جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
نه با شعر, نه بی شعر
اشاره:
در همان سالهای آغاز انقلاب عدهای از شاعران كه اغلب آنها جوان بودند، در حوزهٔ هنر و اندیشهٔ آن سالها دور هم جمع شدند و بنیان جریان شعر انقلاب را نهادند. اگر به جراید آن سالها مراجعه كنیم اسامی و اشعار این عده را میتوانیم ببینیم. از آن عدهٔ پر ذوق و شوق هر كدام راهی در پیش گرفتند و به اقلیمی گام گذاشتند. گروهی مثل قیصر امینپور، سید حسن حسینی و ... بهطور جدی به شعر پرداختند و زندگیشان را روی آن گذاشتند و حالا از قلههای شعر معاصر ما هستند. گروهی مثل سهیل محمودی و ساعد باقری با روی آوردن به ترانهسرایی تغییر مسیر دادند و حالا دیگر تقریباً چند سالی است كه شعر نسرودهاند و بیشتر از آنها به عنوان ترانهسرا نام برده میشود و شاعران جوان امروز آنها را با این خصیصه میشناسند. گروهی مثل محمدعلی محمدی عطای شعر را به لقایش بخشیدند و چندین و چند سالی است كه دیگر اثری و خبری از آنها نیست و اسمشان برای نسل امروز كاملاً بیگانه است. در این میان گروهی دیگر هم بودند كه هنوز شاعرند و شعر میسرایند و هرازگاهی مجموعهای از آنها منتشر میشود. اینها اگرچه به گونهٔ قیصر و حسینی و قزوه و كاكایی با شعر هم زندگی نشدند و كار و بارشان جدا و به دور از عالم شاعری هست اما آنگونه نیز نبودهاند كه شعر را رها كنند و مثل صاحب مجموعهٔ «من از رسوم كهن میگویم» عطای آن را به لقایش نبخشیدند. این عده تعداد بیشتری از آن هستهٔ اولیه و آن بدنهٔ فعال آن سالهای شعر انقلاب را تشكیل میدهند. نامهای بسیاری كه هر كدام سه یا چهار مجموعه شعر چاپ شده دارند در یكی یا دو جلسهٔ ادبی در هفته شركت میكنند و شعرهایی غالباً خوب اما بدون حادثه و اتفاقی خاص دارند.شعرهای این عده شعرهایی به هنجارند یعنی در آن ایراد و اشكال به آن صورت وجود ندارد اما هنجارگریزیهایی كه به نوآوری و ابتكار و طرح تازه انداختن بیانجامد هم دیده نمیشود و به این ترتیب شعرهای این عده هیچگاه جریانساز نمیشوند. امیرعلی مصدق شاعری از این گروه است. نه با شعر زندگی میكند و نه آن را كنار گذاشته است. در این نوشته چند نمونه از مجموعه شعری از او كه انتشارات نیستان در سلسلهٔ گزیده ادبیات معاصر با شمارهٔ ۸۵ منتشر كرده است، میآید تا عینیتی از این گروه از شاعران جریان شعر انقلاب پیشرو باشد. در این مجموعه شعرها را كه مرور میكنیم در كل به همان نتیجهای كه بیان شد میرسیم. شعرهایی كه اگرچه بیان و زبان خوبی دارند اما فرازی كه در شعر معاصر مخصوص به خود او باشد نیز به چشم نمیخورد. در این مجموعه شعرها اگرچه دلنشیناند اما دارای ابداع و تازگی نیستند. در بعضی موارد هم شعرها با برخوردی بسیار سهلگیرانه نسبت به عناصر شعری سروده شدهاند كه این موارد اگرچه چندان زیاد نیستند اما نشانگر همان نكته است كه مصدق با شعر زندگی نمیكند و در بعضی اوقات همین كه شعری سروده باشد و حضورش در این عرصه دوام یافته باشد برایش كافی است و به همین رضایت میدهد و دیگر دغدغهٔ تازه بودن و محكم بودن آن را ندارد. نمونهٔ این گونه شعرها غزل «شرح منظومهٔ داغ» در صفحهٔ ۳۶ كتاب است.
دو بیت ابتدایی غزل اینگونه است:
«عكس روی تو چو در آینهٔ آب افتد
دهن شكر شیرین دهنان آب افتد
دل من بركهٔ آب است و رُخت جلوهٔ ماه
كه در آن عكس تو چون جلوهٔ مهتاب افتد»
مصرع اول غزل كاملاً تحت تأثیر و برگرفته از مصرع معروف حافظ است. «عكس روی تو چو در آینهٔ جام افتد» تنها جام جای خودش را به آب داده است كه ظرافت این تغییر به آن اندازهای نیست كه تأثیرپذیری این مصراع را تحتالشعاع قرار دهد و مخاطب را قانع كند. مصرع دوم هم ناخواسته با بیت حافظ و چگونگی برقراری ارتباط بین دو مصرع در آن بیت مقایسه میشود كه نسبت به آن بسیار كماثر است. در آن بیت حافظ رابطهای چندبعدی و چند لایه بین دو مصراع برقرار میكند در حالی كه در این بیت، مصدق رابطهای یكبعدی برقرار كرده است و رابطهای رمانتیك كه لایهای دیگر ندارد و در سطح میماند. در بیت دوم شاعر كشفی را كه انجام داده و البته چندان نو هم نیست بسیار زیاد توضیح میدهد و همهٔ زوایای آن را افشا میكند و در این میانه هیچ ابهام و ایهامی را به كار نمیگیرد تا زاویهای و رابطهای را پنهان كند تا مخاطب با كشف آن لذت ببرد و در خلق زیبایی و درك زیبایی با شاعر مشاركت داشته باشد. از این دیدگاه و با توجه به تصویر این بیت، فقط یكی از مصراعها برای انتقال مفهوم و تصویر به مخاطب كافی است و مصراع دیگر كاملاً حشو و اضافه است.
در همین غزل بیت پایانی نیز اینگونه است:
«شرح منظومهٔ داغ دلم ای اشك مده
ترسم آتش به دل خرمن احباب افتد»
در این بیت و برای قافیهٔ پایانی غزل كلمهٔ احباب بسیار نامناسب است. چون رنگ و بویی به شدت كهنه دارد و قوت و انرژی لازمه را نیز در خود ندارد چون به یك مفهوم انتزاعی میانجامد و این مفهوم انتزاعی به گونهای است كه تمام فضای بیت را پوشش دهد و درگیر كند. كلمهٔ خرمن آتش را نسبت به احباب باواسطه مرتبط كرده و سوزانندگیاش را كمتر میكند. ضمن اینكه كلمهٔ «ترسم» قطعیت قضیه را كمتر كرده و با حساب احتمال تأثیر موضوع را كاهش میدهد. غزل «حرف و عمل» صفحهٔ ۱۵ نیز از این دسته غزلهاست و این در حالی است كه مصدق كارهایی متفاوت از این هم در این مجموعه بسیار دارد. یكی از نقاط قوت كارهای امیرعلی مصدق و این مجموعه رباعی و دوبیتیهای فوقالعادهٔ او است كه نشانگر تسلط او بر این قوالب و درك درست او از ظرافتها و ویژگیهای آنها است. شعرهایی كه دوام و قوام مصدق در عرصهٔ شعر امروز بخش زیادیاش به خاطر آنها است.
دو نمونه از شعرهای مصدق را در این دو قالب میخوانیم:
دریچه
دلم در سینه آهی كرد و بگذشت
خودش را خاك راهی كرد و بگذشت
جهان یك پنجره دارد كه هر كس
ز در آمد نگاهی كرد و بگذشت
باشد
خواهی در وصل بسته باشد، باشد
یا این دل خسته، خسته باشد، باشد
گفتی كه دل شكسته را داری دوست
خواهی دل من شكسته باشد، باشد
عرفان عرشیا
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل ایران غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
یسنا هلال احمر قوه قضاییه آتش سوزی پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
حقوق بازنشستگان بانک مرکزی دولت سیزدهم قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران
سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین نوار غزه چین ترکیه انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن طوفان الاقصی
استقلال فوتبال علی خطیر پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه