد) اگرچه چنین افزایشی به صورت نسبی اصلا هم ناچیز نیست، برای مثال نیجریه درآمد سرانه سالانه فقط حدود ۳۰۰ دلاری داشته و فقیرترین کشور آفریقایی هم نیست. اما بعید است که فقیرترین مردم در این کشورها از پول اضافی نفعی ببرند حتی اگر بیشتر آن را مقامات فاسد بالا نکشند یا در پروژه‌های بی‌معنی هدر نرود، احتمال دارد جلوی اصلاحات بنیادی سیاسی و اقتصادی را بگیرد. (ملت‌های گروه هشت در اسکاتلند نیز موافق بخشیدن حدود ۵۰ دلار از بدهی سرانه آفریقایی‌ها به آنها بودند، اما این رویدادی یکباره بوده؛ بنابراین ارزش سالانه آن بسیار کمتر از ۲۵ میلیارد دلار یک سال است.) کنترل‌ها بر سر این‌ که پول چگونه صرف می‌شود به دشواری اجرا خواهد شد. اختصاص پول اهدا شده در عمل به ویژه مشکل است چون کشور گیرنده کمک می‌تواند از این کمک به جای پولی استفاده کند که قرار بود صرف فعالیتی شود که کمک به آن اختصاص یافته است. برای مثال اگر پول برای آموزش دختران اختصاص یافته است، کشور کمک‌گیرنده می‌تواند پولی را که از بودجه خود برای چنین تحصیلاتی اختصاص یافته است کاهش دهد؛ جلوگیری از چنین گریزی بدون پایش مداخله‌جویانه در امور مالی کشوری که رهبرانش مقاومت جدی و عملی در برابر آن به نام ضداستعمارگری می‌کنند به سختی امکان‌پذیر است. بالاترین اولویت برای کمک خارجی(و این باید یک شرط برای دریافت هر کمکی باشد) باید این باشد که کشور دریافت‌کننده کمک موافق ایجاد قوه قضائیه و نیروی انتظامی مستقل، حرفه‌ای و لایق با کارکنانی باشد که حقوق خوب و پشتیبانی عالی دارند و وجود کامپیوتر و سایر تجهیزات ضروری است تا قراردادها، حقوق مالکیت و حقوق شخصی را تنفیذ نماید.

بدون چنین چارچوبی برای حمایت از فعالیت اقتصادی، بعید است ملت‌های آفریقایی پیشرفتی بکنند. هزینه برپایی چنین چارچوبی بسیار پایین است و کمتر از ۲۵ میلیارد دلار در سال برای کل منطقه می‌شود. اولویت دیگر همان‌طور که بکر توجه داد، تحصیل دختران احتمالا قطعی‌ترین مسیر برای کاهش رشد جمعیت است. اما با اینکه بی‌رحمانه به نظر می‌رسد، من موافق نیستم که ملت‌های آفریقایی باید داروهای ضد ایدز را به صورت یارانه‌ای دریافت کنند. داروهایی که شدت بیماری‌های واگیردار را کاهش می‌دهد در عمل گاهی باعث گسترش بیماری می‌شود چون هزینه مبتلا شدن به آن را برای مردم پایین می‌آورد. در جریان کشف احتمالی یک واکسن (که هنوز امید زیادی نمی‌رود)، تنها روش موثر مبارزه با بیماری همه‌جاگیر ایدز در آفریقا، رفتار جنسی سالم است. داروهای درمان ایدز، انتخاب این رفتار را با کاهش منافع آن برهم خواهد زد. تحصیلات دختران، جدای از سایر منافعی که دارد، با بیماری واگیردار ایدز خواهد جنگید، چون زنان امنیت اقتصادی بیشتری خواهند یافت و احتمال کمتری می‌رود که به تقاضای مردان برای رفتار جنسی پرخطر پاسخ مثبت بدهند.

● پاسخ پوسنر به نظرات خوانندگان

نظرات خوبی داده شد! یک نظر فکورانه داده شده است که من با آن مخالفم: پس از نقل کردن از جمله من که «در جریان کشف احتمالی یک واکسن(که هنوز امید زیادی به آن نمی‌رود)، تنها روش موثر مبارزه با بیماری همه‌جاگیر ایدز در آفریقا، رفتار جنسی سالم است. داروهای درمان ایدز، انتخاب این رفتار را با کاهش منافع آن برهم خواهد زد.» خواننده این‌طور نظر می‌دهد: «پس بیایید به رفتار جنسی سالم نیز یارانه بدهید! پول پوشش محافظ را بپردازید. هیچ انسان عقلایی که این بیماری و امکانات پیشگیری رایگان را درک می‌کند، تصمیم نخواهد گرفت آمیزش غیرمطمئن داشته باشد، صرفا چون داروهای جدید ایدز مرگ قطعی را چهار سال به تاخیر می‌اندازد. این حرف یاوه‌ای است.

من موافقم که تحصیل و اصلاحات حقوقی/ سیاسی بالاترین اولویت هستند، اما ما باید بیماران و افراد در حال مرگ را درمان کنیم. مردم چه احترامی برای حاکمیت قانون قائل خواهند شد وقتی که به آنها گفته می‌شود داروی ایدز برای کودکان بیمار خود ندارند چون گروه هشت تلاش دارد به آفریقایی‌ها مسوولیت شخصی یاد بدهد!» حقیقتا کسی که هیچ درک دقیقی از ایدز، اثرات جانبی داروهای ضدویروسی ایدز و غیر آن را ندارد، تعمدا اقدام به آمیزش حفاظت نشده نخواهد کرد، مگر اینکه او فکر کند ریسک مبتلا شدن خیلی اندک است اگر چه صفر نیست (در آن حالت، در دسترس بودن داروها شاید انتخاب را تحت تاثیر قرار دهد). اما آن‌طور که یک نظر دیگر اشاره می‌کند، برداشت‌های نادرست بسیاری نسبت به ایدز در آفریقا وجود دارد و فهمیدن وجود درمان، می‌تواند پیامدهای رفتاری جدی داشته باشد. نظر دیگری به درستی اشاره می‌کند که حتی اگر درک اشتباهی درباره کارآیی محدود داروها وجود نداشته باشد، صرف این واقعیت که آنها طول عمر را افزایش می‌دهد به این معنا است که افراد ایدزی بیشتری وجود خواهند داشت و آنها سایرین را آلوده خواهند کرد. در مورد محروم ساختن بیماران و افراد در شرف مرگ از مراقبت درمانی، هیچ‌کس پیشنهادی نداده است.

پرسش این است که آیا آمریکا و سایر ملت‌ها باید برای درمان یک بیماری خاص در گروه دیگری از ملت‌ها یارانه بدهند؟ اگر اثرات یارانه بر مردم ملت‌های کمک‌گیرنده روی ‌هم‌ رفته احتمالا منفی باشد، پس هیچ وظیفه اخلاقی برای انجام این‌کار وجود ندارد. من با نظراتی که به سرمایه‌گذاری سازنده از محل پول کمک‌های خارجی از قبیل کنترل تولد و رشد تحصیلات اشاره می‌کنند موافقم. مشکل این است که پول‌ها در چنین برنامه‌هایی به صورت مولد سرمایه‌گذاری شود بدون اینکه ملت‌های کمک‌گیرنده سرمایه‌گذاری خود در آنها را کاهش دهند، بنابراین در واقع منابع کمک خارجی به سمت استفاده‌های غیرمجاز منحرف می‌شود. آیا ملت‌های کمک‌کننده حسابرسان کافی در استخدام دارند تا چنین انحرافاتی را ردیابی کنند و اگر چنین انحرافاتی ردیابی شود، آیا کمک‌کنندگان واقعا کمک را حبس و متوقف خواهند کرد؟ من که بدبین هستم.

یکی از نظرها مفهوم «بلای منابع» را مطرح می‌کند، یعنی کشورهایی که منابع طبیعی فراوانی دارند ظاهرا نفع کلی از این ثروت که صادرات چنین منابعی ایجاد می‌کند، نبرده‌اند. یک دلیل اصلی این است که هر منبع کسب درآمد که نیازی به جمعیت تحصیلکرده سخت‌کوش، توسعه ارزش‌های کسب و کار، نظام حقوقی عقلایی و سایر پیش شرط‌های توسعه اقتصادی نداشته باشد، فشار لازم برای ایجاد چارچوب لازم توسعه اقتصادی را کاهش می‌دهد. آنگونه که این نظر اشاره می‌کند کمک خارجی همان ویژگی‌ها را دارد. پول و درآمد بدون نیاز به توسعه دادن چارچوب مناسب حقوقی، ارزشی و نهادی برای توسعه پایدار، وارد این کشورها می‌شود و بنابراین رهبران ملی را قادر به تاخیر در ایجاد اغلب دردآور چنین چارچوبی می‌سازد. شبیه اثرات مخرب رفاهی و منافع از اصلاحات نظام رفاهی کلینتون، کاملا بدیهی است. کمک خارجی همان کمک‌های رفاهی در مقیاس بزرگ شده است.